eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی
83 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿 روز شماری عید غدیر🌿 25 روز مانده به امامت و خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام ☑️ اثبات ولایت و خلافت امیر المؤمنين علی(علیه السلام) در منابع اهل سنت 🔰 علامه آلوسی از برجسته ترین علما و مفسرین اهل سنت در تفسیر خود در ذیل آیه ولایت می نویسد: 💬 وغالب الأخباريين على أنها نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه 📝 ترجمه: غالب علمای اخباری اهل سنت گفتند که آیه ولایت در حق علی علیه السلام نازل شده است. 📚 منبع: *روح المعاني / آلوسي / ج 6 / ص 167
صبح یکی از روزها با هم به کاباره پل کارون رفتیم. به محض ورود ، نگاه شاهرخ به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود. با تعجب گفت ، این کیه ، تا حالا اینجا ندیده بودمش؟! در ظاهر زن بسیار با حیائی بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود. شاهرخ جلوی میز رفت و گفت ، همشیره ، تا حالا ندیدمت ، تازه اومدی اینجا؟! زن ، خیلی آهسته گفت ، بله ، من از امروز اومدم. شاهرخ دوباره با تعجب پرسید ، تو اصلاً قیافه ات به اینجور کارها و اینجور جاها نمی خوره ، اسمت چیه؟ قبلاً چیکاره بودی؟ زن در حالی که سرش را بالا نمی گرفت گفت ، مهین هستم ، شوهرم چند وقته که مُرده ، مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا! شاهرخ ، حسابی به رگ غیرتش برخورده بود ، دندان هایش را به هم فشار می داد ، رگ گردنش زده بود بیرون ، بعد دستش را مشت کرد و محکم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت ، ای لعنت بر این مملکت کوفتی!! بعد بلند گفت ، همشیره راه بیفت بریم . شاهرخ همینطور که از در بیرون می رفت رو کرد به ناصر جهود و گفت ، زود بر میگردم! مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش را سرش کرد و با حجاب کامل رفت بیرون . بعد هم سوار ماشین شاهرخ شد و حرکت کردند. مدتی از این ماجرا گذشت ، من هم شاهرخ را ندیدم ، تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم. بعد از سلام و علیک ، بی مقدمه پرسیدم ، راستی قضیه اون مهین خانم چی شد؟! اول درست جواب نمی داد ، اما وقتی اصرار کردم گفت ، دلم خیلی براشون سوخت ، اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه به خاطر اجاره اثاث ها رو بیرون ریخته بود. من هم یه خونه کوچیک توی خیابون نیرو هوائی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم ، توی خونه بمون و بچه ات رو تربیت کن ، من اجاره و خرجی شما رو می دم.... 📕 شاهرخ 🌷
✋ خطرناکتر از مسیح علینژاد 🔸وقتی کشف حجاب برای نسل جدید یک فانتزی میشود 🔹اگر چرخشی در برخی پلتفرم های داخلی داشته باشید با محتواها و شبکه هایی مواجه میشوید که مشابه آن را حتی در بدترین شبکه های اجتماعی بیگانه هم پیدا نمیکنید. 🔹 صاحبان برخی اپراتورها به بهانه جذب مخاطب و کاربر بیشتر اجازه داده اند محتوا بدون کمترین نظارت موثری در زیرساخت آنها منتشر شود 🔹اما این تولید و انتشار محتوا با کمترین نظارت تنها باعث شده برخی نسلهای جدید آسیب های جدی فرهنگی و هویتی و اخلاقی ببینند. 🔹 اگر سری به برخی کانالهای روبیکا بزنید با یک مهندسی محتوای عجیب و گسترده در حوزه های مختلف از جمله تبلیغ کشف حجاب... مواجه خواهید شد . 🔹 اگر مسیح علینژاد و شبکه های ماهواره ای کشف حجاب را بعنوان یک چالش سیاسی علیه نظام بکار میبردند اما در زیرساخت های ارتباطی داخل کشور مانند همراه اول و روبیکا شبکه هایی وجود دارند که کشف حجاب توسط زنان را بعنوان یک فانتزی زیبا تبلیغ میکنند نه بعنوان یک چالش سیاسی! 🔹اینجاست که اثرگذاری این اقدام ضدفرهنگی بالاتر میرود و باید گفت در میان خودی ها، غیر خودی هایی هستند که خطرناکتر از مسیح علینژاده
⭕️آمریکای وحشی و جنایتکار ❌❌۱۲ تیر ماه، سالروز حمله ناجوانمردانه ناوگان آمریکایی به هواپیمای مسافربری ایرانی😔😔 ‼️دادن مدال افتخار به شخص مسئول این حادثه نشان از وجود خوی وحشی‌گری و جنایتکاری آمریکاست!😡😡 💯💯خدارو شکر خلاص می‌شیم از دست تفکر کسایی که قبله‌ی آمالشون آمریکاست...
