eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی
82 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥ چند نکته قابل تامل در مورد حجاب ‼️ ⬅️هیچ کس با نام «آزادی» دیوار خانهء خود را برنمی دارد❗️ و شب‌ها در حیاطش را باز نمی‌گذارد. گوهر عفاف و پاکی، کم‌ارزش‌تر از پول و جواهرات نیست. کسی که «کودک عفاف» را جلوی صد‌ها گرگ گرسنه می‌برد و به تماشا می‌گذارد، روزی هم پشت دیوار ندامت، اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت. ⬅️ حجاب هم‌چون یک توری، مانع ورود حشرات نگاه‌های مسموم است. کسی که راه نگاه‌های مزاحم را می‌بندد خود را بیشتر «مصون» ساخته است تا «محدود». ⬅️ اگر به دختران می‌آموختند که خوب‌بودن ارزشمند است، نه داشتن ظاهر، فکر می‌کنم آن‌ها می‌توانستند تعریف بهتری از خودِ واقعیشان ارائه کنند. ✅ اگر درک می‌کردند که بدنشان به همین شکلی که هست، مشکل ندارد و آن‌چه آن‌ها را منحصر به فرد می‌کند شخصیت آنهاست،از دختر بودن خود احساس رضایت بیشتری داشتند خوشگلی دختر ملاک نیست، بلکه خوش عقلی اوست که او را بالا می‌برد و باعث برتری او بر دیگران می‌شود. ᪥࿐࿇🌺✶🌺✶🌺࿇࿐᪥
🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃 حضرت موسی به عروسی دو جوان مومن و نیک سرشت قومش دعوت شده بود، آخر شب در هنگام خداحافظی عزرائیل را بر بالای خانه بخت و حجله عروس و داماد دید!!! از او پرسید تو اینجا چه میکنی؟ عزراییل گفت امشب آخرین شب زندگی این عروس داماد است ماری سمی در میان بستر این دو جوان خوابیده و من باید در زمان ورود و همبستر شدن آنها در این حجله جان هر دو را به امر پروردگار در اثر نیش مار بگیرم . موسی با اندوه از ناکامی و مرگ این دو جوان نیکوکار و مومن قومش رفته و صبحگاهان برای برگذاری مراسم دعا و دفن آن دو بازگشت اما در کمال تعجب و خوشحالی عروس و داماد زنده و خندان از دیدن پیامبر خدا در حال بیرون انداختن جسد ماری سیاه دید!!! از خدا دلیل دادن این وقت و عمر اضافه به ایشان را پرسید؟ جبرییل نازل شد و گفت دلیل را خود با سوال از اعمال شب قبل ایشان خواهی یافت. موسی از داماد سوال کرد دیشب قبل ورود بحجله چه کردند؟ جوان گفت وقتی همه رفتند گدایی=(سائلی) در زد و گفت من خبر عروسی شما را در روستای مجاور دیر شنیدم و تمام بعدازظهر و شب را برای خوردن و بردن یک شکم سیر از غذای شما برای خود و همسر بیمارم در راه بودم لطفا بمن هم از طعام جشنتان بدهید. بداخل آمدم و جز غذای خودم و همسرم نیافتم غذای خود را به آن مرد گرسنه دادم خورد برایم دعای طول عمر کرد و گفت برای همسرم هم غذا بدهید او نیز چون من سه روز است غذای مناسبی نخورده است. با خجالت قصد ورود و بستن در را داشتم که همسرم با رویی خندان غذای خودش را بمرد داد و او در هنگام رفتن برای هردوی ما دعای طول عمر ،رفع بلا و شگون مصاحبت با پیامبر خدا در اولین روز زندگی مشترکمان را کرد و رفت. وقتی قصد ورود بحجله را داشتیم مجمعه (سینی بزرگ و سنگین غذا از جنس مس ) از دست همسرم برروی رختخواب افتاد و باعث مرگ این مار سمی که در رختخواب مابود گشت، پس ما هردو دیشب را تا اکنون بعبادت گذارندیم و العجب شادی ما از اینست که دعای آنمرد بر شگون مصاحبت با شما نیز به اجابت رسید. جبرییل ع فرمود ای موسی بدان صدقه و انفاق باعث رفع بلا و طول عمر شده این بر ایشان بیاموز و داستانشان برهمگان باز گو باشد که چراغی گردد بر خلق ما برای نیکی به دیگران و مصاحبت پیامبرانی چون تو در جنت. 🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃🎋🍃
