eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی
83 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🕊🕊🕊🕊 صدام، جارو برقیه صبح روز عملیات والفجر10 در منطقه حلبچه همه حسابی خسته بودند، روحیه‌ مناسبی در چهره بچه‌ها دیده نمی‌شد از طرفی حدود 100اسیر عراقی را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بودیم برای اینکه انبساط خاطری در بچه‌ها پیدا شود و روحیه‌های گرفته آنها از آن حالت خارج شود، جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم و بیچاره‌ها هنوز، لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن می‌کردند. مشتم را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه» و اونا هم جواب می دادند. فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید. منم شیطونیم گل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم:«الموت لقربانی» اسیران عراقی شعارم را جواب می‌دادند بچه‌های خط همه از خنده روده بر شده بودندو قربانی هم دستش را تکان می‌داد که یعنی شعار ندهید! او می‌گفت: قربانی من هستم «انا قربانی» و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان می‌دادند و می‌گفتند:«لا موت لا موت» یعنی ما اشتباه کردیم. 🕊🕊🕊🕊🕊🕊
سلام_امام_زمانم سلام‌ای‌مولای‌عالم سر فدای قدمت، ای مه کنعانی من قدمی ‌رنجه‌کن،‌ای‌ دوست ‌به ‌مهمانی ‌من عمرمان رفت به تکرار نبودن هایت غیبتت ‌سخت ‌شد،ازدست‌ِ مسلمانی‌ من مولای‌من ✦اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ✦اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ✦اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ✦ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ ✦ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ✦ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، ✦وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ گویند 🌻‌⃟🍂๛فرج مولا صلواتـــــــ امام_زمان 💫💫💫💫
💫💫💫💫💫💫 💎 امام صادق علیه السلام فرمودند: امّ سلمه از رسول خدا صلّی الله علیه وآله پرسید: اجر زن در خدمت کردن به شوهرش چیست؟ حضرت فرمودند: هر زنى كه در خانه شوهر خود به قصد سامان دادن كارهاى خانه چيزى را جابه جا كند خداوند به او نظر مى كند و هر كه خداوند به او نظر كند عذابش نمى دهد. ام سلمه گفت بیشتر بفرمایید در مورد اجر زنان. حضرت فرمودند: ای امّ سلمه، هرگاه زن باردار شود، برای او اجری مثل اجر کسانی هست که در با مال و جان در راه خدا جهاد کرده‌اند و هنگامی که زایمان کند به او گفته می‌شود گناهت بخشیده شد و هنگامی که بچه شیر می‌هد، به ازای هربار شیر دادن، اجر آزاد کردن برده‌ای از فرزندان اسماعیل را می‌برد . 📚 الأمالي (للطوسي) ؛ النص ؛ ص618 💫💫💫💫💫💫
.❤️🍃❤️ 💑زوج‌های خوشبخت معمولا به انتظارات یکدیگر به خوبی پاسخ می‌‌دهند. 💕آنها معمولا سعی می‌‌کنند به خواسته‌ها و انتظارات یکدیگر به خوبی پاسخ مثبت بدهند و از بی اعتنایی و یا درگیر شدن با خواسته‌های یکدیگر پرهیز می‌‌کنند. 💕این عادت ثمره برجسته ای دارد، به زن و شوهر اجازه می‌‌دهد با یکدیگر مهربان باشند و علاقه و حس شوخ طبعی خود را حتی وقتی در اختلاف به سر می‌‌برند حفظ کنند. 🌿🌿🌿🌿🌿
💢‌ ‌ 🔹‌ ‌ السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام... سلام بر بهار خلایق و خرمی روزگاران 🔹‌ ‌ سلام بر تو ای مولایی که صفای آمدنت، زمستان دلها را بهار خواهد کرد و طراوت مهربانیت روزگار را نو. 🔹‌ ‌ فرازی از زیارت نامه حضرت صاحب الامر ❤️
🌟 امام علی علیه السلام : 💎به خدا سوگند من از پروردگار خود، نه فرزندانی زیبا رو خواستم و نه فرزندانی خوش قد و قامت، بلکه فرزندانی خواستم که فرمانبردار خدا باشند و از او بترسند تا وقتی دیدم که از خداوند فرمان می برد شاد شوم. 📗 مناقب آل ابی طالب علیهم السلام، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۳۸۰ 🌟🌟🌟🌟🌟