اندر حکایت داغی که تا ابد آمریکا بر دلمان گذاشت. 🔴 کاش داشتیم......‼️ 🔻۱۲ تیرماه سال ۶۷ ، در تاریخ کشور ما، یک روز بسیار غم انگیز است.در این روز ناو وینسس امریکایی با دو فروند موشک، هواپیمای مسافربری ما را با ۲۹۰ سرنشین ساقط کرد تا یکی از بزرگترین جنایت های ضد بشری رقم بخورد. 🔹 هم اکنون بیش از سی سال از آن اتفاق تلخ می گذرد، اینکه چگونه ملت ها می توانند در مقابل قدرت های استکباری مانع از وقوع چنین حادثه ای شوند و آیا اساسأ نهاد های بین اللملی می توانند از چنین اتفاقات سنگینی جلوگیری کنند یا نه؟ سؤال بی پاسخی است که در تاریخ مصداقی برای آن نمی یابیم. 🔹 تجربه تاریخی نشان می دهد که قدرت را تنها با قدرت می توان مهار کرد. قدرت نیز از مقوله های اکتسابی و ساختنی است، کسی آنرا به ما هدیه نخواهد کرد. به بیان دیگر اگر سال ۶۷ امروز را می داشتیم، هرگز امریکایی ها جرأت انجام چنان جنایتی را نمی داشتند. به طریق اولی اگر ما چنین قدرتی داشتیم هرگز جنگ ۸ ساله با رژیم بعثی اتفاق نمی افتاد. در واقع برآورد دشمن از ضعف توان و پاسخ ما موجب جرأت و تجاوز می شود. 🔹 برعکس آنچه کنشگران رسانه ای دشمن در پی القای آن هستند، ما به قدرت نیاز داریم تا مانع وقوع جنگی دیگر گردیم. کاش نخبگان و مردم ما این تجربه های تاریخی را فراموش نکنند و روی این موضوع بیشتر تامل کنند چرا این روزها بایدن دست و پا میزند تا با تاکتیک قدرت موشکی ایران را مهار کند!! 🖌
5.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲 الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ زلال عطر رضا میوزد زِ جانب طوس هوا ، هوای زیارت مخصوص.. 🎥 با نوای "حاج محمود کریمی" 🤚 در حرم باشید.. 🏴 ٢٣ ذی‌القعده؛ به روایتی سالروز شهادت و روز زيارت مخصوص حضرت امام رضا علیـه آلاف التّحیّـة و الثناء
🔴امام رضا عليه السلام فرمودند: هر كس مرا در اين فاصله دورى كه دارم - زيارت كند روز قيامت سه جا به دادش مى رسم و او را از شدت آن سه مورد آسوده مى كنم : ♦️1- هنگامى كه نامه هاى اعمال به دست راست يا چپ تحويل داده مى شود ♦️2- هنگام عبور از صراط ♦️3- هنگام سنجش اعمال 📚عیون اخبار الرضا ج2 ، ص 255 - خصال ص 168 🌹یا امام رضا(علیه السلام)
🌹چرا روز 23 ذی القعده روز زیارتی است؟ ♦️علامه مجلسی در کتاب« بحارالانوار» در رابطه با این‌که چرا روز 23 ذی القعده روز زیارتی امام رضا(ع) است، عنوان کرد: برخی از افراد معتقدند آن حضرت در روز 23 ذی‌القعده به شهادت رسیده است، اما در جامعه ما روز آخر ماه صفر به عنوان روز شهادت ایشان مطرح است. ♦️باید گفت این روز، روز زیارتی مخصوص ایشان نامیده شده است تا مردم با توجه به ذات آن حضرت و به نقشی که ایشان در ایجاد مدینه رضوی داشتند پی ببرند... ♦️امام رضا(ع) با آمدن به سمت مرو، یک مدینه دوم برای نشر معارف اسلامی ایجاد کردند که به