🔴 کربلا ممنوع _ ترکیه آزاد
تو دولت قبلی وقتی سفر کربلا ممنوع میشد و ترکیه و امثالهم آزاد بود، وقتی اعتراضها بلند میشد که انصافا اعتراضات بحقی بود، میگفتن اون دولت لیبراله، غربگراس، اصلا عمداََ این کارارو میکنن مردمو عصبانی کنن. انتظار بیشتر از این ازش نمیره و......
🔻این مسائل تو دولت انقلابی آقای رئیسی نباید وجود باشه و سریعتر باید اصلاح بشه. مسائل خیلی کوچیکی هستش، شاید به چشم نیاد ولی تو این ایام که همه دلتنگ کربلا هستن و نمیتونن برن، یا میتونن برن ولی واکسن نزدن و از اونطرف ترکیه و آنتالیا شرط واکسن نداره، خب از این تبعیض ناراحت میشن. تو سفرها نباید تبعیض وجود داشته باشه. یا باید شرط واکسن برای اربعین رو بردارن یا شرط واکسن برای همه سفرها قرار بدن تا عدالت برقرار بشه. دیگه این باید با نظر کارشناسی اتفاق بیفته.
🔻شاید بگن شرط واکسن برای سفرهای کم جمعیت و کم تعداد وجود نداره و نیازی نیست، ترکیه خیلی مسافر نداره، الان سفر کربلا هم شده ٣٠هزار نفر، که خیلی بالا نیست. شرط واکسن توسط وزارت بهداشت قبل از محدودیت ٣٠هزار نفری عراق وضع شده بود، یعنی اگر این شرط واکسن برای سفر چندصد هزار نفری و یا میلیونی وضع شده بوده، خب الان با این تعداد کم اگه میشه شرط واکسن رو برداشت، بیان بردارن. یا راحتترش کنن، مثلا با زدن تک دُز هم بتونن برن.
🔻ولی اگر نه، شرط #واکسن به تعداد جمعیت خروجی از کشور مربوط نمیشه، پس برای سفر ترکیه و جاهای دیگه هم باید این شرط رو قرار بدن. مردم نباید احساس کنن برای سفرهای معنوی داره مانعتراشی میشه توسط مسئولین. اگه برای سفر زیارتی اربعین این موانع وجود داره، برای کنسرت ترکیه باید موانع بیشتری وجود داشته باشه که وجود نداره.
پ.ن دقت داشته باشید که من شرایط ایران رو دارم میگم، دو دز واکسن برای اربعین از شروط ایران هست، عراق شرط واکسیناسیون نگذاشته ولی برای ترکیه شرط واکسن وجود نداره.
#سفر_اربعین
#حسین_دارابی
▪️▪️▪️▪️▪️
🔴اگر به اصطلاح روشنفکری از شما پرسید چرا اینقدر برای #اربعین و امامحسین"ع" هزینه میکنید چرا به فقرا کمک نمیکنین؟ این پاسخ رو حتما تو آستین داشته باشید
🔴سالانه پیش از ۷۰۰ میلیارد تومان خرج هزینهی #کنسرتها میشود که فقرا اجازهی ورود به کنسرت را ندارند زیرا که توان مالی، شرط ورود به کنسرت است.
چرا این هزینه را به فقرا نمیدهید؟
🔵سالانه ۱۰ تریلیون و ۲۰۰ میلیارد تومان لوازم آرایشی خریداری میشود و ایران هفدمین کشور مصرف کنندهی #لوازمآرایشی در جهان است چرا این پول را خرج فقرا نمیکنید ؟!
۱۰ تریلیون پول کمی نیست!!!
🔴ایرانیان در سال ۳۲۵۰ میلیارد صرف خرید سیگار میکنند و تنها درمان به خاطر مصرف سیگار ۷۲۰۰ میلیارد تومان هزینه برای بیماران سیگاری به همراه داشته است، چرا این هزینه را صرف فقرا نمیکنید؟!
🔵 ۲میلیون ایرانی در سال به ترکیه🤮 میروند و ۸۰۰۰ هزار میلیارد تومان هزینه میکنند آیا بهتر نیست این هزینه را به فقرا بدهند؟!
