eitaa logo
فرهنگی و اجتماعی
83 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
7 فایل
*"خدایا کاری کن که از چیزهای ارزشمند زندگی،* *جانم اولین چیزی باشد که از من می گیری"* حضرت علی (ع) *#لشگر_سایبری
مشاهده در ایتا
دانلود
نفرین مادر! امام محمد باقر (علیه السلام) نقل می‌فرماید: در میان بنی اسرائیل، عابدی به نام جریح بود. او همواره در صومعه ای به عبادت می‌پرداخت. روزی مادرش نزد وی آمد و او را صدا زد، او چون مشغول عبادت بود به مادرش پاسخ نداد، مادر به خانه اش بازگشت. بار دیگر پس از ساعتی به صومعه آمد و جریح را صدا زد، باز جریح به مادر اعتنا نکرد. برای بار سوم باز مادر آمد و او را صدا زد و جوابی نشنید. از این رفتار فرزند دل مادر شکست و او را نفرین کرد. فردای همان روز، زن فاحشه ای که حامله بود نزد او آمد و همان جا درد زایمانش گرفت و بچه ای را به دنیا آورده و نزد جریح گذاشت و ادعا کرد که آن بچه فرزند نامشروع این عابد است. این موضوع شایع شد و سر زبان‌ها افتاد. مردم به یکدیگر می‌گفتند: کسی که مردم را از زنا نهی می‌کرد و سرزنش می‌نمود، اکنون خودش زنا کرده است. ماجرا به گوش شاه وقت رسید که عابد زنا کرده است. شاه فرمان اعدام عابد را صادر کرد. در آن هنگام که مردم برای اعدام عابد جمع شده بودند، مادرش آمد و وقتی او را آن گونه رسوا دید، از شدت ناراحتی به صورت خود زد و گریه کرد. جریح به مادر رو کرد و گفت: - مادرم ساکت باش! نفرین تو مرا به اینجا کشانده است، و گرنه من بی گناه هستم. وقتی که مردم این سخن را از جریح شنیدند به عابد گفتند: - ما از تو نمی پذیریم، مگر اینکه ثابت کنی این نسبتی که به تو می‌دهند دروغ است. عابد (که در این هنگام مادرش دیگر از او نارضایتی نداشت) گفت: - طفلی را که به من نسبت می‌دهند، پیش من بیاورید! طفل را آوردند و او با زبان واضح گفت: - پدرم فلان چوپان است. به این ترتیب، پس از رضایت مادر، خداوند آبروی از دست رفته عابد را بازگردانید، و تهمت‌هایی که مردم به جریح می‌زدند برطرف شد. پس از آن، جریح سوگند یاد کرد که هیچ گاه مادر را از خود ناراضی نکند و همواره در خدمت او باشد. [۱] ---------- [۱]: بحار، ج ۱۴، ص ۲۸۷ https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD https://eitaa.com/darolsadeghiyon
چوپانى به مقام وزارت رسید. هر روز بامداد بر مى‌خاست و كلید بر مى‌داشت و درب خانه پیشین خود باز مى‌كرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مى‌گذراند. سپس از آنجا بیرون مى‌آمد و به نزد امیر مى‌رفت. شاه را خبر دادند كه وزیر هر روز صبح به خلوتى مى‌رود و هیچ كس را از كار او آگاهى نیست. امیر را میل بر آن شد تا بداند كه در آن خانه چیست. روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید كه پوستین چوپانى بر تن كرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مى‌خواند. امیر گفت: «اى وزیر! این چیست كه مى‌بینم؟» وزیر گفت: «هر روز بدین جا مى‌آیم تا ابتداى خویش را فراموش نكنم و به غلط نیفتم، كه هر كه روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد.» امیر، انگشترى خود از انگشت بیرون كرد و گفت: «بگیر و در انگشت كن؛ تاكنون وزیر بودى، اكنون امیرى!» https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD https://eitaa.com/darolsadeghiyon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴برای درک علت جنایتهای تروریستهای مسلح در به خاک و خون کشیدن مردم مظلوم و نیروهای حافظ امنیت از ایذه تا اصفهان، سخنان هفته پیش جان بولتن، ضد ایرانی ترین سیاستمدار آمریکایی، گویاست. 🔴 🔹معترضان ایرانی مسلح هستند. 🔹اسلحه از طریق کردستان عراق در اختیار معترضان قرار می گیرد. 🔹معترضان به دنبال استفاده از زور و سلاح هستند.
