🌾🌾🌾🌾🌾
💠شمّه ای از جلوه های بعثت پیامبر اعظم(ص)
🌺خاتم پیامبران
🌹محمد صلی الله علیه و آله وسلم بزرگترین راز آفرینش و گل سرسبد عالم هستی است؛ اولین نور، آخرین فرستاده، برترین انسان و محبوب ترین خلق خداست که همه انبیای الهی عصاره وجود اویند. در جان شیدائی او؛ همه ی انوار عصمت و درجات علیای قرب الی الله، به وجه کامل و متعالی تجلّی یافته است. محمد صلی الله علیه و آله وسلم بر همه ی معالی عالم غیب و شهود و قدسیان ملکوت سروری و ولایت دارد.
🌺بارقه آسمانی
🌹افق اجتماع مردم در حجاز هم چنان تاریک بود. آشفتگی، اوضاع مردم را ناملایم کرده بود و امنیّت جانی و مالی و ناموسی نداشتند. از علم و حکمت خبری نبود. فضیلت آنها فقط در شعرسرایی و قصّه پردازی بود. ابرهای سیاه جهالت سَرتاسر آن محیط را در تاریکی فرو برده بود. ناگهان از شهر مکه نور پاکی همچون بارقه آسمانی فضای عالم را روشن کرد. این نور قدسی؛ ساحت عقل و تفکر بشر را برای همیشه منوّر گردانید.
🌺اعلان رسالت
🌹آن روز که اعلان رسالت داده شد، روز مجد و شرف، روز طلوع سعادت و عزت، روز رشد عقلی و ترقی انسان بود. روزی بود که بزرگ ترین منجی عالم بشریت، محمد بن عبد اللّه، برانگیخته شد و با نور قرآن، عالم را نورافشانی کرد و آفاق مجد و عظمت را بر روی سالکان باز نمود.
🌺لحن فرح بخش
🌹روزی که پیامبر بزرگ الهی حضرت محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم برای هدایت بشر برانگیخته شد، ندای وحیانی (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَق)َ از کوه حرا، بلند شد و در دنیای بشریّت طنین انداز گردید. این آهنگ جانفزایِ طبع روحانی بشر بود و مردم جهان در انتظار چنین آهنگی بودند. این لحن فرح بخش بر دل انسانها شراره های امید زد و آیات آفاق و انفسی را بر دیدگان و صحیفه ی قلبشان متجلی نمود.
🌺رحمة للعالمین
🌹حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم حامل اسرار آفرینش و راز خلقت بود. وجود او به ارسال پیامبران الهی و انزال کتاب های آسمانی پایان داد. او امان نامه ای الهی برای کل بشریت بود و با نشان بی بدیل رَحْمَةً للعالمین، تجلّی رحمت الهی بر بندگان خدا گردید.
🌺شعار توحید
🌹پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با شعار «قُولُوا لا اِلهَ اِلاّ اللّهُ تُفْلِحُوا؛ بگویید خدایی نیست جز خدای یگانه تا رستگار شوید»، مردم را به توحید ناب فراخواند و مذاهب دیگر را که در دست خوش تحریف قرار گرفته بودند منسوخ و باطل اعلام کرد.
🌺در اندیشه ی سرنوشت انسانیّت
🌹در روزگاری که بشریّت دچار سهمگین ترین بحران ها بود، زندگی به صورت جهنمی درآمده بود. از ستم، اختلاف، قتل، غارت، تجاوز، حق کشی، بی ایمانی؛ جهان چون زورقی بی بادبان؛ بر سر امواج خطرناک اقیانوسِ طوفانیِ تاریخ، از سویی به سویی می افتاد اگر از گردابی برون می آمد، به گردابی دیگر فرو می رفت ـ مردی در دل کوه های مکه خدا را عبادت می کرد و به سرنوشت انسانها و ارزش های والای الهی می اندیشید.
🌺دین فطری
🌹آخرین برگزیده الهی قانونی آورد که از مبدأ آفرینش شروع می شود، تا منتهای سیر آدمی، ادامه می یابد. شریعتی که با روحیه بشر سازگار و با طبیعت او عجین و آمیخته شده بود، دینی که فطری و قانون اجتماعی بود.