*🔴 بیش از ۲۸۰ هزار ایرانی در سال به امارات میروند و پیش از ۵۰۰ میلیارد هزینهی سفر ایرانیان میشود بهتر نیست این هزینه را به فقرا بدهید.
🔵 بیش از ۸۰ هزار ایرانی در سال به تایلند🤮 میروند و پیش از ۴۰۰ میلیارد هزینهی سفر به تایلند ایرانیان است، بهتر نیست این هزینه را به فقرا داد؟؟؟
🔴 بیش از ۷۲ هزار ایرانی در سال به مالزی میروند و هزینهی سفر ایرانیان حدود ۳۶۰ میلیارد تومان است بهتر نیست این هزینه را به فقرا بدهند؟؟؟؟
🚫 سوال!
✅چرا فقط نزدیک محرم و اربعین، فقرا و نیازمندان برای عدهای دینستیز مهم میشوند؟؟
چرا در هنگام سفر به تایلند و آنتالیا فقرا و نیازمندان مهم نیستند؟
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
📸اشتباه نکنید این بنده خداها اسیر جنگی نیستن !!!
این تصویر مربوط به دیدار اعضایِ شورای شهر #بندرعباس با پاکبانان هست
اعضا شورا روی صندلی، #پاکبانان رو زمین...!
@sarbazane_g
▪️▪️▪️▪️▪️
❇️ سخن بس گوهربار امام حسن مجتبی علیه السلام:
قیل له: لأی شَی ء لا نَراک تَرُدُّ سائِلا وَ إنْ کنْتَ عَلی ناقَة؟
✅ فقال- علیه السلام-:
«إنّی للهِ سائِلٌ، وَ فیهِ راغِبٌ، وَأَنا أَسْتَحْیی أنْ أَکونَ سائِلا وَأَرُدُّ سائِلا، وَ إِنَّ اللهَ عَوَّدَنی عادَةً أَنْ یفیضَ نِعَمه عَلَی وَ عَوَّدْتُهُ أَنْ أَفیضَ نِعَمَهُ عَلَی النّاسِ فَأَخْشی إنْ قَطَعْتُ العادَةِ أَنْ یمْنَعَنی العادَةَ.» وَ أَنْشَدَ یقُولُ:
إذا ما أَتانی سائِلٌ قُلْتُ مَرْحَباً بِمَنْ فَضْلُهُ فَرْضٌ عَلَی مُعَجَّلٌ
وَ مِنْ فَضْلِهِ فَضْلٌ عَلی کلِّ فاضِل وَأَفْضَلَ أَیامِ الفَتی حینَ یسْأَلُ.
⬅️ شخصی از امام حسن مجتبی (علیه السلام) پرسید چرا به هیچ نیازمندی که درخواست کمک میکند جواب رد نمیدهید حتی اگر سوار بر شتر (و در حال حركت) باشيد؟!
💠 امام فرمود:
⬅️ به راستی كه من هم گدای خدايم و در اين گدايی خود به درگاه خدا چشم اميد دارم (و راغبم)؛
و شرم دارم که خود سائل باشم و سائلی را رد کنم.
👈 خدای بزرگ، مرا به برنامهای عادت داده است که همواره نعمتهایش را بر من فرو میریزد
و من هم او را چنان عادت دادهام که نعمتهایش را به مردم میبخشم.
👈 میترسم اگر اين عادتم را ترک کنم،
او نیز عادتش را واگذارد‼️
آنگاه این شعر را خواند:
(هرگاه سائلی به نزد من آید به او خوش آمد و آفرین میگویم، زیرا بخشش نمودن به او بر من واجب است.)
(و هر بخشندهای که به سائل بخشش نماید به فضیلت رسيده، و نیکوترین روزهای #جوانمرد روزی است که از او #درخواست_کمک شود.»
📚 احقاق الحق (قاضي نورالله شوشتري): ج۲۶، ص۴۴۵
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
12.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام
سفارش اکید و تاکید میکنم که با تمام وجودودر کمال ارامش گوش کنید و تعقل بفرمایید ( حتما حتما حتما)
❤️سبک زندگی: سیاست همسرداری
💠 در هنگام شوخی کردن با همسر، مطمئن باشید که همسرتان نسبت به آن موضوع حساسیت ندارد!
