eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَ‌بِّهِمْ يُرْ‌زَقُونَ🍃 هرگز كسانى را كه در راه خدا كشته شده‌اند، مرده مپندار، بلكه زنده‌اند كه نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند. [آل عمران - 169] 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹عبد المطلب به همه، من و شما نشان داده که هیچ چیز نمی‌تواند مانع رشد و کمال معنوی انسان شود. او از نعمت گویایی و شنوایی محروم بود. نه می شنید،‌ نه می توانست حرف بزند. مردم با شخصی با این ویژگی چگونه برخورد می کنند؟ اما این پسر هوش و استعداد فوق العاده داشت. با بچه‌های هم سن و سال خود مدرسه رفت. آن قدر تیزهوش بود که تا کلاس پنجم درس خواند. بعد به سراغ بنایی رفت. یک استاد کار ماهر در بنایی شد. تقریباً همه خانه‌های روستا یادگار اوست. هرکس احتیاج به تعمیر خانه داشت عبدالمطلب را خبر می‌کرد. 🍃🌹در لوله کشی و کارهای خدماتی هم استاد بود. خلاصه یک آدم با استعداد و دوست داشتنی که از نعمت تکلم و شنوایی محروم بود. انقلاب که پیروز شد به بسیج پیوست. دوستی داشت که ارتباط آن‌ها مانند مرید و مراد بود. دوست او، شعبان علی اکبری، مسئولیت عقیدتی سپاه خرم بید را برعهده داشت. آن ها شب و روز با هم بودند. 🍃🌹عبدالمطلب با کمک او راهی جبهه شد. قدرت بدنی او بالا بود. برای همین سخت‌ترین کارها را قبول می‌کرد. او شده بود. در کارش بسیار ماهر و استاد بود. خیلی دقیق هدف‌گیری می‌کرد. 🍃🌹دوستانش از عبدالمطلب چیزهای عجیبی می‌گفتند. یکی می‌گفت عجیب است؛ عبدالمطلب ناشنواست، اما وقتی خمپاره شلیک می‌شود او زودتر از همه خیز برمی‌دارد. دیگری می گفت بارها با هم توی خط بودیم عبدالمطلب بسیار به مقید بود. ما شنوایی داشتیم،ساعت داشتیم اما او هیچ کدام را نداشت. اما هنگامی که موقع اذان می شد آرپی جی را کنار می گذاشت وآماده نماز می شد. هنوز این معما باقی مانده که او از کجا هنگام اذان را تشخیص می داد. ✨🌹شهید نظام دانشور ⬇️ اگر خدا بخواهد به خودش بنازههمین یک نفر آدم بس است. اگه بخواد به دسته ما لطفی کند بخاطر همین یه نفره چون با تمام وجود بنده خداست نه اهل غیبت نه اهل دروغ و نه هزار گناه که توسط همین زبان وگوش می شه! زمانی که نوبت خادم الحسینی اش باشه تمام چادر رو زیرو رو می کنه و تمام وسایل و پتو رو خانه تکانی می کنه، سفره منظم، و رسیدگی به بچه ها رو مثل یه مادر انجام میده. وقتی نوبت عبدالمطلب باشه همه لذت میبرن خدا حقشو گردن ما حلال کنه! 🍃🌹نامه ای با دست خط خود شهید ⬇️ یک عمر هر چی گفتم به من خندیدند. یک عمر هر چی خواستم به مردم محبت کنم فکر کردند من آدم نیستم و مسخره ام کردند. یک عمر هر چی جدی گفتم شوخی گرفتند. یک عمر کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم. خیلی تنها بودم. اما مردم، حالا که ما رفتیم بدونید، ‌هر روز با آقام حرف می زدم. آقا به من گفتند:‌ «تو شهید می شی. جای قبرم رو هم بهم نشون دادند. این را هم گفتم اما باور نکردید.» 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
