فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه جوون بوشهری
یه عصر جدید دیگه رو با حاج قاسم رقم زده ...
#محمد_حسین_محمودی
*علی رنجبر*
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
#بربال_سخن
ای انسان هایی که خالق خود را فراموش نموده اید اگر میزان اشتیاق خداوند متعال را نسبت به خود می دانستید همان دم از شوق دیدار حق جان می دادید. بیچاره هایی که به خدا پشت کرده اید، برگردید، برگردید که خداوند منتظر شماست، خداوند منتظر است که انسان شوید و به جوار او در آیید و به او نظر کنید.
ای انسانهای به خواب رفته بیدار شوید دیگر وقت هوشیاری است. نکند که خواب مرگ، گریبان شما را بگیرد. زنده شدن شما بستگی به لبیک گفتن به ندای حق دارد.
#شهید_سیدعلیاکبر_شجاعیان🌷
#سالروز_شهادت
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
دعای شهادت در ماه عسل
🌸مهریهام یک جلد قرآن بود و سهتا صلوات. عقدمان خیلی ساده بود. یک ماه بعد هم عروسی کردیم. دو،سه روز رفتیم مشهد پابوس امام رضا (ع). بار اولی که رفتیم حرم نگاهی به من کرد و گفت: «خانوم میخوام یه دعایی بکنم شما آمین بگی.»
🌸خندیدم، گفتم: «تا دعات چی باشه»
گفت: «حالا تو کارت نباشه» گفتم: «خب هرچی شما بگید» دست هایش را گرفت سمت آسمان، رو به گنبد طلای امام رضا (ع) و گفت: «اللهم الرزقنا توفیق شهاده فی سبیلک»
همسرشهید حسین محمد علیپور
#کوچه_شهید
🌸 @AXNEVESHTEHEJAB
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_ششم
💠 گریه یوسف را از پشت سر میشنیدم و میدیدم چشمان این رزمنده در برابر بارش اشکهایش #مقاومت میکند که مستقیم نگاهش کردم و بیپرده پرسیدم :«چی شده؟»
از صراحت سوالم، مقاومتش شکست و به لکنت افتاد :«بچهها عباس رو بردن درمانگاه...» گاهی تنها خوشخیالی میتواند نفسِ رفته را برگرداند که کودکانه میان حرفش پریدم :«دیدم دستش #زخمی شده!»
💠 و کار عباس از یک زخم گذشته بود که نگاهش به زمین افتاد و صدایش به سختی بالا آمد :«الان که برگشت یه راکت خورد تو #خاکریز.»
از گریه یوسف همه بیدار شده بودند، زنعمو پشت در آمد و پیش از آنکه چیزی بپرسد، من از در بیرون رفتم.
💠 دیگر نمیشنیدم رزمنده از حال عباس چه میگوید و زنعمو چطور به هم ریخته و فقط به سمت انتهای کوچه میدویدم. مسیر طولانی خانه تا درمانگاه را با #بیقراری دویدم و وقتی رسیدم دیگر نه به قدمهایم رمقی مانده بود نه به قلبم.
دستم را به نرده ورودی درمانگاه گرفته بودم و برای پیش رفتن به پایم التماس میکردم که در گوشه حیاط عباسم را دیدم.
💠 تختهای حیاط همه پر شده و عباس را در سایه دیوار روی زمین خوابانده بودند. بهقدری آرام بود که خیال کردم خوابش برده و خبر نداشتم دیگر #خونی به رگهایش نمانده است.
چند قدم بیشتر با پیکرش فاصله نداشتم، در همین فاصله با هر قدم قلبم به قفسه سینه کوبیده میشد و بالای سرش از #نفس افتادم.
💠 دیگر قلبم فراموش کرده بود تا بتپد و به تماشای عباس پلکی هم نمیزد. رگهایم همه از خون خالی شده و توانی به تنم نمانده بود که پهلویش زانو زدم و با چشم خودم دیدم این گوشه، #علقمه عباس من شده است.
