۱۲ شهریور ۱۴۰۰
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
ختم صلوات امروز به نیت:
#شهید_مجید_آرمیون
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
🌹🍃 دوازدهم شهریور ۱۳۴۸، در تهران چشم به جهان گشود. پدرش نقی، راننده تاکسی بود و مادرش، معصومه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سرانجام سال ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید. مزار او در بهشت زهرای زادگاهش واقع است.
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
این صحنه رو مسیح فقط نبینه!
📸 فاطمه بغلانی، مربی کاراته زنان ایران با در آغوش گرفتن فرزند کوچکش، شاگردانش را روی تاتامی هدایت میکند
#پاراالمپیک
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
هدایت شده از 🌷عکسنوشته شهدا 🌷
☺️ لبخند بزن رزمنده ☺️
خاطره ای زیبا و خنده دار از جبهه ...👌
👤بین ما یڪی بود ڪه چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترڪش به پایش خورد و فرستادنش عقب
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش ...
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی ڪه توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا ڪمپوت رفتیم سراغش .
پرستار گفت : توی اتاق 110 بستری شده ؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود .
دوستم گفت : اینجا ڪه نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه !
یهو مجروح باندپیچی شده شروع ڪرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم : بچه ها این چرا اینجوری میڪنه؟ نڪنه موجیه؟!!!
یڪی از بچه ها با دلسوزی گفت : بنده خدا حتما زیر تانڪ مونده ڪه اینقدر درب و داغون شده !
پرستار از راه رسید و گفت : عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم : نه! ڪجاست؟
:پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره ڪرد و گفت : مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم ڪنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر وڪله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود !
با صدای گرفته و غصه دار گفت : خاڪ توی سرتان ! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده
گفتم : تو چرا اینجوری شدی؟ یڪ ترکش به پا خوردن ڪه اینقدر دستڪ و دمبڪ نمی خواد !
عزیز سر تڪان داد و گفت : ترڪش خوردن پیشڪش . بعدش چنان بلایی سرم اومد ڪه ترڪش خوردن پیش اون ناز ڪشیدنه !!
بچه ها خندیدند . 😁
اونقدر اصرار ڪه عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف ڪرد :
- وقتی ترڪش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر ڪمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر ڪنند . توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و گذاشتند توی سنگر . سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم ڪرد . راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو ڪیسه ڪردم . یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد : عراقی پَست فطرت می ڪشمت . چشمتان روز بد نبینه . تا جان داشت ڪتڪم زد . به خدا جوری ڪتڪم زد ڪه تا عمر دارم فراموش نمی ڪنم. حالا من هر چه نعره می زدم و ڪمڪ می خواستم ، ڪسی نمی یومد
. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت . من هم فقط گریه می ڪردم ...
بس ڪه خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم😂😂😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند .
عزیز ناله ڪنان گفت : ڪوفت و زهر مار هرهر ڪنان !!! خنده داره ؟ تازه بعدش رو بگم:
- یڪ ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش . تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم ڪه دوباره قاطی نڪنه ... 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز . گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند . دوباره حال سرباز خراب شد . یهو نعره زد : آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو ڪشته . و باز افتاد به جونم . این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند ڪمڪش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم ڪنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت : ای بی پدر ! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا . حالا هم ڪه حال و روزم رو می بینید !
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت : چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر ڪردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون
خواستیم از عزیز خدافظی ڪنیم ڪه یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد : عراقی مزدور ! می ڪشمت !!!
عزیز ضجه زد : یا امام حسین ! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین ...
😂😂😂😂
📚منبع : ڪتاب رفاقت به سبڪ تانڪ
۱۲ شهریور ۱۴۰۰
🔸امام سجّاد عليه السلام :
المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلى ثَلاثٍ : إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن يُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصيبَهُ ؛
🔹امام سجّاد عليه السلام :
مؤمن از دعاى خود يكى از سه نتيجه را مى گيرد : يا برايش ذخيره مى شود ، يا در دنيا برآورده مى شود و يا بلايى كه مى خواست به او برسد از او برگردانده مى شود .
📚 تحف العقول ، ص 280 .
⚫ شهادت مظلومانه حضرت زین العابدین امام سجاد علیه السلام تسلیت باد.
🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI
۱۲ شهریور ۱۴۰۰