eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی
83 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️▪️▪️▪️▪️ شش نفر در تاریخ بسیار گریه کرده اند:🌿🍀🌿 ۱-حضرت آدم برای قبولی توبه اش آنقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد. ۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد. ۳- حضرت یوسف در فراق پدر بسیارگریه کرد ۴-فاطمه زهرا در فراق پدر آنقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتند ما را به تنگ آوردی با گریه هایت… یا شب گریه کن یا روز… ۵_ امام سجاد چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد. هر گاه آب و خوراکی برایش میاوردند گریه میکردند ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد میاورم گریه گلویم را میفشارد. ۶- اما یه نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند… .....آقا من اصلا انتظار تو را برده ام ز یاد، با انتظارهای فراوانم از شما..... برشوره زار معصیتم گریه می کنی؛ جانم فدای دیده بارانی شما😭 🌹 اَلّلهُمَّ_عَجِّـــل_لِوَلیِّکَ_الفَرج ▪️▪️▪️▪️▪️▪️
9.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸ماجرای لحظه شهادت شهید عباس بابایی... 🔺به مناسبت 15مردادماه سالروز شهید عباس بابایی ⬅️مقام معظم رهبری: مهمترین کارها عبارت است از انسان سازی...یک جوانی مثل شهید بابایی واقعاً شهید بابایی الگو است؛ یک الگوی اخلاقی و نه صرفاً یک الگوی نظامی، یک انسان مقدّس است. 🥀🥀🥀🥀🥀
✨✨✨✨✨✨ 🌷 🔻🌟امام على عليه السلام: 🔸💎همانا دنيا وارونه و واژگونه است؛… زندگى در آن رنج است و بقايش، فنا. با جوينده خود، چموشى مى كند و سوار خود را به هلاكت مى افكند، به كسى كه به او اعتماد كند، خيانت مى ورزد و كسى را كه بدان آرام گيرد، بى قرار (پريشان خاطر) مى سازد 📚غررالحكم حدیث3661 ✨✨✨✨✨✨
🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺 🔆پیرزنان بهشت نمی‌روند 🌴صفیه، عمّه پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم روزی نزد حضرتش آمد، درحالی‌که پیر شده بود، گفت: یا رسول‌الله! دعا کن تا من به بهشت بروم. 🌴پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم از باب مزاح فرمود: 🌴«زنان پیر به بهشت نخواهند رفت.» صفیه از مجلس بیرون آمد و گریست. پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم تبسّم کرد و فرمود: به او بگویید که اوّل زنان پیر، جوان می‌شوند، بعد به بهشت می‌روند و این آیه را خواند: 🌴«به‌درستی که بیافریدیم زنان را در دنیا آفریدنی، پس ایشان را دخترانی بکر در آخرت خواهیم گردانید.»* 📚سوره‌ی واقعه، آیه‌ی 34 🌻امام صادق علیه‌السلام به شیعیان فرمود: «شما برای بهشت خلق شدید و در آن نعمت‌های شماست و به سوی بهشت می‌روید.» 📚الکافی، ج 8، ص 365 🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾🌺🌾
🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺 🔆امام امیرالمؤمنین 🌾ابن عباس گفت: در خدمت پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم نشسته بودیم که علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام وارد شد و گفت: سلام بر شما یا رسول‌الله! 🌾پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: سلام بر تو ای امیرالمؤمنین و رحمت و برکات خدا بر تو باد! 🌾علی علیه‌السلام عرض کرد: یا رسول‌الله شما زنده‌اید و ما را به‌عنوان امیرالمؤمنین خطاب می‌فرمایید؟! 🌾فرمود: یا علی دیروز درحالی‌که من با جبرئیل مشغول صحبت بودم، از نزدیک من گذشتی و سلام نکردی، جبرئیل گفت: اگر امیرالمؤمنین سلام می‌کرد، پاسخ او را می‌دادیم. 🌾علی علیه‌السلام گفت: «یا رسول‌الله من دیدم شما با دحیه کلبی خلوت نموده، سرگرم صحبت هستید، خوش نداشتم رشته‌ی صحبت شما را با سلام کردن قطع نمایم.» (چون پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرموده بود: هرگاه دیدید دحیه‌ی کلبی نزد من است؛ کسی بر من وارد نشود، زیرا جبرئیل به‌صورت دحیه ی کلبی که زیبا صورت و هم شیر (برادر رضاعی) پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم بود، بر پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم ظاهر می‌شد.) پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم فرمود: او دحیه ی نبود، جبرئیل بود؛ از او پرسیدم چگونه علی علیه‌السلام را امیرالمؤمنین نامیدی؟ 