🖤 زندگینامه حضرت ام البنین سلام الله علیها 💔
✍ نامش فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علی علیه السلام با کنیه «امُّ البنین» (مادر پسران) مشهور شد.
پدر و مادرش از خاندان بنی کلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد(ص) بودند و دارای خوبی ها و صفات خانوادگی مشترک بودند فاطمه دختری پاکدل وباتقوا بود .
🕊 فضایل اخلاقی، کمالات انسانی، نیروی ایمانی، ثبات و پایداری، شکیبایی و بردباری، بصیرت و دانایی، نطق و سخندانی او را به شایستگی، بانوی بانوان کرده بود.
🕊 پدران و مادران و خاندان ام البنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از قریش، سرآمد قبایل گوناگون عرب بوده اند.
💚 ام البنین(س) و تولدی نورانی:
حَزام بن خالد پدر ام البنین سلام الله علیها به همراه جمعی از «بنی کلاب» به سفر رفته بود.
در یکی از شب ها به خواب فرو رفته و در عالم رؤیا دید که در زمین سرسبزی نشسته است و مرواریدهای درخشانی از اطراف بر دستان او می ریزد و او از زیبایی آنها متعجب می شود.
وقتی از خواب بیدار شد رؤیای خود را برای بنی کلاب گفت و خواستار تعبیر آن شد.
یکی از خاندان وی گفت:
اگر رؤیای صادقه باشد دختری روزی تو خواهد شد که یکی از بزرگان او را عقد خواهد کرد.
🕊هنگامی که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهیل، همسر باوفای او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختری چونان مروارید درخشان وزیبا به دنیا آورد.
نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنیه ای برای وی برگزیدند که «ام البنین» بود.
🕊به هر حال پس از این رؤیای صادقه ام البنین، مادر فضلیت ها به دنیا آمد و دوران کودکی را چونان دیگر کودکان گذراند و در دامان مادری مهربان و پاک و پدری شجاع که دارای سجایای اخلاقی فراوان بودند رشد کرد.
🕊 مورخان در مورد مادر بزرگوار حضرت ام البنین این گونه می نویسند:
«ثمامه، مادر ام البنین، بانویی ادیب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نیاز یک دختر است در زندگانی از مسایل مربوط به خانه داری و اَدای حقوق و همسرداری و غیره را به او یاد داد.»
💚 ویژگی های بارز خاندان ام البنین:
در خاندان و تبار پاک ام البنین چند ویژگی مهم وجود دارد که همگی در وجود عباس(ع) به ظهور رسید.
الف: شجاعت و دلاوری که در کربلا زیباترین چهره خویش را نمایاند.
ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگانی 34 ساله عباس بن علی به وضوح دیده می شود.
ج: هنر و ادبیات که ام البنین از «دایی» خویش لبید شاعر به ارث برده بود و فرزند عزیزش عباس(عل) از مادر ادیبه خود.
د: ایثارگری و احترام به حقوق دیگران که نمود آن در عشق به ولایت و امامت متجلی شد.
ه: وفا و پایبندی به تعهدات.
💚 تصمیم گیری حضرت علی (ع) به ازدواج:
ده سال پس از رحلت حضرت رسول اکرم (ص) و حضرت فاطمه (س)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (ع) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود.
از این رو که امام علی(ع) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش عقیل بن ابی طالب که در علم «انساب» معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینه ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده می فرماید:
«زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.»
🕊 عقیل، بانو ام البنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد.
و در پاسخ برادر گفت:
«با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.»
🕊عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب می گوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر امالبنین فرستاد.
💚 مراسم خواستگاری از ام البنین:
🕊 حضرت علی (ع) پس از اینکه خانم ام البنین را تایید کرد و پسندید عقیل برادرش را برای خواستگاری به نزد پدر ام البنین فرستاد.
حزام که بسیار میهمان دوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد.
سنت و رسم عرب این بود که تا سه روز از میهمان پذیرایی می کردند و روز سوم حاجت او را می پرسیدند و از علت آمدنش سؤال می کردند.
🕊 با ادب و احترام از علت ورود وی جویا شدند و عقیل ( برادر حضرت علی ع) گفت:
به خواستگاری دخترت ام البنین آمده ام، برای پیشوای دین و بزرگ اوصیا و امیر مؤمنان علی بن ابیطالب.
🕊 حزام که هرگز پیش بینی چنین پیشنهادی را نمی کرد، حیرت زده ماند.
