eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی
83 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• 💠پاداش صدقه در ماه مبارک رمضان💠 1) 📚رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: 💎هرکس در ماه رمضان به میزان خیلی اندک صدقه بدهد، از یک کوه طلا که در غیر ماه رمضان صدقه دهد، نزد خداوند با ارزش تر است. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص345به نقل از کتاب النوادر) 🌟حضرت رضا علیه السلام از پدران گرامی خویش علیهم السلام از 🌟رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: 💎هرکس در ماه رمضان، صدقه ای بدهد، خداوند او را می آمرزد. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص361 به نقل از امالی صدوق) 2) 🌟حضرت باقر علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: 💎 ای گروه مسلمانان! وقتی هلال ماه رمضان طلوع می کند و هر شب منادی ندا می کند که « بارالها! برای هرکسی که انفاق کرده است جایگزین قرار ده، و هرکس که امتناع کرده است، مالش را تلف کن». 📚 (بحارالأنوار، ج96، ص360 به نقل از ثواب الاعمال) 3) 🌟حضرت صادق علیه السلام فرمود: 💎هرکس در ماه رمضان صدقه بدهد، خداوند هفتاد نوع بلا را از او رفع می کند. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص316 به نقل از ثواب الاعمال) 4) عبدالله بن مسعود از🌟 رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: 💎هزینه ای نیست مگر آنکه از بنده درباره آن سؤال می شود جز هزینه انفاق و احسان به بندگان خدا در ماه رمضان، که این کار کفّاره گناهان ایشان نیز می باشد. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص345 به نقل از کتاب النوادر) پاداش صدقه در هنگام افطار 🌟حضرت رضا علیه السلام فرمود: 💎هرکس در هنگام افطار، به اندازه یک گرده نان به مسکینی صدقه دهد، خداوند گناهش را آمرزیده و ثواب آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل از آتش برای وی نوشته می شود. 📚(بحارالأنوار، ج96، ص318 به نقل از کتاب فضائل الاشهرالثلاثة) 👌 توصیه: در ماه مبارک رمضان، هنگام افطار، برای سلامتی مولایمان، حضرت صاحب الزّمان علیه السلام، صدقه دهیم. •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
🌹🌹🌹 روزى کشاورزى متوجه شد ساعت طلاى ميراث خانوادگى اش را در انبار علوفه گم کرده. بعد از آنکه در ميان علوفه بسيار جستجو کرد و آن را نيافت از گروهي کودک که بيرون انبار مشغول بازي بودند کمک خواست و وعده داد هرکس آنرا پيدا کند جايزه ميگيرد. به محض اينکه اسم جايزه برده شد کودکان به درون انبار هجوم بردند و تمام کپه هاى علوفه را گشتند اما بازهم ساعت پيدا نشد.همينکه کودکان نااميد از انبار خارج شدند پسرکى نزد کشاورز آمد و از او خواست فرصتيى ديگر به او بدهد. کشاورز نگاهى به او انداخت. کودک مصممی به نظر میرسید. باخود اندیشید: چرا که نه!. پس کودک به تنهايى درون انبار رفت و بعد از مدتى به همراه ساعت از انبار خارج شد. کشاورز شادمان و متحير از او پرسيد چگونه موفق شدى درحاليکه بقيه کودکان نتوانستند؟ کودک پاسخ داد: من کار زيادى نکردم، فقط آرام روى زمين نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صداى تيک تاک ساعت را شنيدم. به سمتش حرکت کردم و آنرا يافتم! "ذهن وقتى در آرامش است بهتر از ذهن پرمشغله کار ميکند. هرروز اجازه دهيد ذهن شما اندکى آرامش يابد تا ببينيد چطور بايد زندگى خود را آنگونه که مى خواهيد سروسامان دهيد". هرگز به کسی حسادت نکن بخاطر نعمتی که داره... زیرا تو نمیدانی چه چیزی از او گرفته شده ... و غمگین مباش وقتی چیزی از تو گرفته می‌شود ... زیرا تو نمی دانی کائنات چه چیزی را عوض آن به تو خواهد داد . اگرروزی تصمیم به محاسبه ثروتت گرفتى پولهایت رانشمار.کافی است قطره اشكى برروی گونه ات بریزی.تعداددستانی که آنرا پاک میکنندثروت توست. ☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 وقتی "عزت نفس" داری، کینه نمی‌ورزی... همه را به یک اندازه دوست داری... خجالت نمی‌کشی... خود را باور داری... خشمگین نمی‌شوی... همیشه مهربان هستی... "انسانِ صاحب عزت نفس" حرص نمی‌خورد... همه چیز را کافی می‌داند... حسد نمی‌ورزد... خود را لایق می‌داند... کسی که "عزت نفس" دارد، نیازی به رقص و پایکوبی و تظاهر به خوشی ندارد، زیرا شادکامی را در درون خویش می‌جوید و می‌یابد... "عزت نفس" باعث می‌شود برای بزرگداشت خود احتیاج به تحقیر دیگران نداشته باشید... زیرا خوب می‌دانید هر انسان هديه الهی به دنياست... "انسانِ صاحب عزت نفس" همه را دوست خواهد داشت و به همه مهر خواهد ورزید. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🔆 ✍ خوب‌بودن را تجربه کنیم 🔹تاجری بسیار ثروتمند، با خود عهد کرده بود در طول زندگانی خویش، یک روز از عمرش را خوب زندگی کند و به مردم مهربانی ورزد. 🔸در روز موعود، تصمیم گرفت عهد خویش را به‌جا بیاورد و به‌اندازه یک روز با مردم درشت‌خویی نکند و با آن‌ها با عطوفت رفتار کند. 🔹زمانی که از خانه خود خارج شد، پیرزنی گوژپشت از او خواست باری را که همراه دارد تا خانه‌اش حمل کند. 🔸تاجر با خود گفت: من با این همه ثروت و قدرت، حمال این پیرزن باشم؟ 🔹لحظه‌ای به فکر فرو رفت و به یاد عهد خویش افتاد. پس بار را برداشت و همراه پیرزن به راه افتاد تا به خانه‌ای خرابه رسیدند. دید سه کودک در آنجا مشغول بازی هستند. 🔸از پیرزن پرسید: این کودکان کیستند؟ 🔹پیرزن پاسخ داد: این‌ها نوه‌های من هستند که با من زندگی می‌کنند. پدر و مادرشان را سال‌هاست که از دست داده‌اند. 🔸تاجر پرسید: مخارج آن‌ها را چه کسی تامین می‌کند؟ 🔹پیرزن اشک از چشمانش سرازیر شد و گفت: به بازار می‌روم، میوه‌ها و سبزیجات گندیده‌ای که مغازه‌دارها آن‌ها را بیرون می‌ریزند، با خود به خانه می‌آورم و به آن‌ها می‌دهم تا گرسنگی‌شان رفع شود. 🔸تاجر نگاهی به کیسه‌هایی که در دستش بود انداخت و به سال‌هایی که متکبرانه زندگی خود را سپری کرده بود، افسوس خورد. 🔹آن روز تمام دارایی‌اش را به فقرا و درماندگان شهرش بخشید. 🔸شب‌هنگام که به بسترش می‌رفت، از خدای خویش طلب عفو کرد و به‌خاطر کارهایی که در گذشته انجام داده، شرمسار و اندوهگین بود. 🔹بعد از آن به خوابی ابدی فرورفت. بدون آنکه فردایی در انتظار او باشد. 🔸بیاییم خوب بودن را تجربه کنیم، حتی به‌اندازه یک روز. شاید دیگر فرصتی برای جبران نباشد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 راحت بخوابید که خاموشی زده اند. شهر تاریک است و چراغ شکسته است... با خیالی آسوده بخوابید که خواب رفتن با لالایی ، بیداری ندارد...! قرآنهایتان را از نیزه ها پایین بکشید که فاقد اعتبار گشته اند؛ چرا که "باء" بسم الله...