eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷 قهرمان موتور سواری و آچار فرانسه شهید مدافع حرم 🌻 ولادت: ۱۳۷۰/۱۱/۱۰ 🍂 شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ 🕊محل شهادت: سوریه، 🍁نحوه شهادت: اصابت ترکش خمپاره 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهید محمد کاظم توفیقی🌹 شهیدی که به #آچار فرانسه معروف بود!
🌹🍃 از زبان همسر محترم شهید ⬇️ 🌷 پژمان اولین شرطش برای ازدواج تابع بودن در امر و آرزویش شهادت بود  و اینکه هر زمان هر نقطه از جهان جنگی به اسم شیعه باشد و رهبرم اذن جنگ بدهد تحت هر شرایطی برای جنگ شرکت می‌کنم. هدف زندگی‌ام قرب الهی هست و تنها برای رضای خدا قدم برمی‌دارم و می‌خواهم بانوی خانه‌ام آنقدر زهرایی باشد که برای رسیدن به هدفم من را همراهی کند. 🌷 پژمان دستش در کار خیر بود. بعضی از کارهای خیری که انجام می‌داد را من بعد از شهادتش فهمیدم، یعنی اصلاً در موردش با من صحبت نمی‌کرد. اهل ریا نبود. ویژگی دیگر پژمان، شجاعت مثال زدنی‌اش بود که به گفته دوستان و همرزمانش، همین شجاعت و دلیری پژمان بود که او را به درجه رفیع شهادت رساند. 🌷 همه ویژگی های پژمان منحصر به فرد بود. در هر شرایطی صداقت داشت. دوم اینکه در همه کارهایش را در نظر داشت. همیشه می‌گفت: «اگر خدا راضی باشد، بنده خدا هم راضی است، ولی اگر در کاری رضایت خداوند نباشد، کاری برای هیچ بنده‌ای انجام نمی‌دهم...» به همین دلیل «رضایت خداوند در همه امور زندگی» را الگو و شرط زندگی‌مان قرار دادیم. 🌷 رسته اصلی پژمان بود، اما بعد ازشهادت پژمان متوجه شدم، که در سوریه هم، بین دوستانش به آچار فرانسه معروف بوده است. دوستانش می‌گفتند: از پست که برمی‌گشت می‌گفت: خُب، بگید چکارهست من انجام بدهم. می‌گفتیم: بابا پست بودی خسته‌ای برو استراحت کن. می‌گفت: نه، وقت برای استراحت زیاده، فعلاً وقت کار است. هر روز مشکلات فنی قرارگاه را درست می‌کرد و کار بچه‌ها را راه می‌انداخت، شب دستانش را به‌هم میزد و با خوشحالی می‌گفت: خوب خدا را شکر امروز مفید بودم. 🌷زمانی من فهمیدم که پژمان جهت رفتن به سوریه اسمش را نوشته که به کلاس‌های آمادگی جسمانی و آموزشی که برای‌شان گذاشته شده بود، می‌رفت. من و خانواده‌اش هرچه برای نرفتن‌اش تلاش کردیم، به حرف کسی گوش نمی‌داد. راستش من اولش راضی نبودم. روزی که برای بدرقه‌اش رفته بودم به من گفت: «هرطوری شده دلت را راضی کن، چون من باید بروم...»