اصطلاح «مدینه رضویه» گفته می‌شود، برای اینکه مردم این معنا را در نظر بگیرند و نسبت به زحمات ایشان حالت شکر داشته باشند. شاید این عنوان را مطرح کرده‌اند تا در این روز مخصوص به وجود مبارک امام رضا(ع) بیش از پیش توجه کنیم ۱🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم بلند همتی در دعا روزي حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مسافرت به شخصي برخوردند و ميهمان او شدند. آن شخص پذيرائي شاياني از حضرت نمود، هنگام حركت آن جناب فرمود: چنانچه خواسته‌اي از ما داشته باشي از خداوند درخواست مي‌كنم تو را به آرزويت نائل نمايد. عرض كرد: از خداوند بخواهيد به من شتري بدهد كه اسباب و لوازم زندگي‌ام را بر آن حمل نمايم و چند گوسفند كه از شير آنها استفاده كنم، پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آنچه مي‌خواست برايش تقاضا نمود. آن گاه رو به اصحاب كرده فرمودند: اي كاش همت اين مرد نيز مانند پيرزن بني اسرائيل بلند بود و از ما مي‌خواست كه خير دنيا و آخرت را برايش بخواهيم. عرض كردند: ‌داستان پيرزن بني اسرائيل چگونه بوده است، آن جناب فرمود: هنگامي كه حضرت موسي خواست با بني اسرائيل از مصر به طرف شام برود ...از هر كس جوياي محل قبر يوسف شد اظهار بي‌اطلاعي مي‌نمود به آن جناب اطلاع دادند كه پيرزني است ادعا دارد من قبر يوسف را مي‌دانم در كجاست، دستور داد او را احضار كنند... عجوزه گفت: يا موسي «علم قيمت دارد»، من سالها است اين مطلب را در سينه خود پنهان كرده‌ام، در صورتي براي شما اظهار مي‌كنم كه سه حاجت از براي من برآوري. حضرت فرمود: حاجت‌هاي خود را بگو. گفت: اوّل آنكه جوان شوم؛ دوّم: به ازدواج شما درآيم؛ سوّم: در آخرت هم افتخار همسري شما را داشته باشم. حضرت موسي از بلند همتي اين زن كه با خواسته‌خود جمع بين سعادت دنيا و آخرت مي‌كرد متعجب شد، از خداوند درخواست نمود هر سه حاجت او برآورده شد. 📚منبع: كتاب داستانها و پندها ، آيت الله محمد محمدي اشتهاردي ، جلد چهارم صفحه 57 ** 😃لطيفه: شخصي تعريف میكرد كه:  روزي با بچه ي كوچكم به حرم امام رضا رفتم . او را روي شانه ام گذاشتم و با سختي خود را به ضريح چسباندم و گفتم هر چه مي خواهي از امام رضا بخواه فرزندم هم با صداي بلند گفت: امام رضا لواشك مي خوام به راستي همت برخي در دعا كردن اينگونه است. 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🔴کمترین نتیجه توهین به علما در همین دنیا چیست؟ ‌ 👤آیت‌الله بهجت: ‌ ♦️ائمۀ ما علیهم‌السلام به علما و فقها و راویان احادیث احترام می‌گذاشتند؛ ولی ما بی‌حرمتی می‌کنیم، بدگویی می‌کنیم و…؛ غافل از اینکه کمترین سزای بی‌احترامی به آنها، بلاهایی است که در این دنیا بر انسان وارد می‌شود؛ از قبیل کوتاهی عمر، سوء عاقبت و… ♦️زمانی، شخصی با صاحب‌ جواهر به مجادله پرداخت؛ صاحب‌جواهر به او نفرین کرد و خطاب به امیرالمؤمنین علیه‌السلام عرض کرد و فرمود: اگر غَرَض این شخص از این مجادله، مطلب دیگری است، از نجف بیرونش کن! و آن آقا مجبور شد پانزده سال در جای دیگر با دربه‌دری اقامت کند. شاید بعضی از اهل علم گمان کنند که اگر علما و اهل علم همدیگر را تنقیص کنند، اشکال ندارد، ولی چنین نیست؛ بلکه خطر خرده‌گرفتن بر اهل علم، بیشتر از ایراد و اعتراض به دیگران است؛ لذا انسان حتی در موارد تشخیص عدم اهلیت علما باید احتیاط کند؛ زیرا تنقیص علما خیلی مشکل است. 📚منبع: کتاب در محضر بهجت، جلد۳، صفحه۲۶۳ ‌
شهیدی‌که‌ براش‌ یک هفته‌ بودند یه بنده خدایی میگفت : یه شوهرخاله داشتم مغازه ی خار و بار داشت خیلی به شهدای مدافع حرم گیر میداد ...😞 همش میگفت رفتن بجنگن واسه بشار اسد و سوریه آباد بشه😒 و به ریش ما بخندن و ... خیلی گیر میداد به مدافعان حرم گاهی وقتا هم میگفت اینا واسه پول میرن ☹️خلاصه هرجا که نشست و برخواست داشت پشت شهدای مدافع حرم بد میگفت تا اینکه خبر شهادت شهید محسن حججی خبرساز شد و همه جا پر شد از عکس و اسم مبارک این شهید ، شبی که خبر شهادت رو آوردن خاله اینا مهمون ما بودن شوهرخاله ی منم طبق معمول میگفت واسه پول رفته و کلی حرفای بد و بیراه😐 ما خیلی دلگیر میشدیم مخصوصا از حرفایی که در مورد گفت بغض گلومو فشار میداد و اما هرچی بهش می گفتیم اشتباه میکنی گوشش بدهکار نبود اخرشم عصبی شد و از خونمون به حالت قهر رفت😞 یه هفته بعد از جلو مغازش که رد میشدم چشمام گرد شد😳😳 چی میدیدم اصلا برام قابل باور نبود . یه عکس بزرگ از داخل مغازش بود همون عکسی که شهید دست به سینه ایستاده باورتون نمیشه چشمام داشت از حدقه درمیومد رفتم توی مغازه احوالپرسی کردم یهو دیدم زارزار گریه کرد😭. گفتم : چی شده چه خبره این عکس شهید این رفتارای شما😕 شوهرخالم گفت : روم نمیشه حرف بزنم کلی اصرار کردم آخرش با خجالت گفت : اون شبی که از خونتون با قهر اومدم بیرون رفتم خونه ، شبش خواب دیدم روی یه تخت دراز کشیدم یه آقایی اومد خونمون کنار تختم نشست☺️ به اون زیبایی کسی رو توی عمرم ندیده بودم ، هرکاری کردم نتونستم بلند بشم توی عالم رویا بهم الهام شد که ایشون قمر بنی هاشم علیه السلام هستن😭سلام دادم به آقا،آقا جواب سلاممو دادن و روشونو برگردوندن 😭گفتم آقا چه غلطی کردم من، چه خطای بزرگی از من سر زده😭آقا با حالت غضب و ناراحتی فرمودند : آقای فلانی ما یک هفته هست که برای شهید محسن عزاداریم تو میای به شهید ما توهین میکنی ؟ 😭😭 یهو از خواب پریدم تمام بدنم خیس عرق بود ولی میلرزیدم 😞متوجه شدم چه غلطی ازم سر زده شروع کردم توبه کردن و استغاثه توروخدا گول حرفای بیگانگان رو نخورید به خدا شهدا راهشون از اهل بیت جدا نیست😔 تموم بدنم میلرزید و صدای گریه هامون فضای مغازشو پر کرده بود 😭😭بمیرم برای غربت و عزتت محسن جان حالا میفهمم چرا رهبرم گفت حجت بر همگان شدی 😔😭💔 شادی روح شهدا صلوات 🍃🌹🌹🍃🌹🍃🌹🍃
