10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قائــــــم آل ولا🍂منتـــــقم ڪربــلا
جان بہ فداے شما🍂حضرٺصاحب عزا
باز روا شد چنین🍂ظلــم ز اقوام ڪیـن
چشم تو گریانترین🍂حضرٺصاحب عزا
واے شدے خونجگر🍂با غم و درد پـدر
قلب تو شد پر شـرر🍂حضرٺصاحب عزا
بر تو جفاڪرده دهر🍂با تو همہ شهر قهر
واے از این سوز زهر🍂حضرٺصاحب عزا
ماه رخ حیــــدرے🍂باز ڪه نوحہ گرے
اے پسر عسکـــرے🍂حضرٺصاحب عزا
معتــمد بےخرد🍂ظلــم چہ بسیار ڪرد
دور و برٺ نیسٺمرد؟🍂حضرٺصاحبعزا
جام بلا نوش شد🍂شـهر چہ خاموش شد
قلب تو مخدوش شد🍂حضرٺصاحب عزا
قلب تو در شور و شین🍂در همہ عالمیـن
غربٺ تو چونحسین🍂حضرٺصاحب عزا
#شهادٺ_امام_حسن_عسکرے🏴
#آجرکالله_یاصاحبالزمان🏴
#امام_زمان
#ربیع_الاول
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍روزی یکی از دوستانم نقل میکرد: در مسیر روستایی هنگام غروب ماشینام خراب شد. ایراد از باتری ماشین بود، پیکان فرسودهای بود که عمر خودش را کرده بود.
در کنار جاده نشستم تا خدا رهگذری را بفرستد تا کمکم کند. پیرمردی از میان باغها رسید و گفت: «بنشین تا ماشین را هُل بدهم.» اصرار میکرد که بنشینم و به تنهایی میتواند ماشین را هُل بدهد. قدرت عجیبی داشت ماشین را هُل داد و روشن شد.
او را به خانهاش بردم. در بین راه حرف خیلی زیبایی زد، گفت: «چند باغ بزرگ دارد که در آن انواع میوهها را پرورش میدهد.»
گفت: «من هر بار باران میآید یک کنتوری برای خدا حساب میکنم و مبلغاش را جدا پرداخت میکنم. هر بار که باران میآید یک حق کارگر برای تقسیم آب و یک پول آب برای خدا کنار میگذارم و تمام محصولات باغ را جمع نمیکنم. یک پنجم محصولات را در روی درختان باقی میگذارم و فقیرانی خودشان میدانند و سالهاست، برای جمعکردن سهم خود به باغ میآیند. لطف خدا وقتی تگرگ میآید، باغ مرا نمیزند.
روزی ملخها به باغهای روستای ما حمله کردند، به باغ من کوچکترین آسیبی نزدند، طوری که مردم روستا در باغ من گوسفند قربانی کردند، تا ملخها روستا را رها کنند.»
✨📖✨ و ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ (39 - سبأ)
⚡و آنچه که انفاق کنید او به شما عوض میدهد و او بهترین روزیدهندگان است.
💫🌟💫🌟💫🌟💫
🇮🇷
📝#صرفا_جهت_اطلاع |
🍃🌹🍃
🔻زلزلهای به بزرگی ۵.۴ ریشتر در عمق ۱۰ کیلومتری زمین، حوالی خوی در آذربايجان غربی را لرزاند.
🔸سخنگوی اورژانس: در مجموع ۳۹۰ نفر مصدوم شدند. ۱۳۵ نفر بستری هستند. تاکنون بیش از ۳۰ پسلرزه ثبت شده است.
ــــــــــــــــــــــ
✅ خب بسیجی بلند شو لباست را از گرد کُتک های آشوب گران بتکان و به کمک زلزله زدگان بشتاب، آشوبگران به سوراخهایشان خزیده اند و مردم بی خانمان منتظر دست یاری تواند.