🌺آشنا ساختن با لذّت های معنوی
🌹مبعث روزی است که پیامبر الهی برانگیخته شد تا بشرِ غرقه در جهل و خرافات و مشحون از هواهای نفسانی را با لذّت های معنوی آشنا کند. وظایف او را به او یادآورد و به سرنوشت ابدی اش او را آشنا سازد تا در سایه تقوا و خشیت نسبت به درگاه قدس الهی، سعادت دنیا و فوز آخرت رهاوردش باشد.
🌹اللهم صل علی نور محمد و آل محمد فی الانوار
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🔵 شبهه: میگن آیا پیامبر هم تو اذان و نماز میفرمود اشهد انّ محمداََ عبده و رَسوله؟ یعنی شهادت میدم خودم رسول خدا هستم؟ یا مثلا به خودش صلوات و درود میفرسته؟ خندهدار نیست؟
🔻پاسخ: پیامبر(ص) یه شخصیت حقیقی مثل همه مردم داره و یه شخصیت و مقام الهی که از طرف خدا به ایشان اعطا شده. حضرت وقتی از شخصیت حقیقی که مثل همه مردم هست صحبت میکنن، میفرمایند "اَنا بَشَرٌ مثلُکُم" من هم بشری مانند شما هستم. از خودشون تعریفی نمیکنن، هیچ برتری برای خودشون نسبت به مردم قائل نمیشن در خلقت جسمانی خودشون ولی در ادامه فرقی که با مردم معمولی دارن رو اینطور بیان میکنن "یوحی الیّ"، به من وحی میشود.
شهادت دادن به مقام نبوت و رسالتی که خدا به ایشان داده یکی از شرایط مسلمانی هستش، یعنی اگه پیامبر به رسالت خودش که خدا بهش داده اقرار نمیکرد و به زبان نمیآورد نعوذ بالله مسلمونیش زیر سوال میرفت. خدا امر فرموده باید همه منجمله خود پیامبر(ص) هر روز این عبارت رو بیان و تکرار کنن. پیامبر هم مطیع دستور خداست.
🔻درباره صلوات هم همینطور
اولا که خود خدا در آیات قرآن میفرماید منِ خدا به پیامبرم صلوات میفرستم، بعد دستور میدهد که همه مؤمنان هم این کارو بکنن در این آیه که همه بارها شنیدیم:
إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
یکی از مؤمنین هم خود پیامبراکرم هستش که باید امر خدارو اجابت کنه و بر خودش سلام و صلوات بفرسته.
درضمن ما خودمون تو نمازامون روزی ۵ بار به خودمون سلام میفرستیم. آخر نماز که میگیم السلام علینا.... ، سلام برما...
دیگر انبیا هم به خودشون سلام میفرستادن، مثلا حضرت عیسی تو سوره مریم به خودش سلام میده و میفرماید، وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا.
اینها منیّت و تعریف از خود نیست. این سلام و صلوات فرستادنها بخاطر ارج نهادن به اون مقام نبوت و رسالتی هست که خدا به ایشان اعطا کرده.
حتی اگه تعریف از خود باشه هم مشکلی نداره، خود خداهم از خودش تعریف میکنه، اونجا که بعد از خلقت انسان میفرماید "فتبارَکَ اللّه اَحسنُ الخالقین" آفرین بر خدای که بهترین آفرینندگان است.
✍ حسیندارابی
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
✳️ #محمد پیامبری برای همیشه... ✳️
📌 این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگیهای رفتاری #پیامبر_اکرم (صلوات الله علیه) است که از زبان حضرت #سیدالشهداء علیهالسلام توصیف شده است :
⚫️ «دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمیشد؛ «مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(صلوات الله علیه) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشهداری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟ «لِیسَت لَه راحةٌ» هرگز پیامبر را بیدغدغه نمیدیدیم، همیشه دغدغۀ چیزی داشت. «طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوتهای طولانی بود.
⚫️ «لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانیکه لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، الا وقتیکه حرف زدن، ضرورت و فایدهای میداشت.
⚫️ لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بیاراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچوقت از او نمیترسیدیم.
⚫️ نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچکس و هیچچیز را نمیگفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاهقاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت.