💠 نباید به گونهای باشد که باعث تحقیر شدن همسرتان گردد و به شخصیت وی لطمهای وارد کند.
💠 اگر همسرتان احساس کند که حتی در شوخیهایتان هوای دلش را دارید عاشقتان میشود.
#همسرانه
#سبک_زندگی
🐎رسم رفاقت
🔴در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت
دو بزرگ را امتحان کند
به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه است
اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش
برآن اسب سوار است
حیوان کشش این همه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند،
به میر داماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند
دائم جلو می تازد...
میرداماد گفت: اسب او از اینکه
آدم بزرگی چون شیخ بهائی
بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد
و میخواهد از شوق بال در آورد.
🔴در غیاب یکدیگر #حافظ_آبروی هم باشیم👌
🔴ایـن اسـت #رسم_رفـاقـت رفیق باشیم
🐎رسم رفاقت
🔴در راه مشهد شاه عباس تصمیم گرفت
دو بزرگ را امتحان کند
به شیخ بهایی که اسبش جلو میرفت گفت:
این میرداماد چقدر بی عرضه است
اسبش دائم عقب می ماند.
شیخ بهائی گفت: کوهی از علم و دانش
برآن اسب سوار است
حیوان کشش این همه عظمت را ندارد.
ساعتی بعد عقب ماند،
به میر داماد گفت:
این شیخ بهائی رعایت نمیکند
دائم جلو می تازد...
میرداماد گفت: اسب او از اینکه
آدم بزرگی چون شیخ بهائی
بر پشتش سوار است سر از پا نمیشناسد
و میخواهد از شوق بال در آورد.
🔴در غیاب یکدیگر #حافظ_آبروی هم باشیم👌
🔴ایـن اسـت #رسم_رفـاقـت رفیق باشیم
خانم معلم همیشه پالتویش را شبیه زنهای درباری روی شانه اش می انداخت.
آنروز مادرِ دخترک را خواست.
او به مادر گفت: "متأسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرام بخش داره. چون دخترتون بیش فعاله و مشکل حاد تمرکزی داره و اصلا چیزی یاد نمیگیره."
ترس به قلب مادر زد و چشمانش در غم خیس خورد. انگار داشت چنگ می زد به گلوی خودش، اما حرف خانم معلم را پذیرفت.
هنگامی که همه چیز همان گونه شد که معلم خواسته بود، دخترک گفت: خجالت می کشم جلوی بچه ها دارو بخورم. خانم معلم پیشنهاد داد، وقت بیکاری که دختر باید دارو مصرف کند، به بهانه آوردن قهوهی خانم معلم، به دفترش برود و قرصش را بخورد.
دختر خوشحال قبول کرد. مدتها گذشت و سرمای زمستان، تن زرد پاییز را برفی کرد.
خانم معلم دوباره مادرش را خواست. اینبار تا جا داشت از دخترک و هوش سرشارش تعریف کرد.
در راه برگشت به خانه، مادر خیلی بالاتر از ابرها سیر می کرد. لبخندزنان به دخترش گفت: "چقدر خوبه که نمره هات عالی شده، چطور تونستی تا این حد تغییر کنی؟!"
دختر خندید و گفت "مامان من همه چیز رو مدیون خانم معلمم هستم.
چطور؟
هرروز که براش قهوه می آوردم، قرص رو تو فنجون قهوه اش مینداختم. اینجوری رفتار خانم معلم خیلی آروم شد و تونست خوب به ما درس بده."
بیشتر وقتها، تقصیر را گردن دیگران می اندازیم در حالیکه این ما هستیم که نیاز به تغییر داریم....!!
🌸❤🌸
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
📚#اثبات_خدا_به_راحتی
مگر می شود این عالم خدایی نداشته باشد
✍پادشاهی بود دهری مذهب. وزیری بسیار عاقل و زیرک داشت.هرچه ادله و براهین برای شاه بر اثبات وجود صانع اقامه می کردند که این آسمان ها و زمین را خدا خلق کرده و ممکن نیست این بناهای به این عظمت بدون صانع و خالق موجود شود و ممکن نیست یک بنایی بدون بنا و استاد و معمار ساخته شود، پادشاه قبول نمی کرد.
