👌ماجرایی که کمتر شنیده اید! 🔸 چرا روز بیست و سوم ذی القعده به عنوان "روز زیارتی مخصوص" امام رضاعلیه السلام قلمداد شده است ؟ 🎙 افراد در مورد این قضیه زیاد نظریه داده اند و حتی بعضی ها گفته اند شاید امروز روز شهادت حضرت رضا(ع) ( بر حَسَب بعضی نقل‌ها) باشد که "روز زیارتی مخصوص" است . ما روایتی که بیست و سوم ذی القعده را به عنوان روزشهادت بیان داشته باشد ، در بین احادیث و در بین تواریخ نداریم ... این احتمال از قدیم الایام در مردم بوده که علت اینکه ۲۳ ذی القعده "روز زیارتی" است ، شاید بخاطر این است که شهادت امام رضا (ع) در امروز اتفاق افتاده است . اما ما هیچ نقل تاریخی یا نقل حدیثی در اینکه امروز روز شهادت امام رضا(ع) است ؛ نه در تاریخ داریم و نه در روایات و احادیث ... پس چرا امروز "روز زیارتی مخصوص" است ؟ ... حرکت حضرت از مدینه [به مرو] یک جریان دارد و جریان از این قرار است ... [ دستگاه حکومتی مامون ] در مدینه تبلیغ کردند می خواهیم امام رضا(ع) را به خراسان ببریم تا امام رضا(ع) خلیفه اسلام و رهبر امت اسلامی بشود ... مردم مدینه خوشحال شدند ! خیلی مسرور که بعد سال ها حق به حق دار می‌رسد ، دیگر خلافت و جانشینی پیغمبر به میوه دل پیغمبر منتقل می شود ، فرزند پیغمبر خلیفه پیغمبر می شود . مردم مسرور ! شادمان ! جشن گرفتند که امام رضا(ع) می‌خواهد برود خراسان و خلیفه بشود ! این توطئه باید یک جوری فاش می شد ؛ باید یک افشاگری صورت می گرفت ؛ به چه نحوی امام رضا(ع) افشاگری کنند؟ و به چه نحوی این حرکت را فاش کنند؟ قرار بود حرکت [ و آغاز سفر امام رضا(ع) ] روز ۲۳ ذی القعده باشد . حضرت برای افشاگری این قضیه که [ این سفر ] یک توطئه است ! یک فتنه ای از طرف مامون است! و مامون هدف دیگه ای دارد! [ باید کاری می کردند ] در حالی که مردم جمع شده بودند برای بدرقه امام هشتم (ع) ، حضرت در داخل منزل به عزیزانشان فرمودند : این که شما می بینید مرا می برند [ که خلیفه شوم ] اینها دروغ می گویند ! اینها می خواهند مرا ببرند تا مرا بکُشند و این سفر ، سفر کُشتن من است ، سفر قتل من است ... صدای ضجه دلخراشی از داخل خانه امام رضا(ع) بلند شد . مردم تعجب کردند ! چه حادثه ای اتفاق افتاده ؟! چه واقعه ای بوجود آمده که این صدای دلخراش از داخل این خانه بلند شده است ؟! کنیزی در حالی که اشک می بارید و دو دستی به سرش می کوبید، از خانه بیرون آمد ؛ مردم اطراف او را گرفتند [ و از او جویا شدندکه] در خانه حضرت چه اتفاقی افتاده که این صدای ضجه دلخراش بلند است ؟؟! کنیز فریاد زد : ای مردم! شما جشن گرفتید که می‌خواهند امام رضا(ع) را از این شهر ببرند و خلیفه کنند؟! نه !!! امام رضا(ع) فرموده : اینها می خواهند به این بهانه [ که من را به خلافت برسانند] مرا از این شهر خارج کنند و در سرزمین غربت بکُشند . مردم شوریدند ، هر چه مامورین سعی کردند مردم را آرام کنند و مردم را ساکت کنند نتوانستند ... شورشی در مدینه اتفاق افتاد . وضع به صورتی درآمد که موکب امروز [۲۳ ذی القعده] نتوانست حرکت کند . [ مامورین دستگاه مامون ] شروع کردند به تبلیغ کردن ، مردم را آرام کردن ، توجیهات کردن ؛ تا اینکه توانستند پس فردا یعنی روز ۲۵ ذیقعده حضرت را از مدینه به سمت مکه حرکت دهند . برای همین امروز [ ۲۳ ذی القعده ] "روز زیارتی مخصوص" است ، چون امروز روزی است که عزای امام رضا علیه السلام در خانه امام رضا علیه السلام است . امروز همان روزی است که عزیزان امام رضا علیه السلام ناله می‌زدند برای غربت و مظلومیت امام هشتم علیه السلام . ... لذا هم امروز ۲۳ ذی القعده "روز زیارتی" است هم روز ۲۵ ذی القعده "روز زیارتی" است ؛ بخاطر اینکه حرکت حضرت از مدینه عملاً روز بیست و پنجم بود و عنواناً حرکت حضرت از مدینه روز بیست و سوم . ... 🖋متن پیاده شده از سخنرانی آیت الله علم الهدی در مناسبت روز ۲۳ ذی القعده | حرم مطهر رضوی ، رواق امام خمینی(ره) با صلواتی به پیشگاه حضرت رضا علیه السلام ، نشر حداکثری دهید خوشنودی آقا امام زمان صلوات @AAAAAAAACCC

