فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸مژده ای دل
🎊که شب میلاد کاظم آمده
🌸فاطمه بر دیدن موسی بن جعفرآمده
🌸کاظمین امشب
🎊چراغان ازوجود کاظم است
🌸خانه ی صادق
🎊چراغان از حضور کاظم است
🎊خجسته میلاد امام
کاظم (ع) بر شما مبارک باد💐💐
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥
🌺20 ذی الحجّه ولادت امام کاظم علیه السلام
♦️بنا بر فرمایش امام حسن عسکری علیه السلام، حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام در ماه ذی الحجّه سال 127 هـ در «ابواء» بین مکّه و مدینه بدنیا آمد. (1)
♦️اسم شریف آن حضرت موسی و کنیه ی مشهورش ابو الحسن و ابو ابراهیم است. القاب آن حضرت :
♦️کاظم و صابر و صالح و امین است، امّا لقب مشهور آن حضرت همان کاظم است یعنی خاموش و فرو برنده ی خشم. (2)
♦️پدر بزرگوارش حضرت امام جعفر صادق علیه السلام و مادر آن حضرت عُلیا مخدّره حمیده ی مصفّاة است. (3)
♦️حضرت صادق علیه السلام فرموده اند :«حمیده» تصفیه شده از هر دنس و بدی مانند شمش طلا است، و پیوسته ملائکه او را حراست و پاسبانی می نمودند تا به من رسید؛ به سبب آن کرامتی که از حقتعالی است برای من و حجّت بعد از من. (4)
♦️کمال الدین شافعی درباره موسی بن جعفر علیهما السلام می گوید :اوست امام کبیر القدر، عظیم الشأن، کثیر التهجَد، مُجدّ در اجتهاد، مشهور به عبادات، مواظب بر طاعات، مشهور به کرامات.
♦️شب را با سجده و قیام به روز می آورد و روز را با تصدّق و صیام به آخر می رسانید، و به سبب حِلم بسیار و گذشتش از جرم تقصیر کنندگان در حقش «کاظم» خوانده شد. آن حضرت در مقابل کسی که به او بدی کرده بود احسان می کرد، و کسی را که به او جنایتی کرده مورد عفو قرار می داد.
♦️به جهت کثرت عبادتش «عبد صالح» نامیده شد و به «باب الحوائج الی الله » معروف شد، زیرا که هر کس متوّسل به آن جناب شده به حاجت خود رسیده، کراماته تحار منها العقول. (5)
🌺دلائل ولادت آن حضرت در ماه ذی الحجّه :
1. روایت حضرت عسکری علیه السلام که فرموده اند :
امام کاظم علیه السلام در ابواء بین مکّه و مدینه در ماه ذی الحجه سال 127 هـ به دنیا آمدند. (6)
2. ابو بصیر نقل می کند در سالی که حضرت کاظم علیه السلام متولّد شدند من در خدمت حضرت صادق علیه السلام به سفر حجّ رفتم (ماه ذی الحجّه ایّام حجّ) چون به منزل ابواء رسیدیم حضرت برای ما چاشت طلبید، و غذای بسیار و نیکو آوردند.
در اثنای خوردن طعام پیکی از جانب «حمیده» عیال حضرت به خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد که حمیده می گوید :
فرمودید چون اثر ظاهر شد شما را خبر کنم ... پس حضرت شاد و خوشحال برخاست و رفت و بعد از اندک زمانی شکفته و خندان بر گشت، در حالی که آستین های خود را بالا زده بود.
عرض کردیم :
خداوند دهان شما را همیشه خندان و دل شما را شاد گرداند، حال حمیده چگونه است ؟
حضرت فرمودند :
حقتعالی پسری به من عطا کرد که بهترین خلق خداست ... . (7)
3. منهال قصاب می گوید :
در ایّام حجّ از مکّه به قصد تشرّف به مدینه بیرون رفتم. هنگامی که به ابواء رسیدم دیدم خداوند مولودی به حضرت صادق علیه السلام عطا فرموده است. من زودتر از آن حضرت به مدینه وارد شدم و آن حضرت یک روز بعد ازمن وارد شد و سه روز مردم را اطعام کرد. (8)
📚 منابع :
1. دلائل الامامة : ص 303.
2. تاریخ موالید الائمة : ص 35. بحار الأنوار : ج 48، ص 11.
3. کافی : ج 1، ص 477. و ... .
4. کشف الغمة : ج 2، ص 212. الأنوار البهیّه : ص 179.