، دیگر نقطه ندارد... ای طالبان علم! کسب علم برایتان کمی دشوار گشته و از این پس باید موهایتان را خودتان بشمرید؛ زیرا ، دیگر ندارد... بخوابید و به فکر شادی فردا باشید؛ یکی دو روزی است که از ، به مرخصی غلاف رفته؛ همان غلافی که حتی به رسم قصاص، بر هیچ بازویی فرود نیامد... مسرور باشید که شما را اخبار خوشی در راه است. صدای و می‌آید...! خبری از کیسه ی غذا در کوچه ها نیست. دیگر دستان و محاسن، مهمان شعله‌های تنور نیستند. داستان سرقت بزغاله‌های کودکان، به صفحه‌ی آخر رسیده است. پس هر چه می‌خواهید برای خود بیندوزید و دیگر نگران سوختن دستهایتان از سکه‌های داغ بیت المال نباشید. هر دستی که دست تنبّ‍ُه‌پذیر برادر نمی‌شود... در انفاق نیز نمانید؛ دوران ایتاء زکات در رکوع به پایان رسیده. زمان، زمان نماز صبح‌های چهار رکعتی است؛ آن هم با قید " ... و انتم سکری " ! پاسخِ سؤال " مگر او هم نماز می خواند؟ " را از صاحب انگشتر بپرسید.... خوب بخوابید و مهیّا شوید که در آینده‌ای نزدیک، ماجرای بر روی نیزه، بزودی تکرار خواهد شد.. 📝 ‌ ─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
▪️ فاطمه جان! خسته‌ام از این مردمِ ظاهربینِ دنیاپرست. چقدر گفتم و نشنیدند… دستم را برای یاریشان پیش کشیدم و پس زدند. راه را نشان دادم و ندیدند... ▫️ طاقتم دیگر تمام شده است… امشب به سوی تو می‌آیم، می‌آیم و این دنیا را بری اهلش وا می‌گذارم. بگذار هرچه می‌خواهند بکنند. انتقام تو و کوچه و سیلی هم باشد با فرزندمان مهدی… گرچه او هم مثل خودم غریب است، همچون من، مکلف به سکوت نیست... 🏴 شهادت علیه السلام را به عجل الله تعالی فرجه الشریف و شما بزرگوران تسلیت عرض می‌کنیم. 🌱 🏴🏴🏴🏴🏴🏴
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• 💠اگر عظمت حضرت علی علیه السلام آشکار شود...💠 🌻آیت الله بهجت ره: ✅فضایل حضرت علی علیه السلام گفتنی نیست، حق است اما گفتنی نیست! 🔴زیرا ما ضعیف العقل و الایمان هستیم و ظرفیت نداریم. 🌸پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: 💎یاعلی! اگر بیم آن را نداشتم که مسلمانان درباره ی تو آن کنند که مسیحیان با حضرت عیسی (علیه السلام )کردند، 🌼درباره ی تو میگفتم(به نحوی که)به هرکجا گذر کنی،از خاک کف پایت تبرک جویند. ❗️تازه هنوز حضرت علی علیه السلام را معرفی نکرد! چون اگر بیان میکردند بسیاری از مردم کافر می شدندو عده ای معدود ایمان می آوردند. همان طور که در مورد عیسی مسیح علیه السلام اتفاق افتاد. 📙گزیده سخنان آیت الله بهجت ره •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• 🔴 تقویم شیعه/ ۲۱ رمضان/ شهادت حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام 🔲◾️▪️ امام المتقين اميرالمؤمنين عليه السلام در شب بيست و يكم ماه رمضان مقارن طلوع فجر به شهادت رسيد، در حالى كه از سن مبارك حضرتش 63 سال گذشته بود. 📚 كافى: ج ٢، ص ٤٦٥ 🔲◾️▪️ در بيستم ماه رمضان اثرات سم در پاهاى مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام ظاهر شد و پاهاى مبارك ورم كرد. 📚 الوقايع و الحوادث: ج ١، ص ٢٦٥، ٢٧١، ٢٩٤ 🔲◾️▪️ در شب بيست و يكم اثر زهر بر بدن مبارك اميرالمؤمنين عليه السلام بسيار شد. حضرت فرزندان و اهل بيت خود را جمع كرد و با آنها وداع نمود و وصيت هاى خود را فرمود. 🔲◾️▪️ در آن شب هر چه خوردنى و آشاميدنى آوردند تناول نفرمود، و لب هاى مباركش به ذكر خدا حركت مى كرد، و مانند مرواريد عرق از پيشانى نازنينش مى ريخت و با دست مبارك خود آن را بر طرف مى كرد. 