تاریخ، همه را ثبت خواهد کرد....
✍ سادات عسگری
#روشنگری | #ثامن | #برخورد_قاطع
🌾🌾🌾🌾🌾🌾💫
🔴 #انتقام_های_آتشین
💠 کشاورزی يک مزرعه بزرگ گندم داشت. شبی از شبها روباهی وارد گندمزار شد و بخش کوچکی از مزرعه را لگدمال کرد و به پيرمرد کمی ضرر زد. پيرمرد کينهی روباه را به دل گرفت. بعد از چند روز روباه را به دام انداخت و تصميم گرفت از حيوان انتقام بگيرد. مقداری پوشال را به روغن آغشته کرد و به دم روباه بست و آتش زد.
💠 روباهِ شعلهور در مزرعه به اينطرف و آنطرف میدويد و کشاورز بخت برگشته هم به دنبالش میدوید تا اینکه گندمزار او به خاکستر تبديل شد.
💠 وقتی کينهی همسر یا اطرافیان را به دل گرفته و به دنبال انتقام هستيم، بايد بدانيم آتش اين انتقام، دامن خودمان را هم خواهد گرفت! پس بهتر است با اخلاق زیبای گذشت، او را ببخشیم و بگذریم تا از عطر خوشبوی مهربانی و خوشرویی، فضای زندگیمان معطر شود.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
💫🌟💫🌟💫🌟💫
▪️امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به فرزند نازنین خود حضرت مهدی علیه السلام میفرمایند:
🔸 فرزندم، گویا میبینم آن لحظهای را که نصرت خدا نازل شده و فرجت فرا رسیده است... ✨
💐 آن روز دوستانت مثل رشتهای از مروارید در دو سوی گردنبند، پیرامون تو صف میکشند،
💐 انگار صدای دستها را که در کنار حجرالاسود با تو بیعت میکنند میشنوم...
💐 آن هنگام است که صبح حقیقت میدمد،
💐 و شب باطل به پایان میرسد،
💐 و خداوند به دستان تو کمر طغیان را در هم میشکند،
💐 و راه و رسم ایمان را اعاده میکند...
💐 حتی کودک در گهواره آرزو میکند که برخیزد و نزد تو بیاید،
💐 حتی وحوش صحرا مایلند که راهی به جوار تو داشته باشند،
💐 دنیا با دستان تو از بهجت و شادمانی به تپش میافتد،
💐 و شاخههای درخت عزّت با تو خرّم و سرسبز میشود،
💐 پایههای حق در جایگاه خود مستقر میشوند،
👈 و تَئُوبُ شَوَارِدُ الدِّينِ إِلَى أَوْكَارِهَا
💐 و آنها که از دین گریختهاند به آشیانه خود باز میگردند،
💐 ابرهای پیروزی، سیلآسا بر تو میبارند،
💐 همه دشمنان هلاک و همه دوستان پیروز میشوند،
💐 و در روى زمين هیچ جبّار ستمگر و هیچ منكر ناسپاس و هیچ دشمن كينهتوز و هیچ معاند بدخواهی باقى نخواهد ماند...
📚 کمال الدین ج 2 ص449.
#اللهمعجـللولیڪالفـرج
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
20.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸سلام بر فرماندهی که پیر و جوان منتظر ظهورش هستند
صبح امید که بد معتکف پرده غیب
گو برون آی که کار شب تار آخر شد
نهم ربیع، آغاز امامت آخرین منجی عالم مبارکباد🌸
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
💠امام صادق علیه السلام
🔹إذَا قَامَ اَلْقَائِمُ لاَ تَبْقَى أَرْضٌ إِلاَّ نُودِيَ فِيهَا شَهَادَةُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اَللَّهِ
🔸زمانی که حضرت قیام می کند سرزمینی باقی نمی ماند مگر اینکه ندای شهادتین «لا اله الاالله محمد رسول الله(صلی الله علیه و آله)» از آن برخواهد خواست.