زخم دستش هنوز با چفیه پوشیده بود و دیگر این #جراحت به چشمم نمیآمد که همان دست از بدن جدا شده و کنار پیکرش روی زمین مانده بود.
💠 سرش به تنش سالم بود، اما از شکاف پیشانی بهقدری #خون روی صورتش باریده بود که دلم از هم پاشیده شد.
شیشه چشمم از اشک پُر شده و حتی یک قطره جرأت چکیدن نداشت که آنچه میدیدم #باور نگاهم نمیشد.
💠 دلم میخواست یکبار دیگر چشمانش را ببینم که دستم را به تمنا به طرف صورتش بلند کردم. با سرانگشتم گلبرگ خون را از روی چشمانش جمع میکردم و زیر لب التماسش میکردم تا فقط یکبار دیگر نگاهم کند.
با همین چشمهای به خون نشسته، ساعتی پیش نگران جان ما #نارنجک را به دستم سپرد و در برابر نگاهم جان داد و همین خاطره کافی بود تا خانه خیالم زیر و رو شود.
💠 با هر دو دستم به صورتش دست میکشیدم و نمیخواستم کسی صدایم را بشنود که نفس نفس میزدم :«عباس من بدون تو چی کار کنم؟ من بعد از مامان و بابا فقط تو رو داشتم! تورو خدا با من حرف بزن!»
دیگر دلش از این دنیا جدا شده و نگران بار غمش نبودم که پیراهن #صبوریام را پاره کردم و جراحت جانم را نشانش دادم :«عباس میدونی سر حیدر چه بلایی اومده؟ زخمی بود، #اسیرش کردن، الان نمیدونم زندهاس یا نه! هر دفعه میومدی خونه دلم میخواست بهت بگم با حیدر چی کار کردن، اما انقدر خسته بودی خجالت میکشیدم حرفی بزنم! عباس من دارم از داغ تو و حیدر دق میکنم!»
💠 دیگر باران اشک به یاری دستانم آمده بود تا نقش خون را از رویش بشویم بلکه یکبار دیگر صورتش را سیر ببینم و همین چشمان بسته و چهره #مظلومش برای کشتن دل من کافی بود.
#حیایم اجازه نمیداد نغمه نالههایم را #نامحرم بشنود که صورتم را روی سینه پُر خاک و خونش فشار میدادم و بیصدا ضجه میزدم.
💠 بدنش هنوز گرم بود و همین گرما باعث میشد تا از هجوم گریه در گلو نمیرم و حس کنم دوباره در #آغوشش جا شدهام که ناله مردی سرم را بلند کرد.
عمو از خانه رسیده بود، از سنگینی #قلب دست روی سینه گرفته و قدمهایش را دنبال خودش میکشید. پایین پای عباس رسید، نگاهی به پیکرش کرد و دیگر نالهای برایش نمانده بود که با نفسهایی بریده نجوا میکرد.
💠 نمیشنیدم چه میگوید اما میدیدم با هر کلمه رنگ #زندگی از صورتش میپَرد و تا خواستم سمتش بروم همانجا زمین خورد.
پیکر پاره پاره عباس، عمو که از درد به خودش میپیچید و درمانگاهی که جز #پایداری پرستارانش وسیلهای برای مداوا نداشت.
💠 بیش از دو ماه درد #غیرت و مراقبت از #ناموس در برابر #داعش و هر لحظه شاهد تشنگی و گرسنگی ما بودن، طاقتش را تمام کرده و #شهادت عباس دیگر قلبش را از هم متلاشی کرده بود.
هر لحظه بین عباس و عمو که پرستاران با دست خالی میخواستند احیایش کنند، پَرپَر میزدم تا آخر عمو در برابر چشمانم پس از یک ساعت #درد کشیدن جان داد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
ختم صلوات امروز به نیت :
#شهید_علیرضا_بریری
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹سلام عرض میکنم خدمت پدر و مادر و همسرم، توصیه این حقیر به دوستان، خانواده و همسرم و فرزندم این است که قرآن بخوانید و نماز را در اول وقت آن ادا کنید، امید است که خداوند شما را جزو نمازگزاران قرار دهد.