بنابراین وزیر، بنای یک باغ و درخت ها و عمارتی در بیرون شهر گذارد.بعد از اینکه تمام شد، یک روز پادشاه را به بهانه شکار از آن راه برد.چون چشم پادشاه بر آن عمارت عالی افتاد متعجب شد.
از وزیر پرسید این عمارت را که بنا کرده و چه وقت بنا شده است؟ وزیر گفت کسی نساخته، خودش موجود شده است. پادشاه اعتراض شدیدی کرد. گفت این چه حرفی است که می زنی، چگونه می شود بنایی بدون معمار ساخته شود؟ وزیر جواب داد چگونه یک بنایی کوچک بدون معمار غیر معقول است؟ چگونه می شود بنای این آسمان ها و زمین ها و گردش ماه و خورشید و ستاره ها بدون صانع و خالق موجود شده باشد؟ آن وقت پادشاه تصدیق نمود و مسلمان و موحد شد.
📚منبع:داستان هایی از خدا، نوشته احمد میر
خلف زاده و قاسم میرخلف زاده، جلد ۱
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🔆 #پندانه
✍گذشتهات رو فراموش نکن
🔹چوپانى به مقام وزارت رسید.
🔸هر روز بامداد برمىخاست و كلید برمىداشت و درب خانه پیشین خود باز مىكرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مىگذراند. سپس از آنجا بیرون مىآمد و به نزد امیر مىرفت.
🔹شاه را خبر دادند كه وزیر هر روز صبح به خلوتى مىرود و هیچكس را از كار او آگاهى نیست.
🔸امیر را میل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چیست.
🔹روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید كه پوستین چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مىخواند.
🔸امیر گفت: اى وزیر! این چیست كه مىبینم؟
🔹وزیر گفت: هر روز بدین جا مىآیم تا ابتداى خویش را فراموش نكنم و به غلط نیفتم، كه هر كه روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى به غرور نغلتد.
🔸امیر، انگشترى خود از انگشت بیرون كرد و گفت: بگیر و در انگشت كن؛ تاكنون وزیر بودى، اكنون امیرى!
🔹زندگی دنیا شما را نفریبد و اگر به جایگاهی رسیدید اصل خود را فراموش نکنید.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️▪️▪️▪️▪️
آراستگی ظاهر و لباس مناسب
زن و شوهر در خانه
✍ابوخالد کابلی از اصحاب خاص امام سجاد علیه السلام نقل میکند که: یحیی ابن ام طویل دستم را گرفت و مرا خدمت امام سجاد علیه السلام برد. دیدم امام علیه السلام در خانهای با فرشهای مجلل نشسته و لباسهای گران قیمت به تن دارد. پس از مدتی برخاستیم. امام علیه السلام به من فرمود:
فردا هم نزد من بیایید!
وقتی بیرون رفتیم، سرزنشکنان به یحیی گفتم: (مرا نزد کسی بردی که لباسهای پر زرق و برق میپوشد.) و قصدم این بود که دیگر به نزد ایشان برنگردم؛ اما روز بعد، پیش خودم فکر کردم که رفتنم نزد او بی ضرر است؛ برای همین دوباره به خانه او رفتم. دیدم درِ خانه باز است. هیچ کس را ندیدم و تصمیم گرفتم برگردم. در این هنگام امام علیه السلام از داخل خانه، مرا به اسمم صدا زد و گفت: (ای کنکر، داخل شو) این اسمی بود که مادرم من را به آن نامیده بود و هیچکس جز خودم از آن خبر نداشت!
داخل شدم و دیدم دیوارهای خانه گلی است و امام علیه السلام بر روی حصیری از درخت خرما نشسته و لباسی از کرباس پوشیده است. یحیی هم نزد ایشان بود. امام علیه السلام فرمودند:
ای اباخالد، من در آستانه ازدواج هستم و آنچه دیروز دیدی، خواسته زنان بود و من نمیخواستم با آنها مخالفت کنم.
بحارالانوار، ج46، ص105_106.
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•