با کمال صداقت و راستگویی گفت:
بَه بَه چه نسب شریفی و چه خاندان با مجد و عظمتی! اما ای عقیل «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست.
او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت:
امیرالمؤمنین از آنچه تو می گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد.
پدر ام البنین که نمی دانست چه بگوید از عقیل مهلت خواست تا از مادر ام البنین ، و خود دختر سؤال کند و به او گفت:
«زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می دانند.»
🕊 وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گوید...
«مادر، خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت.
ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم... در این افکار غرق بودم که ماه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوری از آن ساطع می شد که چشمها را خیره می کرد.
در حال تعجب بودم که سه ستاره نورانی دیگر هم در دامنم دیدم.
نور آنها نیز مرا مبهوت کرده بود.
هنوز در حیرت و تعجب بودم که هاتفی ندا داد و مرا با اسم خطاب کرد من صدایش را می شنیدم ولی او را نمی دیدم گفت:
فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است.»
پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم.
مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟!»
مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت:
«دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی.
مردی که مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار فرزند می شوی که اولین آنها مثل ماه چهره اش درخشان است و سه تای دیگر چونان ستارگانند
🕊 «پس از صحبتهای دوستانه و صمیمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آنها در مورد پذیرش علی(ع) سؤال کرد و گفت:
آیا دخترمان را شایسته همسری امیرالمؤمنین(ع) می دانی؟
بدان که خانه او خانه وحی و نبوت و خانه علم و حکمت و آداب است اگر (دخترت را) اهل و لایق این خانه می دانی - که خادمه این خانه باشد - قبول کنیم و اگر اهلیت در او نمی بینی پس نه؟
همسر او که قلبی مالامال از عشق به امامت داشت گفت:
«ای حزام ! به خدا سوگند من او را خوب تربیت کردم و از خدای متعال و قدیر خواستارم که او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد برای خدمت به آقا و مولایم امیرالمؤمنین(ع)
پس او را به علی بن ابیطالب، مولایم، تزویج کن.»
🌹عقیل با اجازه از ام البنین عقد بین این دو بزرگوار را اجرا کرد.
💚 تاریخ ازدواج ام البنین با حضرت علی علیه السلام:
امام علی علیه السلام با بانو ام البنین ۱۰ سال بعد از شهادت حضرت زهرا (س) ازدواج نمود.
💚 ورود ام البنین به خانه امام علی علیه السلام:
ام البنین(س) سراسر نجابت و پاکی و خلوص بود.
هنگامی که می خواست پا به خانه علی(ع) بگذارد گفت تا دختر بزرگ حضرت فاطمه (س) اجازه نفرمایند وارد خانه نمی شوم این نهایت ادب او را به خاندان امامت می رساند.
🕊 روز اولی که ام البنین (س) پا در خانه علی(ع) گذاشت، امام حسن و امام حسین (ع) مریض بوده و در بستر افتاده بودند.
عروس تازه ابوطالب، به محض آن که وارد خانه شد، خود را به بالین آن دو عزیز عالم وجود رسانید و همچون مادری مهربان به دلجویی و پرستاری آنان پرداخت وهمواره می گفت من کنیز فرزندان حضرت فاطمه(س) هستم.
💚 از فاطمه تا ام البنین:
خانم ام البنین(س) بعد از گذشت مدت کوتاهی از زندگی مشترک با علی(ع) به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا (ع) از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا (س) نیفتند و در نتیجه، خاطرات تلخ گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بی مادری آنها را آزار ندهد.
حضرت علی(ع) در همسرش، خردى نیرومند، ایمانى استوار، آدابى والا و صفاتى نیکو مشاهده کرد و او را گرامى داشت و از صمیم قلب در حفظ او کوشید.
💚 میلاد فرزند شجاعت:
نخستین فرزند پاک بانو ام البنین، علمدار کربلا حضرت ابوالفضل العباس(ع) بود.
🕊 هنگامىکه مژده ولادت عباس به امیرالمؤمنین (ع) داده شد، به خانه شتافت او را در برگرفت، باران بوسه بر او فرو ریخت و مراسم شرعى تولد را درباره او اجرا کرد. در روز هفتم تولّدش طبق رسم و سنّت اسلامی گوسفندی را به عنوانِ عقیقه ذبح کردند و گوشت آن را به فقرا صدقه دادند.
🕊 امیرالمؤمنین (ع) از پس پرده هاى غیب، جنگاورى و دلیرى فرزند را در عرصه هاى پیکار دریافته بود و مى دانست که او یکى از قهرمانان اسلام خواهد بود، لذا او را عباس (دژم: شیربیشه) نامید؛ زیرا در برابر کژیها و باطل، ترش رو و پر آژنگ بود و در مقابل نیکى، خندان و چهره گشوده.