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷 رزمنده شهید، سرهنگ دوم، اولین شهید مدافع حرم استان گلستان و عضو تیپ ۶۰ زرهی عمار یاسر گنبد شهید مدافع حرم 🌻 ولادت: ۱۳۴۷ 🍂 شهادت: ۱۳۹۲/۲/۲۷ 🕊محل شهادت : سوریه 🍁نحوه شهادت : در یکی از شناسایی شهید تولی به کمین گروه های تکفیری برخورد می کنند و متوجه حضور گروه های تکفیری می شوند اما آنها تصور می کردند که نیروهای خودی هستند.تولی در مسیر برگشت و بر اثر تیر بار توسط نیروهای داعشی به شهادت رسید، چون نیروهای داعش در آن منطقه تعدادشان بیشتر بود پیکر شهید تولی در آن مکان باقی ماند. همرزمانش در فاصله دور متوجه شدند که پیکر شهید تولی را نیروهای داعشی از ماشین پیاده کردند و با خود بردند و ماشین را به آتش کشیدند. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهید غلامعلی تولی 🌹
🌹🍃 از زبان همسر محترم شهید ⬇️ 🌷 شهید تولی در قلب من زنده است . 🌷 شهید همیشه می گفتند : باید به مسلمانان کمک کرد حال چه داخل کشور و چه خارج از کشور باشد . 🌷 بحث در میان بود و شهید برای حفاظت از حریم بی بی زینب و ناموس برای مقابله با دشمنان رفتند . 🌷 همسرم بعد از ازدواجمان مکرر به جبهه میرفتند و گاهی سه ماه از ایشان خبری نداشتم . وقتی برای مرخصی می‌آمد جبران همه نبودن‌هایش را می‌کرد . هرگز من را با اسم صدا نمی‌زد . همیشه اسم من عزیز بود و من هم با همین اسم صدایش می‌کردم . ، بهترین و شیرین‌ترین هدیه‌ای بود که به من می‌داد. شیرین‌ترین لحظات عمرم را در کنار شهید گذراندم . 🌷 وقتی شهید تصمیم به رفتن گرفت من خیلی ناراحتی می‌کردم . ایشان سعی می‌کرد دل من را به دست بیاورد تا رضایت دهم . حتی به من گفته بود دعا کن رفتم شهید شوم! این من را بیشتر اذیت می‌کرد . تا یک هفته به من بیشتر از قبل توجه داشت . دیدم نمی‌توانم جلوی رفتنش را بگیرم بالاخره رضایت دادم. 🌹🍃 پسر شهید تولی : شهید تولی آرزو داشت پیکرش بازنگردد .
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷شهید مدافع حرم، 🌺ولادت: ۵۳/۸/۲۹ 🍂شهادت: ۹۵/۳/۱۴ 🕊محل شهادت: سوریه، 🍁 نحوه شهادت: توسط عامل انتحاری جبهه النصره 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهید رضا خرمی 🌹
🔰سلام دوستان من شهید رضاخرمی هستم من و حاج مرتضي مسيب زاده چهارده خرداد امسال با هم دیگه به آرزوی دیرینمون رسیدیم و دوتایی باهم همسفر بهشت شدیم😊 🌹🍃 سال ۵۳ بود به عنوان سومین فرزند و تنها پسر خانواده به دنیا اومدم. با توجه به اینکه دوره نوجوونی من با فضای جبهه و دفاع مقدس همراه بود و اکثر اوقات با مادرم در تشییع شهدای دفاع مقدس شرڪت میکردیم از همون موقع آرزوم شده بود ڪه منم باید راه این شهدا رو ادامه بدم و از خودم شجاعت نشون بدم برای عقیده و وطنم . 🌹🍃 بخاطر همین وقتی ۲۰سالم شد ڪه جذب سپاه شدم. تو سپاه وقتی توانایی های منو دیدن و ازمون آزمون موتور سواری گرفتن، من اولین نفری بودم ڪه قبول شدم. من از همون ڪودڪی موتور سواری میکردم و یه موتور سوار حرفه ای بودم این شد ڪه به عنوان محافظ حاج قاسم سلیمانی انتخابم ڪردن و اینطوری شد ڪه چهار ساله بیشتر اوقاتم ڪنار بودم. 🌹🍃 اما وقتی فتنه تو سوریه شروع و شد یکی یکی خبر شهادت دوستام رو میشنیدم . دیگه دلم طاقت نمیاورد و دلم میخواست منم برم و برای چیزی ڪه از ڪودڪی آرزو شو داشتم یعنی ادای دین برای اسلام، اهلبیت و ڪشورم خودمو فدا ڪنم. اما حاج قاسم رضایت نمیداد من از گروهش جدا شم تا اینکه گفتم حاجی منم دیگه طاقت ندارم میخوام برم تو دل معرڪه،میخوام اگه قسمتم باشه روزی شهادتم رو از بی بی زینب(سلام الله علیها) بگیرم. حاج قاسم هم گفت به شرطی ڪه همسرت رضایت بده اجازه میدم بری. وقتی با همسرم در میون گذاشتم اونم علیرغم میلش نتونست بگه نه نرو ، چون ایشون هم میدونست پای دفاع ازحرم حضرت زینب درمیونه ، به همین خاطر ایشون هم رضایت داد به رفتنم. من هم غسل شهادت ڪردم و راهی شدم. موقع اومدن دختر مهربونم رضوان هم ڪلی باهام شوخی میکرد ڪه بابا شهید نمیشی مطمئنم . منم به شوخی بهش گفتم : میرم شهید میشم و میبینی ڪه عکسمو میزنن سر اتوبان همت اونوقت باورت میشه دخترم ولی قول بده درساتو خوب بخونی ڪه من آرزوی دڪتر شدنتو دارم . خیلی سخت بود از دخترم، پسرم و همسرم دل بکنم اما چه میشد ڪرد من راهمو انتخاب ڪرده بودم و باید از عزیزانم دل میکندم. 