📗بحار الأنوارج65 ص231
♥️اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج♥️
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
شما دنیا را با هر سیاستی
که میخواهید بگردانید ...
حرف خدا یکی است
بَقِيَّةُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ... ﴿۸۶/هود﴾.
#هذا_یوم_الجمعه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 💚
7.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕ چرا دهه هشتادی ها برای دشمن مهم شدند....؟؟؟
📹 تحلیل بسیار زیبا حتماََ ببینید
✅ حاج حسین یکتا
--------------------------------------------------
--------------------------------------------------
الّلهُـــمَّ عَجِّــــلْ لِوَلِیِّکَـــــ الْفَـــــرَج
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
🌺10 ربیع الأوّل ازدواج پیامبر صلّی الله علیه و آله با حضرت خدیجه علیها السلام
♦️پیامبر صلّی الله علیه و آله 15 سال قبل از بعثت با حضرت خدیجه کبری علیها السلام ازدواج نمودند. (1)
♦️از احادیث شیعه و اخبار عامّه معلوم می شود که حضرت خدیجه بنت خویلد بن اسد، در علم و اطّلاع به کتب آن زمان معروف بوده است.
♦️او از زنان قریش، علاوه بر کثرت اموال و املاک و تجاراتی که داشت، به عقل و کیاست نیز مزیّت داشت و در آن زمان او را طاهره، مُبارکه، سیده ی نسوان و ملکه ی بطحاء می گفتند.
♦️او از کسانی بود که انتظار قدوم پیامبر صلّی الله علیه و آله را می کشید و همیشه از علماء علایم نبوّت آن حضرت را جویا می شد.
♦️هنگامی که خدمت پیامبر صلّی الله علیه و آله شرفیاب شد، اوّل از مُهر نبوّت سُؤال کرد و آن را زیارت کرد اشعار فصیح او در مدح رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و کمال محبّتش به آل عبد المطّلب مشهور است که کاشف از علم و ادب و محبّت اوست. در همان روزی که آن حضرت مبعوث به رسالت شد جناب خدیجه علیها السلام ایمان آورد.
♦️حضرت خدیجه علیها السلام از مال خویش و میراثی که به او رسیده بود به صورت مضاربه تجارت می نمود.
♦️چندی نگذشت که از بزرگان تجّار شد به گونه ای که هشتاد هزار شتر زیر بار تجارت او بودند و هر روز اموال او زیادتر می شد. بر بام خانه ی او قُبّه ای از حریر سبز با طنابهای ابریشم با تمثالی چند بود که این علامت جلالت آن مخدّره بود.
♦️افراد زیادی مانند عقبة بن ابی معیط و ابن ابی شهاب که هر یک چهار صد کنیز و غلام و خدمتکار داشتند، و ابو جهل و ابوسفیان و دیگر بزرگان عرب آن روز به خواستگاری آن حضرت آمدند؛ ولی آن حضرت قبول نفرمودند و هیچ شوهری اختیار نکردند و باکره و عَذْراء بودند (2) تا سر انجام خود شان در سن 25 یا 28 سالگی (3) پیشنهاد ازدواج به پیامبر صلّی الله علیه و آله دادند و این ازدواج با آداب و مراسم خاصّی انجام شد.
♦️خداوند دو پسر به نام های قاسم و عبدالله که به آنها طیّب و طاهر هم می گفتند، به آن دو بزرگوار عنایت فرمود و تنها دخترشان فاطمه علیها السلام بود، و دیگران دختر خوانده های پیامبر صلّی الله علیه و آله و دختران خواهر خدیجه علیه السلام بودند که بعد از فوت پدرشان حضرت خدیجه علیها السلام احتیاجات شان را بر طرف می کرد تا اینکه مادرشان هاله فوت کرد، که تحت سر پرستی پیامبر صلّی الله علیه و آله و حضرت خدیجه علیها السلام در خانه ی خدیجه علیها السلام قرار گرفتند. لذا در بین مردم مشهور شد که آنها دختران رسول خدایند. (4)
♦️در کرامت و بزرگواری ایشان همین بس که آن حضرت مادر حضرت صدیقه ی طاهره علیها السلام امّ الأئمة المعصومین علیهم السلام و همسر امیر المؤمنین علیه السلام و جدّه ی حضرات معصومین علیهم السلام است.