کجای دنیایی... امیر کرمانشاهی #امام_زمان خوشنودی آقا امام زمان صلوات

❣این هم یکی دیگر از اخلاق عملی شهید ابراهیم هادی ابراهیم را دیدم ؛ خیلی ناراحت بود؛ پرسیدم چیزی شده؟ گفت: دیشب با بچه ها رفته بودیم شناسایی؛ هنگام برگشت درست مقابل مواضع دشمن ماشاالله عزیزی رفت روی مین و شهید شد. عراقی ها تیر اندازی کردند ما مجبور شدیم برگردیم. تازه فهمیدم ابراهیم نگران بازگرداندن همرزمش بوده. هوا که تاریک شد، ابراهیم حرکت کرد و نیمه های شب برگشت؛ آنهم خوشحال و سرحال. مرتب داد میزد امدادگر ؛ امدادگر، سریع بیا، ماشاالله زنده است! بچه ها خوشحال شدند . مجروح را سوار آمبولانس کردیم و فرستادیم عقب. ولی ابراهیم گوشه ای نشست و رفت توی فکر. رفتم پیش ابراهیم گفتم چرا توی فکری؟ با مکث گفت ماشالله وسط میدان مین افتاد؛ آنهم نزدیک سنگر عراقی ها اما وقتی رفتم انجا نبود . کمی عقب تر پیدایش کردم و در مکانی امن؟ بعد ها ماشاالله ماجرا را اینگونه توضیح داد: خون زیادی از من رفته بود و بی حس بودم. عراقی ها هم مطمئن بودند زنده نیستم. حال عجیبی داشتم. زیر لب فقط میگفتم: یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی هوا تاریک شده بود؛ جوانی خوش سیما و نورانی بالای سرم آمد. چشمانم را به سختی باز کردم. مرا به آرامی بلند و از میدان مین خارج کرد و مرا به نقطه ای امن رساند. من دردی احساس نمیکردم. آن آقا کلی با من صحبت کرد؛ بعد فرمودند کسی میاید و شما را نجات میدهد. او دوست ماست! لحظاتی بعد ابراهیم آمد. با همان صلابت همیشگی مرا به دوش گرفت و حرکت کردیم. آن جمال نورانی ابراهیم را دوست خودش معرفی کرد؛ خوشا به حالش. خوشنودی آقا امام زمان صلوات @AAAAAAAACCC

بازهم زائرتان نیستم ازدور سلام😭 تو دار و ندار منی ای ضامن آهو... ایام زیارتِ مخصوصِ حضرت ثامن الحجج آقا امام رضاجان علیهم السلام 💚 #امام_رضا #ماه_ذی_القعده خوشنودی آقا امام زمان صلوات @AAAAAAAACCC

خوشنودی آقا امام زمان صلوات @AAAAAAAACCC

بیا ڪه بی تو نه سحـر را طاقتی است و نه صبـح را صداقتی ڪه سحـربه شبنم لطف تو بیدار میشـود وصبح به سلام تو ازجا برمی‌خیزد سلام بر منتظران مهدی عجل الله خوشنودی آقا امام زمان صلوات @AAAAAAAACCC