✨ از زبان همسر شهید ⬇️ 🍃🌹 زمانی که حمیدرضا به خواستگاری‌ام آمد مسئول کانون فرهنگی مسجد محله‌شان بود و خیلی پافشاری داشت که برای فعالیت در مسجد همراهی‌اش کنم. خیلی جالب بود که در همان اوایل آشنایی چنین شرطی داشت. 🍃🌹شهادت خواسته قلبی‌اش بود  یکی از خواسته‌های قلبی همسرم شهادت بود. شهادت فقط در ظاهر خواستن نیست. کسی که جویای شهادت باشد تلاش هم می‌کند. حمیدرضا هم تلاش می‌کرد تا به شهادت برسد. در رفتار، در گفتار و حتی روزی‌ای که به خانه می‌آورد. یا در مردم‌داری و... همیشه سعی می‌کرد به شهادت نزدیک شود. همیشه آماده‌باش بود. به خط ولایت فقیه اعتقاد داشت، جاناً و مالاً در این راه کار می‌کرد و قدم برمی‌داشت. حمیدرضا کارشناسی ارشد مطالعات استراتژیک داشت. تلاش می‌کرد جوان‌ها را به سمت مسجد بکشاند و از آنها نیروهای جهادی و رزمنده بسازد و آرزویش دفاع از اسلام بود.  🍃🌹بعد از دوران جنگ وی وارد سپاه شد و در کنار انجام کار در سپاه، فعالیت فرهنگی و مذهبی در مسجد را هم آغاز کرد و هدف اصلیش تربیت، کودکان و نوجوانان بود تا آنان را افراد انقلابی و سرباز امام زمان(عج) تربیت کند. 🍃🌹وی فردی و بیشتر مرد عمل بود. بسیار پایبند به و حضور در مسجد بود و و زحمت کشیدن برای کسب درآمد و ساده زیستی برای وی بسیار مهم و ملاک بود. از طرفی پایبند به ارزشهای انقلابی و اسلامی و حفظ اسلام و انقلاب بود و بسیار قاطع نسبت به ولایت فقیه تعصب داشت و پیرو ولایت فقیه بود. از دیگر ویژگی های اخلاقی شهید انصاری این بود که در هدفها بسیار ثابت قدم و مصر به انجام بود، یعنی اگر برای کاری تصیمی می گرفت،حتما به نتیجه می رساند. 🍃🌹شهید انصاری ارتباط بسیار خوبی با مادرشان داشت و نسبت به فرزندان هم بسیار مهربان بود، با وجود مشغله کاری زیادی که داشت و روزها مشغول به کار در سپاه و برخی مواقع در ماموریت های کاری و یا در مسجد و کانون فرهنگی هنری مشغول فعالیت های فرهنگی بود، اما رسیدگی به پدر و مادر یکی از اولویت های وی بود. 🍃🌹شهیدانصاری در قطعه۱۰، ردیف۸، شماره ۱۳ گلزار شهدای اراک در جوار قبر مطهر برادر شهید خود (از شهدای انقلاب اسلامی) به خاک سپرده شده است. 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
✨ از زبان همسر شهید ⬇️ 🍃🌹ایشان روز خواستگاری خیلی ساکت بود و بیشتر من حرف می‌زدم. آقا مهدی فقط گاهی می‌گفت من هم با این حرف موافق هستم! اما بیشتر تأکیدش روی مسئله بود و می‌گفت دوست ندارم کسی که به عنوان شریک زندگی قرار می‌دهم، شلوار جین و کفش سفید پایش کند و روی اینطور مسائل خیلی حساس بود. 🍃🌹من هر روز حدیث‌هایی در مورد جهاد برایش جمع‌آوری می‌کردم و می‌خواندم تا به او نشان بدهم که از رفتنش به سوریه ناراحت نمی‌شوم. 