5. دلائل الإمامة : ص 303.
6. کافی : ج 1، ص 385. و ... .
7. المحاسن : ج 2، ص 418. و ... .
8. مصباح المتهجد : ص 805.
᪥࿐࿇🌺✶🌺✶🌺࿇࿐᪥
🔅 🔆💠🔅💠🔅🔆💠🔅💠🔅
⚜پیـــر پاره دوز (پالان دوز) و میــرداماد
روزی از روزها سید محمد باقر (میرداماد) و شیخبهایی در گذرگاهی به پیرمردی پاره دوز (پاره دوز اصطلاح مشهدی ها به کفاش بوده است که به غلط پالان دوز شهرت یافته است)
برخورد میکنند. تصمیم میگیرند نعلین را جهت مرمت به پیر بسپارند.
در حین کار هر دو - که از مستثناهای قـــرن بودند - متوجه میشوند که پیر در حین کار مشغول به ذکر گویی است و همه ذکــــــــــرها هم مورد عنایت حق تعالی قرار میگیرد.
شیخ بهایی به میرداماد اشاره میکند که بواسطه ی تقوای پیرمرد فقیر چیزی به او عطا کند -
چون این نوع کار از تخصص های میرداماد بود -
میرداماد دست میبرد و مشته ی فولادی پاره دوز را که مخصوص کوبیدن روی بخیه ها بود با خواندن دعایی به طلا تبدیل میکند.
پیر متوجه میشود و به میرداماد میگوید این به کار من نمی آید مشته ی خــودم را برگردان.
از این دو بزرگوار اصرار که به دردت میخورد و از پیر پاره دوز انکار که به کارم نمی آید تا اینکه نهایتا میرداماد ابراز عجز میکند که برگردان مشته به فولاد کار من نیـــست.
پیر بدون برداشتن مشته و تنها با نگاه کردن به آن ۳ مرتبه تغییرش میدهد:
آهن میشود
طلا میشود
و دوباره آهــــــــــن!!❗️
سپس رو به میرداماد میکند و میگوید دلــــــــــت را کیمیا کن!
هر دو بزرگوار با دیدن صحنه خم شده و زانوی پیر را میبوسند و از مریدانش میشوند.
اینجاست که خـــدای رحمان در حدیث قدسی میفرماید :
(( يا عبدي اطعني اجعلك مثلي انا اقول كن فيكون انت تقول كن فيكون ))
✨بنــــده مـــــن
مــــــــــرا اطاعت ڪن تا تو را مانند خـــود ڪنم
مــــــــــن مي گويم باش پس بوجود مي آيد تــــــــــو هم مي گويي باش پــــــــــس مي شود .
🔆💠🔅💠🔅🔆💠🔅💠🔅
✨﷽✨
🔴روایتی تکان دهنده...
✍امام کاظم فرمودند: کسیکه برادر مؤمنش برای حاجتی به نزدش بیاید، این رحمتی است از جانب خدا که به سوی او فرستاده است؛ پس اگر قبول کرده و حاجتش را برآورده کند به ولایت ما پیوسته است، و آن هم به ولایت خدا متصل است.
و اگر رد کرده و حاجت مؤمن را برآورده نکند با این که قدرت بر انجام آن را دارد، خداوند ماری از آتش در قبرش بر او مسلط میکند که تا قیامت او را بگزد؛ چه آمرزیده شود و چه اهل عذاب باشد..." (یعنی اگر نهایتا بهشت هم برود، چون حاجت مؤمنی را رد کرده، در دوران برزخ باید به چنین عذابی مبتلا شود)
📚 اصول کافی، کتاب الإيمان و الکفر،
باب قضاء حاجة المؤمن
💥امام زمان، به عنوان کامل ترین مؤمن جهان حاجتی را به طور مکرر از ما طلب کرده اند که "برای فرج فراوان دعا کنید". نکند ما بی توجهی کنیم و عاقبت....
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥
عالمه غیرمعلمه
عده ای از شیعیان وارد مدینه شدند و پرسش هایی داشتند که می خواستند از امام کاظم(ع) بپرسند. امام(ع) در سفر بود، پرسش های خود را نوشته به دودمان امامت تقدیم نمودند، چون عزم سفر کردند برای پاسخ پرسش های به منزل امام(ع) شرفیاب شدند، اما امام هنوز از سفر برنگشته بودند و چون امکان توقف نداشتند، حضرت معصومه(س) پاسخ سئوال ها را نوشتند و به آنها دادند، آنها با مسرت فراوان از مدینه منوره خارج شدند، در بیرون مدینه با امام روبرو شدند و داستان خود را برای آن حضرت شرح دادند.