🕊روزی ام البنین وارد اتاق شد. علی(ع) را دید که عباس خردسال را روی پاهایش نشانده، آستینهای کودک را بالا زده و بازوانش را می بوسد و به شدت می گیرید.
ام البنین حیران و نگران علت را پرسید. علی (ع) با اندوه پاسخ داد: به این دو دست نگاه میکردم و آنچه بر سرشان می آید، به یاد می آوردم. تعجب ام البنین به ترس تبدیل شد: مگر چه بر سر دستان پسرم خواهد آمد؟ و پاسخ شنید که از بازو قطع خواهند شد. پرسید: چرا یاعلى؟ و آنگاه شرح کربلا را شنید و اینکه دستان فرزندش در راه پسر ریحانه رسول، قطع خواهند شد. گریه امانش نمی داد، اما شکر خدا را میگفت که پسرش فدای سبط گرامی رسول (ص) میشود.
علی (ع) مادر عباس را به منزلتی که فرزندش نزد خدا داشت، بشارت داد و گفت که خداوند در عوض دو دست، دو بال به او می بخشد تا با ملائکه در بهشت پرواز کند.
💚 سفارش به دفاع از ولایت:
هنگامی که امام حسین(ع) آهنگ ترک مدینه و تشرف برای حج و به دنبال آنْ هجرت به سوی کربلا کرد، ام البنین(س) به همراهان امام حسین(ع) چنین سفارش میکرد:
«چشم و دل مولایم امام حسین(ع) و فرمانبردار او باشید» پس از واقعه کربلا بشیر در مدینه ام البنین را ملاقات میکند تا خبر شهادت فرزندانش را به او بدهد.
ام البنین پس از دیدن وی که فرستاده امام سجاد(ع) بود می گوید:«ای بشیر! از امام حسین (ع) چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید.
ام البنین فرمود: از حسین (ع) مرا خبر ده!» بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام البنین پیوسته از امام حسین (ع) خبر میگرفت و با صبر و بصیرتی بی نظیر می گوید:
ای بشیر خبر از (امام من) اباعبدالله الحسین بده فرزندان من و همه آنچه زیر این آسمان است فدای اباعبدالله (ع) باد.
🕊 چون بشیر خبر شهادت امام حسین (ع) را به آن حضرت داد، ناله ای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.»
اما فقدان فرزندانش او را متأثر و ناراحت کرده بود، چنانکه وقتی حضرت زینب(س) سپر خونین حضرت عباس را به عنوان یادگاری به ام البنین نشان داد، وی تا آن را دید چنان دلش سوخت که نتوانست تحمل کند و بی هوش بر زمین افتاد.
💚 مادر چهار شهید:
با شهادت چهار فرزند ام البنین (س) در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
🕊 وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، اشک از دیده فرو ریخت و با روحیه ای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی (ع) همه شیران بیشه شجاعتند.
شنیده ام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
💚ام البنین، پاسدار خاطره عاشور:
از ویژگیهای بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است.
وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه خوانی و نوحه سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسل های آینده برساند.
🕊 ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس (ع)، عبیداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده ای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع میرفت و نوحه میخواند و شور و غوغایی بپا می کرد .
مردم مدینه اطراف او گرد می آمدند و با او هم ناله می شدند.
حتی مروان بن حکم حاکم وقت مدینه نیز در میان ایشان بود و گریه می کرد.
امام باقر (ع) می فرماید: آن حضرت به بقیع می رفت و آن قدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن قساوت قلب گریه می کرد.
💚 برکرانه وفا:
یکی از نتیجه های عاطفه و محبت، حس وفاداری به عزیزان است. و در زندگی ام البنین این وفاداری در سخنان او پس از شهادت مولای متقیان علی (ع) مشهود است.
🕊 وفاداری ام البنین به همسر بزرگوار خویش به حدی است که پس از شهادت حضرت علی (ع) با آنکه جوان بود اما به احترام آن حضرت و برای حفظ حرمت او، تا پایان عمر ازدواج نکرده و همسر دیگری را اختیار نکرد، با آن که مدّتی نسبتاً طولانی (بیش از بیست سال) پس از آن حضرت زنده بود.
💚 در آینه هنر:
از دیگر صفات والای ام البنین فصاحت و بلاغت اوست که نمود آن در اشعار زیبا و جاودانه وی متجلی است.از جمله اشعار جاودانه وی که مورد تجلیل و تحسین بزرگان ادب قرار گرفته است شعر جانسوز وی پس از شهادت پسرش که پدر فضایل بود می باشد:
🕊 «مرا ام البنین نخوانید که به یاد شیران دلاور می افکنیدم. مرا فرزندانی بود که به نام آنها خوانده می شدم ولی امروز فرزندی ندارم. چهار فرزند داشتم همچون بازهای شکاری و همگی به شهادت رسیدند.»
مورخان می نویسند: ام البنین آنچنان جانسوز برای شهادت فرزندان و بویژه برای امام حسین (ع) نوحه و گریه می کرد که حتی دشمن اهل بیت، مروان بن حکم، نیز از شنیدن مراثی وی گریه می کرد. از دیگر اشعار وی در مورد عباس، تندیس بزرگ شجاعت، است که می گوید:
«ای کسی که عباس را دیدی که بر دشمن حمله می کرد و فرزندان حیدر پشت سر او بودند. می گویند دست فرزندم قطع شده و بر سرش عمود فروده آمده. اگر شمشیرت را در دست داشتی کسی به تو نزدیک نمی شد.
🥀 عروج عرشی و غروب مادر مهتاب:
🕯 حضرت ام البنین(س) با فصاحت و بلاغتی که داشت در مقام افشاگری از ظلم و تعدی بنی امیه بر آمد و با اشعار جانسوز و بلیغ و عزاداریهای مستمر مردم را متوجه ظلم و بیلیاقتی حکام وقت مینمود،
لذا آن بانو را با عسل زهرآگین مسموم و به شهادت رساندند🥀
🕯حضرت البنین (س) بعد از زینب کبری (ع) دار فانی را وداع گفت.
🕯 او در قبرستان بقیع در کنار سبط رسول خدا(ص) و امام حسن (ع)، و فاطمه بنت اسد و دیگر چهره های درخشان شریعت محمدی(ص) به خاک سپرده شد.
🕯 اگر چه جسم او در خاک است اما روح بلند او و صفات کریمه و عظیمه وی نام او را به بلندای آفتاب زنده نگاه داشته است و در پرتو صفات این بانوی فاضله انسانهایی تربیت شده اند که در تاریخ ماندگار خواهد بود 🖤🥀
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظهی قفل کردن مرقد حضرت زینب (س)
و بی تابی شیعیان
ما برای باز موندن این حرم خونها دادیم💔
😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ام البنین دخیلم
درمانده وذلیلم
تاندهی مرادم
دست از تو برندارم
تو را به جان عباس
نکن توناامیدم🤲🏻😭
اللهم عجل لولیک الفرج 🤲🏼💚
🔅 #پندانه
✍ کلید مشکلاتت دست خداست، فقط کافیست او را صدا بزنی
🔹«آدم» خطا کرد.
کلید: «رَبّنَا ظلمنا أنفسنا وَإِنْ لَمْ تغفر لنا وَتَرْحَمنَا لَنَكُونَنَّ مِنْ الْخاسرِينَ»
پس مورد عفو و بخشش قرار گرفت.
🔸«نوح» بین دشمنانش گیر افتاده بود.
کلید: «رب اني مغلوب فانتصر»
پس گشایش الهی نصیبش شد و با کشتیاش نجات یافت و دشمنانش نابود شدند.
🔹«زكريا» پیر بود و همسرش هم نازا.
کلید: «رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ»
پس یحیی به او عطا گردید.
🔸«يونس» در تاریکی دریا و شکم ماهی تنها مانده بود.
کلید: «لا إله إلّا أنت سبحانك إني كنت من الظالمين»
پس نجات یافت.
🔹«ايوب» به مصیبت و بیماریهای سختی دچار شد.
کلید: «رَبِّ إنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ»
پس از درد و رنج نجات یافت.
🔸«ابراهيم» در آتش افکنده شد.
کلید: «حسبنا الله ونعم الوكيل»
پس نجات یافت و پیروز گشت.
🔹«يعقوب» یوسف را از دست داده بود.
کلید: «إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه»
پس خداوند بعد از سالها یوسف را به او برگرداند.
🔸«محمد» صلیالله علیه وآله در غار ثور توسط کفار محاصره شده بود.
کلید: «لا تحزن إن الله معنا»
پس بر آنها پیروز گشت.
🔹به پروردگارت اعتماد داشته باش، قفلهای زندگیات را خواهد گشود.