eitaa logo
{ اَمیرعٰالَم‌؏ـشق } 🌸
71 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
885 ویدیو
7 فایل
♾️باید به بیکران برسیم♾️ کلی مطلب ✔️تربیتی ✨️ انگیزشی ⚠️ سیاسی 📣 اخبار روز 😊 و حال خوب کن اینجا میبینید. همراه مون باشید🌱 ارتباط با بنده جهت تبادل🫰🏻 @mrymmoqadam69 همین الان یک صلوات بفرست مؤمن :)
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امشب؛ لابه‌لای‌مناجات‌هاتون مارو‌هم‌دعا‌کنید التماس‌دعا:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای تیغ همیشه بی خبر می‌آیی یک روز به شکل میخ در می‌آیی امروز تو شمشیری و فردا قطعاً در قالب یک تیر سه پر می‌آیی عرض تسلیت بر ساحت مقدس آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🖤 🏴شال وروسری مادر 🏴
12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌مناجات فوق العاده زیبای خدایا ببخش 🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظه‌ی برافراشته شدن پرچم عزای امیرالمومنین علی علیه‌السلام در حرم نازنینش همراه با نوای اشهد ان علیا ولی الله ▪️فرا رسیدن ایام شهادت امیرالمومنین علیه‌السلام بر همه عاشقان حضرتش تسلیت باد. 🌏 👇 🆔 @takhribchi110
و چه دعای مجیرهایی که هر زمان مادر قصد خواندن آن را داشت، خدمتی به اهل خانه، قد عَلم کرد و آن را به ساعتی دیگر موکول کرد... ایام البیض رمضان بود... مادر، سفره افطاری اهل خانه را فراهم کرد و زیر لب گفت: یادم نرود امشب دعای مجیر را... سفره را جمع کرد و نگاهی به ساعت انداخت، حالا وقت تدارک سحری بود؛ مادر زیر لب گفت: یادم نرود دعای مجیر را! ظرف ها را شست، سحری را آماده کرد، خواست مشغول دعا شود که متوجه شد کودک نوپایش بدجور خود و لباس‌هایش را کثیف کرده، پس مشغول تعویض پوشک و لباس‌هایش شد و زیر لب گفت:یادم نرود دعای مجیر را! خسته و تکیده سرجایش نشست؛ تا خواست دعا را شروع کند آن یکی فرزندش کتاب به دست سراغ مادر امد برای دیکته شب... مادر زیر لب گفت یادم نرود دعای مجیر را! کارها یکی پس از دیگری قد علم می کردند و ساعت بی رحمانه می‌گذشت و مادر در حسرت یک ساعت مناجات بی دغدغه، شب را سپری می‌کند... و حالا که تمام اهل خانه را به هزار زحمت خوابانده و به زندگی سامان داده تا خلوتی باخدای خویش داشته باشد، چشم های مادر خسته و خواب آلوده، حالا دیگر نایی برای دعای مجیر نمانده! سر بر بالین می گذارد و زیر لب آرام زمزمه می‌کند: نشد بخوانم دعای مجیر را! قطره اشکی از گوشه چشم مادر روانه ی بالشت می شود و مادر،خسته و دلشکسته از روزمره، لب به مناجات می‌گشاید: خدایا؛ به حق لحظات پختن افطاری با زبان روزه و حرارت اجاق گاز که بدجور تشنه می‌کند مرا: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق لحظاتی که ایستاده ام تابشورم ظرف ها و نظافت کنم خانه را: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق خستگی پاها و بی رمقی دست هایم: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق ساعات عمرم که در راه خدمت به همسر و فرزندانم، به بندگانت که به من واگذار نمودی سپری شد: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا اصلا به حق این دل شکسته و حسرت زده ی خواندن دعای مجیر و چشم های بی رمق از همراهیم: اجرنا من النار یا مجیر... حالا مادر آرام می‌خوابد، هرچند تا صبح چند بار دیگر بیدار می‌شود تا یکی از فرزندان را آب بدهد، یکی را شیر بدهد و برای آن یکی که بیقرار شده آغوش مهر مادری بگشاید... مگر می‌شود چنین دعای مجیری مقبول درگاه ربوبی نگردد؟ اصلا تمام عمر مادرها ایام البیض است، چه رجب، چه شعبان، چه رمضان و چه... خدایا به حق لحظه به لحظه خستگی مادران: اجرنا من النار یا مجیر!