🍃🌹از خدا بترسید و تقوا پیشه کنید، همواره در همه لحظات و در همه کارهایتان او را بهیاد داشته باشید و بدانید که خداوند از رگ گردن هم به شما نزدیکتر است و در همه جا ناظر اعمال شماست.
🍃🌹فقط از خدا بترسید نه از خلق خدا بهخاطر جایگاه شغلی و مادیات دنیا، یاور مظلومین باشید و به کسی ظلم نکنید.
🍃🌹توصیه من به خواهران دینی و مادرم و همسرم این است که حضرت زهرا(س) را الگو خود قرار دهند و حجاب خود را حفظ نمایند و در حفظ حجاب برتر یعنی چادر کوشا باشند و در ترویج آن کوتاهی نکنید.
🍃🌹این حقیر از شما میخواهم که در بدترین شرایط جامعه و روزگار همچون گذشتگان در روزها و زمانهای گذشته بر اعتقادات خود استوار بمانید و بر بصیرت خود بیافزایید و اسیر ترفندها و حیلههای دشمن نشوید و نسبت به خودتان مراقبت داشته باشید.
🍃🌹از شما میخواهم که طبق دستورات خدا که در قرآن کریم آمده عمل کنید و آنرا سرلوحه زندگیتان قرار دهید.
🍃🌹همواره شهدا را بهیاد داشته باشید و رهرو راه آنها باشید و همچون شهدا تابع محض ولایت فقیه باشید، مبادا از راه آن بزرگوار خارج شوید و او را تنها بگذارید و بدانید که او در زمان غیبت امام زمان (عج) ناخدای کشتی صراط مستقیم است و فراموش نکنید که امنیت این کشور را مدیون خون شهدا هستیم.
هميشه وقتي ميرفت مأموريت ميگفت از همه بيشتر دلم براي محمدامين تنگ ميشود.💔
آخر صدای همه شما را ميشنوم و با شما صحبت ميكنم، اما محمد امين كه نميتواند صحبت كند. 😔دلم برايش تنگ ميشود اما... اين آخرين تماس عليرضا بود و ديگر نه محمدامين صدای پدرش را شنيد و نه عليرضايم صداي محمدامين را. 😔
بزرگترين سفارشش به من هميشه و هميشه اول نماز اول وقت و دوم حفظ حجاب به بهترين شكل و سوم تابع محض ولايت فقيه ماندن بود.
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز تَۅَلُّده اِبراهیم هادےِ عزیزه
این ڪلیپ هِدیہ بہ شَہید عَزیز
#نشر_حداکثری
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
سید همیشه یک قرآن تو جیبی كوچیك داشت و هر وقت كه فرصت می كرد سریع قرآنش رو باز می كرد و می خوند،دوستاش می گفتن:هر وقت آماده نماز جماعت می شدیم سید همیشه صف اول نماز بود و وقتی روحانی نداشتیم آقا سید بزرگوار جلو می ایستادن وامام جماعت ما می شدن.اگه از مادر سید در مورد رفتارش با والدین سوال کنید، میگه آقا سید مصداق بارز آیه ی شریفه ی : {وبالوالدین احسانا} بود.
#شهید_سیدمحسن_قریشی🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۳ خمین ، مرکزی
شهادت : ۱۳۸۹/۱/۳۰ منطقهٔ سنگهایآذرین ، شمالغربکشور
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
#بربالِ_سـخن
نمی توانم در کنار همسر و فرزندانم باشم در حالی که در مقابل چشم کودکان سوریه و عراق، والدینشان سربریده میشوند؛ آموختههای من از اسلام و تحصیل دروس حوزوی چنین اجازهای به من نمیدهد.
