doa29_721038705925555021.mp3
4.47M
🌹شرح دعای بیست ونهم ماه مبارک رمضان
🌹آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)
•┈••✾🍃🦋🍃✾••┈•
✅توصیه ای مهم برای ایام پایانی ماه رمضان
🔸 مرحوم استاد فاطمي نيا :از اولياء الهي ، سينه به سينه ، يك يادگاري دارم كه عمل به آن بركات فراواني دارد. ماه مبارك رمضان ، اين ضيافت الهي را با يك زيارت جامعه ي كبيره به اخر برسانيد.
🔹 در اثر اين عمل اين ضيافت چنان رنگين خواهد شد كه اثارش از عقول ما خارج است و روزي به كار خواهد آمد كه آن روز هيچ چيز ديگري به كار نخواهد آمد.
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺁﺭﻭﻡ... ﺁﺭﻭﻡ... رمضان داره به آخرش نزدیک میشه🌙
████████████▒98/5%
این دعاهای زیبا
در آخرین روزهاو شبهای رمضان تقدیم بہ شما ♡
الهی اونقدر بخندید که صدای خنده هاتون بشه زیباترین موسیقی کائنات
الهی از شادی اونقدر پر بشید که سرریزش همه ی مردم دنیا رو سیراب کنه.
الهی روزیتون اونقدر زیاد بشه که امیدی باشید برای رسوندن روزی خیلیا.
الهی همیشه بهترین افکار به سراغتون بیان و درست ترین تصمیمات رو بگیرید
الهی اونقدر غرق خوشبختی بشید که تا عمق بی انتهای رضایت برسید
الهی همیشه تنتون سالم باشه و عاقبت به خیر بشید
الهی که همیشه بهترین حال ممکن رو داشته باشید
و الهی که خدا همیشه هواتونو داشته باشه
♡
پیشاپیش عید فطر مبارک🌼🍃
این دعا تقدیم به همه اعضای محترم 🍃🌼
زنده و پاینده باشید🌸🍃
✨﷽✨
♦️رضایت مادر، مشکلات شما را از بین می برد
✍جناب حجة الاسلام و المسلمین آقای سید محمود مؤمنی می گفتند: روزی یکی از آقایان اهل علم که سید بودند، نزد آقای مجتهدی آمده و گفتند: حاجتی دارم که به خاطر انجام آن هر چه توسل پیدا کرده ام و ذکر گفته ام ، نتیجه نگرفته ام و پیوسته در زندگی برایم مشکل پیش می آید. حتی یک بار مقدمات سفر به مکه را مهیا کردم اما موفق نشدم.
ایشان که به سادات احترام خاصی می گذاشتند، با شنیدن این مطلب، نگاهی به صورت آن آقا انداختند و فرمودند: نمی خواهد به این طرف و آن طرف بروید، مشکل شما به دست مادرتان حل می شوند؛ ایشان از شما یک ناراحتی دارند و همان ناراحتی باعث شده است که این مشکلات برای شما پیش آید. اگر حل مشکلات را میخواهد باید از مادرتان حلالیت بطلبید و دست ایشان را ببوسید !! که با گفتن این مطلب رنگ و روی آن سید اهل علم بسیار سرخ شد.
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید؟
ساقی بیا که عشق ندا می کند بلند
کان کس که گفت قصه ی ما هم ز ما شنید
پند حکیم عین صوابست و محض خیر
فرخنده بخت آن که به سمع رضا شنید
📚لاله ای از ملکوت
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داستان عجیب سید شفتی...
🎤استاد عالی
🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رمضان میرود و پشت سرش هم دلما
رفت تا سال دگر زنده بمانیم یا نه
خداحافظ ای بهترین ماه خدا .......
التماس دعای فرج🌹
🌱🌱🌱🌱🌱
🌹امام صادق علیهالسلام فرمودند :
هر که در شب آخر ماه رمضان وداع کند آن ماه شریف را و بگوید:اللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ صِیَامِی لِشَهْرِ رَمَضَانَ وَ أَعُوذُ بِکَ أَنْ یَطْلُعَ فَجْرُ هَذِهِ اللَّیْلَةِ إِلا وَ قَدْ غَفَرْتَ لِی
♦️بیامرزد حق تعالى او را پیش از آنکه صبح کند و روزى فرماید او را توبه و انابه.