🔲◾️▪️ به امام مجتبى عليه السلام فرمود: تو را به برادرت حسين عليه السلام وصيت مى كنم. به فرزندان ديگر كه از فاطمه زهرا عليها السلام نبودند، فرمود: شما را وصيت مى كنم به اطاعت از حسن و حسين. 🔲◾️▪️ سپس فرمودند: خداوند شما را صبر نيكو كرامت فرمايد. امشب از ميان شما مى روم و به حبيب خود محمد مصطفى صلى الله عليه و آله ملحق مى شوم چنانچه مرا وعده داده است.صداى گريه از اهل بيت بلند شد. 🔲◾️▪️ آنگاه دستوراتى در مورد غسل، كفن، نماز و محل دفن به امام مجتبى عليه السلام فرمودند و با امام حسين عليه السلام و حضرت زينب عليها السلام كلماتى از كربلاء فرمودند. 🔲◾️▪️ بعد از وداع با همگان دست و پاى مبارك را به طرف قبله كشيدند و فرمودند: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شريك له و اشهد ان محمدا عبده و رسوله، و چشمان مبارك را بستند و بهشت را به قدوم خويش مبارك فرمودند. 🔲◾️▪️ صداى شيون و گريه از خانه آن حضرت بلند شد. اهل كوفه كه با خبر شدند، صداى شيون و ناله از تمامى شهر برخواست، مانند روزى كه پيامبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفتند. در آن شب آفاق آسمان متغير گشت و زمين لرزيد و صداى تسبيح و تقديس فرشتگان از هوا شنيده شد. 🔲◾️▪️ سپس مشغول غسل آن حضرت شدند. بعد از غسل و كفن، امام حسن و امام حسين عليه السلام پشت سر تابوت را همانطور كه حضرت فرموده بودند برداشته، جلو تابوت خودش حركت مى كرد، تا در مكانى فرود آمد. 🔲◾️▪️ بعد از نماز بر آن حضرت توسط امام مجتبى عليه السلام، مقدارى از زير تابوت را كندند و قبرى آماده يافتند كه داخل آن لوحى مسى يا سفالى بود و بر آن نوشته شده بود: "بسم الله الرحمن الرحيم، اين قبرى است كه نوح پيامبر براى بنده صالح خدا على بن ابى طالب حفر نمود است." 🔲◾️▪️بدن مطهر آن حضرت را دفن نمودند و حسب وصيت آن حضرت، قبر مطهرش را مخفى نمودند تا در زمان هارون بر همگان معلوم شد. 🔲◾️▪️ فرزندان آن حضرت از همسران مختلف 28 دختر و پسرند. 📚 ارشاد مفيد: ج ١، ص ٣٥٤، ٣٥٥ ♦️در شب 21 ماه رمضان حضرت عيسى بن مريم عليه السلام به آسمان برده شد؛ 📚 بحار الانوار: ج ١٣، ص ٣٧٦ ♦️و در همين شب است که حضرت موسى بن عمران و يوشع بن نون عليهم السلام رحلت نمودند. 📚 بحار الانوار: ج ١٣، ص ٣٧٦ •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• ملائکه کجا نازل میشوند ؟ همیشه فکر میکردم شب قدر یعنی شب نزول قرآن . ارزش شب قدر را به نزول قران میدانستم اما یک شب قدر حرفهایی را از یک استاد یاد گرفتم که همه چیز را در ذهنم به هم ریخت. سوره قدر را تفسیر میکرد میگفت : آیا نزول قرآن شب قدر را شب قدر کرده ؟ یا اینکه شب قدر شب قدر بوده و قرآن در آن نازل شده است ؟ مثل کسی که ازدواج خود را که یک کار مهمی است در یک وقت با برکتی قرار میدهد برکت ان وقت به ازدواج نیست . نزول قران یک کار مهم و بزرگی است اما در شب قدر اتفاق افتاده…. انا انزلناه فی لیلة القدر . یعنی اول شب شب قدر بوده و بعد قرآن در آن نازل شده . دلیل بهتر آیات بعدی است که شروع میکند به توضیح چیستی شب قدر . لیلة القدر خیر من الف شهر تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر . «انزلناه» فعل ماضی است یعنی نازل کردیم و تمام شد . اما در معرفی شب قدر میگوید «تنزل» فعل