🌹🍃 تو آخرین اعزامم به سوریه دیگه از تیم حاج قاسم جدا شدم و تو حلب مستقر شدم حسابی سر ڪیف بودیم و با هم دیگه بگو بخند داشتیم انگار میدونستیم ڪه قراره تا چند ساعت دیگه به آرزومون برسیم و مزد این همه نوڪری و مجاهدت بگیریم. چهارده خرداد 1395 بود ڪه خورشید داشت به آرومی از شهر حلب غروب میکرد ڪه یه عامل انتحاری ڪه از ملعونین جبهة النصره با یه نفر پر از مواد منفجره خودشو به ساختمون محل استقرار ما زد ، من و حاج مرتضي مسيب زاده همون جا به شهادت رسیدیم و شهد شیرین شهادت رو از دست آقا و مولامون حضرت سید الشهدا(علیه السلام) نوشیدیم . 🌹🍃 شهید قدرت عبدیان هم تقریبا یک ساعت بعد تو انفجار دوم اون لعنتی ها به شهادت رسید. نمیتونم براتون بگم ڪه لحظه شهادت چه لحظه نابی بود اما امیدوارم ڪه مرگ همه تون با شهادت رقم بخوره و خیلی چیزا ڪه تو این دنیا شنیده بودیم رو به چشم ببینید. 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
ختم صلوات امروز به نیت : 🌷 شهید مدافع حرم 🌻 ولادت: ۱۳۳۷/۷/۶ 🍂 شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۳ 🕊محل شهادت : سوریه، 🍁نحوه شهادت : توسط تک تیرانداز داعش از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و آسمانی میشود. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهید مرتضی ترابی کمال🌹
🌹🍃 از همان کودکی حتی قبل از اینکه به سن تکلیف برسد نماز و روزه اش ترک نمی شد و پدر و مادرش از داشتن چنین پسری همیشه خوشحال بودن و به او افتخار میکردند . ایشان بسیار به پدر و مادر خود رسیدگی میکردند و به شدت به آنها احترام میگذاشت . 🌹🍃 در جبهه های غرب و جنوب کشور مشغول جنگ با دشمنان بود . در مرزهای مریوان، بانه، نوسود خدمت میکرد . در جنوب هم در شهرهای شلمچه، آبادان در خط مقدم جبهه بود . بارها مورد اصابت گلوله و ترکش خمپاره قرار گرفته بود و از ناحیه گوش چپ کتف، بازو و پشتش زخمی شده بود حتی هنگامی که به او مرخصی می دادند که برای بهتر شدن جراحتش به خانه برگردد می گفت دوستان من دارن یکی یکی پر میکشن من نمیتوانم آنها را تنها بگذارم و برای استراحت به خانه بروم. روی این مسائل بسیار متعصب و حساس بود . 🌹🍃 ایشان بسیار مرد خوش اخلاق و مهربانی بود بسیار خوش تعریف بود و همه دوست داشتند همیشه کنار این عزیز باشن و ایشان از خاطراتش تعریف کند بسیار به سادات و افراد مسن احترام می گذاشت تا جایی که اگر افرادی از این قبیل بیمار می شد برایشان دارو و غذا تهیه می کرد به آنها رسیدگی می کرد و جویای احوالشان می شد . افراد مسنی که زمین گیر شده بودند از دوستان و آشنایان به انها سر می زد زخم بسترشان را عوض میکرد و به نظافت و استحمام آنها رسیدگی می کرد . 🌹🍃 در جوانی اسب سواری و دوچرخه سواری و کوه نوردی از فعالیت های ورزشی ایشان بود در میانسالی هم به ورزش پیاده روی و کوهنوردی و شنا علاقه داشت و جز تفریحاتش بود . 🌹🍃 تیشان پاسدار نمونه ای بود بسیار با نظم و در کارش بسیار دقیق بود بارها مربی کلاس های عقیدتی و سیاسی بود و همینطور مربی کلاس های نظامی وتخریب . 🌹🍃 ایشان وقتی در سپاه استخدام شد تا زمانی که بازنشسته بشود بیشتر در ماموریت بود و درگیری با اشرار و قاچاقچیان اما با این حال بخاطر علاقه ای که به خانواده اش داشت هر جا که بود باید با ما تماس می گرفت و جویای حال تک تک مان می شد.
