eitaa logo
🇵🇸🇮🇷.‌..زن زندگی آگاهی
532 دنبال‌کننده
839 عکس
1.2هزار ویدیو
10 فایل
#طلبه در این کانال کلی ویدئو های مذهبی در مورد شهدا،حجاب و اهل بیت تقدیم نگاهتون میشه اگه دوستداری برای آخرتت توشه ای بگیری در رکاب امام زمانت قدمی برداری پیوست بزن ❤️ انتشار مطالب بدون ذکر منبع =حلالت باشه😉 ارتباط با آیدی👇👇 @Ali_Rajabi1385
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام صادق علیه السلام به زراره یکی از یارانش فرمود در زمان غیبت و امتحان شیعه این دعا را بخوان....
نماز عید فطر در حرم آقا امام رضا نائب الزیاره همه شما بزرگواران بودم 🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔اگر با آرایشت دل مردی رو بردی بدون دل مردت رو خواهند برد.. 🔸این قانون خداست..
17.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حکایت شهیدی که در سه سالگی نذر حضرت ابوالفضل علیه السلام شده بود و در روز تاسوعا به شهادت رسید.. 🌷 رهبر عزیز انقلاب :متاسفانه تاریخ نویسان ما خیلی به این مسائل توجه ندارند وگرنه این اتفاقات را باید در تاریخ ثبت کرد.. 🍃 داش مصطفی.. ما که همیشه به یادت هستیم.. تو هم به یاد ما باش🌹 🥀 ✌️
30.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان زیبای جوانی میگه سی سال گناه نکردم فقط به عشق اینکه با امیرالمؤمنین در بهشت همراه شوم... حتما برای یکبار که شده این ویدئو رو تا آخر گوش بدید🌹🌹 🎤حاج آقا دارستانی اگه دوستداری ازاین کلیپهای زیباببینی وبرای آخرتت توشه ای بگیری وتورکاب امام زمانت قدمی برداری پیوست وبزن وباکانال امام زمانت همراه باش https://eitaa.com/ALI_YEAR1385
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست دارم با علی همسایه باشم تا ابد https://eitaa.com/ALI_YEAR1385 اگه دوستداری ازاین کلیپهای زیباببینی وبرای آخرتت توشه ای بگیری وتورکاب امام زمانت قدمی برداری پیوست وبزن وباکانال امام زمانت همراه باش
4_5854862622922376199.mp3
2.81M
📲 فایل صوتے 🎙واعظ: حاج آقا 🔖 سختی شب اول قبر 🔖 برای یکبار هم که شده ارزش گوش کردن داره...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان بسیار شنیدنی حیدر قلی و گرفتن امان نامه از امام رضا برای در امان ماندن از آتش جهنم حتما گوش کنید.... https://eitaa.com/ALI_YEAR1385 اگه دوستداری ازاین کلیپهای زیباببینی وبرای آخرتت توشه ای بگیری وتورکاب امام زمانت قدمی برداری پیوست وبزن وباکانال امام زمانت همراه باش
19.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان بسیار شنیدنی روایت ساخت حرم امام رضا و طلسم شیخ بهایی...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از آیت‌ الله العظمی سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره) نقل شده: بعد از مرگِ آیت‌ الله حائری، شبی او را در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است! پرسیدم: آقای حائری اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن.. ایشان گفتند: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم، همین که بدنِ مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت؛ دُرُست مثل این که لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم! این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم از پایینِ پاهایم، صدا‌هایی وحشتناک می‌آید! به زیر پاهایم نگاهی انداختم، از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین! دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند و تمام وجودشان از آتش بود! آتشی که زبانه می‌کِشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند باهم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع به لرزیدن کرد.. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد! تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی و غربت کردم! گفتم خدایا به فریادم برس، خدایا نجاتم بده، در این جا جز تو کسی را ندارم.. همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم، متوجه صدایی از پشت سرم شدم.. صدایی دلنواز، آرامش‌بخش و روح‌افزا و زیباتر از هر موسیقیِ دلنشین✨ سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالا‌هایِ دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیک‌تر می‌شد، آن دو نفرِ آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند.. تا این که بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کِشیدم و نگاهِ دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکر کنم اما خودِ آقا که گلِ لبخند بر لبانِ زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری، ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم و گفتم: بله آقا ترسیدم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید، حتما زَهره تَرک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. راستی، نفرمودید شما چه کسی هستید؟ آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند، فرمودند: من علی بن موسی الرضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۷۰ مرتبه به زیارت من آمدید؛ من هم ۷۰ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد. این اولین مرتبه‌اش بود؛ ۶۹ بار دیگر هم خواهم آمد.💛🌱