🔹پیشنیازهای کار رسانه اي از منظر دکتر #فرجنژاد
#مهم
🖋استاد فرجنژاد، متن زیر را به عنوان پیشنیازهای کار رسانه اي نگاشته بودند:
1- شناخت اسلام ولايي (قرآن شناسي، انسان شناسي، هستي شناسي، معرفت شناسي، فلسفه سياست و اخلاق و تاريخ و فلسفه هاي مضاف علوم)
2- توان اجتهاد نسبي براي استفاده از قرآن و احاديث در حوادث واقعه(ادبيات، اصول، رجال، درايه، فقه)
3- شناخت تاريخ تمدن اسلامي و توان هزار ساله اسلام در اداره جامعه.
4- شناخت دقيق دنياي پيراموني (سياست واقتصاد روز)با محوريت فلسفه تاريخ قرآني وفرمايشات رهبري.
5- شناخت جدي تاريخ، خصوصا تاريخ معاصر.
6- شناخت دقيق تمدن رقيب غربي و جنايات آنها.
7- شناخت دشمن با محوريت شناخت خدعه هاي شيطان ويهوديت ماده گرا وصهيونيسم.
8- شناخت رسانه ها وارتباطات بين المللي.
9- شناخت فلسفه و تاريخ هنر با حاکميت جهان بيني اسلامي.
10- شناخت هنر وتکنيک هاي سينما وتاريخ سينما واصول نقد برنامه هاي تلويزيوني و رسانه اي.
11- اسطوره شناسي خصوصاً اساطير ايران، مصر، بابل، روم، يونان، هند، چين، ژاپن، آمريکا واسترالياي باستان ودين شناسي خصوصا اسلام، بوديسم، يهوديت، مسيحيت، هندوئيسم.
12- شناخت مهم ترين اديان و عرفان ها وفرقه هاي جعلي جديد، مانند بهائيت، وهابيت، پروتستانتيسم، پيوريتانيسم، مسيحيت صهيونيستي و...
🆔 @darseenghelab
#مجاهد_انقلابی
#عالم
#بصیر
#ساده_زیست
#دشمن_شناس
#فرج_نژاد
📌آدرس کانال؛
🆔@farajnezhad110
نور
مناجات شعبانیه را تا بیست و چهار ساله هستی بخوان. سی و چهار ساله که بشوی و بخوانیاش احساس کسی را داری که ده سال است لال است.
ده سال بی هدفی. ده سال بی خانمانی. ده سال سرگشتگی. ده سال چوپانی بدون گلّه. ده سال بی هویتی. از این ده سالها هر روز تکرار میشود...
شاید چیزهای زیادی باشد که هیچ وقت نفهمیم. هیچ وقت درک نکنیم چه معامله پر سودی را ترک گفته ایم. هیچ وقت نفهمیم چه جای دنج و عظیم و پر نوری لای ورق های کتابهای روی میزهامان است.
هربت و وقفت را فقط کسی میفهمد که واقعا فرار کرده باشد و واقعا به کور طور کنار شجره رسیده باشد و واقعا آن نور را تشخیص بدهد.
آنجاست که اننی انا الله را خواهد شنید. وگرنه که برای خیلی ها نور ستاره و نور فندک فرقی ندارد.
نورش از شدت وضوح مخفی است. چشم ما کور است.
#مناجات_شعبانیه
#فرصت
#تمرین111
یک کلیپ از طرز نماز خواندن آیتالله بهجت ببینید و بنویسید او در نماز چه میبیند که ما نمیبینیم. اگر بگویید ما هم مثل او نماز میخوانیم با همین پشت دست🧐
🔸خدای او چقدر قوی است؟
🔸مگر خدای او چقدر از او چقدر آتو دارد که رو کند و ابرویش را ببرد و از ما ندارد که اینقدر از خودِ پوستکلفتمان خاطر جمع هستیم؟
🔸او در نمازش خدایش را میبیند مگر؟ چطور چنین چیزی ممکن است.
🔸انسان چه مقامی داشته که چنین اجازه ای به او داده شده که با الله صحبت کند؟ مگر انسان چه دارد؟
#تمرین111
#الله
#احد
#واحد
#بهجت
#داستان
#روزنگار
#مونولوگ
#داستانک
14.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 سایههای هجوم!
