eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
898 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم گرفته، کاش بچه‌ها هیچ وقت زود نخوابند ، هر چند من تمام سعی‌ام را بکنم برای زود خواباندنشان. سرشب با هزار تا قصه وخاطره آنها را می‌خوابانم ، آنقدر قصه گفته‌ام که نورا هم دیگر می‌تواند قصه بگوید هی آب دهانش را قورت می‌دهد و می‌گوید : خب بعد میو اومد وجُفت من جوشْت می‌خوام ... وقتی زود می‌خوابند به من مهلت می‌دهند که فکر کنم به همه چی؟ _به روزگاری که تند تند دارد پیش می‌رود انگار یک نفر تبر پشتش گذاشته که اگر نرود بزند لهِ ولَوَردِه‌اش کند . _به خودم که اصلا نمی‌فهمم کی شب می‌شود. _به بچه‌ها ... _به پنبه‌‌های رشته شده ورشته های دوباره پنبه شده‌ام . _به این خانه که اصلا به روز نیست ولی شاید بعدها دلم برایش تنگ شود . _به حال و هوای اینجا _به حیاط _به کتاب‌هایی که در پارکینگ‌اند ، همیشه نگرانشانم . _به اسباب‌کشی که خرتر از خودش در عالم نیست . _به محمد صالح که دوست دارم بزنمَش ،چه معنی دارد بچه اینقدر تپل شود ،باید یک روز یک جایی تنهایی خفتش کنم ولپ‌هایش را بکشم تا هنوز نمی‌تواند حرف بزند ،اصلا به نظرم می‌آید گناه هم نداشته باشد زدن بچه‌ای که اینقدر تپل وتن‌پرور است ،فکر کن تا یک سالگی روی کمر می‌خوابید وسقف را نگاه می‌کرد. _به همسرم که امروز به او گفتم :آخ که داری کچل می‌شی ، شاید کچل‌ها به بهشت نرن ،می‌دونستی کچلی نشون میده که طرف حتی تو عمرِش یاد نگرفته چه جوری غذا بخوره چه برسه به بقیه چیزا ؟ منم نمی‌دونستم فی‌البداهه بود. _به سوره‌هایی که اگر زودتر مرورشان نکنم کلا از یادم می‌روند، به این صحنه که آن دنیا آنها می‌آیند جلویم می‌ایستند و مثلاً می‌گویند : می‌دونی من کی‌ام ؟ من سوره‌ی اعرافم ،حیف که فراموشم کردی بیچاره ،حتما با ادبیات بهتری حرف می‌زنند،مثلاً ای زیانکار _به کلاس آنلاین فردا که حوصله‌اش را دیگر ندارم ،به تمرین‌هایش _به اردوی مجازی زهرا کاش من هم با قصه‌های خودم خواب می‌رفتم . @ANARSTORY
سلام و نور. عرض ادب و احترام. اگر عضو محترمی بنا به عادت بدون هیچ توضیحی از گروه خارج بشود ما هم بدون هیچ توضیحی از تمام گروه ها حذفشان می کنیم. حتی گروهی که وجه ضمان داده است. و در اولین فرصت وجه ضمان اشان بهشان برگردانده می شود. با احترام.
و خالق بهشت، خالق جهنم هم هست.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
و خالق بهشت، خالق جهنم هم هست. #مونولوگ #تمرین_پادکست #سه_بار
این جمله رو سه بار پشت سر هم بگید و صوتش رو بفرستید توی گروه درختان سخنگو.
هدایت شده از Ali Parsaeian
اقای واقفی همه الان زیر کار امتحانات هستند صبر کنید تا امتحانات رو رد کنیم بعد هرچه شما گفتید
دشمن منتظر می مونه تا ما امتحان بدیم؟ صدام منتظر موند؟ ترامپ منتظر بود؟ توی دی ماه ما وسط امتحان بودیم که سردار رو ترور کردن... 👆👆👆همیشه اینو توی تمام زندگیت به خودت بگو...
خاک باغ انار از کربلا آورده شده. کربلا همه اش امتحان است.