🌾جبرئیل گفت: «خداوند در جنگ بدر به من وحی فرمود: بر محمّد فرود آی و او را امر کن که امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب را دستور دهد درصحنه‌ی جنگ بین دو کوه جولان دهد و کرّ و فرّ نماید؛ چه آن‌که ملائکه دوست دارند، او را در حال جولان بین دو صف (مسلمانان و مشرکان) ببینند، پس در آن روز خدای تعالی از عالم امر او را امیرالمؤمنین نامید.» 🌾بنابراین تو یا علی امیر کسانی باشی که در آسمان هستند و امیر کسانی که در زمین هستند و امیر کسانی که درگذشته‌اند و آنانی که باقی هستند. پس نه پیش از تو امیری بوده و نه بعد از تو امیری خواهد بود. از این رو جایز نیست کسی که خدای تعالی او را به این نام نام‌گذاری نکرده (امیرالمؤمنین) خوانده شود. با مردم این‌گونه برخورد کنیم، ص 41 -غایه المرام، ص 18، ح 12 🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋🌺🦋
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشارتی بزرگ و امید آفرین برای خانم های چادری . خانمهای چادری ببینیدکیف کنید من که کلی کیف کردم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃
🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ‍ 💠جنازه‌ای که هرگز نپوسید💠 🌷🌷🌷 روزی چند نوبت باید برای سیدالشهدا گریه می‌کرد؛ محمدرضا شفیعی را می‌گویم ... . صبح‌ها زیارت عاشورا که می‌خواندیم، گریه و ناله‌هایش، جانسوز و شنیدنی بود. ساعت ۹ که کلاس عقیدتی داشتیم، استاد، بعد از درس روضه می‌خواند و او باز هم می‌گریست. نماز جماعت هر نوبت هم با ذکر مصیبت حسین (علیه‌السلام) شروع می‌شد و خاتمه می‌یافت و محمدرضا همچنان دوشادوش دیگران گریه می‌کرد. غروب که می‌شد، کتابچه زیارت عاشورایش را برمی‌داشت و می‌رفت «موقعیت صفا» قبری که با دستان خودش کنده بود، بچه‌ها این اسم را رویش گذاشته بودند. روضه‌خوان خودش بود. بعد از هر گریه، اشک‌هایش را پاک می‌کرد و به‌صورت و بدنش می‌مالید! سر این عملش را نمی‌دانستم، اما سال‌ها بعد فهمیدم. محمدرضا جزء نیروهای تخریب بود و در عملیات کربلای ۴ مجروح شد و به دست عراقی‌ها افتاد. پیکر مجروحش را به بیمارستان بغداد منتقل کردند و آنجا به فیض شهادت رسید. همان‌جا دفنش کردند. پودرهایی روی بدنش ریخته بودند که متلاشی شود و از بین برود، اما اثر نکرده بود. پیکر مطهرش را ۳ روز در معرض نور شدید آفتاب قرار دادند تا بپوسد، اما بعد از ۱۶ سال، خاک را که کنار زدند، هنوز جنازه محمدرضا مثل روز اول بود ... او را با دیگر هم‌رزمانش در قالب «کاروان شهدا» به ایران برمی‌گردانند. نامش در میان ۷ شهیدی که پیکرشان سالم است، ثبت شده. توفیق دفن جسم از سفر برگشته‌اش، نصیب من می‌شود. راستی که فیض عظیمی است ... . مادر محمدرضا، عقیقی به من می‌دهد و سفارش می‌کند آن را زیر زبانش بگذارم. لب، زبان و دندان‌هایش هیچ تغییری نکرده‌اند! شانه‌هایش را که برای تلقین خواندن، در دست می‌گیرم، تمام گوشت‌هایش را حس می‌کنم. بعد از ۱۶ سال! گویی تازه، روح از بدنش جدا شده است. محمدرضا از موقعیت صفا و اشک‌هایی که بعد از هر گریه برای سیدالشهدا به‌صورت و بدنش می‌مالید، ارث زیبا و ماندگاری برد.🌷🌷🌷 راوی: حسین علی کاجی 🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🔅 ✍ معجزه ستارالعیوب فرد ثروتمند و در عین حال خیّری بود که در مشهد بازار معروفی داشت. مسجد، مدرسه، آب انبار، پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشت. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه‌ای که با پول او ساخته شده، طلبه‌ای شراب می‌خورد! ناگهان همهمه‌ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می‌زدند حاج‌آقاست که به مدرسه وارد شده. در این وقت روز چه‌کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است! فرد خیر یک‌سره به حجره‌ من آمد و بقیه همراهان هم دنبالش. داخل حجره همه نشستند. ناگهان حا‌ج‌آقا به‌تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی. دلم در سینه بدجوری می‌زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می‌لرزید. اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ فرد خیر دستش را آرام به‌سوی کتاب‌های دیگر دراز کرد و پرسید: ببخشید، نام این کتاب چیست؟ گفتم: بحارالانوار. گفت: عجب، این یکی چطور؟ گفتم: گلستان سعدی. گفت: چه خوب! این یکی چیست؟ پاسخ دادم: مکاسب. لحظاتی بعد، آنچه نباید بشود، به وقوع پیوست و آنچه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت: این چه نوع کتابی‌ست، اسمش چیست؟ معلوم بود که پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود. برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید. چشم‌هایم سیاهی رفت. زانوهایم سست شد. آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم. خوشبختانه همراهان فرد خیر هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی‌دیدند. اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود، چه باید کرد؟ دوباره پرسید: بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟ گفتم: چرا آقا، الآن می‌گم. داشتم آب می‌شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستارالعیوب. و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سؤال آمرانه فرد خیر و جواب التماس‌آمیز من چند لحظه بیشتر نبود. شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته‌دلان و متنبه‌شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت فرد خیر بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم‌هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابه‌لای پلک‌هایش چکید. ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یک‌باره کتاب ستارالعیوب را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آن‌ها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و فرد خیر هم هیچ‌گاه به روی خودش نیاورد که چه دیده است. اما آن محصلِ آن مدرسه، همان‌دم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت. محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی‌اش را برای شاگردانش تعریف کرد که زندگی من معجزه ستارالعیوب است. ستارالعیوب یکی از نام‌های احیاگر و معجزه‌آفرین خداست و من آزادشده و تربیت‌یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی آن فرد خیر هستم که باعث تغییر و تحول سازنده‌ام شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✨✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ روزی امیرالمومنین علی(ع) به فرزندش حسین(ع) نظری کرد و فرمود: این پسرم واقعا آقاست، همانطور که پیامبر صلی الله علیه و آله او را آقا نامید. خدا از نسل او مردی را خواهد آورد که هم‌نام پیامبرتان است و در سیرت و صورت، شبیه اوست. او در روزگاری قیام خواهد کرد که مردم در غفلت به سر می‌برند و حق مُرده و ستم آشکار شده است، و اگر قیام نکند او را شهید خواهند کرد. اهل آسمان و ساکنانش از قیام او شاد می‌شوند، او زمین را از عدالت لبریز خواهدکرد، همانطور که از ستم آکنده شده است. ... يَفْرَحُ لِخُرُوجِهِ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ سُكَّانُهَا... 📚 غیبت طوسی، ص۱۸۹ ‌🌿🌿🌿🌿🌿
🚩🖤🚩🖤🚩🖤🚩 🏴 زیارت به شرط قطع کردن دست !!!! به رغم وحشیگری های متوکل نسبت به زوار بارگاه سیدالشهدا علیه السلام هرگز این مسیر تعطیل نشد و از رونق نیفتاد و مردم به صورت های مختلف خود را به کربلا میرساندند و امام را زیارت میکردند سرانجام متوکل مجبور شد، طی فرمانی زیارت بارگاه امام را به شرط اینکه دست راست زائر را قطع_کنند آزاد نماید! در اندک زمانی صف مشتاقان زیارت با وجود این شرط نیز طولانی گردید! 📚مسعودی، مورخ بزرگ عامه ، در کتاب مروج الذهب می نویسد: خانمی به قصد زیارت بارگاه امام حسین (علیه السلام)به مامور ثبت نام مراجعه کرد به وی تذکر دادند، آیا می دانی که شرط رفتن به زیارت قطع دست است؟ آن زن پاسخ داد: از شرایط آگاهم! متصدی ثبت نام، اسم این خانم را می نویسد آنگاه به وی دستور می دهد: دستش را برای قطع کردن بیرون بیاورد آن زن دست چپ خود را بیرون می آورد! مامور می گوید: خانم؛ فرمان خلیفه می گوید، باید دست راست داوطلب زیارت قطع شود آن زن دست راست خود را از زیر حجاب بیرون آورده و می گوید: این دست را سال گذشته قطع کردید! 🚩🖤🚩🖤🚩🖤🚩
18.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صدا و سیما در واکنش به بیانیه زهرا رهنورد در مورد حجاب، با پخش یک مستند به اظهارات او پاسخ داد.
16.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 در سوئد بالا رفت صحنه‌ای‌که‌دل‌هرمسلمانی را به وجد می‌آورد 🚨 چند روز پیش یک قرآن را سوزاندند و امروز هزاران قرآن در سوئد بالا رفت و این هم از قرائت دسته جمعی قرآن 👌 هر چه بخواهید قرآن را محو کنید، بیشتر شکوفا می شود