🍃🌹ما خیلی عاشقانه با هم زندگی می‌کردیم و در مدت این شش سالی که با هم بودیم هر روز احساس می‌کردیم روز اول زندگی‌مان است و آقا مهدی خیلی محبت به خانواده داشت. با همه عشق‌مان موقعی که به سوریه می‌رفت آنقدر سریع رفت که حتی پشت سرش را نگاه نکرد. طوری که خودم هم تعجب کردم. 🍃🌹قبل از رفتنش حرف عجیبی به من زد، پشت گردنش را نشان داد و گفت قرار است ترکش از همین جا رد شود. وقتی که پیکر آقا مهدی را آوردند نگاهش کردم دیدم واقعا تیر از همانجا رد شده است و نصفی از پشت سرش رفته بود. 🍃🌹آقا مهدی به تبعیت از خیلی تأکید داشت و چون حضرت آقا به دفاع از مردم سوریه، یمن و عراق توصیه داشتند، او هم دوست داشت جزو کسانی باشد که حرف رهبر را اطاعت کرده‌اند. می‌گفت دوست دارم با رفتن به جنگ، آل‌سعود عصبانی شوند. شهید به خیلی اهمیت می‌داد و هر جا به مسافرت می‌رفتیم تا صدای اذان را می‌شنید توقف می‌کرد و در مسجد همان محله نماز می‌خواند و بعد ادامه مسیر می‌داد. به رعایت حجاب هم توجه و تأکید بسیاری داشت. قبل از اعزامش با هم به کربلا رفتیم، به هر کدام از حرم‌های مطهر که می‌رفتیم، گریه می‌کرد و می‌گفت من آمده‌ام تا امضای قبولی شهادتم را از اهل بیت (علیه السلام) بگیرم. 🍃🌹از کارهای شاخص شهید خدمت به خانواده شهدا بود و با رسیدگی و سرزدن به خانواده شهدا از حال آنها جویا می‌شد و خاطرات شهدا را جمع‌آوری می‌کرد. 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
✨ از زبان همسر شهید ⬇️ 🍃🌹شهید خیلی با خانواده شهدا و جانبازان مأنوس شده بود تا آنجا که می‌توانست در رفع مشکلات و مسائل آنها کوشش می‌کرد. صبر، خوشرویی و متانت ایشان زبانزد بود خیلی تحمل داشت. 🍃🌹در همان تماس آخر به من گفت تصدقت شوم برایم دعا کن، اتفاقاً همرزمانش هم خندیدند. من با خنده گفتم: دوستانت می‌خندند! گفت اشکال ندارد بگذار بخندند. آخرین جمله ایشان به من همین بود؛ «تصدقت شوم برایم دعا کن.» ✨از زبان فرزند شهید⬇️ 🍃🌹بعد از شهادت پدر پیکر ایشان به ما بازگردانده نشد. اما صحبت‌هایی بود که با مبادله اسیر، یا پرداخت هزینه‌ای بتوانیم پیکر پدر را باز پس بگیریم. اما ما به مادرمان گفتیم که مادر جان به کسانی که می‌خواهند پیکر پدر را بازگردانند، بگویید ما راضی نیستیم که یک ریالی از پول بیت‌المال صرف این گروه خبیث شود. حتی یک اسیر هم نباید آزاد شود. پدر رفته بود تا آنها را به درک واصل کند. ما برای آنچه در راه خدا داده‌ایم، توقعی نداریم و حاضر نیستیم که به ازای پیکر پدرمان ریالی از بیت‌المال هزینه شود. زیرا هر اقدامی کمک به آنها محسوب می‌شود. ✨ از زبان سردار سلامی، جانشين فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ⬇️ 🍃🌹به تمام مقامات، درجات و مسئوليت های دنيوی كاملا بی اعتنا بود، دل دريايی، روح آسمانی و صفای باطن داشت؛ گاه رئيس ستاد تيپ بود و گاهی راننده تيپ؛ ايشان دوبار از مسئوليت عالی در تيپ 46 كناره گرفت و در خط مقدم راننده لودر و بولدزر شد. 