امروز به نیت : 🌷 شهیده 🍃ولادت: 1347 🍂شهادت: 1361/1/1 🕊 نحوه شهادت: هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد و با خفه کردن او با او را به شهادت رساندند. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهیده زینب کمایی🌹
#شهیده زینب کمایی🌹
🌹🍃 از زبان مادر شهیده ⬇️ 🌷 زینب بین بچه‌هایم (7 بچه، 4 دختر و سه پسر) از همه بود. از هیچ چیز ایراد نمی‌گرفت.صبور اما فعال بود. از بچه‌گی به من در کارهای خانه کمک می‌کرد. بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد، دنبال نماز و روزه و قرآن بود. و خیلی مؤمن بود. دوران دبستان به کلاسهای می‌رفت. بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی به پیدا کرد. کلاس با حجاب شد. 🌷 زینب علاقه زیادی به داشت. مرا سر قبر (یکی از شهدای انقلاب) می برد و گفت مامان نگاه کن، فقط مردها شهید نمی‌شوند. زن‌ها هم شهید می‌شوند. همیشه ساعتها سر قبر زهره بنیانیان می‌نشست و قرآن می‌خواند. 🌷 یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشم‌های مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای گریه می‌کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه می‌خورد.» 🌷 زینب، مورد غضب قرار گرفته بود چونکه با آن سن کم کتابهای را میخوانده و در محافل عمومی و آموزشی با کمونیستها و منافقین بحث میکرده و رسوایشان میساخته . زینب قبل از شهادت توسط منافقین تهدید شده بود. 🌷 در اول فروردین سال 1361 هنگام برگشت از مسجد توسط منافقین ربوده شد و با خفه کردن او با چادرش او را به شهادت رساندند و پیکر پاکش بعد از جستجوی نیروهای امنیتی و خانواده کشف گردید. منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت ترور زینب را برعهده گرفتند. زینب و همراه با شهدای عملیات فتح‌المبین (160 شهید) در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
امروز به نیت : 🌷شهیدی که به حرمت مادرش در قبر خندید 🍃ولادت: ۱۴\۱\۱۳۴۱ 🍂شهادت: ۹\۳\۱۳۶۳ 🕊محل شهادت: در منطقه و در عملیات آسمانی شد . 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#شهید علی اکبر صادقی🌹
🌹🍃 از زبان همرزمان شهید ⬇️ 🌷 حاج علی فردی و بود، روحیه و قوی در وی دیده میشد . 🌷 ایشان فوق العاده به امور دینی تقید داشتند و پایبندی ویژه ای به مسائل داشتند. بودند، و €عمل نیز از ویژگی های بارز این شهید بود. 🌷 بودند و به دنیا و پست و مقام نیز بی اعتنایی محض داشتند. عاشق و دلسوخته واقعی امام(ره) و انقلاب بود. و کامل در مقابل فرماندهان مافوق در زمان دفاع مقدس و عملیات ها در ایشان بسیار دیده می شد. 🌹🍃 شهید سالهای اول جنگ یک دستش را وقتی داشت مین خنثی می کرد از دست داده بود. علی اصغر برادر شهید علی اکبر بود که درتاریخ ۱۳۶۶/۱۰/۲۵ در عملیات بیت المقدس ۲ در شمال سلیمانیه عراق به شهادت رسید. علی اصغر تنها ۲۱ سال داشت و از علی اکبر کوچکتر بود. 🌹🍃 پس از شهادت علی اصغر، علی اکبر پیکر برادرش رو خودش توی آرامگاه ابدیش گذاشت و بعد از دفنش با پا روی قبر بغلی که خالی بود کوبید و گفت علی اصغر اینجا رو برای من نگهدار، انگار از شهادتش خبر داشت. به پدرش هم گفت فعلا تابلو سفارش نده. من که شهید شدم اونوقت یه تابلوی دوتایی سفارش بده. کسی اون موقع باورش نشد اما #۵_ماه_بعد علی اکبر همون جایی دفن شد که خودش نشون داده بود. و پدر هم یه تابلوی دوتایی ساخت و بالای سر این دو کبوتر شهید نصب کرد.