آقای ابراهیم اکبری دیزگاه نظرات جالبی دربارهٔ نوشتن و رمان دارند و این نظرات‌شان با دیدگاه‌های فلسفی ملاصدرایی و ابن‌عربی‌ای درهم آمیخته است. موضوع جلسه: رمان به مثابه پژوهش و گزارش نحوهٔ بودن انسان در هستی پنج‌شنبه ساعت ۱۵ https://www.skyroom.online/ch/tehranpl.Ir/varamin
هدایت شده از شیردلان
بچه ها راآوردیم حرم واو راهم بین اعضای خانواده فرق نمی گذاریم☺️
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
قابل توجه باغبانان و درختان. کسی در پی وی تقاضای نقد داشت، این تصویر را نشانش دهید. همه این ها در باغ انار رایگان است. به اضافه اینکه حاضریم فحش هم بخوریم از درختان محترم.
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
البته خادم درختان بودن برای من افتخار است. و توفیق می خواهد. فقط برای وقت بنده و باغبانان دعا کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[In reply to عِمران واقفی] واقعیتش برادر، از اینجا زمین را نظاره می‌کنم، بی‌پرده. صدای کوبش قلب تپنده‌ات برای مهدی، تا اینجا می‌آید. "نورش" نیز. باریکه‌هایی که راه باز می‌کند از لابلای صفوف فرشتگان و حتی از ما هم رد می‌شود و به خدا می‌رسد. وقتی به خدا می‌رسد اینجا نور باران می‌شود. می‌دانی چرا؟ گوشت را جلو بیاور. این نور باران وقت‌هاییست که خدا می‌خندد. این را بارها دیده‌ایم. حتما این بار هم خندیده و به فرشتگانش نشانت داده و گفته «اِنّی اَعْلَمُ ما لا تَعْلَمون» و افتخار کرده به تلاش‌هایت، به محبتت که فقط او دیده و خیلی‌ها نه. اما گاهی به جای آن نور خیره کننده، فقط سوسو زدن ستاره‌وارش را می‌بینیم از زمین، همه مغموم می‌شویم و ساکت. حتی فرشتگان. می‌دانی کی را می‌گویم؟ یکی‌اش را خودت لو دادی، وقت‌هایی است که عصبانی می‌شوی. بقیه‌اش را نمی‌توانم اینجا بگویم. حفظ آبروی مومن از حفظ... خودت می‌دانی. دیروز با حسین(ع) محشور بودیم، جایت خالی، پولک و ستاره روی سرمان می‌ریخت از همه‌جا. بوی یاس هم می‌آمد، با برادرش آمده بود. با عباس، بال‌هایش را دیدم. خیلی زیبا بود و نورانی. می‌دانی حسین ازکجا گفت؟ گفت: من را به مثابه جلوه‌ای از خدا الگو قرار نمی‌دهند شیعیانمان. من از همه محتاج‌تر بودم برای کمک اما کسی را با زور نگه نداشتم، حتی طرماح. فقط یک نفر را دیدم در راه، که بوی مادرم را می‌داد، با نام مادرم امتحانش کردم و" آزاده" شد. به یک‌باره آسمان کبود شد، خود را میان خیمه‌های حسینی دیدیم. از دور مردی با شانه‌های افتاده و سری پایین، جلو می‌آمد. هر چه نزدیک‌تر می‌شد به عمق فاجعه پی می‌بردیم. سر و صورتش خاکی بود. پاهایش برهنه. چکمه‌هایش را به هم وصل کرده و بر گردنش آویخته بود. پاهایش را روی زمین می‌کشید و می‌آمد. پشت حسین ایستاده بودیم وقتی که آن مرد در مقابل حسین با دو زانو روی زمین افتاد و دست‌هایش را ستون بدنش کرد. حسین صدا برآورد: علی اکبر، بیا، عمویت آمده. بعد جلو رفت و روبرویش روی زمین، زانو بر زمین گذاشت و به پای دیگرش تکیه زد. دست بر شانه‌ی حر گذاشت و گفت: حقا که مادرت خوب نامی برایت انتخاب کرده است. صدای روضه آمد و آسمان کبود و خیمه‌ها محو شدند. گوش سپردیم. روضه‌ی علمدار بود که از دهان سردار بر کل هستی طنین انداخته بود. آسمان چهارم شروع کرد گریستن. گریه‌اش را دیدی؟ شیطان بدجور در کمین محبان حسین(ع) و دوندگان راه مهدی است. دیروز صدای اربده‌ی آتشینش را از آنطرف شنیدم. @ANARSTORY