Malik hajbibi: ‍ ‍ ⚫️آيا مي دانيد چرا به سلام الله عليها، مي گويند؟ ✨يكي از القاب حضرت معصومه(س) «كريمه اهل بيت» است. اين لقب بر اساس رؤياى صادقانه يكى از بزرگان، از سوى اهل بيت به اين بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى اين رؤياى صادقانه بدين شرح است : مرحوم آيت اللّه سيّد محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آيت اللّه سيد شهاب الدين مرعشى (ره) بسيار علاقه مند بود كه محل قبر شريف حضرت صدّيقه طاهره (س) را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسّل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدّس حضرت باقر(ع) و يا امام صادق (ع) مشرّف شد. امام به ايشان فرمودند: «عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْلِ الْبَْيت ِ.» يعنى به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن . ايشان به گمان اينكه منظور امام (ع) حضرت زهرا(س) است، عرض كرد: «قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براى دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به مشرّف شوم.»امام فرمود: «منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دليل مصالحى خداوند مى خواهد محل قبر شريف حضرت زهرا(س) بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه(س) را تجلّى گاه قبر شريف حضرت زهرا(س) قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه(س) داده است.»مرحوم مرعشى نجفى هنگامى كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بر بندد و به قصد زيارت حضرت معصومه (س) رهسپار ايران شود. وى بى درنگ آماده سفر شدو همراه خانواده اش نجف اشرف را به قصد زيارت كريمه اهل بيت ترك كرد. 📚 كريمه اهل بيت، ص٤٣، با تلخيص و تصرّف https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD https://eitaa.com/darolsadeghiyon
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید . حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد. به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند. حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب هم به او بدهید... حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی. ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند، حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت! همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا، منتظر توضیح حاکم بودند... حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟ کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید. حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود. حاکم گفت: بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم، در یک شب بارانی که درِ رحمت خدا باز بود، من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حقّ این باران و رحمتت، مرا حاکم نیشابور کن! و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم، هنوز اجابت نشده، آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟! یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد... حاکم گفت: این هم قاطر و پالانی که می خواستی، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی... فقط می خواستم بدانی که برای خدا، حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد... فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد... از خدا بخواه، و زیاد هم بخواه... خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست، ولی به خواسته ات ایمان داشته باش... https://rubika.ir/joing/DBEIDCCC0XEMHPGFRNQRAJGCQPEVDLCD https://eitaa.com/darolsadeghiyon
🌾🌾🌾🌾🌾🌾 🍃🍂در محضـــ👌ـــر                            استـــاد🍃🍂 🌸 🔮 آيت الله بهجت : امام زمان (عج) خوشی و راحتی ندارد ⁉️ 💠چه مصائبی بر امام زمان(عج) که مالک همه کره زمین است و تمام امور به دست او انجام می‌گردد، وارد می‌شود و 🔅آن حضرت در چه حالی است و ما در چه حالی؟ او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم! 