#داستانک های کوتاه از زندگی حضرت #محمد صلی الله علیه و اله 5️⃣
✳️ویژه کودکان و نوجوانان
✅بخش چهارم : دوستی و مهربانی
🌸هم سفر مهربان
💠کاروان در دل کویر حرکت می کرد. خورشید با تمام توان می تابید. جویبارهای کوچک عرق از سر و روی افراد کاروان و شتران جاری شده بود. پیامبر، آخر کاروان بود. چشم های تیز و زیبایش را می چرخاند و به چپ و راست و پشت سرش نگاه می کرد. کاروان را با دقت تمام زیر نظر داشت. مراقب بود کسی از افراد کاروان جا نماند. همیشه آخر کاروان حرکت می کرد تا به بیماران، پیران و ناتوانان کمک کند. مراقب بود آنها از کاروان عقب نمانند. نسیم صحرا مثل فرشته دور او می چرخید و عطر خوش بویش را مثل دسته گل به افراد کاروان هدیه می داد.
🌸بفرما سایه!
💠سوار افسار اسب را کشید و کنار نخل بزرگ ایستاد. یاران زیر سایه دل چسب آن نشسته بودند. پیامبر نیز در میانشان ایستاده بود و برایشان حرف می زد. پایین پرید و سریع، اسب را بست. زیر نخل جا نبود. پشت سر جمعیت، زیر آفتاب، روی زمین نشست و گوش هایش را خوب تیز کرد تا حرف های شیرین پیامبر را بشنود. پیامبر مثل همیشه صورت و چشم هایش را به همه طرف می چرخاند تا به طور یکسان همه را ببیند. نگاهش به مرد افتاد. صحبت خود را قطع کرد. و با مهربانی گفت: « برادرم! چرا در آفتاب نشسته ای؟ بیا جلو و در سایه بنشین.» مرد که از شوق شنیدن سخن های دل نشین پیامبر به آفتاب توجهی نداشت، با لبخند از جا برخاست. نزدیک تر رفت. کنار دوستان زیر سایه نشست و غرق تماشای صورت شاداب پیامبر شد که مثل آفتاب می درخشید.
🌸پرواز چشم
✅مسجد پُر پُر بود. پیامبر به تنه نخلی که در میان مسجد بود، تکیه داده بود و برای مردم سخنرانی می کرد. مردم دور تا دورش نشسته بودند و با شور و شوق، به حرف هایش گوش می کردند.
حرف هایش مثل باران بهاری، لطیف و روان بود. صورتش را هنگام صحبت، به همه سو می گرداند و به همه حاضران نگاه می کرد. به پیرمردها، میان سال ها، جوانان و حتی کودکان، پرنده سبک بال نگاهش در فضای آرام مسجد پر می کشید. به همه جا سر می زد و در آشیانه چشمان یاران، مهمان می شد.
🌸سوار مهربان
✳️پیامبر، سوار بر اسب، از شهر خارج می شد. نسیم صبح، بوته ها را نوازش می کرد. از دور، پیرمردی را دید که با پای پیاده، به سوی باغش می رود. تندتر رفت و به او رسید. سرعت خود را کم کرد. «سلام علیکم! چطوری برادر عزیز!» چشم های پیرمرد برق زد: «و علیکم السلام ».
خدا را شکر، حالم خوب است.» پیامبر با مهربانی گفت: «بیا سوار شو تا با هم برویم راهمان هم یکی است.» پیرمرد گفت: «خیلی ممنون! خودم می آیم. مزاحم نمی شوم».
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «سوار شو برادر! من دوست ندارم که خودم سواره باشم و ببینم که کسی در مسیر من پیاده حرکت می کند. بیا برادر، بیا بالا!» پیرمرد با شادی به سوی اسب رفت و با کمک پیامبر، سوار بر اسب شد. پیامبر افسار اسب را کشید و راه افتادند. خورشید تازه طلوع کرده بود و دامن دامن نقل نور روی گل ها و سبزه های دشت می پاشید.