امروز به نیت : 🌷 شهید 🍃ولادت: 1314 🍂شهادت: 1377/6/1 🕊 نحوه شهادت:از اعضای شورای مرکزی جمعیت موتلفه اسلامی بود که در حجره ای در بازار تهران، توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شد. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
اسد الله لاجوردی🌹 پولادین
🌹🍃 حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان⬇️ 🌷شهید لاجوردی از یک سو به شدت تحت فشار بود و از سوی دیگر به دلیل شناخت و بینش از منافقین از سوی آنها نیز تحت فشار بود اما خم به ابرو نمی‌آورد و در مسیرش تردید نمی‌کرد. 🌷از ویژگی‌های شهید لاجوردی داشتن بود. کسانی که آن موقع هجوم پرحجمی را علیه شهید لاجوردی برپا و سامان می‌دادند نگاهی به آنها بیندازیم. بسیاری از آنها کسانی هستند که امروز جلوی انقلاب ایستاده‌اند. منافقین چهره دارند اما شناسنامه‌شان، شناسنامه دشمن است و شناخت این آدم‌ها در اول کار دشوار است اما شهید لاجوردی قدرت این شناخت را داشت. 🌷عده‌ای شهید لاجوردی را به ، و متهم می‌کنند اما من می‌گویم دشمن از ملاطفت و محبت شهید لاجوردی وحشت داشت. آنها که او را متهم به خشونت می‌کنند یک نمونه بیاورند اما ما از ملاطفت او هزاران نمونه داریم. 🌷یکی از ترفندهای دشمن است اما آدم‌های هوشیار میانجی‌ها را می‌شناسند. میانجی‌ها باید دو ویژگی داشته باشند اولا در نظام مسئول بوده و دوما مردم از مسئولیت‌شان باخبر باشند. کسی با این ویژگی‌ها اگر از خط اصلی نظام به هر علت فاصله بگیرد آماده شکار شدن است.حتما نمیگویم آنها شکار می‌شوند اما اگر توسط دشمن شکار شدند با چهره و تابلوی خودی در میان مردم و نظام هستند اما شناسنامه‌شان غیرخودی است. شناخت اینها دشوار است و فقط کسانی که بصیرت داشته باشند اینها را می‌شناسند که شهید لاجوردی این را داشت. 🌷 دارای دو نوع هستند. نوع اول که برای می‌آیند که الحمدالله توسط دستگاه‌های امنیتی و نظامی با آنها برخورد می‌شود اما نوع دوم نفوذی‌ها در هستند که مقصود و هدف‌شان تغییر رفتار نظام است. بیشترین اهمیت کار شهید لاجوردی این بود که نفوذی نوع دوم را 🌷 ، ، ، بودن و از ویژگی‌های شهید لاجوردی بود.