#روحانیشهید_مهدی_مالامیری🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۶۴/۳/۲۶ کچور ، مازندران
شهادت : ۱۳۹۴/۱/۳۱ درعا ، سوریه
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺لحظه دردناک خبر شهادت شهید #محسن_حججی از زبان پدر و مادرش "
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_هفتم
💠 یک نگاهم به قامت غرق #خون عباس بود، یک نگاهم به عمو که هنوز گوشه چشمانش اشک پیدا بود و دلم برای حیدر پر میزد که اگر اینجا بود، دست دلم را میگرفت و حالا داغ فراقش قاتل من شده بود.
جهت مقام #امام_مجتبی (علیهالسلام) را پیدا نمیکردم، نفسی برای #دعا نمانده بود و تنها با گریه به حضرت التماس میکردم به فریادمان برسد.
💠 میدانستم عمو پیش از آمدن به بقیه آرامش داده تا خبری خوش برایشان ببرد و حالا با دو پیکری که روبرویم مانده بود، با چه دلی میشد به خانه برگردم؟
رنج بیماری یوسف و گرگ مرگی که هر لحظه دورش میچرخید برای حال حلیه کافی بود و میترسیدم مصیبت #شهادت عباس، نفسش را بگیرد.
💠 عباس برای زنعمو مثل پسر و برای زینب و زهرا برادر بود و میدانستم رفتن عباس و عمو با هم، تار و پود دلشان را از هم پاره میکند.
یقین داشتم خبر حیدر جانشان را میگیرد و دل من بهتنهایی مرد اینهمه درد نبود که بین پیکر عباس و عمو به خاک #مصیبت نشسته و در سیلاب اشک دست و پا میزدم.
💠 نه توانی به تنم مانده بود تا به خانه برگردم، نه دلم جرأت داشت چشمان #منتظر حلیه و نگاه نگران دخترعموها را ببیند و تأخیرم، آنها را به درمانگاه آورد.
قدمهایشان به زمین قفل شده بود، باورشان نمیشد چه میبینند و همین حیرت نگاهشان جانم را به آتش کشید.
💠 دیدن عباس بیدست، رنگ از رخ حلیه برد و پیش از آنکه از پا بیفتد، در آغوشش کشیدم. تمام تنش میلرزید، با هر نفس نام عباس در گلویش میشکست و میدیدم در حال جان دادن است.
زنعمو بین بدن عباس و عمو حیران مانده و رفتن عمو باورکردنی نبود که زینب و زهرا مات پیکرش شده و نفسشان بند آمده بود.
💠 زنعمو هر دو دستش را روی سر گرفته و با لبهایی که بهسختی تکان میخورد #حضرت_زینب (علیهاالسلام) را صدا میزد.
حلیه بین دستانم بال و پر میزد، هر چه نوازشش میکردم نفسش برنمیگشت و با همان نفس بریده التماسم میکرد :«سه روزه ندیدمش! دلم براش تنگ شده! تورو خدا بذار ببینمش!»
💠 و همین دیدن عباس دلم را زیر و رو کرده بود و میدیدم از همین فاصله چه دلی از حلیه میشکافد که چشمانش را با شانهام میپوشاندم تا کمتر ببیند.
هر روز شهر شاهد #شهدایی بود که یا در خاکریز به خاک و خون کشیده میشدند یا از نبود غذا و دارو بیصدا جان میدادند، اما عمو پناه مردم بود و عباس یل #مدافعان شهر که همه گرد ما نشسته و گریه میکردند.
💠 میدانستم این روزِ روشنمان است و میترسیدم از شبهایی که در گرما و تاریکی مطلق خانه باید وحشت خمپارهباران #داعش را بدون حضور هیچ مردی تحمل کنیم.
شب که شد ما زنها دور اتاق کِز کرده و دیگر #نامحرمی در میان نبود که از منتهای جانمان ناله میزدیم و گریه میکردیم.
💠 در سرتاسر شهر یک چراغ روشن نبود، از شدت تاریکی، شهر و آسمان شب یکی شده و ما در این تاریکی در تنگنای غم و گرما و گرسنگی با مرگ زندگی میکردیم.