هنگامی که امام(ع) پرسش های آنان و پاسخ های حضرت معصومه(س) را ملاحظه کرد، سه بار فرمود: «فداها ابوها» «پدرش به قربانش باد.»
با توجه به این که حضرت معصومه(س) به هنگام دستگیری پدر بزرگوارش خردسال بود، این داستان از مقام بسیار والا و دانش بسیار گسترده آن حضرت حکایت می کند.
᪥࿐࿇🌺✶🌺✶🌺࿇࿐᪥
امروز سی ام تیرماه، سالگرد وفات واعظ مشهور و امام زمانی(صلوات اللّه وسلامه علیه)، مرحوم حجّة الاسلام کافی رحمت اللّه علیه،خواهشمندم اگه فرصت دارین این متن را درباره شون بخونین وازتهِ دل فاتحه و صلواتی به روح ایشون تقدیم کنین ان شاءاللّه🤲🙏🖤
از مرحوم کافی چی میدونیم؟
(با سلام و صلوات به روح بلندِ این شخصیت کم نظیر و عاشق دلباخته حضرت مهدی صلوات اللّه وسلامه علیه)
مرحوم کافی رحمت االّه علیه؛در سال ١٣۴٢ شمسی به خاطر درخواستهای مکرر مردم تهران و نیاز شدید آن شهر به تبلیغ دین و روشنگری در برابر رفتارهای فاسد رژیم شاهنشاهی،
به پایتخت عزیمت کردو همزمان با سخنرانیهای مذهبی، در منزل خودش هم جلسات آموزش قرآن و مراسم دعای کمیل و ندبه را تشکیل داد.
بعضی از فعالیت های ایشون عبارت است از:
ساخت مهدیه تهران:
استقبال گستردهی مردم از جلسات سخنرانی و مراسم دعای کمیل و ندبه مرحوم کافی، باعث شد که ایشون به فکر ساخت مهدیهای برای تهران بیفتد و با فروش منزل خود و کمک چهار تن از بازاریان خوشنام تهران، قطعه زمین چهار هزار متری در خیابان ولیعصر خریداری کرد و ساختمان اولیه مهدیه را احداث نمود که پانزده هزار نفر را در خود جای میداد.
ساخت درمانگاه:
او همچنین یک واحد درمانی مجهز نیز در مجاورت ساختمان مهدیه بناکرد، که علاوه بر درمان نيازمندان، داروهایی لازم را نیز به رایگان در اختیار آنها قرار میداد.
ایجاد صندوق قرضالحسنه و خیریه برای کمک به نیازمندان:
مرحوم کافی با همکاری خیرین و با ایجاد یک صندوق قرضالحسنه و خیریه، به روش های مختلف، به خانوادههای بیسرپرست و محروم کمک میکرد و صدها خانواده بی بضاعت را تحت پوشش قرار داده بود.
لوله کشی آب برای منازل مستمندان، تأمین کفش و لباس و... برای آنها از جمله خدماتشون در این زمینه بود، که البته بعدها ساواک به جرم همین کمکها تحت عنوان کمک به خانوادهی خرابکاران و مخالفان حکومت شاهنشاهی، ایشون را دستگیر و زندانی، و سپس به ایلام تبعید کرد.
خدمات در تبعید:
تأسیس حوزه علمیه، ساخت مسجد و مدرسه، و ساخت حمام در شهرها و روستاهای محروم ایلام از جمله خدمات مرحوم کافی در دوره تبعید هست.
خدمات در عربستان:
این عالم عامل حتی در عربستان سعودی نیز که هر سال برای حج به اونجا میرفت، به فعالیتهای اجتماعی مختلفی پرداخته و مساجد، مدارس و چاههای متعدد آب در مناطق شیعه نشین عربستان ایجاد نمود.