💯کسانی که در خواب و بیداری تشرف حاصل نموده‌اند از آن حضرت شنیده‌اند که فرموده است: « برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید». ⚜خدا می‌داند تعداد این دعاها باید چقدر باشد تا مصلحت ظهور فراهم آید. قطعاً اگر کسانی در دعا جدی و راستگو باشند و به همّ و ناراحتی اهل‌بیت علیهم‌السلام مهموم و به سرور آنان مستبشر باشند مُبْصَراتی خواهند داشت و قطعاً مثل ما چشم بسته نیستند. ♻️باید دعا را با شرایط آن کرد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعاست چنان‌که فرموده‌اند: 🔸«دُعآءُ التائِبِ مُسْتَجابٌ؛ دعای شخصی که توبه کند، اجابت می‌گردد» 📢نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم و کارهایمان برای تبعید (دورکردن) و تأجیل (به‌تأخیر انداختن) 🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🔴تابستان در پاییز ۱- "اعتراضات مردمی". این تعبیری است که از آنچه در شهرهای ایران می‌گذرد "روایت" می‌شود. ۲- اما "اعتراض"، چه نسبتی با "قتل" و "آدم‌سوزی" و "شکنجه" و "رکیک‌گویی" و "برهنگی" و ... دارد؟! این چه اعتراضی است که حتی حداقل‌های "امنیت" و "اخلاق" را نیز به باد داده است؟! ۳- و کدام "مردم"؟! بر فرض ناصواب که اینان بخش اندکی از مردم باشند، آیا یک "اقلیّت مطلق" می‌تواند برای "همه" تصمیم بگیرد؟! تکلیف منطق حکمرانی با "انتخابات" مشخص می‌شود یا با "اغتشاشات"؟! مردم، این‌چنین نیستند‌. ۴- مجال فراوانی به جماعت اغتشاش‌گر داده شد. اینک باید به جای "حوصله‌ی جمالی"، "هیبت جلالی" را ببینند. چه‌بسا باید در "پاییز ۱۴۰۱"، دوباره "تابستان ۶۷" را آفرید. بگذار این "قاطعیت" را "سرکوب" بخوانند و جای "جلاد" و "شهید" را عوض کنند؛ در آنجا که "جان مردم"، بی‌ارزش شده است، نباید از خدعه‌ی واژه‌ها هراسید. "امنیت مردم"، خط قرمزِ نظام جمهوری اسلامی است. اگر بناست عده‌ای کشته شوند، این عده، اغتشاش‌گران هستند نه مردم و نیروهای نظامی و امنیتی. "خشونتِ مقدس"، همین است. 🌍
فرزند ایران را داعشی‌ها شهید کردند آرزوهای زیادی داشت اما نقش فضای مجازی ول و تروریست خبرنگاران و اکانت‌های اصلاح‌طلبان و تجزیه طلبان در این حوادث تروریستی بسیار پر رنگ است... اجازه ندهیم جای جلاد و شهید را عوض کنند ‎ سیدعلیرضا‌آل‌داود 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
هدایت شده از مهدویت🌱🇵🇸
16.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️هیچ واجبی به پای دفاع از نظام نمی‌رسد. 🔻او را از نماز واجب تر دانست، نماز اگر قضا شد امکان مجدد آن وجود دارد، اما نظام اگر آسیب دید، نماز آسیب می‌بینند، دین آسیب می‌بینند. به این دلیل امام خمینی ره: حفظ نظام را اوجب واجبات و از نماز واجب تر دانستند...
🌹پوستر| 25 آبان روز حماسه و ایثار اصفهان دوباره تکرار شد ♦️اغتشاشگران و گروهک های تجزیه طلب تکفیری خشمگین از عدم همراهی مردم و کسبه نصف جهان ناجوانمردانه دو نفر از مدافعان امنیت مردم اصفهان را به شهادت رساندند. عادل عابدینی 🌹🌹🌹🌹🌹
☘☘☘☘☘ ✅ داستان واقعی 💢برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند ✍حجت الاسلام شیخ احمد کافی فرمودند :یک نفر از رفقا از یزد نامه ای به من نوشته؛ آدم دینی خوبی است از عاشقان امام زمان است، از رفقای من است. در نامه چیزی نوشته که مرا چند روز است منقلب کرده؛ گرچه این پیغام خیلی به علما رسیده، به مرحوم مجلسی گفته به شیخ مرتضی انصاری گفته به شیخ عبدالکریم حائری گفته و... ، این بنده خدا نوشته: من چهل شبِ چهارشنبه از یزد می آمدم مسجد جمکران، توسلی و حاجتی داشتم. شب چهارشنبه چهلمی، دو هفته قبل بود. در مسجد جمکران خسته بودم، گفتم ساعتی اول شب بخوابم، سحر بلند شوم برنامه ام را انجام بدهم. در صحن حیاط هوا گرم بود، خوابیده بودم یک وقت دیدم از در مسجد جمکران یک مشت طلبه ها ریختند تو، گفتم چه خبر است؟ گفتند: آقا آمده. 🔺 من خوشحال دویدم رفتم جلو، آقا را دیدم اما نتوانستم جلو بروم. حضرت فرمودند: برو به مردم بگو دعا کنند خدا فرجم را نزدیک کند. به خدا قسم آی مردم دعاهایتان اثر دارد، ناله هایتان اثر دارد. خود آقا به مرحوم مجلسی فرموده: مجلسی به شیعه ها بگو برایم دعا کنند. هِی پیغام می دهد، به خدا دلش خون است. قربان غریبی ات شوم مهدی جان 📚 کتاب ملاقات با امام زمان در مسجد جمکران، ص۱۵۸ ‌‌ ☘☘☘☘☘☘
یقین پیدا کردم که ولی فقیه، نائب امام عصر عج است. دکتر محمود رفیعی در سال ۱۳۸۴ چله ای را به نیت دیدار مجدد با امام زمان آغاز کرد. در روز آخرین چله، پیرمردی را دید که او را به اسم صدا کرد و گفت: آقای رفیعی، امام زمان به شما سلام رساند و گفت: دیدار ما فعلا میسر نیست، اما به دیدار نائب ما خواهی رسید. دکتر رفیعی تعجب کرد، این شخص که بود؟! از کجا می دانست... همان روز با او تماس گرفتند وگفتند: به همراه دیگر جانبازان برای افطار به خدمت رهبر انقلاب خواهید رسید و در آنجا خاطرات را نقل خواهید کرد. چند روز بعد، دکتر رفیعی به دیدار نائب امام نائل شد. ایشان می‌گفت: دیگر یقین پیدا کردم که ولی فقیه، نائب امام عصر عج است. 📙برگرفته از کتاب منتظر. خاطرات جانباز شهید دکتر محمود رفیعی.