⚫️ رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟ سیدالشهداء میفرماید: بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم».
⚫️ «مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع میکرد و از او چیزی و کمکی میخواست، محال بود که بیجواب و با دست خالی برگردد؛ پیغمبر اگر داشت، میداد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه میکرد، از او عذر میخواست، به او آرامش میداد و بهگونهای سخن میگفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود.
⚫️ هیچکس از محضر پیامبر صلی الله علیه و آله ناراحت بیرون نمیرفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان میرفتند و در ساحت قدس او قرار میگرفتند، از جلسه که بیرون میآمدند، نمیتوانستند از او متنفّر باشند.
⚫️ «و صارَ لَهُم أباً» برای مردم #پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچکس بیدلیل، احترامی بیش از بقیه یا بیاحترامی قائل نمیشد. اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی میچرخید و حتی به سخنان افراد که گوش میداد، بهطرز مساوی گوش میداد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت.
⚫️ مجلس پیامبر (صلوات الله علیه) مجلس صدق حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچوقت صدا بلند نمیشد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن میگفتند و همه متواضع بودند. به بزرگترها و مُسنّترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها با #مهربانی برخورد میکردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند.
⚫️ چهرۀ پیامبر(صلوات الله علیه) شاد بود، ابرو گره نمیکرد، مگر آنگاه که بیعدالتی یا منکری را میدید. «سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت میشد با او رابطه برقرار کرد. «لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود. «و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیبگیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمیکرد. «و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود.
📖 #محمد_پیامبری_برای_همیشه / #حسن_رحیمپور_ازغدی / ص ۲۹-۳۴
✅ پ.ن : تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانیای است که در کتاب شریف «معانیالاخبار، ص۸۲» نقل شده است.
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
⏪اولین ساعات نخستین وحی بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله چه گذشت؟
🔶به گوشه ای از اعتقاد مکتب اهل بیت علیهم السلام در این باب توجه کنید:
💠امیرمؤمنان علیه السلام چنین فرمودند:
🔶و همانا خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خویش را از اولین لحظه که پیامبر از شیر گرفته شد، با آن حضرت قرین و همراه ساخت، تا او را در تمام حالات و لحظات به راههای بزرگواری سلوک داده و راهبری نماید، و بهترین اخلاق ها را به وی آموزش دهد ....
او در هر سال مدتی در کوه حِرا برای عبادت، عزلت و مجاورت اختیار می کرده، من او را می دیدم، و دیگران از دیدارش محروم بودند .....
من نور و پرتو وحی را در سیمای آن حضرت می دیدم، و بوی خوش نبوت را از وی استشمام می کردم؛ بی هیچ تردید صدای نالهء شیطان را در هنگام نزول اولین وحی بر آن حضرت شنیدم؛
عرضه داشتم: یا رسول الله این ناله چیست؟
💠فرمود: این شیطان است که از پرستیده شدن مایوس و ناامید شده ، و این چنین به ناله درآمده است.....(۱)
🔶امام هادی علیه السلام در ضمن روایتی طولانی می فرمایند:
🔷....خداوند دل او را برترین و خاضع ترین و خاشع ترین و مطیع ترین دل ها در برابر خویش یافت؛ بنابراین اجازت فرمود تا درهای آسمان و ملکوت و معنا بر روی او گشوده شود، و پیامبر به حقایق موجود در آسمانها دیده گشاید؛
به فرشتگان نیز اجازت فرمود تا بر او نزول یابند، به رحمت خویش فرمان داد تا از ساق عرش بر سر او فرود آید، و جبرئیل را نیز بر او نازل ساخت....