📚مفاتیح الجنان
🌱🌱🌱🌱🌱
السَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی بنِ موسَی أَلرّضٰا أَلمُرتَضٰی
😭ردیف وسطی ها رو هم قبول کن ..😭
🌿🌿🌿
خدایا ببخشید.
ما مثل بندههای درجهیک نیستیم.
🔸ما بلد نیستیم فراقِ مهمـانیات را زار بزنیم.
🔸ما مثل آدمحسابیها نیستیم که در این روز آخر،دعایوداع بخوانیم وبغض کنیم.
🔸ما نمیفهمیم جمعشدن سفرهی مهمانیات یعنی چه.
🔸ما حالیمان نیست توی چه ساحلِ خوشآبوهوایی نشستهایم و روز دیگر باید بساطمان را جمع کنیم و برگردیم به زندگیهای دودگرفتهی قبل...
🔸ما دلخوش بودیم به غیرعادیهای مهمانیات،
به اینکه ساعت چهار صبح را ببینیم. همهی عشقمان توی سحرهای رمضان به این بود که آن لیوانِ آبِ آخر را جوری سر بکشیم که روی ۵ ثانیه مانده به اذان فیکس شود وقبلِ اللهاکبرِ موذن پایینبرود.
دلمان به چُرت زدن های قبل افطار
خوش بود.
🔸ما دلبستهی نعناداغِ روی آش و کنجد روی نان سنگک بودیم.
🔸ما را ببخش که حال نداشتیم قبل افطار اول نماز بخوانیم.
ببخش که هنوز اذانمغرب توی گلویموذنجا نیفتاده،لقمهی اول را بالا میدادیم.
ببخشکه مثلبندههایفرهیختهات
قبل افطار دعا نمیخواندیم.
🔸ما را همینطوری بپذیر خواهش میکنیم.
🔸ماییکه تمام توانمان را میگذاشتیم
برایتمامکردنِجوشنکبیر درشبهای
قدر و اگرمیتوانستیم هرسهشب را
تا فرازِ آخر برویم، کِیفور میشدیم.
ما بلد نبودیم دعای افتتاح بخوانیم،
ابوحمزه همبهنظرمان طولانیمیآمد.
پس لطفا همان یا علی یا عظیم های
نصفهنیمه را از ما به عنوان ادعیهی
رمضانیه قبول کن....
🔸ما دوستداشتیم توی این ماه همانطور که تو دوستداشتی
زندگی کنیم.
در این ساعت های باقیمانده،اسم مارا هم بنویس تویفهرست خوبها، تویفهرست بخشیدهشدهها. ما بد نیستیم.
یعنی دلمان نمیخواهد بد باشیم.
ما اول و آخرش بندهایم. حالا
بندهی خاص و مقرّب که نه،
ولی بین معمولیها که هستیم.
نیستیم؟
🔸ما ردیفوسطیهای کلاس دوستت داریم.
🔸ما مثل عینکیهای ردیفجلو
نیستیم که مشقهایمان را کامل نوشته باشیم. اما خب مثل ردیفآخریها و
بچه شَرهای کلاس هم نیستیـم.
🔸ما بلدنیستیمخلافکنیم، جراتنداریم
بدون اجـازهات آب بخوریـم ، یـاد
نگرفتـهایم نافرمـانیات را بکنیم.
پس لطفا ما را هم ببخش....
میگویند اولِ ماه مبارک که میرسد،
نفری یکدانه گندم بهشتی میکاری
توی #دل روزه داران تا گرسنگی را
احساس نکنند.
اصلاً کلِ دلِ ما، مالِ #تو...
همهاش را گندمزار کن.
خرید تضمینی گندمش هم با خودت!
این شب آخر، هوای ما را هم
داشتهباش لطفا. ما عربیمان خوب
نیست.
فارسیمان هم بلاغت ندارد.