♦️حضرت خدیجه علیها السلام بیست و چهار سال و یک ماه با پیامبر صلّی الله علیه و آله زندگی کرد، و تا آن حضرت زنده بود پیامبر صلّی الله علیه و آله همسر دیگری اختیار نفرمود.
♦️همچنین حضرت خدیجه علیها السلام جمیع اموال خود را به پیامبر صلّی الله علیه و آله واگذار کرد.
عایشه می گوید :
کمتر اتّفاق می افتاد که پیامبر صلّی الله علیه و آله از خانه بیرون رود و خدیجه علیها السلام را به خیر یاد نکند، چنان که یک روز آتش حسد من مشتعل شد و گفتم :
یا رسول الله ! تا کی خدیجه را یاد می کنی ؟
او پیر زنی بیش نبوده !
خداوند بهتر از او را (منظورش خودش بوده) به تو مرحمت کرد !
♦️پیامبر صلّی الله علیه و آله در غضب شد و فرمود :
نه به خدا قسم ! بهتر از خدیجه علیها السلام نصیب من نشده. به من ایمان آورد هنگامی که مردم کافر بودند، و تصدیق نبوّت من نمود در وقتی که مردم مرا تکذیب می کردند، و اموال خود را در اختیار من گذارد در وقتی که مردم مرا از خود دور می کردند.
خداوند متعال از خدیجه علیها السلام به من فرزندانی روزی کرد و رحم تو را عقیم قرارداد. (5)
📚 منابع :
1. مسار الشیعة : ص 29. و ... .
2. مناقب آل ابی طالب علیهم السلام : ج 1، ص 206. و ... .
3. الصحیح من السیرة : ج 2، ص 150 ـ 117. ازدواج النّبی صلّی الله علیه و آله و بناته : ص 30.
4. الاستغاثة فی بدع الثلاثة.
5. ریاحین الشریعة : ج 2، ص 202، 207
🇮🇷💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
#سالروز_ازدواج_حضرت_محمد
🌱دهم ربیع سالروز ازدواج پیامبر صلی الله و حضرت خدیجه سلام الله علیها
🌸از بهر قیامتت براتی بفرست
🌸یک توشه برای روز آتی بفرست
🌸در شام عروسی نبی، جانانه
🌸از عمق وجودت صلواتی بفرست
🍃آسمان می خندد این اتفاق زیبا را و زمین کِل می کشد این پیوند آسمانی را.
چه طرب انگیز است مهتاب امشب! چه روح فزاست هلهله ممتد نخلستان های عرب!
چشم های ملائک، با لهجه ای بارانی شادباش می گویند این وصلت خوشایند را.
🌹مقدسترین پیوند هستی بر #امام_زمان ارواحنا فداه و منتظران حضرتش مبارکباد🌹
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
✍حکایت شیخ جعفر امین و گناه زبان❗️
در زمان آیت الله بهبهانی تاجری اصفهانی وتهرانی وشیرازی هر سه باهم به نیت مکه راهی عراق شدند و بعد از زیارت اماکن مقدس عراق قصد کعبه داشتند و مقداری پول داشتند و می خواستند به دست انسانی امین بسپارند نزد آیت الله بهبهانی رفتند.
آن بزرگوار آدرس شیخ جعفر امین را به آنها دادند. سه تاجر ایرانی نزد شیخ جعفر امین رفتند وپول ها را به امانت سپردند.