پیامبر از کوه فرود آمد.....خداوند .... همه ی اشیاء اطراف او، سنگ ها و صخره ها و کوه ها را به همراهی با وی به صدا درآورد؛ پیامبر به هر چیز که می رسید این ندا را می شنید:
ألسَّلامُ عَلَيكَ يا محمَّد، ألسَّلامُ عَلَيكَ يا وَلِيَّ اللهِ، السَّلامُ عَلَيكَ يا رَسولَ اللهِ.(٢)
📚1-نهج البلاغه خ۱۹۲
📚2-تفسیر الامام العسكري/۶۰-۶۱ ؛ 📚بحارالأنوار ۲۰۵/۱۸ ؛ حلیة الأبرار ۳۷/۱
http://lib.eshia.ir/71860/18/205
http://lib.eshia.ir/71860/18/206
#عید_مبعث
─┅═ೋ❅🕋❅ೋ═┅─
🔰 #سرخط_دیدار | مروری بر بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی ۱۴۰۱/۱۱/۲۹
🌺تبریک عرض میکنم عید سعید مبعث را
🌼به شما حضّار محترمی که اینجا تشریف دارید،
🌼به همهی ملّت ایران، به همهی مسلمانان جهان و
🌼به همهی حقطلبان عالم که اگر ندای بعثت به گوش دل حقطلبان عالم برسد، قطعاً مجذوب آن خواهند بود.
💠درباره گنجینههای بعثت نبیّ اعظم
💎بعثت نبیّ اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بزرگترین هدیهای است که خداوند متعال به مجموع بشریّت عنایت کرده.
👈علّت هم این است که بعثت حامل گنجینههایی است برای بشر که این گنجینهها تمامنشدنی است.
✨این گنجینهها میتواند سعادت بشر را در زندگی خودش، در همین زندگی دنیا ــ تا قبل از آخرت ــ تأمین کند.
❇️این گنجینهها چه چیزهایی است؟
1️⃣توحید و نفی عبودیّت غیر خدا
📌عبودیّت خدا بشر را از بردگی و بندگی دیگران خلاص میکند.
📌گرفتاری بشر، اسیر بودن در چنگ دیگران است.
2️⃣تزکیه جامعه و انسان از انواع فسادهای اخلاقی
💠یُزَکّیهِم💠
3️⃣تعلیم کتاب و زندگی را تحت ادارهی هدایتِ الهی قرار دادن
💠وَ يُعَلِّمُهُمُ الكِتاب💠
4️⃣تعلیم حکمت و اداره جامعه با عقل، خردمندی و فرزانگی
💠يُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَ الحِكمَة💠
5️⃣تعلیم استقامت برای رسیدن به مقصود
💠فَاستَقِم كَما اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَك💠
6️⃣قسط و عدالتِ بدون تبعیض، اداره زندگی با قسط توسط خود بشر
💠لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسط💠
7️⃣سخت بودن و غیر قابل نفوذ بودن در مقابل بدخواهان
💠اَشِدّاءُ عَلَى الكُفّار💠
📌«اَشِدّاء» به معنای شدّت عمل نیست.
📌«اَشِدّاء» یعنی سخت بودن، محکم بودن، غیر قابل نفوذ بودن.
8️⃣مهربانی و صمیمیّتِ بین افراد جامعه
💠رُحَمآءُ بَينَهُم💠
9️⃣کنارهگیری از طغیانگران و اشرارِ عالم
💠اِجتَنِبُوا الطّاغوت💠
0️⃣1️⃣رهایی از جهل و تعصب
💠وَ يَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم وَ الاَغلالَ الَّتی كانَت عَلَیهِم💠
🔺بعضی از ما مسلمانها این گنجینهها را اصلاً نمیشناسیم؛
🔺بعضی از ما آن را انکار میکنیم، کفران میکنیم این هدیههای عظیم الهی را؛
🔺بعضی از ما به آنها افتخار میکنیم منتها عمل نمیکنیم.
👇نتیجه این است که دنیای اسلام دچار اینها میشود:
🚨تفرقه
🚨عقبماندگی
🚨ضعف علمی و عملی
🌐در قرن سوم و چهارم قمری مسلمانها با عمل کردن نصفهنیمه به این گنجینههای عظیم توانستند بزرگترین تمدّنهای زمان خودشان را ایجاد کنند.
💪ما میتوانیم با رجوع به گنجینههای بعثت، ضعفهای دنیای اسلام را برطرف کنیم.
🏷ضعف دنیای اسلام در مورد فلسطین
🚨امروز یکی از مسائل مهمّ ما مسئله فلسطین است.
‼️یک کشور به طور کامل در قبضهی انسانهای وحشی قرار گرفته، دنیای اسلام هم تماشا میکند!