بنیانگذاری ٧٢ مهدیه در کشور:
ایشون همچنین در شهرهای مختلف بنای ٧٢ «مهدیه» را با کمک اهالی و خیرین، پیریزی کرد؛
چنانچه آیتالله مرعشی نجفی (رحمت اللّه علیه) فرمودند: «در تاریخ به یاد ندارم کسی همانند مرحوم کافی، نام حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) را اینچنین زنده کرده باشد»؛
مرحوم کافی علاوه بر خدمات عظیم مذهبی، فرهنگی و اجتماعی، فعالیتهای سیاسی مؤثری داشت و در به نتیجه رسیدن انقلاب اسلامی نقش مهمی را ایفا نموده و با شکلدهی جریانهای متکی به مذهب،
به منزلهی جاری نمودن خون اصلی در رگهای انقلاب عمل نمود؛
ایشون در زمان ظلم وفساد شاهنشاهی همواره از حضرت امام خمینی (رحمت اللّه علیه) نام میبرد، چنانچه در یکی از سخنرانیها میگوید: «حضرت آیت الله العظمی خمینی! بزرگ مرجع شیعه! افتخار قرآن! افتخار اسلام! افتخار اهل بیت! افتخار روحانیت! مدافع اسلام و شیعه! با شما هستم آقا! قربانتان بشوم آقا! کنار قبر جدّتان امیرالمؤمنین (علیه الصّلوات والسّلام) بفرمائید آقایمان کی میآید؟!»
البته امام خمینی عزیزرحمت اللّه علیه، هم بارها نسبت به جلسات مهدیه اظهار علاقه کرده و ایشون را به ادامه راه تشویق میکردند.
مرحوم کافی که بارها بخاطر حمایت از نهضت و نام بردن از حضرت امام (رحمت اللّه علیه) دستگیر شده بود، بعد از ترور منصور، نخست وزیر وقت ایران نیز به جرم همدستی با گروه شهید بخارایی، شش ماه زندانی شد، و در حادثه ١۵ خرداد نیز برای چندمین بار دستگیر شد و بالاخره در ۴٢ سالگی در سحرگاه سی اُمین روز از تیر ماه سال ١٣۵٧ شمسی در اثر یک تصادف مشکوک، در چند کیلومتری مشهد، دفتر زندگی پربرکت شیخ احمد کافی (رحمت اللّه علیه) برای همیشه بسته شد؛ اما ناله های جانگدازشون در فراق امام زمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) هنوز در گوش عاشقان آن حضرت، طنین انداز است و هرگز مردم ایران، مرگ طبیعی ایشان را باور نکردند🖤🖤🖤
فقط یه جمله و التماس دعای زیاد🤲🙏
باکمال شرمندگی؛ مابرای امام زمان عزیزمون صلوات اللّه وسلامه علیه چه کردیم و چه میکنیم؟؟!!!😭😭😭😭
#پندانه
✅عمری را که همچون دقایق میگذرد غنیمت شمار
🔸پدر پیری در حال احتضار و در بستر بیماری فرزندش را نصیحتی کرد. پدر گفت: پسرم! هرگز منتظر هیچ دستی در هیچجای این دنیا مباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن، چراکه همه رهگذرند.
پسرم! زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی است که بتواند بهراحتی سری سخت را بشکند. پس مراقب حرفهایت باش.
فرزندم! به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بیاعتنا باش؛ آنها جایشان همانجاست، دقیقا پشت سرت، و هرگز نمیتوانند از تو جلوتر بیفتند. پس نسبت به آنان گذشت داشته باش.
پسرم! سن من 80 سال است ولی مانند هشت دقیقه گذشت و دارد به پایان میرسد؛ پس در این دقیقههای کوتاه زندگی، هرگز کسی را از خودت ناراحت نکن و مرنجان!
پسر عزیزم! قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشتههایت را پیش خدا شکوه و گلایه کنی، نظری به پایین بینداز و از داشتههایت شاکر
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#پندانه
✅عمری را که همچون دقایق میگذرد غنیمت شمار
🔸پدر پیری در حال احتضار و در بستر بیماری فرزندش را نصیحتی کرد. پدر گفت: پسرم! هرگز منتظر هیچ دستی در هیچجای این دنیا مباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن، چراکه همه رهگذرند.
پسرم! زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی است که بتواند بهراحتی سری سخت را بشکند. پس مراقب حرفهایت باش.
فرزندم! به کسانی که پشت سرت حرف میزنند بیاعتنا باش؛ آنها جایشان همانجاست، دقیقا پشت سرت، و هرگز نمیتوانند از تو جلوتر بیفتند. پس نسبت به آنان گذشت داشته باش.
پسرم! سن من 80 سال است ولی مانند هشت دقیقه گذشت و دارد به پایان میرسد؛ پس در این دقیقههای کوتاه زندگی، هرگز کسی را از خودت ناراحت نکن و مرنجان!
پسر عزیزم! قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشتههایت را پیش خدا شکوه و گلایه کنی، نظری به پایین بینداز و از داشتههایت شاکر باش!
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🔆💠🔅💠🔅🔆💠🔅💠🔅
💎شاید در بهشت بشناسمت!
این جمله سرفصل یک داستان بسیار زیبا و پندآموز است که در یک برنامهی تلوزیونی مطرح شد. مجری یک برنامهی تلوزیونی که مهمان او فرد ثروتمندی بود، این سوال را از او پرسید: مهمترین چیزی که شما را خوشبخت کرد چه بود؟
فرد ثروتمند چنین پاسخ داد: چهار مرحله را طی کردم تا طعم حقیقی خوشبختی را چشیدم.
در مرحلهی اول گمان میکردم خوشبختی در جمعآوری ثروت و کالاست، اما این چنین نبود.
در مرحلهی دوم چنین به گمانم میرسید که خوشبختی در جمعآوری چیزهای کمیاب و ارزشمند است، ولی تاثیرش موقت بود.
در مرحلهی سوم با خود فکر کردم که خوشبختی در به دست آوردن پروژههای بزرگ مانند خرید یک مکان تفریحی و غیره است، اما باز هم آنطور که فکر میکردم نبود.
در مرحلهی چهارم اما یکی از دوستانم پیشنهادی به من داد. پیشنهاد این بود که برای جمعی از کودکان معلول صندلیهای مخصوص خریده شود، و من هم بیدرنگ این پیشنهاد را قبول کردم.
اما دوستم اصرار کرد با او به جمع کودکان رفته و این هدیه را خود تقدیم آنان کنم. وقتی به جمعشان رفتم و هدیهها را به آنان تحویل دادم، خوشحالی که در صورت آنها نهفته بود واقعا دیدن داشت! کودکان نشسته بر صندلی خود به شادی و بازی پرداخته و خنده بر لبهایشان نقش بسته بود. اما آن چیزی که طعم حقیقی خوشبختی را با آن حس کردم چیز دیگری بود!
هنگامی که قصد رفتن داشتم، یکی از آن کودکان آمد و پایم را گرفت! سعی کردم پای خود را با مهربانی از دستانش جدا کنم اما او درحالی که با چشمانش به صورتم خیره شده بود این اجازه را به من نمیداد!
خَم شدم و خیلی آرام از او پرسیدم: آیا قبل از رفتن درخواستی از من داری؟ این جوابش همان چیزی بود که معنای حقیقی خوشبختی را با آن فهمیدم...
او گفت: میخواهم چهرهات را دقیق به یاد داشته باشم تا در لحظهی ملاقات در بهشت، شما را بشناسم. در آن هنگام جلوی پروردگار جهانیان دوباره از شما تشکر کنم!
🔆💠🔅💠🔅🔆💠🔅💠🔅
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ 🕊♥️ 🕊﷽
شب جمعه ✨
اگر حال دل من را بپرسے
نبینے غیر داغے ڪه😔
ز عشق ڪربلا بر سینه دارد💔
🙏اَللّهُمَّ ارْزُقْنے شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ
🙏وَ ثَبِّتْ لے قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَڪَ مَعَ الْحُسَیْنِ
🙏وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ
🙏دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ.
🙏اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّڪَ الفَرَج
#شب_جمعہ ✨
#شب_زیارتےارباب_بےڪفݧ 💚
#صلی_الله_علیڪ_یا_ابا_عبدالله 💚
#اللهم_ارزقنا_ڪربلا
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
هدایت شده از محفل مادر ارجمند بی بی ام فروه سلام الله علیها
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥
🍂🌿 عطرصلوات
🌾✨از مرحوم آیه الله حاج ملاّ علی معصومی همدانی نقل است که می فرمود :
🌾✨روزی مشغول رسیدگی به امور مردم بودم ،ناگهان مردی وارد مجلس شد که بوی عجیب ودل انگیزی داشت ،در خلوت از وی پرسیدم این بوی دل انگیز از کدامین عطر است ؟!
🌾✨ او با لبخندی گفت:این عطری سّری دارد وچون شما توانایی استشمام ان را دارید برایتان نقل میکنم:
🌾✨من مداومت بر ذکرصلوات دارم، هرجا ،هر مکانی ،مشغول ذکر صلواتم ، این سالیان سال برنامه همیشگی من بود ، تا آنکه شبی پیامبراکرم(ص)را در خواب دیدم که در مجلسی بودیم رو به ما کرد ، وفرمودند:
🌾✨کدام یک از شما بیشترین صلوات را بر من فرستاده اید؟
به احترام انان پاسخی نگفتم!دوباره پرسیدند!سکوت کردم،
🌾✨بار سوم رو به من کرد و فرمودند: شما بیشترین صلوات را بر من فرستاده اید ،آنگاه لبان مبارکشان را بر لبان من گذاشته وآن را بوسیدند ،و از آن شب این همان عطری است که از لبان من متصاعد می شود.
📚 شمیم عرش، ص 95-96
᪥࿐࿇🌺✶﷽✶🌺࿇࿐᪥
─┅═🍃🌹🕊💠🕊🌹🍃═┅─
🗓22 ذی الحجه
🌹1- شهادت میثم تمار(رحمة الله)
♦️دراین روز در سال 60هجری میثم تمار به دلیل وفاداری به امام حسین (علیه السلام) به دست ابن زیاد به دار آویخته شد و به شهادت رسید.
♦️ابومسلم میثم تماربن یحیی التمار عجمی چون خرما فروش بود ملقب به تمارشد. از یاران و صحابی با وفا و دوستان و شیعیان خاص حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) بود صاحب علم منایا و بلایا بود و دارای علم تفسیروایمانی کامل بود. او زاهد وعابد بود و شب ها به قیام وروزها را به روزه می گذراند. دارای بیانی فصیح بود ونزد رسول خدا مقامی جلیل داشت. ابن زیاد ملعون این بزرگوار را به شهادت نرساند مگر به خاطرمصاحبت وولای امیرالمومنین (علیه السلام) آن حضرت نیز علاقه وافری به اوداشت، حتی گاهی اوقات از مسجد جامع خارج می شد ودرمغازه میثم می نشست و با او صحبت می کرد و گاهی که حضرت میثم را برای کاری می فرستاد و برای میثم خرما می فروخت. (1)
♦️میثم ازامیرالمومنین (علیه السلام) وازامام حسن (علیه السلام) وامام حسین (علیه السلام) علم را فراگرفته بود تا اینکه آن بزرگوار را گرفتند و به دار زدند با اینکه دست و پای او را قطع کرده بودند امام فضائل و مناقب امیرالمومنین (علیه السلام) را می گفت تا او را به شهادت رساندند. 7نفراز خرما فروشان کوفه شبانه او را از دار پایین آورده بدن او را درمحل فعلی قبر شریف دفن نمودند.
🔴 2- خروج ابراهیم مالک اشتر برای جنگ با ابن زیاد
♦️هنگامی که کوفه را جناب مختار از قتله حضرت سید الشهدا (علیه السلام) پاک کرد دراین روز ابراهیم بن مالک اشتربا 12000یا به روایت ابن نما با کمتراز 20000نفربا جنگ با ابن زیاد از کوفه خارج شد ومختاربه مشایعت او رفت. لشکر ابراهیم تا کنار نهرخارزدرپنج فرسخی موصل رفت وآن مکان را لشکر گاه کرد. عبیدالله به موصل آمد و آنجا را با سی هزاریا هشتاد هزار سواره تصرف کرد و آماده جنگ با لشکر ابراهیم شدند. سرانجام بعد از چند روز جنگ وفرارلشکر عبید الله بن زیاد درروز عاشورای سال 67 هجری عبیدالله به دست ابراهیم بن مالک اشترنخعی به درکات جحیم شتافت وسراو را برای مختارفرستادند. (2)
♦️3- منازل امام حسین (علیه السلام) تا کربلا: ثعلبیه
دراین روز امام حسین (علیه السلام) به همراه اهل بیت واصحابشان به منزل ثعلبیه رسیدند که یکی از دهات مخروبه بود. (3) بنا برنقلی دراین منزل عبدالله بن سلیم ومذری بن مشهل که هردو از بنی اسد بودند از مکه به طرف امام حسین (علیه السلام) می آمدند که کسی را ملاقات کردند که خبر از شهادت جناب مسلم وهانی داد ولی مشهوراین است که خبردر منزل زباله به حضرت رسید.
📚منابع:
1- بحارالانوار: ج 41 ص 268. میثم تمار: 19.
2- بحارالانوار: ج 45 ص 384-380. تاریخ طبری: ج 4 ص 548.
3- الامام حسین واصحابه: ج 1 ص 166.
─┅═🍃🌹🕊💠🕊🌹🍃═┅─