همه برای عباس و عمو عزاداری میکردند، اما من با اینهمه درد، از تب سرنوشت حیدر هم میسوختم و باز هم باید شکایت این راز سر به مهر را تنها به درگاه #خدا میبردم.
💠 آب آلوده چاه هم حریفم شده و بدنم دیگر استقامتش تمام شده بود که لحظهای از آتش تب خیس عرق میشدم و لحظهای دیگر در گرمای ۴۵ درجه #آمرلی طوری میلرزیدم که استخوانهایم یخ میزد.
زنعمو همه را جمع میکرد تا دعای #توسل بخوانیم و این توسلها آخرین حلقه #مقاومت ما در برابر داعش بود تا چند روز بعد که دو هلیکوپتر بلاخره توانستند خود را به شهر برسانند.
💠 حالا مردم بیش از غذا به دارو نیاز داشتند؛ حسابش از دستم رفته بود چند مجروح و بیمار مثل عمو #مظلومانه درد کشیدند و غریبانه جان دادند.
دیگر حتی شیرخشکی که هلیکوپترها آورده بودند به کار یوسف نمیآمد و حالش طوری به هم میخورد که یک قطره #آب از گلوی نازکش پایین نمیرفت.
💠 حلیه یوسف را در آغوشش گرفته بود، دور خانه میچرخید و کاری از دستش برنمیآمد که ناامیدانه ضجه میزد تا فرشته نجاتش رسید.
خبر آوردند فرماندهان تصمیم گرفتهاند هلیکوپترها در مسیر بازگشت بیماران بدحال را به #بغداد ببرند و یوسف و حلیه میتوانستند بروند.
💠 حلیه دیگر قدمهایش قوت نداشت، یوسف را در آغوش کشیدم و تب و لرز همه توانم را برده بود که تا رسیدن به هلیکوپتر هزار بار جان کندم.
زودتر از حلیه پای هلیکوپتر رسیدم و شنیدم #رزمندهای با خلبان بحث میکرد :«اگه داعش هلیکوپترها رو بزنه، تکلیف اینهمه زن و بچه که داری با خودت میبری، چی میشه؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
ختم صلوات امروز به نیت :
#شهید_افشین_ذورقی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🍃🌹بخشی از زندگینامه شهید افشین ذورقیبحری🌹🍃
🍃🌹شهید افشین ذورقی یکی از شهدای مدافع حرم گلستانی است که برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) در نبرد با تروریستهای تکفیری به شهادت رسید.
🍃🌹این شهید گرانقدر که به ابومحسن معروف بود، متولد سال1361 و اصالتاً اهل سیستان و بلوچستان است که در روستای سیاهتلو گرگان در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.
🍃🌹وی که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حال خدمت بود در 23 اسفند ماه سال 1394 همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه (س) برای دفاع از حریم اهل بیت (علیهمالسلام) به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام شد و پس از حضور 36 روزه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
🍃🌹شهید ذورقیبحری طبق وصیتی که داشت در امامزادهعبدالله (ع) گرگان نزدیک مزار دوست و همرزم شهیدش «سید احسان حاجیحتملو» آرام گرفت.
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
معرفی کتابی برای افراد اهل مطالعه، دانشجویان، دانش آموزان و طلاب
کتاب آموزش تندخوانی و تکنیک های خواندن سریع
باهدف:
_افزایش سرعت مطالعه
_افزایش تمرکز
_افزایش سرعت چشمی
_راهکارهای مطالعه صحیح
جهت سفارش کتاب به آیدی @bookislsc پیام دهید.
ارسال پستی به سراسر کشور 📩
کیفیت عالی در کنار قیمت مناسب
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
باسلام
اطلاعیه
۱.آیاچشمچرانی باعث تحریک سیستم عصبی میگردد؟
۲.تاکنون خطرناکترین بیماریهای ژنتیکی را دیدهاید؟
۳. ترکیبات قرص سرماخوردگی چیست؟
۴.آیا در دوران حیض امکان انتقال عفونت است؟
🔬 جواب این سوال در کانال زیر:
https://eitaa.com/joinchat/1077739545Cd3628a4ffd
این کانال توسط محققان بیولوژیست اداره میشود.