اما دلمان میخواهد کلمههای ما را
هم بخری و ببری بالا کنار کلمههای
قشنگی که بندههای قشنگت میفرستند
🥺🥺🥺
✨ ✨✨✨✨✨✨
💫✨💫✨💫
🔅امام على عليهالسلام
در خطبهی عيد فطر:
ألا وإنَّ هذَا اليَومَ يَومٌ جَعَلَهُ اللّهُ لَكُم عيدا وجَعَلَكُم لَهُ أهلاً، فَاذكُرُوا اللّهَ يَذكُركُم وَادعوهُ يُستَجَب لَكُم، وأدّوا فِطرَتَكُم؛ فَإِنَّها سُنَّةُ نَبِيِّكُم، وفَريضَةٌ واجِبَةٌ مِن رَبِّكُم
من لا يحضره
آگاه باشيد! امروز، روزى است كه خداوند آن را براى شما عيد قرار داده و شما را شايستهی آن ساخته است. پس خدا را ياد كنيد تا شما را ياد كند و او را بخوانيد تا مستجاب كند و فطرهی خود را بپردازيد كه سنّت پيامبر شما و تكليفى واجب از سوى پروردگارتان است.
📚الفقيه، جلد۱، صفحه ۵۲۲
💫✨💫✨💫
🔺نمیدانم دِینِ خود را ادا کردهام یا نه؟..❗️
◽️مرحوم آیت الله حاج آقا رحیم ارباب میفرمودند:در دوران جنگ جهانی اول، مردم ما دچار مشکلات اقتصادی بسیار زیادی شدند
◽️حتی پول برای خرید نان نداشتند، لذا بنده تمام ارثیه پدریام را که شاملِ املاکِ بسیاری بود، فروختم و تبدیل به نان، و میان مردم تقسیم کردم.
◽️ایشان پس از بیان این ماجرا گریه میکردند و میفرمودند:با این حال نمیدانم آیا دِینِ خود را نسبت به آن مردم انجام دادهام یا خیر؟
🌱🌱🌱🌱🌱
🌿🌿🌿🌿🌿
❤️❤️قلب کوچک
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
✨من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی بماند، مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم، مدتی ست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟ دلم میخواهد تمام این قلب کوچولو را مثل یک خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش دارم…
یا… نمیدانم…
کسی که خیلی خوب است، کسی که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه داشته باشد.
خب راست میگویم دیگر . نه؟
پدرم میگوید: قلب، مهمان خانه نیست که آدمها بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند. قلب، لانهی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود و در پاییز باد آن را با خودش ببرد…
قلب، راستش نمیدانم چیست، اما این را میدانم که فقط جای آدمهای خیلی خیلی خوب است. برای همیشه …
خب… بعد از مدتها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را بدهم به مادرم، تمام قلبم را تمام تمامش را بدهم به مادرم، و این کار را هم کردم اما…
اما وقتی به قلبم نگاه کردم، دیدم، با این که مادر خوبم توی قلبم جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی مانده…
خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم میرسید و قلبم را به هر دوتاشان میدادم؛ به پدرم و مادرم.
پس، همین کار را کردم.
بعدش میدانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه کردم و دیدم که بازهم، توی قلبم، مقداری جای خالی مانده…
فورا تصمیم گرفتم آن گوشه خالی قلبم را بدهم به چند نفر؛ چند نفر که خیلی دوستشان داشتم؛ و این کار را هم کردم:
برادر بزرگم، خواهر کوچکم، پدر بزرگم، مادر بزرگم، یک دایی مهربان و یک عموی خوش اخلاقم را هم توی قلبم جا دادم…
فکر کردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده… این همه آدم، توی قلب به این کوچکی، مگر میشود؟
اما وقتی نگاه کردم،خدا جان! میدانید چی دیدم؟
دیدم که همه این آدمها، درست توی نصف قلبم جا گرفتهاند؛ درست نصف!
با اینکه خیلی راحت هم ولو شده بودند و میگفتند و میخندیدند. و هیچ گلهیی هم از تنگی جا نداشتند…
من وقتی دیدم همهی آدمهای خوب را دارم توی قلبم جا میدهم، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم توی قلبم و یک گوشه بهش جا بدهم… اما… جا نگرفت… هرچی کردم جا نگرفت…
دلم هم سوخت… اما چکار کنم؟ جا نگرفت دیگر. تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی، راستش، هر وقت که خودش هم، با زحمت و فشار، جا میگرفت، صندوق بزرگ پولهایش بیرون میماند و او، دَوان دَوان از قلبم میآمد بیرون تا صندوق را بردارد…
🌿🌿🌿🌿🌿