مضارع است یعنی هنوز نازل میکنیم یک عملی در این شب هر سال تکرار میشود و در توضیح عظمت این شب این عمل را بیان میکنند . یادم هست این حرفها بدجوری مرا گیج کرده بود این استاد چه میخواست بگوید جلسه سکوت محض بود و من یقین داشتم همه میخواستند بیشتر بشنوند . اما استاد آرام ولی محکم ادامه میداد : «الملائکه» یعنی «کل ملائکه» این الف و لام در زبان عربی معنای «کل »میدهد . «الروح» همان رئیس ملائکه است در ان شب همه اینها متوجه زمین اند و فرود میآیند .چه واقعه ای رخ میدهد ؟ چه شده که همه دارودسته خدا در صحنه عالم متوجه زمین اند ؟ هر سال ؟ همه ؟ از تمام آسمانها؟ به سوی زمین ؟ یعنی هر خبری هست اینجاست و در عوالم بالا خبری نیست ! سوال اینجاست که اینها کجا نازل میشوند؟ منزل علیه کیست؟ به کجا میایند ؟ برای پاسخ خوب است اول بپرسیم اینها برای چه میآیند ؟ «من کل امر .» یعنی چه ؟ یعنی برای تصمیم گیری برای همه چیز . این امر امر تکوینی است یعنی هر موجودی . از این جا باید فهمید کجا میآیند . حرفها علمی بود اما برای من مثل یک رمان شیرین و دلکش بود که دوست داشتم زودتر اخرش را بفهمم . با این تفاوت که این بار قضیه فرق میکرد قرار بود تکلیف مهمترین شبهای زندگیم را تعیین کنم باید میفهمیدم کجا باید بروم و چه باید بکنم ؟ منتظر بودم و باز استاد آرام آرام پیش میرفت و در صحنه خالی و بی هویت دلم سوال میکاشت و انگار میخواست همه را در یک لحظه به ثمر بنشاند با ارامش معنی داری پیش میرفت : «من کل امر .» «امر» چیست ؟ این امر دو جای دیگر در قرآن آمده: یکی «انما امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون» و دیگری «ائمة یهدون بامرنا .» علامه طباطبایی از اولی این را استفاده میکند که معنای این «امر» هر شیئی است که وجود داشته باشد امر تکوینی . و از آن استفاده میکند که آیه «ائمة یهدون بامرنا» فصل امامت را بیان میکند یعنی وجه تمایز ائمه را نشان میدهد که آنها هدایت تکوینی میکنند همه موجودات عالم را . و در شب قدر تکلیف کل امر است که مشخص میشود . .... کم کم رنگ صورت استاد عوض میشد انگار موقع نتیجه گیری بود نتیجه ای که قبل از اینکه از زبان استاد بیان شود معلوم بود که دارد قلب خود او را میسوزاند . مگر ممکن است حرف قلب را بسوزاند نمیدانم . اما داشتم چیزهایی را نه فقط فهم بلکه احساس میکردم . استاد ادامه داد: عزیزان ! آن رئیس حقیقی و ذاتی عالم آن خدای لا یزال همه را به سراغ فرمانده زمینی و خلیفه خود میفرستد همه متوجه ولی عصر هستند اوست که قرار است همه تصمیمات منجز و معلق عالم یعنی قضا و قدر به دستش برسد و از مجرای او جاری شود . شب شب اوست .یعنی چی ؟ یعنی رفیق من! اگر تا به صبح مناجات کنی و قران سر بگیری اما از او غافل باشی بیراهه میروی . هیچ عملی بی رنگ فریاد درونی «یا صاحب الزمان» فایده ای ندارد بقیه همه بیراهه رفتن است . مردم !بدانید باید به چه چیز بچسبید . کدام ریسمان را چنگ بزنید . بعد با بیانی طعنه آمیز گفت : همه میایند پایین تو میخواهی تنها بروی بالا؟! این ایام همه عطش دارند اما نمی دانند کدام حلقه را باید بگیرند . آن حلقه ی گم شده ی تو امام است چه بفهمی چه نفهمی . یک عده خوابند و اصلا در حرکت نیستند یک عده اما در حرکتند ولی جهت را نمی دانند . راه اینجاست و بقیه راهها مسدود است . شاید حسابی در کار بوده که شهادت مرد ولایت و امامت علی مظهر خلافت خدا در این شب ها رخ میدهد . جالب بود دیگر کسی خیره خیره به استاد نگاه نمیکرد. کم کم سرها را پایین می انداختند وقت فکر کردن بود . استاد میگفت : حقیقت دین معرفت امام است معرفت امام و حجت خدا شب قدر شب تجلی خلافت خلیفة الله است . خلافت او در این شب تجلی میکند . تمام گردانندگان عالم هستی «من کل امر » بر او نازل میشوند . ادامه دارد👇👇👇