⚠️این به خود دنیای اسلام هم ضربه زده
🔻همین که کشورهای اسلامی در مقابل یک چنین تجاوزی سکوت کردهاند و
🔻در مواردی، بخصوص در این اواخر متأسّفانه با آن همراهی کردهاند،
❌این کشورها را هم تضعیف کرده، این وضعیّت را برایشان پیش آورده و دشمن را بر اینها مسلّط کرده.
✖️امروز قدرتهای دنیا برای خودشان حق قائلند که در کشورهای اسلامی دخالت کنند؛
📌آمریکا یک جور، فرانسه یک جور، آن یکی یک جور.
🤷🏻♂️مشکلات خودشان را در کشورهای خودشان نتوانستهاند حل کنند،
🗣میخواهند بیایند کشورهای اسلامی را تصرّف کنند و به ادّعای خودشان مشکلات اینها را حل کنند!
✔️اگر در قضیّهی فلسطین از روز اوّل، دولتهای اسلامی محکم میایستادند،
☝️قطعاً امروز وضعِ منطقهی غرب آسیا، منطقهی ما، وضع دیگری بود؛
↙️امروز ما قدرتمندتر و متّحدتر بودیم و از جهات گوناگون، وضعمان بهتر بود.
💡امروز جمهوری اسلامی حرف دل مسلمانان مظلومِ فلسطین را صریح و علنی بیان میکند.
🔺همین موجب شده 🔻
📡دشمنان متمرکز بشوند و ایرانهراسی راه بیندازند و
🗣آن کسانی که خودشان هم موظّفند که لااقل به اندازهی ما به فلسطین کمک کنند، با آنها همصدا بشوند در مورد ایرانهراسی.
❇️راهِحلّ همهی این مشکلات، برگشت به اسلام است.
✅همهی اجزای امّت اسلامی احتیاج دارند به اینکه با هم همکاری کنند.
🍀امیدواریم خدای متعال کمک کند، همهی ما بتوانیم از بعثت به معنای واقعی کلمه استفاده کنیم و مبعث پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به معنای حقیقی کلمه عید دنیای اسلام و امّت اسلامی قرار بدهیم.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🔴بچه ها را در معرض چشم زخم قرار ندهید!
✳️استاد محمدعلی مجاهدی نقل کرده اند:
یک سال به اتفاق همسر و دختر چهار سالهام عازم مشهد مقدس شده بودیم. در همان روز ورود به مشهد بلافاصله پس از عتبه بوسی علی بن موسی الرضا علیه السلام ، توفیق زیارت آقای مجتهدی را پیدا كردیم.
💠دخترم لباس عربی چین داری به تن داشت و درحیاط خانه سرگرم بازی بود.
🌹 آقای مجتهدی رو به من و همسرم كرده، فرمودند:
چرا در حق این كودك معصوم ظلم میكنید؟!
💥 شنیدن جمله عتاب آمیز آن مرد خدا برای ما بسیار سنگین آمد! زیرا در حد توانی كه داشتیم چیزی از دخترمان فرو گذار نمیكردیم.
🌷هنگامی كه آن مرد خدا تعجب ما را دید، فرمود:
این بچه دارد از بین میرود! طبیعت كودك خیلی لطیف است و تاب چشم زخم ندارد...!
❄️از شنیدن این مطلب، تعجب من و همسرم بیشتر شد زیرا به چشم خود میدیدیم كه دخترمان با شادی كودكانه خود سرگرم بازی كردن است و مشكلی ندارد!
⚡️دقایقی گذشت ناگهان دخترم نقش زمین شد و رنگ چهرهاش تغییر كرد و نفسش به شماره افتاد!
🍀 من و همسرم از دیدن این صحنه به اندازهای دست و پای خود را گم كرده بودیم كه نمیدانستیم چه باید بكنیم؟!
🌺حضرت آقای مجتهدی آمدند و دخترم را در آغوش گرفتند و در حالی كه ذكری را زمزمه میكردند، بر روی او میدمیدند!
🌾دخترم پس از چند دقیقهای، رفته رفته حالت طبیعی خود را پیدا كرد و باز سرگرم شیطنتهای كودكانه خود شد!