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹ایشان قاری برجسته قرآن کریم، محقق و پژوهشگر قرآنی، بسیجی جهادگر، نخبه و فعال بین المللی، دانشجوی کارشناسی ارشد مترجمی زبان عربی دانشگاه تهران و خادم الشهدا معروف به  ابو محمد. 🍃🌹از زبان مادر شهید ⬇️ واقعا نمی‌توانستم نه بگویم وقتی گفت می‌خواهم از حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) دفاع کنم، توان نه گفتن نداشتم. لحظه‌ای حس کردم حضرت زینب(سلام الله علیها) کنارم نشسته است و من خجالت می‌کشیدم که نه بگویم. بعد از رفتنش خیلی دلواپس بودیم، گفت تا وقتی تماس نگرفته‌ام یعنی حالم خوب است اگر اتفاقی افتاد حتما خبر می‌دهند. 🍃🌹یکبار خواست دعایی در حقش بکنم می‌گفت مادر دعایی بکن، خیلی کارم گیر است. هر وقت امتحانی داشت یا مشکلی داشت از من می‌خواست که دعایش کنم. سریع روضه پنج تن نذر کردم. همان اوایلی بود که قرار شد به سوریه برود. یک بار از محل کارش تلفنی باهم صحبت می‌کردیم. پرسیدم حمید مشکلت حل شد؟ گفت آره دستت درد نکند. گفتم من یک روضه پنج تن نذر کردم. با خنده‌ای از ته دل جواب داد دستت درد نکند اگر بدانی چه حاجتی داشتم بعد رو کرد به همکارانش و گفت اگر بدانید چه شده مادرم نذر کرده بروم سوریه! 🍃🌹از زبان همسر شهید ⬇️ مصداق ایمان را در اخلاق می‌شود دید، نمونه‌اش خوش خلقی، احترام به من و احترامی بود که به پدر و مادرش داشت و یا در صحبت‌هایی که می‌کرد و اینکه مقید به مسجد رفتن و دادن خمس و زکات بود. این‌ها همه مصداق ایمان بود. من چیزهایی را که می‌خواستم را در حمید آقا دیدم. 🍃🌹حمید شعری را شبها در حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) می خواند و ناله می زد و می گفت: ✨علوی می جنگم، مرتضوی می میرم، انتقام حرم زینب و من می گیرم، حسنی مذهبم و حسینی آینم، من پای ناموس علی شاهرگم و میدم✨و در نهایت هم ترکش به شاهرگش نشست. لحظات آخر خون بدنش داشت تمام می شد. اصلا تقلی نمی کرد، دوستی گفت حمید اذان شده نماز بخون. آرام آرام چشمهاش بسته می شد. گفت حمید اربابت روز عاشورا تو معرکه نماز خوند توام باید وسط معرکه نماز بخونی، به جای نماز بگو الله اکبر، صدایش نیامد ولی لبهایش تکان خورد و اینگونه نماز خواند و به ارباب باوفایش رسید. 🍃🌹وصیت شهید به فرزندش محمد ⬇️ محمد، زندگی کن برای مهدی، درس بخوان برای مهدی.  محمد، ورزش کن برای مهدی.   محمد، من تو را از خدا برای خودم نخواستم، تو را از خدا خواستم برای مهدی.  🍃🌹مزار شریف شهید ⬇️ تهران، بهشت زهرا، قطعه ۵۰، ردیف ۲، شماره ۱۴ 🍃🌹شهید مورد علاقه ⬇️ شهیدمهدی باکری و شهید حاج عماد مغنیه 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹مجید وارد کلاس اول دبیرستان شده بود، در ایام محرم دسته های سینه زنی راه افتادند. یکی از اشرار محله در جلوی این دسته ها سینه می زند. سید مصطفی به مجید می گوید : حیف! آقا خونشان ریخته شده، اما چه کسی آمده و جلوی این دسته دارد سینه می زند. مجید با وجود آن که سن کمی داشت، گفته بود که : تو برو و عظمت این خون ریخته شده را ببین که بعد از هزار و اندی سال در چنین روزی، شرورترین آدم ها هم دیگر کار خلاف نمی کنند و می آیند عزاداری می کنند. 