6.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
※ رفت خدمت امام کاظم علیهالسلام
اما ایشان او را نپذیرفت!
گفت من رفیق صمیمی امام هستم... چرا؟
علّت را از زبان امام بشنوید.
▪️ویژهی شهادت #امام_موسی_کاظم علیهالسلام
🖤🖤🖤🖤
▪️▪️▪️▪️▪️
#داستان_آموزنده
🔆كودكى دردآشنا
مرحوم قطب الدّين راوندى و ديگر بزرگان به نقل از عيسى شَلمقانى آورده اند:
روزى بر محضر مبارك امام صادق عليه السلام وارد شدم و تصميم داشتم كه درباره شخصى به نام ابوالخطّاب سؤال كنم .
همين كه داخل منزل حضرت رفتم و سلام كردم ، امام عليه السلام فرمود: اى عيسى ! چرا نزد فرزندم موسى - كاظم عليه السلام - نمى روى ، تا آنچه كه مى خواهى از او سؤ ال كنى ؟!
من ديگر سخنى نگفتم و براى يافتن حضرت موسى كاظم عليه السلام روانه گشتم ؛ و سرانجام او را در مكتب خانه يافتم ، كه نشسته بود و مدادى در دست داشت .
چون چشم آن كودك معصوم بر من افتاد، اظهار داشت : اى عيسى ! خداوند متعال در روز اءزل از تمامى پيغمبران و خلايق ، بر نبوّت محمّد بن عبداللّه صلى الله عليه و آله ؛ و نيز خلافت و جانشينى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام عهد و ميثاق گرفته است ؛ و همگان نسبت به آن وفادار و ثابت هستند.
وليكن عدّه اى از افراد، ايمانشان حقيقت و واقعيّت ندارد، بلكه ايمان آن ها عاريه و ظاهرى است ، كه ابوالخطّاب نيز از جمله همين افراد مى باشد.
عيسى شلمقانى گويد: چون از آن كودك ، چنين سخنى عظيم را شنيدم ، خصوصاً كه از نيّت و قصد درونى من آگاه بود، بسيار خوشحال شدم ؛ و آن حضرت را در آغوش گرفته و پيشانى او را بوسيدم و اظهار داشتم :
ذرّيه رسول اللّه صلوات اللّه عليهم ، بعضى از بعضى ارث مى برند و همگان يكى مى باشند.
و پس از آن ، نزد امام صادق عليه السلام بازگشتم و جريان را برايش بازگو كردم ؛ و افزودم بر اين كه همانا او حجّت خدا و خليفه بر حقّ رسول اللّه صلى الله عليه و آله است .
سپس امام صادق عليه السلام فرمود: چنانچه هر مطلب و سؤالى كه داشتى ، از اين فرزندم - كه او را مشاهده نمود
📚 الخرايج والجرايح : ج 2، ص 653، ح 2، بحارالا نوار: ج 48، ص 58، ح 68.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔴کنیز زیباروی و امام موسی کاظم
مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بیحیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود).
امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان میشوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.
هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.
مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب میگوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،
جریان را به هارون گزارش داد.
هارون گفت:
به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است،
کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد.
هارون پرسید: تو را چه شده؟
گفت: خبر تازهای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز میخواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند میشود.
به او عرض کردم:
مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟
فرمود: با تو چه کار دارم؟
عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آوردهاند.
آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کارهاند؟!
نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرشهای نفیس در آن گسترده بود و حوریههای بسیار زیبا با لباسهای آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم.
با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.
هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟
گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.
از او پرسیدند: چرا چنین میکنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … .
راوی این داستان میگوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیهالسلام) رخ داد.
بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#پندانه 🙏🤍
✍️ صدای درونی بچهها
🔹بچه که بودم وقتی کار اشتباهی میکردم مادرم میگفت:
اشکال نداره. حالا چیکار کنیم تا درست بشه؟
🔸اما مادر دوستم بهش میگفت:
خاک بر سرت. یه کار درست نمیتونی انجام بدی!
🔹امروز هر دو بزرگسال و بالغ شدیم.
🔸وقتی اتفاق بدی میفته اولین فکری که به ذهنم میاد اینه:
خب حالا چیکار کنم؟
🔹سعی میکنم با کمترین تنش مشکل رو حل کنم.
🔸اما دوستم در مواجهشدن با اتفاقات بد عصبانی میشه و میگه:
خاک بر سر من که نمیتونم یه کار درست انجام بدم. چرا من اینقدر بدبختم!
💢حرفهای امروز ما و احساسی که به بچههامون میدیم تبدیل به صدای درونی اونها میشه.
🔺مراقب باشیم چه پیامی برای همه عمر به بچههامون هدیه میدیم.
🍂🍂🍂🍂🍂
🥀🥀🥀🥀
🌷 با_شهدا_🌷
#فرار_در_رکوع!