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه میزنیم و برگ میدهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
#حسین_یکتا | @Pelak_channel
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
از آغاز تاکنون دارم میخوانمش. از جلد اول. به نظرم بعضی جاهاش فقط جمع آوری اطلاعات است. البته نکا
تمدن چیست؟ چرا و چگونه آغاز میشود؟ چرا و چگونه نابود میشود؟
#شلمچه
#خاطره
#راهیان
#راهیان_نور
#دفاع_مقدس
#تمرین112
کسانی که امسال به راهیان رفته اند قدر لحظه هایش را بدانند. ثانیه به ثانیه اش را بنوشند. خاک موشک خورده شلمچه را توتیا کنند. دل به خنکای نسیماش بدهند. شلمچه انسانساز است. جای پای مادر (سلام الله علیها) را بیابید. به دل توجه کنید نه به گِل.
خاطره ای اگر از مناطق عملیاتی دارید بنویسید. مخصوصا شلمچه. درونیات، عصفوریه ها، داستانک، فلش فیکشن، هر چه بلدید.
#شلمچه انسانساز است.
#تمرین112
﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه میزنیم و برگ میدهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس.
نشانی باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741
نمایشگاه باغ🔻
https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
صفحه نخست
خاطره/ عاشق شلمچه شده ام
سهشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۹ ساعت ۱۶:۵۹
خاطرات
نوید شاهد- همرزم شهید"حجت الله قراغاني" خاطره ای را از ایشان نقل می کند که بیانگر علاقه این شهید بزرگوار به حضور در جبهه و نحوه شهادتش می باشد. نوید شاهد خوزستان شما را به مطالعه بخشی از خاطرات دعوت میکند.
به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید حجت الله قراغاني، يكم اسفند 1341، در شهرستان بهبهان به دنيا آمد. پدرش خليفه، فروشنده بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پايان دوره راهنمايي درس خواند. سال 1362 ازدواج كرد و صاحب دو پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. هشتم تير 1366 ، با سمت جانشين فرمانده گروهان در ماووت عراق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. پيكر او را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند.
متن خاطره:
بعد از عملیات ظفرمند کربلای 5 به گردان ما ماموریت پدافندی از خط شلمچه داده شد حجت عاشق رزمندگان بود و با تمام وجود به شهیدان عشق می ورزید در طول یک ماهی که تقریبا در این خط مشغول بودیم او همیشه به جز مواقع استثنایی در سطح خاکریز رفت و آمد می کرد تا یک روز متوجه شدیم پاهایش خونریز کرده است
سریعا بطرفش رفتیم یکی از بچه ها پایش را پانسمان کرد .به او گفتم:«حجت چرا کفش نمی پوشی که برایت این اتفاق بیفتد»
اما او سکوت کرده بود دیگر با عصبانیت گفتم:«با تو هستم چرا کفش نمی پوشی»
و او با حالت روحانی در حالیکه سرش را به زیر انداخته بود گفت:«وجب به وجب این خاک آغشته به خون شهیدان است چگونه می توانم پا روی خون عزیزان شهید بگذارم»
نمی دانم در آن لحظات دیگر نتوانستم به او حرفی بزنم و فقط به خودم گفتم:« این ارادت به شهیدان است»
پس از مدتی حالش بد شد اما سعی می کرد به روی خودش نیاورد تا اینکه یکروز جلوی سنگر فرماندهی بیهوش شد. سریعا او را به عقب برگرداندیم .
ولی پس از چند روز دوباره به شلمچه آمد با دیدن او گفتم:«حجت یکروز پایت زخمی می شود یکروز از هوش می روی دیگر نبینم دردسر درست کنی»
و او با لبخندی گفت:«چکار کنم عاشق شلمچه شده ام ولی قول می دهم دیگر شما را به زحمت نیاندازم»
و واقعا پای قولش ماند و اینبار با اهالی آسمان همسفر شد و بدون زحمت برای من و بچه های گردان به سوی آسمانها شتافت.