💠منبع:کتاب گل صدبرگ: داستان های شیرین پیامبر مهربانی برای کودکان و نوجوانان
سید محمد مهاجرانی
#نوجوانان
#کودکان
#داستان
┅─✵🍃🌺🍃✵─┅
🆔@amuroohafza
@amuroohafza
11.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سید مهدی میرداماد
اگه دلت گرفته گوش بده
السلام علیک یا باب الحوائج یا موسی بن جعفرعلیه السلام
┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
🌼
🆔@amuroohafza
@amuroohafza
🌹مسابقه در خانه بمانیم🌹
🔰 همراه ما باشید با شرکت در پویش #فرصتهای_کرونایی
🔻 در این روزها
که در خانه و در کنار خانواده هستید؛
⁉️ #کرونا
چه فرصتهایی را
برایتان ایجاد کرده یا میکند؟
📽 #کلیپ یک دقیقهای
از تجربیات و ایدههای خود
با عنوان #فرصت_های_کرونایی
را ضبط کرده
و برای ما ارسال کنید.
📲 پیامهای ارسالی شما
از طریق همین کانال
به اشتراک گذاشته خواهد شد.
انشالله به قید قرعه در نیمه ی ماه رمضان به چند نفر به بهترین ارسالی ها هدیه داده خواهد شد
┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
🆔@amuroohafza
@amuroohafza
شهادت امام #کاظم علیه السلام
👇👇👇
ستاره ی روشن هفتم دین
امام کاظم سرور مومنین
فرزند صادق و نور دو دیده
کسی که هیشکی اخماشو ندیده
زندونی ی قصه شهر غربت
آینه ای صمیمی با محب
امام موسی کاظم مهربونه
دلش آبی شبیه آسمونه
وقتی نسیم قباشو شونه میزد
روی لباش خدا جونه میزد
چشم انتظار دخترش نشسته
دلش از دوری رضا شکسته
آسمونی که ابر تیره نداشت
باغبونی که گل خوبی میکاشت
با حکمتش به دنیا خدمت میکرد
تو دل آدما حکومت میکرد
دشمن از او به جای خشم گل گرفت
صبر از او درس تحمل گرفت
صبر از او درس تحمل گرفت
┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
🆔@amuroohafza
@amuroohafza
🌻🌻🌻🌻🌼🌼🌼🌼🌸🌸🌸🌺🌺🌺🌺
پیامبرم محمد در آسمان ها احمد
عبدالله پدر او آمنه مادر او
دایه ی او حلیمه با اخلاق کریمه
خدیجه همسر او فاطمه دختر او
صل علی محمد صلوات بر محمد
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@amuroohafza
🌺 سرگرمی های خانگی و آپارتمانی برای بچه ها
۱. ساخت اشکال مختلف با چوب کبریت
۲. سطل پرتاب توپ
۳. نون بیار کباب ببر
۴. یه قل دو قل
۵. بازی با کش
۶. نقاشی
۷. نقاشی صورت با چشمهای بسته
۸. بازی با لگو
۹. پازل
۱۰. رنگ کردن کتاب رنگ آمیزی
┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
🌼
🆔@amuroohafza
@amuroohafza
صدا ۰۲۰.m4a
زمان:
حجم:
1.99M
🔰 ریشههای تنبلی :
فایل صوتی شماره 4 #دلایل_تنبلی
🔸ریشه عاطفی
#محبت
ازمحبت خارها گل می شود
ازمحبت نار نوری می شود
┅─✵🍃🌺🍃✵─┅┄
🆔@amuroohafza
@amuroohafza
1_246991835.mp3
زمان:
حجم:
9.65M
🌹قصه ی چرخ خیاطی مامان🌹
┅─✵🍃🌺🍃✵─
🆔@amuroohafza
@amuroohafza