🌷قبل از عملیات «مُحرم» در منطقه «دشت عباس» بود. خورشید تازه غروب کرده بود و ما آماده برگزاری نماز مغرب و عشاء میشدیم. همه به هم تعارف میکردند که یک نفر به عنوان امام جماعت جلو بایستد؛ اما هیچ کس زیر بار نمیرفت. شهید «شالباف»، بدون اطلاع از موضوع و برای اینکه نماز اول وقت را از دست ندهد، مشغول خواندن نماز شد. بقیه فرماندهان هم از فرصت استفاده کرده و....
🌷و پشت سر او قامت بستند. «مهدی» وقتی وارد اولین رکوع شد، تازه متوجه موضوع گردید و با سرعت زیادی صحنه را ترک کرد! بچههایی که پشت سر ایشان به جماعت نماز میخواندند، احساس کردند که رکوع خیلی طولانی شد. پس یک به یک سر از رکوع برداشتند و ایستادند. با فاش شدن ماجرا و آگاهی از فرار امام جماعت، بچهها نمازهایشان را به فُرادا خواندند و ....
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز مهدی شالباف
#راوی: رزمنده دلاور مهدی صباغی
سایت: نوید شاهد
🥀🥀🥀🥀🥀
✅ سعی کنیم هر شب برای جبران حق الناس ذخیره ای داشته باشیم
⛔️ ختم ویژه حق الناس و ردِ مظالم
(میتوانید حتی یک مورد را انجام دهید، هیچ اشکالی ندارد) :
🌸 ۱۴ مرتبه ذکر صلوات
🌸 ۱۴ مرتبه ذکر اَستَغفِرُالله
🌸 یک مرتبه آیت الکرسی
🌸 سه مرتبه سوره توحید
◀️ به نیت : 👇👇👇
حق الناسی که گردنمان هست، ثواب این اعمال را هدیه میکنیم به همه ی بزرگوارانی که ندانسته و یا ناخواسته، با انجام کاری یا حرفی یا عملی و یا .... باعث ناراحتیشان شده ایم، ان شاءالله که در این دنیا و آخرت از ما بگذرند و ما را ببخشند.
اَدای دِین کنیم تا بار سنگینی از حق الناس از روی دوشمان برداشته شود.
آمین یا رب العالمین
#جبران_حق_الناس
☘☘☘☘☘
💫🌟💫🌟💫🌟💫
💠#حديث
🔅فی ذِکرِ حَدیثِ مِعراجِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله: قالَ اللّه ُ تَعالی: … یا أحمَد، لَو صَلَّی العَبدُ صَلاةَ أهلِ السَّماءِ وَ الأَرضِ، و صامَ صِیامَ أهلِ السَّماءِ وَ الأَرضِ، و طَوی حدیث مِنَ الطَّعامِ مِثلَ المَلائِکَةِ، و لَبِسَ لِباسَ العاری، ثُمَّ أری فی قَلبِهِ مِن حُبِّ الدُّنیا ذَرَّةً أو سُمعَتِها أو رِیاسَتِها أو حِلیَتِها أو زینَتِها، لا یُجاوِرُنی فی داری، و لاَءَنزِعَنَّ مِن قَلبِهِ مَحَبَّتی، و عَلَیکَ سَلامی ومَحَبَّتی
حضرت اميرالمؤمنين علی علیهالسلام در ذکر حدیث معراج پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلّم فرمودند:خداوند متعال فرمود: ای احمد! اگر بنده به اندازه نمازهای اهل آسمان و زمین نماز بخواند، و به اندازه روزههای اهل آسمان و زمین روزه بگیرد، و چون فرشتگان غذا نخورد، و مانند برهنگان جامه بپوشد، امّا در دل او ذرّهای حبّ دنیا یا شهرت آن یا ریاست آن یا زر و زیور آن ببینم، هرگز در خانهام به جوار من در نخواهد آمد، و محبّت خود را از دل او برخواهم کَند. سلام و محبَت من، برتو باد!
📚بحارالانوار، ج ٧٧، ص ٣٠
💫🌟💫🌟💫🌟💫
❣هر آنچه را که برای دیگران آرزو دارید دریافت خواهید کرد
• اگر آرزو دارید دیگران در آرامش باشند،آرامش دریافت خواهید کرد
• اگر می خواهید دیگران عشق و محبت را احساس کنند، عشق و محبت دریافت خواهید کرد
• اگر فقط زیبایی ها و ارزش های دیگران را مشاهده کنید،همین ویژگی ها به شما باز خواهد گشت
" فقط آنچه را که در قلب تان دارید هدیه می کنید و آنچه را که هدیه می کنید جذب خواهید کرد "
🌾🌾🌾🌾🌾
🔴 ۲۶ رجب
⚫️ وفات حضرت ابوطالب علیه السّلام
🔷 سه سال قبل از هجرت و در سال 10 بعثت از دنیا رفت. بنابر نقلی سن آن حضرت به هنگام رحلت 81 سال بوده است.