ادامه👆👆👆 ملائکه کجا نازل میشوند ؟ بله حالا آن گردانندگان تحفه قران را پیش پیامبر آوردند جبرئیل دست خالی نیامد آن تحفه را هم آورد و البته این اهمیت و ارزش قران را می رساند . اشک از چشمهای استاد جاری شد خود استاد بیش از همه متحول بود اما همه در حال اندیشه بودند و سکوت سنگین آن جلسه گواه این موضوع بود : نکند همه عالم از دیو و دد تا فرشته و جبرئیل متوجه او باشند و من و تو متوجه جای دیگر! معقول نیست، خلف است، محال است سلام کنی و او جواب ندهد . در تاریخ سراغ نداری سائلی دست پیش امام دراز کند و دست خالی برگردد زبان حال و قال شما این باشد : یا ایها العزیز مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة فاوف لنا الکیل و تصدق علینا ان الله یجزی المتصدقین..... هنوز این حرف استاد دائم در گوشم طنین انداز است که : نکند همه عالم متوجه او باشند و تو متوجه جای دیگر؟! *اللهم عجل لولیک الفرج* •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
✍امام علی (علیه السلام) تأخیر در قبولی دعا،تو را ازآن باز ندارد چرا که عطای خدابه اندازۂ نیت بنده است وچه بسا دعا به تأخیرافتد، تاپاداش درخواست کننده بزرگتر و عطای بخشنده بیشتر گردد 📚 غررالحكم،ح٧۵۲۱ به علی فاتح خیبرصلوات به علی شافع محشرصلوات به علی همسر والای بتول به علی ساقی کوثرصلوات •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🔴عاقبت رباخواری! ✍آقا سید مهدی کشفی که از یاران مخصوص میرزا جواد نقل می کرد: شبی توی خانه خوابیده بودم ، دیدم که صدای ناله ی سوزناکی از حیاط می آید.از بس شدید و سوزناک بود ، هراسان ازخواب برخاستم که چه خبر است؟ رفتم در را باز کردم، دیدم در این حیاط ما که به این کوچکی است،یک کاروانسرای بزرگی است و دور تا دورش حجره می باشد. و صدا از یک حجره می آید.... دویدم پشت حجره هرکار کردم در باز نشد. از شکاف درب نگاه کردم ببینم چه خبر است! دیدم یکی از رفقای ما که اهل بازار تهران است افتاده و به اندازه نصف کمر انسان، سنگ آسیاب روی او چیده اند. و یک شخص بد هیبت از آن بالا ، توی حلقوم دهان او چیزهایی میریزد.ناراحت شدم ، هرچه کردم در باز نشد . هرچه التماس کردم به آن شخص که چرا به رفیق ما این طور میکنی! اصلا نگفت: تو کی هستی؟ این قدر ایستادم که خسته شدم برگشتم آمدم توی رختخواب ، ولی خواب از سرم بکلی پرید. نشستم تا صبح شد. حال نماز خواندن نداشتم. رفتم در خانه میرزا جواد آقا و محکم در زدم. میرزا جواد آقا از پشت در گفت چه خبره ؟ چه خبره ؟ حالا یه چیزی بهت نشون دادند نباید که اینطوری کنی؟ گفتم من همچو چیزی دیدم. گفت بله ، شما مقامی پیدا کرده اید. این مکاشفه است.آن رفیق بازاری شما رباخوار بود و در آن ساعت داشت نزع روح (روح از بدنش کنده ) می شد. من تاریخ برداشتم . بعد خبر آمد که آن رفیق ما در همان ساعت فوت کرده است... 📙شرح حال آیت اللّه اراکى,ص 299 •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•