‌ ✍ دست‌نوشته یک جراح چشم‌پزشک (بخونید، زیباست) 🔹از خوزستان آمده بود، سلام كرد و پشت اسليت نشست، جواب سلامش را گفتم و به معاينه مشغول شدم. ديد چشم چپش در حد درک نور، كاتاراكتی بسيار پيشرفته! 🔸-سن ات چقدره؟! چه مدتيه چشمت اینجوری شده؟! -16 سالمه، از بچگی ديابت داشتم، چند ماهيه كه كلا نمی‌بينم! 🔹به جوان همراهش كه ده سالی بزرگتر از او بود رو كردم : - چرا اينقدر دير؟ سرش را پايين انداخت: حالا ميشه كاری براش كرد؟! 🔸-عملش ميكنم، موفقيت در درمان بستگی به وضعيت شبكيه دارد، زودتر آورده بوديد شانس موفقيت بيشتر بود. نگاهی حسرت بار به پسرک كرد و نگاهی به پذيرشي كه برايش مينوشتم، سوالش را از چشمان نگرانش خواندم! -پذيرشش را برای بيمارستان دولتی نوشتم، هزينه زيادی ندارد نگران نباشيد. -انگار دنيا را به او داده باشند، خدا خيرت بده آقای دكتر -فقط عمل ايشان خاص است و بايد برای عمل رضايت مخصوص بدهيد، خودش و ولی او... 🔹-غير از من كسی همراهش نيست! -خواستم بپرسم نسبت شما؟ چشمم به پسرک افتاد كه با پشت آستين اشكش را پاک ميكرد، نپرسيدم! 🔸پسرک را برای ريختن قطره و آماده شدن جهت معاينات تكميلی به اتاق مجاور فرستادم تا با خيال راحت پاسخ سوالات و فضولی های گل كرده ام را بجويم؛ 🔹عمل شروع درمان است، بخاطر ديابتش بايد تحت نظر باشد و كارهای لازم روی شبكيه انجام شود، چرا اينقدر دير مراجعه كرديد؟! پدر و مادرش؟! نسبت شما با او؟! 🔸 *اين پسر در فقر مطلق است، پدرش به سختی توان سير كردن شكم فرزندانش را دارد... نسبت قومی با او ندارم، معلمش هستم ، چند روزی مرخصی گرفتم تا پی درمان او باشم...* *-هزينه اش؟!* *-با خودم!* 🔹 *بر دلم تحسين همت بلند اين جوان بود و بر دستانم شرمی كه قلم را روی برگ پذيرش به حركت درآورد "رايگان" !* 🔸فردا روز عمل شد و از اقبال خوبش لنز مرغوبی كه از قبل داشتيم و مناسبش بود در چشمش گذاشتم. ذهنم مشغول او بود و فكرم در گروئه روح بزرگ انسانهايی گمنام و امروز عصر كه پانسمان از چشمش برميدارم... 🔹پانسمان را برداشتم، آرام و با ترس چشمانش را باز كرد سری در اتاق گردانيد و بعد آن نگاهی به من و نگاهی به جوان همراهش: آقا داريم می‌بينيم، آقا داريم می‌بينيم. 🔸اشک آقا معلم سرازير شد، با سر و چشم نگاهی به سقف انداخت و زير لب گفت خدايا شكرت، پسرک را بغل كرد و سرش را بوسيد. 🔹موقع رفتن گفت خدا رو شكر كه شما رو سر راه ما گذاشت تا چشم اين پسر.... اشتباه می‌كرد، در اين وانفسايی كه كمتر خبر خوبی از جايی می‌رسد، خدا او را سر راه معلمش گذاشته بود تا منجی چشم پسرک باشد! 🔻 *عشق یعنی نان ده و از دین مپرس، در مقام بخشش از آیین مپرس*❣ ✍ دكتر سيدمحمد ميرهاشمی ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ 🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