📚 منتخب التواریخ: ص ۸۰.
🔶 امام صادق علیه السلام فرمودند:
⬅️ مثل ابی طالب مثل اهل الکهف حین اسروا الایمان و اظهروا الشرک فآتاهم الله اجرهم مرتین;
🔵 مثل ابوطالب، مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را مخفی کردند و اظهار شرک نمودند، پس خداوند اجر و پاداش آنان را دو چندان داد.
📚 بحار الانوار، ج ۳۵ ص ۷۲
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔷 یکی از شخصیتهای نقش آفرین صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر حضرت علی علیه السلام است. وی در هنگامی که پدر عالیقدر اسلام از همه سو هدف تیرهای زهرآگین مشرکان مکه بود مردانه از آن حضرت حمایت کرد و بدین وسیله در گسترش اسلام و تقویت مسلمانان نقش مهمی ایفا نمود.
🔶 متاسفانه این رادمرد الهی با همه فداکاریهایش از اسلام که بر دوست و دشمن پوشیده نیست سخت مظلوم واقع شده و تمام تلاشهای او درباره پيامبر صلي الله عليه و آله نه تنها در تاریخ به فراموشی سپرده شده بلکه حتی نسبت کفر و شرک به این مسلمان با فضیلت داده اند.
🌟 ابوطالب و فاطمه بنت اسد، پدر و مادر حضرت علی علیه السلام هر دو از ابتدا موحد و خدا پرست و بر آیین توحیدی ابراهیم حنیف بوده اند. و پس از ظهور اسلام به پيامبر صلي الله عليه و آله ایمان آوردند و با اعتقاد به دین و آیین پيامبر صلي الله عليه و آله از دنیا رفتند.
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
👹شيطان و حضرت سليمان(ع)
👤حضرت سليمان علي نبينا و آله و عليه السلام عرض کرد: خدايا! تو مرا بر جن و انس و وحوش و طيور و ملائکه و ديوها مسلط کردي، ولي يک خواهشي از تو دارم و آن اينکه اجازه دهي بر شيطان هم مسلط شوم و او را زنداني و حبس کنم و به غل و زنجير بکشم که اين قدر مردم را به گناه و معصيت نيندازد.
خطاب رسيد: اي سليمان! مصلحت نيست.
عرض کرد: خدايا! وجود اين ملعون براي چه خوب است؟!
ندا آمد: اگر شيطان نباشد کارهاي مردم معوق و معطل مي ماند، عقب مي افتد، کار مردم پيش نمي رود...
عرض کرد: خدايا! من ميل دارم اين ملعون را چند روزي حبس کنم.
خطاب رسيد: حالا که اصرار داري؛ بسم الله، او را بگير.
حضرت سليمان(ع) فرستاد او را آوردند، غل و زنجير کردند و به زندان انداختند.
حضرت کارش زنبيل بافي بود، زنبيل درست مي کرد و مي برد بازار مي فروخت و از اين راه نان خود را در مي آورد.
يک روز زنبيل درست کرد و به نوکرها داد که ببرند بازار بفروشند و قدري آرد جو با پولش بخرند تا نان بپزد و تناول کند. (در حالي که در خبر است که هر روز چهار هزار شتر و پنج هزار گاو و شش هزار گوسفند در آشپزخانه حضرتش طبخ مي شد، با وجود اين خودش زنبيل بافي مي کرد و نان مي خورد)
حضرت سليمان(ع) فرستاد زنبيل را بردند بازار بفروشند، خدمت گزاران ديدند بازارها بسته، خبر آوردند آقا بازارها بسته است. حضرت فرمود: مگر چه شده؟! براي چه بسته است؟ گفتند: نمي دانيم، زنبيل ها ماند، و حضرت آن روز را با آب افطار کرد.
روز بعد غلامان را فرستاد زنبيل ها را به بازار ببرند و بفروشند، باز خبر آوردند که بازارها بسته و مردم به قبرستانها رفته و مشغول گريه و زاري هستند و تهيه سفر آخرت را مي بينند.
خدايا چه شده مردم چرا دل به کاسبي نمي دهند؟!