🍃🌹وی در دوران تحصیل دانشگاهی نیز از نظر اخلاقی و مذهبی شاخص بود؛ بااستعداد، متواضع، کم حرف و واقعاً مومن و معتقد به اسلام. و یک جوینده و جستجوگر حقیقی در راه اسلام و تعالیم اسلامی. در خوابگاه دانشگاه صنعتی، جلسات قرائت و تفسیر قرآن توسط مجید برپا شد که در آن جلسات آقایان خلیفه سلطانی، چیت ساز و مهندس ذوالعلم حضور داشتند. 🍃🌹ایشان در سال ۴۲ به دنبال قیام مردم قم به رهبری سید روح‌الله خمینی (ره) در ردیف کفن‌پوشان به پشتیبانی از خمینی راهپیمایی کرد. با وجود شرایط خفقان در آن زمان عکس‌ها و اعلامیه‌های روح‌الله خمینی(ره) را در کوچه و بازار نصب می‌کرد. وی پس از ورود به دانشگاه، همراه با دوستان خود انجمن اسلامی آن دانشگاه را بنیان نهاد. سپس برای مبارزه علیه شاه به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با صعود در سلسله مراتب آن به یکی از رهبران سازمان تبدیل شد. پس از مدتی بعضی از سران این گروه تصمیم گرفتند ایدئولوژی سازمان را از اسلام به تغییر دهند. ایشان به شدت با این تصمیم به مخالفت پرداخت؛ که این مخالفت باعث اخراج وی از شورای مرکزی شد. 🍃🌹لیلا زمردیان همسر سازمانی وی به مرکزیت سازمان خبر داد که مجید قصد تأسیس شاخه اسلامی مجاهدین خلق را دارد و در حال عضوگیری از اعضایی است که هنوز به اسلام وفادارند. به دنبال آن با ابلاغ سازمان قراری بین وحید افراخته با مجید در ساعت ۴ بعد از ظهر روز ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۵۴ در سه راه بوذرجمهری نو (۱۵ خرداد شرقی) گذاشته می‌شود. هنگامی که وی بر سر قرار حاضر می‌شود توسط وحید افراخته و محسن سید خاموشی کشته شده و سپس برای جلوگیری از هویت یابی، جسدش توسط حسین سیاه‌کلاه و محسن سید خاموشی سوزانده می‌شود و آن را در محل دفن زباله‌ها در خارج از تهران می‌اندازند. اما بعد از دستگیری وحید افراخته و محسن سید خاموشی، جسد توسط ساواک کشف و شناسایی می‌شود. 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹علاقه زیادی به زیارت حضرت ثامن الحجج(علیه السلام) داشت. در برابر ظلم ساکت نمی ماند و بی نهایت به والدینش احترام می گذاشت. ✨از زبان پدر شهید ⬇️ 🍃🌹پس از شهادت فرزندم کم‌کم متوجه کارهای خیر او شدیم و حتی فهمیدم سرپرستی چند کودک را برعهده داشته و از او به عنوان تقدیر شده‌بود. 🍃🌹تکه کلام علی همیشه این بود : هرچه دارم از امام حسین(علیه السلام) دارم. 🍃🌹بعد از شهادت پسرم فهمیدیم که او یک خیر به تمام معنا هم بود. همان اولین روزهای شهادتش مقابل در ایستاده بودم که دیدم یک پیرزن آمد و با دیدن اعلامیه علی خیلی تأسف خورد. بدون اینکه بداند پدر شهید هستم با حالت خاصی از من پرسید این جوان کی شهید شد؟ پرسیدم علی را از کجا میشناسی؟ پیرزن شروع کرد به گریه کردن و گفت: زمستان دو سال پیش ما بخاری نداشتیم و از سرما به زحمت افتاده بودیم. نمیدانم شهید از کجا فهمیده بود بخاری نداریم که یک بخاری برایمان خرید و به خانهمان آورد. 🍃🌹مزار شهید ⬇️ گلزار شهدای بهشت زهرا تهران، قطعه۲۶، ردیف۷۹، شماره۱۷ 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
🍃🌹از مهمترین کارهای فرهنگی انجام شده طی سالیان اخیر توسط شهید احمدی جوان می توان به برگزاری باشکوه یادواره شهدای روستا، در تاسوعای حسینی هر سال اشاره کرد، شهید به شرکت در جلسات قرائت قرآن، دعا و دیدار با خانواده شهدا اهمیت خاصی می داد و با طیف وسیعی از جوانان روستا ارتباط صمیمی و مطلوبی داشت. 🍃🌹محمد، شهید علیرضا زنده پی (دایی شهید) را الگوی شخصیتی خود می دانست. اعتقاد قلبی و عملی به داشت تا جایی که در وصیت نامه خود می نویسد : مبادا از خط ولایت فقیه خارج شوید که من شهادت می دهم که شما از خط اهل بیت خارج شده اید. 🍃🌹کوهنوردی، ماهیگیری و فوتبال، تفریحات مورد علاقه شهید در ایام فراغت بود. چهره خوش رو و چشمهای باحیایش نشان از عمق ایمان درونی اش داشت که گویا اطرافیان را بدون کلام به سوی خدا دعوت می کند. 🍃🌹از زبان برادر شهید ⬇️ محمد خیلی آدم توداری بود و حرف هیچ کس را به زبان نمی آورد و حتی یکسال که آموزش رفته بود و دوره نظامی می دید از لحاظ رعایت امنیتی به هیچ کس نگفته بود و از دیگر نکات مثبت محمد این بود اصلا اهل نبود ولی اهل نماز شب بود و نماز مغرب و عشاء را در وقت خودش به جا می آورد همزمان با هم نمی خواند. از طرفی هم خانه پدری  محمد کنار دریا است و بیشتر تفریحات محمد ماهیگیری بود و صید خوبی هم می کرد. موقعی که در سپاه بودند بیشتر کارهای فرهنگی و مسابقات ورزشی را بر عهده گرفته بودند و اردوهای بسیج را برای دانش آموزان خودش برگزار می کرد. 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
✨به روایت همسر محترمه شهید⬇ 🍃🌹روح‌الله شاگرد اول مهندسی برق خودرو‌های زرهی در دوره كاردانی بود و می‌خواست ادامه تحصيل بدهد كه بحث اعزام داوطلبانه‌اش به عراق و سوريه پيش آمد. در مؤسسه شهيد زين‌الدين فعاليت داشت. اما از ادامه تحصيل صرفنظر كرد و برای رسيدن به جمع مدافعان حرم به صورت داوطلبانه راهی شد.  🍃🌹روح‌الله به داشتن ادب قرآنی شهرت داشت و جزء‌های ابتدایی قرآن کریم را همیشه از حفظ با صوتی زیبا تلاوت می‌کرد. 🍃🌹روح‌الله قبل از اعزام می‌گفت که  تکلیف الان من دفاع از حرم امام‌ حسین‌(علیه السلام) است. جبهه همان جبهه است فقط خاکش عوض شده، خاکش عراق است، اما جبهه نبرد حق علیه باطل است. هدف اصلی آنها کشور ماست. آنها به خاطر امنیتی که در مرزهای ما وجود دارد نمی‌توانند به خاک کشورمان تعدی کنند و می‌خواهند بازوان‌مان را قطع کنند تا راحت‌تر به کشورمان مسلط شوند. ✨ویژگی های اخلاقی شهید ⬇️ 🍃🌹همسرم با معرفت، خوش اخلاق، خانواده دوست و اهل احترام به بزرگترها بود، خدمت خلق و گره گشایی از مشکلات آنان از ویژگی بارز روح الله بود، اگر برای گره گشایی از مشکل دیگران، دست به کار می شد تا آن را به سرانجام نمی رساند، دست بردار نبود.  ✨ارادت خاص شهید مهرابی به جوادالائمه(علیه السلام)  🍃🌹شهری زاده تاکید کرد: روح الله، ارادت خاصی به امام جواد(علیه السلام) داشت و همیشه می گفت هر حاجتی دارید از ایشان طلب کنید، بنا به گفته همرزمانش در 40 روزی که در عراق بود به حرم امام جواد(علیه السلام) می رفت، بسیار نماز می خواند و گریه می کرد، گویا همانجا شهادتش امضا شده بود.  🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
💠 راوی: مادر محترمه شهید ⬇️ 🍃🌹حجت با خمپاره شهید شده بود، اما آنطور هم که می‌گفتند نبود. سر و صورتش کامل بود اما مانند حضرت عباس(علیه السلام) قطع شده بود. بقیه بدنش را ما ندیدیم و من همان جا گفتم هیچ کس حق ندارد از جنازه او حرفی بزند و من راضی نیستم. 🍃🌹حجت فرزند نمونه خانه من بود. اهل هیئت و مراسم عزاداری بود و ارادتی خاص به اباعبدالله الحسین(علیه السلام)‌ و ایام عاشورا داشت. 🍃🌹روابط عمومی بالایی داشت. هیأتی به نام «جوانان متوسل به حضرت زهرا(سلام الله علیها)» تشکیل داده بود و چند گروه هم در فضای مجازی داشت که البته آنجا به اسم «طاها» او را می‌شناختند و حتی بعد از شهادتش هم که بعضی از دوستانش به منزل ما می‌آمدند او را به اسم طاها می‌شناختند. 🍃🌹یکبار پدرش به او گفت: بهتر نیست به شهر بروی و در ستاد لشکر مسئولیت بگیری؟ می‌گفت: کار اداری را هر کسی می‌تواند بکند، اما کار ما اینجا حساس است. مسئول بود. در پادگان هم خیلی از او راضی بودند. حجت ۲_۳بار پیش از آن قرار بود به سوریه اعزام شود اما قسمت نمی‌شد و برمی گشت. بچه‌های من هیچ وقت این قدر از من دور نشده بودند. 🍃🌹بیشتر با من درد دل می‌کرد. می‌گفت: اگر جنگ بشود می‌روم و بعد برای اینکه من را راضی کند می‌گفت: مگر شما مسلمان نیستید و نمی‌بینید که حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) را به آتش می‌کشند و زن‌ها و بچه‌های بیگناه را می‌کشند؟ فردا اگر امام زمان(عجل الله تعالی فرجه و الشریف) بیاید چطور می‌خواهید با او روبه‌رو شوید؟ من هم راضی بودم و اجازه دادم که برود. 🍃🌹خواهر بزرگوار شهید ⬇️ حجت همیشه به من می گفت حسی دارم که هیچ تعلقی به این دنیا ندارم و تعلقات دنیوی که امثال ما داریم، مانعی برای او، در دفاع از حرم نشد. 🍃🌹فرازی از وصیت نامه شهید ⬇️ اگر تونستید هر چند ماه یک بارخونمون روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها) بگیرید چون من روضه حضرت زهرا (سلام الله علیها) خیلی دوست دارم به بچه‌های هیئت بگید تا چهلم هر شب سر قبرم زیارت عاشورا بخونند. 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA