eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی
83 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• 🌾 روایتی از ۱۳شهید نوجوان جهرمی که روز عاشورای ۶۲ تشنه شهید شدند... 🌷 اولین باری بود که در روز تاسوعا نیرو به جبهه می بردم. حزن شدیدی فضای اتوبوس را گرفته بود، تعدادی جوان ونوجوان معصوم. شاید اولین سالی بود که بچه‌ها شب عاشورا را در اتوبوس می گذراندند. هر کس برای خودش خلوتی داشت. بعضیها زیر لب روضه می خواندند، بعضی در فکر  و برخی دیگر چیزی می‌نوشتند. شب فرا رسید کمی خسته شده بودم از آقای نظری که کمک من بود خواستم تا او رانندگی کند و من ساعتی استراحت کنم، زمانی که اتوبوس برای اقامه نماز صبح ایستاد از خواب بیدار شدم. بعد از خواندن نماز صبح من پشت فرمان نشستم. باید کمی عجله می‌کردیم تا ساعت 4 عصر خودمان را به مهاباد برسانیم چون بعد ساعت 4 جاده ناامن می‌شد و تازه تردد ضد انقلاب آغاز می‌شد و تا صبح روز بعد ادامه می یافت و جاده را ناامن می‌کرد. روز عاشورا بود و از گوشه کنار اتوبوس صدای هق هق گریه به گوش می‌رسید. نمی دانم شاید به دلشان افتاده بود که در روز عاشورای امام حسین، به شهدای کربلا می پیوندند. هر از گاهی آقای نظری پارچ آبی را بین بچه‌ها می‌گرداند تا بنوشند اما عاشورا بود وکسی لب به آب نمی زد. حال و هوای اتوبوس قابل توصیف نبود. نزدیک ظهر مقداری نان و خرما بین بچه‌ها تقسیم شد و به عنوان ناهار آن را درون اتوبوس میل کردند. فرصت توقف نداشتیم فقط چند لحظه‌ای را برای اقامه نماز ظهر در سقز ایستادیم. نماز ظهر عاشورایشان دیدنی بود تعدادی نوجوان چهارده پانزده ساله با آن جثه‌ کوچکشان مشغول راز و نیاز بودند. سریع سوار شدند تا زودتر به مهاباد برسیم، دلهره عجیبی داشتم آقای نظری هم که کنار من نشسته بود حال خوشی نداشت و می‌گفت خیلی دلم شور می‌زند. دلمان مثل سیر و سرکه می جوشید و دلیلش را نمی دانستیم که ناگهان متوجه شدم جاده بسته شده است و یک مینی بوس  ویک سواری کنار جاده ایستاده بودند. فکر کردم تصادف شده است. پاهایم را تا آخر روی ترمز فشار دادم، چند نفر با لباس مبدل بسیجی و اسلحه اطراف جاده ایستاده بودند. ناگهان دو سه نفر آرپیجی به دست وسط جاده ظاهر شدند و به سمت ما نشانه رفتند. مصطفی رهایی بلند شد و داد زد: «کوموله‌ها هستند، کوموله‌ها هستند.» شوکه شده بودم، نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. یکی از منافقین گفت: دستتان را بالا ببرید و ناگهان درب اتوبوس را باز کرد و همه را با اسلحه تهدید کرد. دور تا دورمان را با اسلحه احاطه کرده بودند و نمی شد تکان خورد. کارت اتوبوس و پلاک شخصی آن، آنها را متقاعد کرد که اتوبوس شخصی است. آنان تمام وسایل بچه‌ها را از جعبه اتوبوس بیرون آوردند و کارت شناسایی آنها را گرفتند. همه آنها بسیجی بودند به جز مصطفی رهایی که کارت سپاه داشت. با تهدید همه را به سمت جنگل بردند و تنها من و آقای نظری مانده بودیم. نمی دانم چطور باورشان شده بود که ما دو نفر شخصی هستیم و ارتباطی با رزمندگان نداریم و فقط راننده هستیم. در همین حین یک مینی‌بوس پر از مسافر هم از راه رسید و آن را هم متوقف کردند و در بین آنها سربازی را که به همراه پدر پیرش به مهاباد می رفتند، پیاده کردند و سرباز را همان جا جلو چشمان پدرش کشتند و پیرمرد را به من سپردند و گفتند پیرمرد را سوار کن و برگرد. تمام حواسم پیش بچه‌ها بود، خدایا چه بر سر بچه‌ها می‌آورند. جرأت نمی‌کردم از سرنوشت بچه‌ها بپرسم صدای شنیدن تیر از بین جنگل خیلی مرا بیتاب کرده بود با دلهره تمام پشت فرمان نشستم و با اضطراب اتوبوس را روشن کرده و به سمت نزدیکترین مقر سپاه حرکت کردم. فردا صبح زود اتوبوس را برداشتم و به محل حادثه حرکت کردیم. ماشین را کنار جنگل گذاشتم و به سرعت به طرف جنگل دویدم. غمبارترین و سخت ترین صحنه عمرم را آن جا دیدم. بدن بی‌جان و تیرباران شده 13 جوان و نوجوان معصوم که هر یک گوشه‌ای افتاده بودند و در عصر عاشورای سال 1362 به جمع شهدای کربلای 61 هجری قمری پیوستند. ☝ راوی: •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌 ⚫اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن ⚫ُوَ عَلَی عَبّٰاسِ الحُسَین ⚫یاحضرت ام البنین(س) ⚫‌رباعی گفتی وتقدیم ⚫به سلطان غزل کردی ⚫معمای ادب را با ⚫همین ابیات حل کردی‌ ⚫رباعی گفتی ومصراعی ⚫از آن را تو ای بانو ⚫میان اهل عالم در ⚫وفا ضرب المثل کردی ⚫فرستادی به قربانگاه ⚫اسماعیل هایت را ⚫همان کاری که هاجر ⚫وعده کرد وتو عمل کردی ⚫چه شیری داده ای ⚫شیران خود را که ⚫شهادت رادرون کامشان ⚫شیرینترازشهد وعسل کردی ⚫تاسوعای حسینی ⚫برشما تسلیت باد 🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌
🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌 🔳شب عاشورا ‍ امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر می شود فردا میان قتلگه در خون شناور می شود امشب درون خیمه گه دارد هزاران گفتگو فردا در این صحرا سرش دلدار خنجر می شود امشب به سقا بس سخن گوید ز سوز تشنگی فردا تمام باغ او لب تشنه پرپر می شود امشب چو شمعی پر شرر تا صبح می سوزد ولی فردا ز جور کوفیان بی عون جعفر می شود امشب همه پروانه ها دور و برش پر می زنند فردا فدای راه حق بی شیر اصغر می شود امشب یتیم مجتبی بنهاده سر دوش عمو فردا ز سم اسبها صد پاره پیکر می شود امشب تمام دیده ها رو جانب لیلا بود زیرا که چون فردا شود مجنون اکبر می شود امشب مناجات حسین تا عرش اعلا می رود فردا سرش از تن جدا مهمان مادر می شود امشب کند زینب دعا هر گز نگردد صبحدم فردا ز جور خصم دون بی یار و یاور می شود امشب ز راز دشت خون زینب حکایت می کند فردا کنار علقمه او بی برادر می شود امشب برای روز نو در کف نمانده چاره اش فردا سر جانان جدا از تیغ و خنجر می شود 🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌🏴🖤🕌
🕌🏴🏴🕌🕌🏴🕌🏴🕌🕌🏴🏴🕌 ☑️ با اعمال شب و روز عاشورا روز عاشورا از جمله وقایع بزرگ تاریخ اسلام است که حتی قبل از رخداد آن بسیاری از معصومین علیهم السلام درباره آن سخن گفته و نسبت به زنده نگه داشتن آن و برپایی عزا توجه داشته و دیگران را نیز به آن دعوت کرده‌اند  برای شب و روز عاشورا اعمالی عبادی در جهت همنوایی با خانواده اهل بیت (ع) و  سختی‌هایشان در مسیر احیای اسلام ناب محمدی (ص) سفارش شده است. ♦️اعمالات شب عاشورا  1⃣ـ احیاى شب عاشورا؛  در روایتى از رسول خدا(ص) آمده است که «هر کس شب عاشورا را بیدار بماند (و به  عبادت بپردازد)، گویا عبادت فرشتگان را انجام داده است...».  2⃣ـ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: در شب عاشورا، چهار رکعت نماز مى‌گذارى و در هر رکعت یک مرتبه «حمد» و پنجاه مرتبه سوره «توحید» را مى‌خوانى وقتى که در رکعت چهارم سلام نماز را گفتى، ذکر خدا را بسیار بگو و بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) صلوات بفرست و تا مقدارى که ممکن است بر دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) لعنت فرست.  3⃣ـ صد رکعت نماز بجا مى‌آورى، هر دو رکعت با یک سلام، که در هر رکعت یک مرتبه «حمد» و سه بار سوره «توحید» را مى‌خوانى و پس از پایان این نمازها، هفتاد بار مى‌گویى:  «سُبْحانَ اللّهِ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ وَ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَ اللّهُ اَکْبَرُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إلاَّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِیمِ».  رسول خدا(ص) فرمودند: کسى که این نماز را بخواند وقتى که بمیرد، خداوند قبرش را معطّر و خوشبو مى‌کند و هر روز - تا هنگام دمیدن صور - نورى وارد قبرش مى شود... 🕌🏴🏴🕌🕌🏴🕌🏴🕌🕌🏴🏴🕌
•┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈• با سلام. شهادت سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله الحسین(ع) و یاران با وفایش بر آقا صاحب الزمان(عج) و تمامی مسلمین جان تسلیت باد. 🏴 سرچشمه فیض و برکات است حسین معنای حج و صوم و صلاة است حسین بفرست به روح پرفتوحش صلوات چون بانی ذکر صلوات است حسین 🌹حضرت صادق (ع ) فرمود:  پیوسته دعا محجوبست (و میانه آن و استجابش حجاب و پرده اى حائل است ) تا بر محمد و آلش صلوات فرستاده شود. (که آنگاه پرده و حائل برطرف شود)📕اصول کافى جلد ۴ صفحه: ۲۴۷ روایة: ۱ •┈┈••••✾•🚩•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• ⚫️وقایع روز عاشورای محرم سال 61هجری ☑️يكي از اهل كوفه روايت كرده است : «من نديدم كسي را كه فرزندان و يارانش كشته شده باشد اما اينگونه شجاع و پر جرأت باشد. 🛑مردان سپاه بر او مي تاختند اما او با شمشير بر آنان حمله مي كرد و نزديك به 2000 نفر از سپاه يزيد را كشت. تا اينكه به فرمان عمر سعد لشكريانش ازهمه سو به امام (علیه السلام) حمله کردند. 🔴 در اين لحظه يكي از دشمنان سنگي زد كه به پيشاني حضرت اصابت كرد و خون بر صورت وي جاري شد. 🌹امام خواست آن خون را پاك كند كه تيري سه شاخه و زهر آلود بر سينه و قلب حضرت نشست... 🌷امام فرمود : «بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله» و سر به سوي آسمان بلند كرد و فرمود : « خدايا تو مي داني این قوم مردي را مي كشند كه روي زمين پسر پيغمبري غير از او نيست». 🔘 آنگاه تير را گرفت و از پشت بيرون كشيد، خون مانند ناودان بيرون جست، پس امام دست خود را از آن خون پر كرد و به سوي آسمان پاشيد. ▪️حاضران مي گويند حتی يك قطره از آن خون به زمين برنگشت و از آن لحظه، آسمان كربلا سرخ شد... 🌸سپس دوباره دست خود را از آن خون پر كرد و صورت و محاسن خويش را با آن آغشته نمود.. 🔥«زرعه بن شریک» به حضرت نزدیک شد و شمشیری به دست چپ آن حضرت زد. سپس شخصی دیگر، از پشت، تیغ بر شانه امام (علیه السلام) وارد آورد. ⚫️هرکه با هرچه در دست داشت حضرت را میزد که حضرت از شدت آن ضربات، با صورت بر خاک افتاد... 🌹امام افتان و خیزان بود ؛ گاه به مشقت از جای برمی خاست ولی دوباره بر زمین می افتاد ... 🌷 امام در گودال قتلگاه افتاد و واپسین راز و نیاز خود با خدای خویش را آغاز کرد... 🌟هر چه می گذشت زیباتر و برافروخته تر می شد... ⚡️یکی از راویان نوشته است: «به خدا قسم ، هیچ کشته به خون آغشته ای را نیکوتر و درخشنده روی تر از حسین ندیدم. ما برای کشتن وی رفته بودیم ولی رخسار و زیبایی هیئت او،اندیشه قتل وی را از یاد من برد... 🔥شمر بر سر یارانش فریاد کشید:«چرا این مرد را منتظر گذاشته اید؟!» 🔥آنگاه خود تیغ به دست گرفت و به همراه سنان برای بریدن سر مطهر امام (علیه السلام) رهسپار شد ... ▪️زیر خنجر بود ، اما دیده باز ▪️اشک او بر گونه،سرگرم نماز ▪️اشک او می شست خونِ گونه را ▪️شرمگین می کرد این گردونه را ▪️مست بود و اشک دیده ،باده اش ▪️خاک گرم کربلا، سجاده اش ▪️ در دل گودال کرد از بس سجود ▪️شد زفرط سجده چشمانش کبود ▪️یک نفر «پهلو شکسته» در برش ▪️کیست یارب این،به غیراز مادرش؟ ▪️مادرش آمد و لیکن مضطر است ▪️بر گلوی تشنه ی او خنجر است ▪️خنجر از بس بوسه زد بر حنجرش ▪️رفت تا گردون صدای مادرش... 🔥لعنة الله علی قوم الظالمین🔥 🌹"السلام عليک يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک عليک مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعل الله آخر العهد مني لزيارتکم" 🌹السلام علي الحسين 🌹و علي علي بن الحسين 🌹و علي اولاد الحسين 🌹و علي اصحاب الحسين ⬛️ آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)... 📕امالی شیخ صدوق،مجلس 30 📕ارشاد،شیخ مفید،ج2 📕در کربلا چه گذشت،شیخ عباس قمی •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
🏴روزدهم : شرح شهادت حضرت اباعبدالله علیه السلام ×لطفا با حال و هوای عاشورایی بخوانید× پس از آنکه همه یاران امام علیه السلام حتی طفل شش ماهه اش به شهادت رسیدند امام پس از وداعی جانسوز با اهل بیتش بسوی میدان جنگ رفت. حضرت به عمر سعد فرموده بودند چون من يك نفر هستم، بنابراين يك يك از افراد را به جنگ من بفرست. عمر سعد هم در ابتدا این درخواست امام را قبول کرد. به فرمان عمرسعد چند تن از شجاعان دشمن به ميدان تاختند، امام حسين عليه السلام تن به تن با آنها جنگيد، ولى همه آنها در برابر شمشير آتش بار امام به خاك هلاكت افتادند، عمرسعد ملعون دريافت كه در نبرد تن به تن احدى در برابر امام حسين عليه السلام باقى نمى ماند، از اين رو نقض عهد كرد و فرمان حمله دستجمعى را صادر نمود. از هر سو به امام حمله كردند، امام آنچنان بر آنها هجوم برد كه آنها همانند ملخ پراكنده فرار مى كردند. مسعودى در اثباه الوصيه مى نويسد: امام حسين عليه السلام صدها تن از لشکریان یزید را به درک واصل کرد. آنحضرت همچنان میجنگيد، و بر اثر شدت تشنگى آب طلب مى كرد ولى كسى پاسخ نمیداد، آنقدر تير به بدنش رسيده بود كه گفته اند:«حتى صار كالقنفذ». شمر با جماعتى آمدند و بين او و خيمهاش قرار گرفتند، به طورى كه به خيمه نزديك شدند. امام فرياد زد: «ويلكم يا شيعه آل سفيان ان لم يكن لكم دين و كنتم لا تخافون يوم المعاد فكونوا احرارا فى دنيا كم ...» شمر فرياد زد: اى پسر فاطمه! چه میگوئى؟ امام فرمود: مى گويم من با شما میجنگم شما با من، زنها تقصيرى ندارند، از گمراهان و متجاوزين خود جلوگيرى كنيد و تا زنده ام متعرض حرم من نشويد. شمر فرياد زد: اى پسر فاطمه، متعرض حرم نخواهند شد. آنگاه شمر به سپاه خود خطاب كرد و فرياد زد: همه متوجه حسين عليه السلام شويد و كار او را تمام كنيد. سپاه دشمن به امام حمله كردند، آنحضرت هچنان مى جنگيد تا اينكه بدنش پر از زخم سرانجام ظالمى بنام «صالح بن وهب» پيش آمد آنچنان بر ناحيه ران آنحضرت ضربت زد، كه آن مظلوم از پشت اسب به زمين افتاد، طرف راست صورتش به زمين برخورد كرد، سپس در همين حال برخاست و به جنگ ادامه داد. در لحظات آخر عمر امام حسين عليه السلام زينب عليها السلام از خيمه بيرون آمد، در حالى كه فرياد مى زد: «وا محمداه! وا ابتاه! وا علياه! وا جعفراه». آنگاه به سوى امام حسين عليه السلام نزديك شد، در آن هنگام عمر سعد با جماعتى نزديك شد، و امام در حال جان كندن بود، زينب عليها السلام صدا زد: اى عمر! آيا اين ابا عبدالله، كشته مى شود و تو مى نگرى؟ امام حسين عليه السلام از زمين برخاست و مانند شيری شجاع بر دشمن حمله كرد همچنان با دشمن جنگيد تا بیش از هفتاد زخم بر بدنش وارد آمد. امام كنار آمد تا اندكى استراحت كند، در كنار ايستاده بود ناگاه سنگى از جانب دشمن آمد و به پيشانى آنحضرت خورد و خون جارى شد، دامنش را بلند كرد تا خون پيشانى را پاك كند، در اين هنگام تيرى سه شعبه زهر آلود آمد و بر سينه (يا شكم) آنحضرت اصابت كرد، فرمود: بسم الله و بالله و على مله رسول الله. سپس سرش را به طرف آسمان بلند كرد و گفت: «خدايا تو میدانى مردى را مى كشند كه در روى زمين پسر پيغمبرى غير او نيست». آنگاه آن تير را گرفت و از پشت بيرون آورد، و خون مانند ناودان از آن جارى شد. در اين هنگام ضعف بر بدن آقا مسلط شد، سپاه دشمن دست از جنگ كشيد و مدتی از اين جريان گذشت، و كسى جرئت نمى كرد آخرين ضربه را بزند (و به عنوان قاتل، با خدا ملاقات كند). شمر بر سپاه خود فرياد زد: ويحكم ما تنتظرون بالرجل اقتلوه ثكلتكم امهاتكم. در اين وقت، دشمنان بیرحم، از هر سو به آن امام غريب، حمله كردند، يكى به شانه چپش ضربت زد، ديگرى بر دوشش ضربت زد، سنان بن انس به پيش آمد و چنان نيزهاش را بر گودى گلوى آنحضرت فرو برد و سپس نيزه را بيرون آورد و بر استخوانهاى سينهاش كوبيد و تير بر حلقوم او وارد ساخت، كه آنحضرت بر روى خاك زمين افتاد، پس از لحظهاى برخاست و نشست و تير را از گلوى خود بيرون كشيد، سر محاسنش را با خون بدنش رنگين نمود و مى فرمود: هكذا القى الله مخضبا بدمى مغصوبا على حقى. هلال بن نافع (كه از سربازان دشمن بود) مى گويد: نگاه به قتلگاه كردم ديدم حسين عليه السلام به خود مىپيچد و در حال جان دادن است، درخشندگى چهره، و زيبائى قامت او مرا از فكر در مورد كشتن او بازداشت و من هرگز كشته آغشته به خونى را چنين نديده ام. در اين حال فرمود: شربت آبى به من برسانيد. ظالمى گفت: آب نچشى تا از آب سوزان دوزخ بياشامى، حضرت فرمود: آيا من آب سوزان جهنم را مىآشامم؟، نه هرگز، بلكه من بر جدم رسول خدا صلى الله عليه و اله و سلم وارد مى شوم و در محضر او از آب گواراى بهشتى مى آشامم، و از ظلم و ستم شما به آنحضرت شكايت مىكنم. گفتار امام، در دل آن سنگدلان اثر نكرد، گويا ذرهاى رحم در دل هيچكدام آنها نبود. ادامه در پست بعدی👇👇👇 ‍ 🏴🏴🏴🏴🏴
🏴🏴‍ ادامه شرح شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام (از پست قبلی👆) عمر سعد به شخصى كه در جانب راستش بود گفت: برو حسين را راحت كن. و به نقلى سنان بن انس به خولى گفت: برو سر از بدن حسين عليه السلام جدا كن، خولى به اين قصد به سوى حسين عليه السلام رفت ولى لرزه بر اندام شد و بازگشت، شمر به او گفت: «خدا بازويت را از هم جدا كند چرا لرزه بر اندام شده اى؟». عمر سعد مجددا فرياد زد، به سوى حسين عليه السلام برويد و سر از تنش جدا كنيد. شمر به سوى آنحضرت شتافت و با كمال گستاخى روى سينه آنحضرت نشست و محاسن آنحضرت را به دست گرفت، با شمشير خود با دوازده ضربه سر از بدن آن بزرگوار جدا نمود .... شمر دستش پُر است و با پايش بدنش را به پشت ميچرخاند نيزه اي را حرامزاده زد و نيزه را بين مشت ميچرخاند اين وسط چند تا حرامزاده بدني ريز ريز ميكردند با لباسي كه از تنش كَندند تيغشان را تميز ميكردند... اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَ شايَعَتْ وَ بايَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ العنهم جمیعا •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• ‍ ‍ 💠 معنای الشَیب الخَضیب 💠 ⚫️در روز عاشورا از كثرت زخمها و جراحات وارده،ضعف بر امام حسین(علیه السلام) آنقدر شديد بود كه ايستاد تا بيارامد؛ ⚫️كه مردى سنگ بر پيشانيش زد و خون بر صورتش جارى شد. ⚫️و با لباس خود خواست تا خون را از دو چشمش پاك كند كه مرد ديگرى به تير سه ‏شعبه، قلب مباركش را هدف ساخت. ⚫️پسر رسول خدا، به خدا عرض كرد: بِسْمِ اللَهِ وَ بِاللَهِ وَ عَلَى مِلَّه رَسُولِ اللَهِ. وَ رَفَعَ رَأْسَهُ إلَى السَّمَآءِ وَ قَالَ: إلَهِى! إنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقْتُلُونَ رَجُلًا لَيْسَ عَلَى وَجْهِ الارْضِ ابْنُ نَبىٍّ غَيْرُهُ! به نام خدا، و به خود خدا، و بر ملّت و آئين رسول خدا (اين شهادت روزى من میگردد)و سرش را به طرف آسمان بلند نموده و گفت: خداى من! تو می‏دانى كه اين قوم میكشند مردى را كه در روى زمين پسر پيغمبرى جز او نيست! ⚫️دست برد و تير را از پشت خود خارج كرد؛ و خون مانند ناودان فَوَران می‏كرد! ⚫️حضرت دست خود را زير آن خون گرفت، و چون پُر شد به آسمان پاشيد و گفت: اين حادثه كه بر من نازل شده است چون در مقابل ديدگان خداست، بسيار سهل و ناچيز است. ⚫️و يك قطره از آن خون بر زمين نريخت! ⚫️و براى بار دوّم دست خود را زير خون گرفت؛ و چون پُر شد، با آن سر و صورت و محاسن شريف را متلطّخ و خون آلوده نموده و گفت: با همين حال باقى خواهم بود تا خدا و جدّم رسول خدا را ديدار كنم. ⚫️حضرت ولی عصر،امام مهدی(علیه السلام)بر محاسن خونی جد غریبش حسین(علیه السلام)اینطور سلام میدهد: 🔴أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ 🔴سلام بر آن مَحاسنِ به خون خضاب شده.... 📚مقاتل مقرّم،خوارزمی،لهوف،نفس المهموم،لمعات الحسین 🌐 •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• 🚩منتـقم خـون حسیـــن (علیه السلام) می آید ---------------------------------------- ---------------------------------------- "هــل مــن نــاصر ینــصــرنی" 🚩تمام یاران با وفایش رفته بودند. تنها، تشنه، خسته در رزم، جامه‌ای خیس از خونِ زخم‌های عمیقش... این همه راه را آمده بود.... 📜نامردمان کوفی نامه‌ها داده بودند و دعوت شده بود... حالا لحظه‌های آخر بود... عباس علمدار شهید شده بود... غریب و تنها ایستاده بود...😭 «با سخنان رسا، سخن فرمودند، که نافهم‌ترین‌ها و سنگدل ترین ها هم بفهمند، و سنگین ترین دل‌ها بلرزند، که هلهله‌ها راه صدا را سد نکند. که کسی جا نماند؛ تا ابد. و رو به دشمن ترین دشمنانش مثل رعد غُرّید و فریاد برآورد : هَل مِن ناصر یَنصُرُنی❓ آیا کسی هست که مرا یاری کند❓ آیا کسی هست تا از حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حمایت و دفاع کند❓😭 آیا فریادرسی هست تا به امید ثواب الهی به فریاد ما برسد❓😭 و این صدا هنوز در گوش زمان فریاد میزند... و اینک و اینک حسین زمان ما، مهدی فاطمه تنهاست😔 و اگر چه سالیان هزاران بار ديگر بگذرد نخواهيم فهميد بر حسین و یاران با وفایش چه سختی ها گذشت... 🚩منتقم خون حسین می آید دست تقدیر او را از یاری جدش بازداشته... و حالا... هر صبح و شام برای جد غریبش ناله می کند... و به جای اشک، خون گریه می کند...😭 ---------------------------------------- ---------------------------------------- الّلهُـــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــرَج •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•
▪️💔▪️💔▪️💔 📌 شام غریبان ▫️ فرات، اشک خجالت می‌ریزد و خارها از روییدن پشیمانند. آفتاب شرم دارد از طلوع دوباره. و از همه محزون‌تر ناقه‌ای‌ست که تا چندی قبل، بانویی باجلال و جبروت، با سلام و صلوات بر آن سوار می‌شد. اما حالا آن بانو، تنها و بی‌محرم است، نه اکبری هست که دستش را بگیرد و نه علمداری که رکاب بگیرد و بانو سوار شود... ▪️ اما بانو هنوز همان بانوست؛ با همان صلابت حیدری و نجابت فاطمی. محکم و امیدوار به آینده… می‌داند منتقمی هست تا بیاید و انتفام این خون‌ها را بگیرد. 🔘 یازدهم 💔▪️💔▪️💔▪️
•┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈• ⚫️بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 1) ◾️ شام غریبان کربلا نخستین شب عزا خاندان پیامبر پس از شهادت سید الشهداء علیه السلام است.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.. ▪دیشب چه سالاری داشتند؟دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است! چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین علیه السلام...   ▪️شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین علیه السلام در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود. 🔴 عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رابر شتران بی جهاز سوار کردند . و امام سجاد علیه السلام را نیز با غل و زنحیر بر شتر سوار کردند. 🌅هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السلام افتاد ، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند... 🔥عمر سعد به کوفه آمد .ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند.  ♻️سپس سر مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود. ⚫️عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. 💐لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند.  🔥هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد،و بسان فرمانده ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد... 📙ارشاد شیخ مفید ،ج2 📗در کربلا چه گذشت،شیخ عباس قمی •┈┈••••✾•🏴🚩🏴•✾•••┈┈•