🔹پیشنهاد عضویت برای عموم مردم⬆️
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
یک کارت برای امام رضا(علیه السلام)مشهد.یک کارت برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)،مسجدجمکران.یک کارت هم برای حضرت معصومه (علیهاالسلام)قم.این یکی راخودش برده بودانداخته بودتوی ضریح.
<<چرادعوت شماراردکنیم!؟چرابه عروسی شمانیاییم!؟کی بهترازشما،ببین همه آمدیم.شماعزیزماهستی>>.
حضرت زهرا(علیهاالسلام)آمده بودبه خوابش،درست قبل ازعروسی.
"شهیدردانی پور"
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
مَبݪَغِ صَݪَۅاتِ🔥ۅاریزے:
صِفر😳😔
چے؟حِساب خاݪیِہ😡
پَس ڪۅ صَݪَۅاٺ ها؟😱
مَگِہ قَرار نَبۅد صَݪَۅاٺ بِفرِستین
سِہ رۅز ٺا🎈 ٺَۅَݪُّدِه ❤ع️ شَہید حَمید سیاهڪاݪے مُرادے❤️عَزیز مۅندِه
زۅۅۅۅۅۅد باشین🚴♂
ٺِعداد صَݪَۅاٺِٺۅن🎁رۅ بِہ آے دے زیر بِفرِستین💯
📩 @cha2re_khaki
ڪَم نَزارین🙏
داداش حَمید جَۅابِتۅنۅ میده👌
ابراهیم میگفت:
همه چیز دست خداست.تمام مشکلات بشر به خاطر دوری از خداست.ما باید مطیع محض باشیم.هرچی گفته باید قبول کنیم خیر و صلاح ما در همین است.
#عکسنوشته
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
ابراهیم میگفت:
وقتی در بن بست قرار گرفتید فریاد بزنید الله اکبر.با بیان این ذکر توکل شما بیشتر میشود.
#عکسنوشته
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
⭕️ بهترین تعبیر، دقیقترین توصیف و زیباترین تعریف در مورد شهید هادی را رهبری فرمودند:
"شهید ابراهیم هادی می خواست گمنام زندگی کند، اما امروز در تمامِ آفاقِ فرهنگیِ کشور نامش پیچیده است"
امروز، سالروز تولد داش ابراهیم هادی است؛ #تولدت_مبارک_فرمانده
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از شهید موسوی نژاد
AUD-20200417-WA0006.mp3
3.07M
✍کشیده شدن خط قرمز روی پرونده یک شهید
#پیشنهاد_دانلود👌
@shahidmosavinejad
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
✍با سلام خدمت شما پرونده ویژه امروز در مورد شهید گرانقدر جهان پهلوان ابراهیم هادی هست پ.ن:مطالب جهت
ابراهیم میگفت:
کاری که برای خداست گفتن ندارد.
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
هدایت شده از عکسنوشته فرهنگ و حجاب
🔸مزایای تحصیل در حوزه علمیه خواهران ✅اعطای مدرک رسمی سطح 2(کارشناسی) ✅ادامه تحصیل در مدارج بالاتر حوزوی و دانشگاهی ✅معافیت از آزمون ✅بهره مندی از اساتید مجرب ✅برخورداری از تحصیل رایگان ✅ وجود مهد کودک استاندارد برای فرزندان 🔸 مدارک مورد نیاز جهت ثبت نام ☑️ اصل آخرین مدرک تحصیلی ☑️اصل کارت ملی، شناسنامه و یک قطعه عکس 4✖️3 🔸ثبت نام از طریق مجازی یا مراجعه به حوزه علمیه 👈 بلوار شهید ناصری - حوزه علمیه فاطمه الزهرا سلام الله علیها 2-42442390