خطاب رسيد: اي سليمان! تو دلال بازار را گرفتي و زندان کردي، نگفتم: مصلحت نيست شيطان را زنداني کني؟
حضرت سليمان دستور داد، شيطان را آزاد کردند، صبح که شد ديد مردم صبح زود به در مغازه هايشان رفته اند و مشغول کسب و کار شده اند. پس اگر شيطان نباشد امورات دنيا نظم نمي گيرد، قدرت پروردگار را مشاهده مي کني، از همين دشمن براي نظم امور استفاده کرده چنانچه شاعري مي گويد:
اگر نيک و بدي ديدي مزن دم
که هم ابليس مي بايد هم آدم
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
🦋🍂🦋🍂🦋🍂🦋
#داستان_آموزنده
🔆فقط حجّت بر حجّت نماز مى خواند
🍂مرحوم شيخ صدوق ، راوندى و برخى ديگر از بزرگان ، به نقل از ابوالا ديان حكايت كنند:
چون امام حسن عسكرى عليه السلام مسموم و شهيد شد، جعفر برادر امام عسكرى آمد تا بر جنازه اش نماز بخواند، ناگهان كودكى با چهره اى گندمگون و موهائى كوتاه وارد شد و عباى جعفر را گرفت و او را كنار كشيد و به او فرمود: اى عمو! كنار برو، من سزاوارترم كه بر پدرم نماز بخوانم .
🍂پس جعفر با چهره اى دَرهم و خشمناك كنار رفت و آن كودك معصوم جلو آمد و بر جنازه مقدّس پدر نماز خواند و سپس حضرت را كنار پدر بزرگوارش - امام هادى عليه السلام - دفن كردند.
🍂بعد از آن ، كودك رو به من كرد و فرمود: اى ابوالا ديان بصرى ! جواب نامه ها را بياور.
ابوالا ديان گويد: من با خود گفتم : تاكنون اين دوّمين علامت از نشانه هاى امامت ؛ و دو نشانه ديگر باقى مانده است .
🍂پس از آن ، نزد جعفر رفتم ، ديدم كه شخصى به او گفت : اين كودك چه كسى بود كه بر جنازه امام عليه السلام نماز خواند و به شما جسارت كرد؟
🍂جعفر جواب داد: واللّه ! تاكنون او را نديده بودم و نمى شناسم .
در همين بين كه مشغول صحبت بوديم ، چند نفر از شهر قم آمدند و احوال امام حسن عسكرى عليه السلام را جويا شدند و چون از وفات و شهادت حضرت آگاه گشتند، سؤال كردند: امام و حجّت خدا، بعد از او كيست ؟
🍂بعضى افراد اشاره به جعفر كردند، پس مردم قم به جعفر سلام كرده و تسليت گفتند و اظهار داشتند: تعدادى نامه و مقدارى وجوهات نزد ما است ، چنانچه نشانى و مقدار آن پول ها را بگوئى ، تحويل شما خواهيم داد.
جعفر با عصبانيّت از جاى خويش برخاست و لباس هاى خويش را تكان داد و گفت : مردم از ما علم غيب مى خواهند، مگر ما علم غيب مى دانيم ؟!
🍂و سپس از مجلس خارج گرديد.
بعد از اين جريان خادمى وارد شد و اظهار داشت : نامه هاى شما از فلانى و فلانى و فلانى است و نيز داخل كيسه هميانى كه همراه آورده ايد، مقدار هزار و ده دينار وجوه شرعيّه مى باشد.
پس مردمى كه از قم آمده بودند، نامه ها و پول هائى را كه همراه آورده بودند، همه را تحويل خادم دادند.
🍂ابوالا ديان گويد: آنچه امام حسن عسگرى عليه السلام نسبت به فرزندش امام زمان - عجّل اللّه فرجه الشّريف - بيان نموده بود تحقّق يافت ؛ و ديگر شكّ و شبهه اى باقى نماند.
پس از آن جعفر به دربار معتمد عبّاسى رفت و قضيّه حضور حضرت مهدى - فرزند امام حسن عسكرى عليهماالسلام - و چگونگى اقامه نماز، همچنين جريان مردم قم و وجوهات شرعيّه را براى او مطرح كرد و متوكّل دستور داد تا آن كودك را كه خليفه بر حقّ خداوند است دست گير نمايند.
🍂پس تمام ماءمورين و جاسوسان براى دست گيرى حجّت خدا، بسيج شدند؛ وليكن به هر حيله و وسيله اى متوسّل گشتند، آن حضرت را نيافتند.
📚الخرايج والجرايح : ج 3، ص 1102، ذيل ح 23، إكمال الدين : ص 476 ينابيع المودّة : ج 3، ص 326، با تفاوت در الفاظ
🦋🍂🦋🍂🦋
عید مبعث روز به رسالت رسیدن پیامبر عظیم الشان اسلام حضرت محمد صلی الله علیه و آله بر همگی مبارک.🌺
خداوند بر اهل ايمان منت نهاد که رسولي از خود آنها در ميان آنان برانگيخت که بر آنها آيات خدا را تلاوت کند و نفوس آنها را از نقص و آلايش پاک گرداند و به آنها احکام شريعت و حقايق حکمت را بياموزد، هر چند قبل از آن در گمراهي آشکار بودند. (آل عمران: 164)
🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