🌹🍃 در کتاب شهید اسدالله لاجوردی که به نقل از مظفر الوندی، یکی از همکاران شهید لاجوردی درباره ساده زیستی وی آمده است: شهید لاجوردی روی زمین بود. او هیچ وابستگی به محیط و اطرافیانش نداشت. پوشیدن او در اختیار خودش بود، نه در اختیار مد و عرف زمانه. پیراهن دو جیب و شلوار پارچه‌ای و کفش گیوه‌ای و زمستان‌ها کت طوسی رنگ مدل بیروتی‌اش، تنها البسه مهم لاجوردی در همه جا بود. سمینار و دیدار بزرگان، سفر داخلی و خارجی، هیچگاه نمی‌توانست منش ساده‌پوش او را تغییر دهد. یادم هست روزی برای مصاحبه آمده بودند. مصاحبه‌گر گفت : آقا این لباس در تصویر بد است و کار ما را خراب می‌کند. شهید با لبخند معناداری به او گفت : چرا واقعیت را روتوش می‌کنید. بگذارید هر آنچه هست مردم ببینند. نور و رنگ را برای فریب مردم به کار نبرید. 🌹🍃 او در مسافرت‌ها، آرام‌ترین و راحت‌ترین مسافرها بود. ساک کوچک چرمی او تنها کیف همراهش بود. همیشه به مدیرانش متلک می‌گفت که چرا شانه و کتف خود را با برداشتن کیف‌های سنگین سامسونت، مستهلک می‌کنید. 🌹🍃 روزنامه کیهان نیز یک روز پس از انتشار خبر شهادت لاجوردی، با چاپ عکس دوچرخه‌ای که تنها مرکب شخصی نخستین دادستان نظام جمهوری اسلامی و رئیس سازمان زندان‌های کشور بود، نوشت: شهید لاجوردی ساده‌زیست بود و این‌ ساده‌زیستی را تا ظهر شهادت حفظ کرد. تنها پشتوانه زندگی او مغازه‌ای کوچک در بازار تهران بود. علی رغم مخاطراتی که زندگی‌اش را تهدید می‌کرد، هیچ گاه به گرد خود حصار نکشید. او به سرکوب فتنه‌ها همت گماشته بود و چون سربازی خادم برای انقلاب اسلامی، هیچ‌گاه از این هدف دور نشد. 🌹🍃 معاون قضایی وقت دیوان عالی کشور، آقای نیری ضمن اشاره به سهم بزرگ لاجوردی در انقلاب و او برای مردم، درباره حساسیتی که شهید در استفاده از به خرج می داد، می‌گوید: لاجوردی در بیت المال واقعا سختگیر بود و نمی‌گذاشت یک ریال هم حیف و میل شود. یادم هست در بحران سال‌های بعد از انقلاب که جمعیت زندانیان زیاد شده بود و منافقین شورش کرده بودند، بازجو و بازپرس کم بود و افرادی از بیرون می‌آمدند و آنجا خدمت می‌کردند، آقازاده ایشان تشریف آوردند برای کمک. طبیعی است کسی که به نظام کمک می‌کند، دست کم خرج او به عهده دولت است؛ اما در تمام مدتی که آقازاده ایشان آنجا بودند و غذای دادستانی را مصرف می‌کردند، لاجوردی پول غذا را از جیب خود پرداخت می‌کرد و می‌گفت فرزند من کارمند اینجا نیست، لذا باید پول غذایی را که خورده از جیب خودم پرداخت کنم. 🌹🍃 مهندس الوندی در توصیف حساسیت لاجوردی در استفاده از بیت المال می گوید : در حفاظت از بیت‌المال دغدغه عجیبی داشت و اجازه نمی‌داد حتی یک ریال در حوزه مدیریت ایشان بی‌جهت جابه‌جا شود. هرگاه برای مأموریت‌های اداری به استان‌های مختلف می‌رفت و شب را در جایی اسکان می‌گزید، هزینه اسکان را از جیب خودش می‌پرداخت. 🌹🍃 مصطفی حائری‌زاده در این‌باره چنین می‌گوید : شهید لاجوردی مسئول نظام بود. در هزینه کردن بیت‌المال حساسیت نشان می‌داد. یادم هست اوایل انقلاب، زمانی که دادستان انقلاب بود، وارد دفتر کار او شدم. دیدم در گوشه‌ای از اتاق محل کارش یک آجر و یک پتوی سربازی قرار دارد. پس از اینکه دقت کردم، متوجه شدم بالش و متکای او برای استراحت، بوده است. ✨ ای کاش بعضی از مسئولین امروز ما شیوه استفاده از بیت المال را از شهید لاجوردی یاد بگیرند😞
امروز به نیت : 🌷 شهید مدافع حرم 🍃ولادت: 49/10/4 🍂 شهادت: دی ماه 94 🍁 محل شهادت : سوریه، 🕊 نحوه شهادت : بر اثر اصابت سه تیر مستقیم قناسه( ، ، ) نیروهای تکفیری آسمانی شد. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
شهیدمدافع حرم# سعید انصاری🌹