شیخ جعفر امین مردی بسیار مومن بود که معرف به شیخ جعفر امین شده بود. سه تاجر ایرانی بعد از تمام شدن زیارت مکه به عراق رفتند وسراغ شیخ جعفر امین را گرفتند.
فهمیدند که شیخ فوت کرده است پسر شیخ دفتر پدرش را آورد ونام دوتن از تاجرها ومقدار پولشان و آدرس پولشان را دید ولی از تاجر سوم خبری نبود! آن تاجر بی چاره پولش را می خواست ولی پسرش خبری از پول او نداشت مجبور شد تا پیش آیت الله بهبهانی برود .
آیت الله بهبهانی گفت باید امشب با چند تن از انسانهای درستکار سر قبرشیخ جعفر امین بروید و دعا کنید شاید فرجی شود شب اول خبری نشد تا شب سوم که سر قبر شیخ بودند و دعا می کردند صدایی از قبر شنیده شد و آدرس پول را شیخ گفت ولی شنیدند که شیخ آه و ناله می کند و می گوید هرچه می کشم از دست قصاب است. خبر به آقای بهبهانی رسید و فکر چاره ای بودند. بعد از خانواده شیخ سوال کرد؛ شیخ با کدام قصاب داد و ستد داشته است. قصاب را یافت و به قصاب گفت چرا از دست شیخ جعفر امین ناراحتی؟ قصاب گفت خدا عذاب قبرش را زیادتر کند.
از قصاب خواهش کرد تا علت ناراحتی اش را بگوید. قصاب گفت من دختری داشتم که دم بخت بود و مردی کوفی که چوپان بود وبرای من گوسفند می آورد و به من پیشنهاد کرد تا دخترم را برای پسرش بگیرد و قرار شد من به کوفه بروم و در مورد خانواده ی آنها تحقیق کنم و او نیز درباره ما تحقیق نماید بعد که من تحقیق کردم فهمیدم خانواده ی خوبی هستند به او گفتم از نظر من ازدواج اشکالی ندارد و مرد کوفی نزد شیخ جعفر امین رفته بود و سوال کرده بود قصاب وخانواده ی او چگونه هستند شیخ که قصد داشته دختر قصاب را برای پسرش بگیرد.
فکر می کند: میگوید چه بگویم که هم گناه نباشد وهم بتوانم دختر را برای پسر خودم بگیرم شیخ فقط در یک کلمه به مرد کوفی می گوید: (من نمیدانم)
مرد کوفی با خودش فکر می کند و می گوید حتما طوری هست که شیخ این حرف را زد و مرد کوفی به یک نفر سفارش داد برو به قصاب بگو منتظر من نباش و دخترت را شوهر بده و آن مرد فراموش می کند و قصاب هم منتظر می ماند ولی روزها می گذرد و سال ها ولی از مرد کوفی خبری نمی شود تا این که دختر قصاب سنش بالا می رود و دیگر خواستگاری نداشته و شیخ جعفر امین هم که به پسرش می گوید: دختر قصاب را می خواهم برایت خواستگاری کنم قبول نمی کند. تا این که بعد از سالها مرد کوفی را می بیند وسراغ پسرش را از او می گیرد مرد کوفی می گوید من که چند سال پیش برایت سفارش فرستادم و علت انصراف خودش را حرف شیخ جعفر امین مطرح می نماید. و از همان روز قصاب شروع به نفرین می کند.
آیت الله بهبهانی به قصاب می گوید اگر من یک داماد خوب برای دخترت پیدا کنم. آیا راضی می شوی؟ آیت الله بهبهانی رو به یکی از شاگردانش می کند که تا کنون ازدواج نکرده بوده و از او می خواهد با دختر قصاب ازدواج کند ازدواج صورت می گیرد و قصاب راضی می شود و شیخ از عذاب قبر نجات می یابد.
📚منبع: کتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد دوم
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