🔰🔰🔰🔰🔰🔰 روزى مردی نزد عارف اعظم آمد و گفت من چند ماهى است در محله اى خانه گرفته ام روبروى خانه ى من يک دختر و مادرش زندگى مى کنند هر روز و گاه نيز شب مردان متفاوتى انجا رفت و امد دارند مرا تحمل اين اوضاع ديگر نيست عارف گفت شايد اقوام باشند گفت نه من هر روز از پنجره نگاه ميکنم گاه بيش از ده نفر متفاوت مي ايند بعدازساعتى ميروند. عارف گفت کيسه اى بردار براى هرنفر يک سنگ درکيسه انداز چند ماه ديگر با کيسه نزد من بیا تا ميزان گناه ايشان بسنجم . مرد با خوشحالى رفت و چنين کرد. بعد از چند ماه نزد عارف آمد وگفت من نمى توانم کيسه را حمل کنم از بس سنگين است شما براى شمارش بیایید. عارف فرمود يک کيسه سنگ را تا کوچه من نمی توانی بیاوری، چگونه میخواهی با بار سنگين گناه نزد خداوند بروى ؟؟؟ حال برو به تعداد سنگها حلاليت بطلب و استغفارکن .. چون آن دو زن همسر و دختر عارفى بزرگ هستند که بعدازمرگ وصيت کرد شاگردان و دوستدارانش در کتابخانه او به مطالعه بپردازند . اى مرد آنچه ديدى واقعيت داشت اما حقيقت نداشت همانند تو که در واقعيت مومنی اما درحقيقت شيطان ... بياييد ديگران را قضاوت نكنيم 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰
✨﷽✨ ✨📖✨ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ (2 - تكاثر) تا آنجا که (برای شمارش مردگان خود،) به قبرها(ی آنان) سر زدید. ✍در نهج البلاغه از حضرت علی علیه السَّلام آمده است که ایشان بعد از تلاوت این آیه فرمودند: وای که چه مقصد دوری! و زیارت کنندگان غافلی و چه افتخار کردن زشت و رسوایی! ⁉️حال سؤال اینجاست که چرا قرآن مخالف تجمل‌گرایی در ساخت قبور است؟ 1) قبر باید نمادی از سادگی و خاک باشد که ببیندۀ آن ببیند که انسان چیزی از این دنیا با خود زمان رفتنش نخواهد برد. 2) وقتی قبور ثروتمندان زیبا و با عزت بر آن قبۀ بلندی ساخته می‌شود انسان‌های جاهل با دیدن آن گمان می‌کنند ثروتمندان بخاطر جلال ظاهری قبرشان در درون آن دارای عزت نزد خدا هستند پس دچار شبهه بین دنیا و آخرت می‌شوند. 3) اختلاف در قبور فقراء و ثروتمندان باعث می‌شود فقراء از قبور اقوام خود احساس شرم نمایند و چه بسا ممکن است برای بزرگداشت ظاهری اقوام‌شان متحمل هزینه‌های سنگین برای ساخت مقبره بر گور مردگان خود شوند. 4) ساختن مقبره بر قبر بزرگان دین برای تکریم آن‌ها و نوعی استثناء است که در مورد اصحاب کهف هم در قرآن برای بنای مسجد بر مزار مردان غار ذکر گردیده است. ┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