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 قلب که می‌شکند، فقط یک احساس نیست؛ بلکه واقعاً آسیب می‌بیند! تحقیقات علمی نشان داده‌اند که استرس‌های عاطفی شدید می‌توانند تأثیر مستقیم روی قلب داشته باشند و حتی منجر به "سندروم قلب شکسته" شوند. این وضعیت می‌تواند به ضعیف شدن ماهیچه‌های قلب منجر شود و درد واقعی شبیه به حمله قلبی ایجاد کند. بیایید در روابط‌مان مهربان‌تر باشیم و از شکستن دل‌های اطرافیان خود پرهیز کنیم. مراقبت از احساسات دیگران، مراقبت از سلامت آن‌هاست. 🍁🍁🍁🍁🍁
🌾🌾🌾🌾🌾🌾 🔅بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاق بودم بمن میگفت چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟ وقتی وارد حمام میشد ومیدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی وهدر میدی!!! همیشه ازم انتقاد میکرد... بزرگ وکوچک در امان نبودند ومورد شماتت قرار میگرفتن... حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود. تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید وکاری پیدا کردم... 🔅امروز قرار است در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم! اگر قبول شدم این خونه کسل کننده، این دارالمجانین رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخاش برای همیشه راحت بشم. صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم بزنم بیرون! داشتم گرده های خاک را از روی کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد با وجود اینکه چشاش ضعیف بود و چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد بهم چند تا اسکناس داد و گفت: مثبت اندیش باش و خودت رو باور کن، از هیچ سوالی تنت نلرزه!! نصیحتشو با اکراه قبول کردم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست... مثل اینکه این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه! اسنپ گرفتم؛از خونه بسرعت خارج شدم و بطرف شرکت رفتم... به دربانی شرکت رسیدم. خیلی تعجب کردم!هیچ دربان و نگهبان و تشریفاتی نداشت فقط یه سری تابلو راهنما!! به محض ورودم متوجه شدم دستگیره ازجاش در اومده ...اگه کسی بهش بخوره میشکنه. یاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین. فورا دستگیره رو سرجاش محکم بستم تا نیوفته!! همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچه ی شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پرشده از آبِ سر ریز حوضچه ها. با خودم گفتم که باغچه ی ما پر شده است یاد سخت گیری بابم افتادم که آب رو هدر ندم .. شیلنگ آب را از حوضچه پر، به خالی گذاشتم وآب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه. در مسیر تابلوهای راهنما وارد ساختمان اصلی شرکت شدم پله ها را بالا میرفتم متوجه شدم... چراغهای آویزان در روشنایی روز بشدت روشن بودن از ترس داد و فریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد، اونارو خاموش کردم! 🔅به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن. اسممو در لیست، نوشتم ومنتظر نوبت شدم! وقتی دور و برمو نیم نگاهی انداختم چهره ولباس وکلاسشنو دیدم، احساس خجالت کردم؛ مخصوصا اونایی که از مدرک دانشگاهای آمریکایی شونو تعریف میکردن! دیدم که هرکسی که میره داخل کمتر از یک دقیقه تو اتاق مصاحبه نمیمونه و میاد بیرون! با خودم میگفتم اینا با این دک وپوزشون و با اون مدرکاشون رد شدن من قبول میشم ؟!!!عمرا!!! فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن...!!! یاد نصحیت پدرم افتادم:مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش... نشستم و منتظر نوبتم شدم انگار که حرفای بابام انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد واین برام غیر عادی بود😳 🔅 توی این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل. وارد اتاق مصاحبه (گزینش) شدم روی صندلی نشستم و روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کردن... یکیشون گفت کی میخواهی کارتو شروع کنی؟ دچار اضطراب شدم، لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟؟؟ یاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم: نلرز و اعتماد بنفس داشته باش! پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت دادم میام سرکارم. یکی از سه نفر گفت تو در استخدامی پذیرفته شدی تمام!! باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟! سومی گفت ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید، به همین خاطر گزینش ما عملی بود، تصمیم گرفتیم یه مجموعه از امتحانات عملی را برای داوطلبان مدّ نظر داشته باشیم که در صورت مثبت اندیشی داوطلب در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع کرده باشد و تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی وتلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها رو اصلاح کنی ودوربین های مداربسته موفقیت تو را ثبت کردند!!!!!!! در این لحظه همه چی از ذهنم پاک شد؛ کار، مصاحبه، شغل و ...هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم! 🔴 پدرم آن انسان بزرگی که ظاهرش سنگ‌دلیست اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است. دیر یا زود تو هم پدر یا مادر میشوی و نصیحت خواهی کرد... دلزده نشو از نصایح پدرانه. ماوراء این پندها محبتی نهفته است که حتما روزی از روزگاران حکمت آن را خواهی فهمید. چه بسا آنها دیگر نباشند...😔 🌾🌾🌾🌾🌾🌾
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هشدار 👆وقابل توجه بازنشستگانی که قبلا بازنشست شدن وشاغلینی که در آستانه بازنشستگی میباشند خود دانی از ما گفتن بود🤣🤣🤣
﷽❣ ❣﷽ دلم گواهی می دهد که در یکی از همین روزها پرده های غیبت کنار می رود و تو با ارمغانی از امید و صلح و آرامش از راه می رسی و چشمانِ خیسِ به راه مانده مان را روشن می کنی و دل های پراضطرابِ بیقرارمان را آرام می نمایی ... به همین زودی ... به همین زیبایی ... به همین روشنی .... 🌼 🍃 ✧════•❁❀❁•════✧ ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج 🌾🌾🌾🌾
✨﷽✨ ✅ امروز به امام زمانت مراجعه کن! به ظاهر مسلمان بود، امّا نفاق درونش نهیبش می‌داد، حَکَم این اختلاف، کعب بن اشرف یهودی باشد! ولی آن یکی که خودش مثل کعب یهودی بود، می‌دانست که کعب، اهل رشوه است ولی محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم نیست! یهودی، محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم را پیشنهاد کرد! امّا هیچ یک نپذیرفتند. آیه نازل شد: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا الله وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! خدا را اطاعت كنيد! و پيامبر خدا و اولو الأمر را اطاعت كنيد. نساء: 59                                            تا برای همیشه تکلیف مشخّص شود! آن روز، و امروز ای مردم! اگر ایمان دارید، فقط به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و علی و جانشینان معصوم علی علیهم‌السّلام مراجعه کنید و فقط از آنان اطاعت کنید! 📚 به نقل از مجمع البیان، ج 2، ص 264 🌟🌟🌟🌟🌟
🍁🍁🍁🍁🍁 📝اول قبر كُلَينى را بشكافید! 🔹 حاج شیخ عباس قمی "رضوان الله علیه" می نویسد: ✍یکى از حكام بغداد كه از دشمنان آل رسول (علیهم السلام) بود، وقتى گنبد و بارگاه باعظمت و جلالت كاظمين (عليهما السلام) را مشاهده و شدت علاقه و محبت جماعت را به آن بزرگوار ديد خشمناك شد! تصميم گرفت كه ضريح قبر آن بزرگوار را خراب كند. گفت : اگر اين طايفۀ شيعه راست مى گويند كه پيشوايانِ آنان معصومند و بدنشان پوسيده نمی شود، قبر را خراب كنيد... 🔹اگر راست بود و بدن آنها صحیح و سالم مانده، دوباره قبر را درست مى كنيم و گرنه مردم را از اجتماع در اطراف اين قبر جلوگيرى مى كنيم. بعضى از اطرافیان حاکم که دوستدار اهل بیت بودند برای اینکه حاکم را از نبش قبر امام منع کنند گفتند : در كنار اين قبرها، قبرى است متعلق به يكى از علماء شيعه كه معروف است و اسم او محمد بن يعقوب كلينى است كه شيعه را به او اعتقادِ زيادى است. 🔸اول قبر او را بكنيد! اگر بدن او نپوسيده بود، بدانيد كه قبر اين دو امام هم نپوسيده و ديگر احتياجى به خراب كردن و تعمير كردن ندارد. پس امر كرد قبر مرحوم كلينى را كندند و ديدند بدن آن عالم جليل بدون تغيير، تازه مانده مانند كسى كه يك ساعت پيش دفن شده. 🔹پس حاكم امر كرد به تعظيم آن قبر و روى آن قبۀ عظيمى بنا كرد پس محل زيارت مؤمنين گرديد. 📗 فوائد الرضويه ، صفحه ۶۵۸ . 🍁🍁🍁🍁🍁