سلام و نور الیوم، یوم المرحمه. یقینا رفتار و گفتارم باعث ناراحتی دل پرنور تان شده. تمام اش دلسوزی بوده... گاهی، فلفلی شدن، عین دلسوزی است و مصلحت وخیر خواهی!... وَ عَسیٰ أن تکرَهوا شیئاً و هوَ خیرٌ لکم... نگران نیستم...ناراحتم. ناراحت لحظه‌ها، فرصت‌ها و توانایی هایتان. طاقت هدر شدنشان را ندارم. این نگرانی، نشانه‌ی دوست داشتن است. این برگ را حلال کنید... وَ لْیعْفُوا وَ لْیصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یغْفِرَ اللَّهُ لَکمْ... کوزه های عسل نصیبتان. یا علی مدد. @ANARSTORY
💢سوالاتی که از ما دارید را در ادامه جواب داده ایم... ❓هدف باغ‌ها چیست؟ فتح قدس ❓وظیفه و فعالیت اعضا چیست؟ رعایت نظم، حفظ حرمت انسانی و نیز حریم شخصی بین باغبان ها و اعضا نوشتن تمرین نیم ساعت نوشتن و نیم ساعت خواندن روزانه ❓قوانین و ضوابط کدام اند؟ چت و تبلیغ ممنوع ❓تخلف ها چه نتیجه ای دارند؟ تذکر محترمانه، فلفل و ترکه مسدودیت. محرومیت از تمام باغات. ❓توضیح و اهمیت پرسشنامه: آشنایی ضروری با خصوصیات نویسندگان باغ انار ❓دوره های نویسندگی یک دوره سه ساله در 9 کلاس ❓اساتید و رزومه . . . ❓مدیران احد ❓طریقه همکاری چیست؟ اطلاع از توانایی ها و اضافه شدن به گروه مرتبط ❓توضیحات درباره گروه ها و کانال های وابسته از میوه درخت تا جان آدمیزاد گروه وابسته هست تا توانمندی شما چه باشد ❓چرا انار میوه موردعلاقه حضرت مادر است. سلام الله علیها. ❓چرا ایتا راه قدس از ایتا می‌گذرد. ❓چرا داستان بازگشت همه چیز به داستان است. ❓چرا اینجاییم: باهم و درکنار هم ساقه های ترد ما رشد کرده و محکم خواهند شد‌. ❓چرا با همیم: کار جمعی زودتر به ثمر می رسد. انسان موجودی اجتماعی است. یدالله مع الجماعه ❓چرا پول نمی گیریم پولکی نیستیم. للحق ❓چرا باحالیم: دل مومن آرام به عنایت الهی است. شادی واقعی از چشمه نور تراوش می کند. ❓چرا خوبیم: چون محب اهل بیت علیهم السلام هستیم. ❓چرا باید مقید و متین باشیم: نویسندگان مذهبی و انقلابی باید مومن و مودب و متین باشند. ❓چرا باید یاد بگیریم: انسان برای عبادت از روی علّم خلق شده است. انسان دارای روحی والاست که باید از قفس جسم به والاترین درجه ها برسد. ❓چرا این همه گروه مختلف داریم چرا همه اش را یکی نمی کنیم: هرکسی را کاری است و باری. شاخه های انار مرزها را درهم شکسته و میوه معرفت به جهانیان خواهند رسانید. هر هنری نیازمند حضور انارهاست. و و باید مرزهای شعر، رمان، و گرافیک را رعایت کنیم. ❓توضیح اصطلاحات برگ: نور خورشید را جذب کرده، وظیفه تامین غذای درخت را برعهده دارد. کنایه از اساتید. درخت: نیاز به نور و آب وهوا و رسیدگی باغبان ها، درختان پربار دارای استعداد رسیدن به تعالی کنایه از اعضا باغبان: طبیب درختان، تزریق آرامش به کنه ی درختان کنایه از مدیران شاخه جنباندن: حیات داشته باشید، حرکت کنید، رشد کنید. کنایه از فعالیت مونولوگ: گفتگو با نفس، خلسه درونی. حدیث نفس. ریختن روح در کوزه واژه ها. مونودعا: گفتگوی درونی با خالق یکتا، اتصال قلب با مرکز هستی مونومادر: گفتگوی درونی با قلب مادر، اتصال به نقطه محبت مادر. مونولوگی شیفته مادر‌. @ANARSTORY
شنود_ساواک_از_مکالمه_شهید_محراب.mp3
1.4M
. این صوت را گوش دهید و حس تان را بنویسید. فضای قبل از انقلاب را تصویر کنید. دلنوشته ننویسید. مثلا یک خیابان، یا فضای یک روستا یا شهر را در آن زمان توصیف کنید. یا یک ایده داستان کوتاه از این صوت بیرون بکشید...یا داستانک یا ... @ANARSTORY