❤️ حب حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام 🌟پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: 💎سرلوحه اعمال مؤمن، دوست داشتن على بن ابى طالب است. 📚(بشارة المصطفى ص۱۵۴) 🌟پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : 💎من از امّتم مهرورزى به على را همان گونه انتظار دارم كه گفتن «لا إله إلّا اللّه » را از ايشان انتظار دارم. 📚 (بشارة المصطفى ص۱۴۵) 🌟پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: 💎 محبت على در قلب هاى مؤمنان، افكنده شده است. جز مؤمن، او را دوست نمى دارد و جز منافق، وى را دشمن نمى دارد. [و امّا ]محبت حسن و حسين در قلب هاى مؤمنان و منافقان و كافران، افكنده شده است. از اين رو، كسى را نمى بينى كه آنان را مذمّت كند. 📚(المناقب لابن شهر آشوب ج۳ ص۳۸۳) 🌟امام باقر عليه السلام: 💎سودمندترين چيز براى شما در لحظه اى كه مرگ فرا مى رسد، محبت على عليه السلام است. 📚(دعائم الإسلام ج۱ ص۷۲) 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✨﷽✨ حکایت ✍مردی از اولیای الهی، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد. پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت! آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت: خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی! همان لحظه ندا آمد: ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☘☘☘☘☘☘☘ مردی تفاوت بهشت و جهنم را از فرشته‌ای پرسید. فرشته به او گفت: بیا تا جهنم را به تو نشان دهم. سپس هر دو با هم وارد اتاقی شدند. در آنجا گروهی به دور یک ظرف بزرگ غذا نشسته بودند، گرسنه و تشنه، ناامید و درمانده... هر کدام از آن‌ها قاشقی در دست داشت با دسته‌ای بسیار بلند، بلندتر از دست‌های‌شان، آنقدر بلند که هیچ کدام نمی‌توانستند با آن قاشق‌ها غذا در دهان‌شان بگذارند. شکنجه‌ی وحشتناکی بود. پس از چند لحظه فرشته گفت: حال بیا تا بهشت را به تو نشان بدهم. سپس هر دو وارد اتاق دیگری شدند. کاملاً شبیه اتاق اول، همان ظرف بزرگ غذا و و عده‌ای به دور آن، و همان قاشق‌های دسته بلند؛ اما آن جا همه شاد و سیر بودند... مرد گفت: من نمی‌فهمم، آخر چطور ممکن است در این اتاق همه خوشحال باشند و در آن اتاق همه ناراحت و غمگین، در حالی که شرایط هر دو اتاق کاملاً یکسان است؟ فرشته لبخندی زد و گفت: ساده است، این جا مردمی هستند که یاد گرفته اند به یکدیگر غذا بدهند ... ☘☘☘☘☘☘☘☘
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃 🌹داستان آموزنده🌹 برای یکی از شهدا مراسم گرفته بودند. دوستی گفت، با ابراهیم و چند نفر از رفقا جلوی مسجد ایستاده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را نمی‌شناختم، پدر شهید بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاعات آورده بود. سلام کردیم و جواب داد. لحظاتی بعد گفت آقا ابراهیم ممنونم، زحمت کشیدی، اما پسرم از دست شما ناراحت است! لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود. بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود و بعد ادامه داد که : شب گذشته پسرم را در خواب دیدم. می‌گفت در مدتی که ما گمنام و بی‌نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات، حضرت زهرا(سلام الله علیها) به ما سر می‎زد، اما از وقتی پیدا شدم، دیگر چنین خبری نیست. می‌گویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت صدیقه هستند. دانه‌های درشت اشک از گوشه چشمان ابراهیم روان بود. ابراهیم گمشده‌اش را پیدا کرده بود؛ گمنامی. ابراهیم همیشه می‌گفت خوشگل‌ترین شهادت را می‌خواهم. اگر جایی بمانی که کسی تو را نشناسد، خودت باشی و مولا هم بالای سرت بیاید و سرت را به دامن بگیرد، این خوشگل‌ترین شهادت است. سرانجام ابراهیم هادی در ۲۲ بهمن سال ۶۱ پس از پنج روز که در کانال کمیل واقع در فکه مقاومت کرد، در عملیات والفجر مقدماتی، بعد از فرستادن رزمندگان باقی مانده به عقب، تنهای تنها با خدا همراه شد. دیگر کسی او را ندید. او همیشه از خدا می‌خواست که گمنام بماند؛ چرا که گمنامی صفت یاران خداست. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. ابراهیم سال‌هاست که گمنام و غریب در فکه مانده تا خورشیدی برای راهیان نور باشد. [برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم] 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥ ⭕️اندوهگین بودنِ مومن در فراق امام 🌺🍃این اندوه از نشانه های دوستی و علاقه به حضرت است. دلیلِ اینکه این کار از نشانه های اهل ایمان است، 🌺🍃روایات بسیاری است که از امامان رسیده. روایاتی که بیان داشته اند از نشانه های یک فرد شیعه آن است که در اندوه امامان ناراحت باشد و تردیدی نیست غیبت مولایمان و غم هایی که بر ایشان وارد میشود، 🍂 از بزرگترین علل اندوه امامان است. 🌺🍃 امام صادق فرمودند: شخصِ اندوهگین به خاطر ما (اهل بیت) که غم و اندوهش برای ظلمی باشد که بر ما وارد شده، نفس کشیدنش، تسبیح گویی است و ناراحتی اش برای ما، عبادت است. 📚 مکیال المکارم؛ اصول کافی ج۲ ᪥࿐࿇🌺✶🌺✶🌺࿇࿐᪥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آتش‌سوزی در پالایشگاه حیفا 🔹منابع محلی از وقوع آتش‌سوزی در پالایشگاه بندر اشغالی حیفا واقع در فلسطین اشغالی خبر دادند. 🔹بر اساس گزارش‌های واصله، حریق در این تأسیسات از فاصله دور هم قابل مشاهده بوده و ستون بلندی از دود غلیظ، منطقه را فراگرفته است. 🆔 Dana_News
✨﷽✨ 👈 اولین گناه چه بود⁉️ ✍بشر بن منصور، یک روز نماز می گزارد. کسی کنار او نشسته بود و نماز وی را می نگریست. پیش خود، بشر را تحسین می کرد و حسرت می خورد. از درازی سجده ها و حالت او در نماز تعجب می کرد و در دل، به او آفرین می گفت. بشر نماز خود را پایان داد و همان دم، رو به مردی که در گوشه نشسته بود و او را می نگریست، کرد و گفت: ای جوانمرد! تعجب مکن. کسی را می شناسم که چون به نماز می ایستاد، فرشتگان صف در صف می ایستادند و به او اقتدا می کردند. اکنون در چنان حالی است که دوزخیان نیز از او ننگ دارند. مرد گفت: او کیست؟ گفت: ابلیس. 👌بزرگی گفت: اگر همه شب بخوابید و بامداد در دل بیم داشته باشید، بهتر از آن است که همه شب تا صبح عبادت کنید و بامداد، گرفتار عجب وکبر باشید. اولین گناه که پدید آمد، کبر بود که از شیطان سر زد. 📗 کیمیای سعادت، ج 2 ،ص 277 👤ابوحامد محمد غزالی 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
✅ والدينی كه در موارد كوچک مثل غذا خوردن، لباس پوشيدن، بازى كردن و... به حرف فرزند خود گوش مي‌دهند باعث مي‌شوند كودكشان ياد بگيرد در موارد ديگر حرف آنها را گوش كند. ❌ والدينی كه وقت عصبانيت داد مي‌زنند يا تنبيه می كنند به فرزندشان می آموزند زمانى كه به آنچه كه مي‌خواهد نمي‌رسد داد بزند يا قلدرى كند و توانايی مديريت احساسش را نداشته باشد. 💯💯ما الگوى فرزندمان هستيم هر آنچه مي‌خواهيم فرزندمان ياد بگيرد را اول ما بايد انجام دهيم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•