✨حضرت آقای مجتهدی در حالی كه ما را به صرف میوه دعوت میكردند، رو به همسرم كرده فرمودند:
🍃خانم همشیره! لزومی ندارد كه این لباس زیبا را بر تن این كودك كه خود بسیار زیبا است بپوشانید و بعد او را از میان كوچه و بازار عبور دهید و نظر مردم را به طرف او جلب كنید!
📝وآنگهی چرا به هنگام بیرون آمدن از خانه صدقه ندادید؟! می دانید كه صدقه، رفع بلا میكند!
💠آن مرد خدا راست میگفت. هنگامی كه به دیدار او میرفتیم در بین راه بسیاری از افراد دختر خردسالم را به هم نشان میدادند و سرگرم تماشای او میشدند و ما از این مطلب غافل بودیم كه به دست خودمان داریم برای او درد سر ایجاد میكنیم...
📕کرامات شیخ جعفر مجتهدی ره
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
#داستانک_قابل_تامل
🕊مهلت ندادن عزرائیل
حضرت عیسی (علیه السلام) با مادرش مریم (سلام الله علیها) در کوهی به عبادت خدا مشغول بودند، و روزها را روزه می گرفتند. غذایشان از گیاهان کوه بود که عیسی (علیه السلام) تهیه می نمود.
یک روز نزدیک غروب شد، عیسی (علیه السلام) مادرش را تنها گذاشت و برای به دست آوردن سبزیجات کوهی، رفت، هنگام افطار فرا رسید، مریم (سلام الله علیها) برخاست تا نماز بخواند،
ناگاه عزرائیل نزد مریم (سلام الله علیها) آمد و بر او سلام کرد، مریم پرسید: تو کیستی که در اول شب بر من سلام کردی و با دیدن تو، بیمناک شدم؟.
عزرائیل گفت: من فرشته مرگ هستم.
مریم پرسید: برای چه به اینجا آمده ای؟
عزرائیل گفت: برای قبض روح تو آمده ام.
مریم گفت: چند دقیقه به من مهلت بده تا پسرم نزد من بیاید
عزرائیل گفت: مهلتی در کار نیست، و آنگاه روح مریم (سلام الله علیها) را قبض نمود.
عیسی (علیه السلام) وقتی نزد مادر آمد، نگاه کرد که مادرش بر زمین افتاده است، تصور کرد که مادرش خوابیده است،
مدتی توقف کرد، دید مادرش بیدار نشد و وقت افطار گذشته است، صدا زد ای مادر برخیز! افطار کن.
ندائی از بالای سرش شنید که مادرت از دنیا رفته و خداوند در مورد وفات مادرت به تو پاداش می دهد.
عیسی (علیه السلام) با دلی سوخته، به تجهیز جنازه مادر پرداخت و او را به خاک سپرد و، غمگین بر سر تربتش نشست و گریه می کرد و به یاد مادر گفتاری جانسوز می گفت،
در این هنگام ندائی شنید، سرش را بلند کرد، مادرش را در بهشت (برزخی) که در کاخی از یاقوت سرخ بود دید گفت: ای مادرم! از دوری تو سخت اندوهگین هستم.
مریم (سلام الله علیها) فرمود: پسرم، خدا را مونس خود کن تا اندوهت برطرف گردد.
عیسی (علیه السلام) گفت: مادر جان با زبان گرسنه و روزه از دنیا رفتی.
مریم (سلام الله علیها) فرمود: خداوند گواراترین غذا که نظیر نداشت به من خورانید.
عیسی (علیه السلام) گفت: ای مادر! آیا هیچ آرزو داری؟
مریم (سلام الله علیها) گفت: آرزو دارم یک بار دیگر به دنیا باز گردم، تا یک روز و یک شب را به نماز برآورم، ای پسر اکنون که در دنیا هستی و مرگ به سراغت نیامده است، هر چه می توانی توشه راه آخرت را (با انجام اعمال نیک) از دنیا برگیر
📚 منهاج الشارعین - منهج 13، ص 59
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
گل ملکه
ظهر بود، نشسته بودم تو ایستگاه اتوبوس تا ماشین بیاد و برم سمت منزل.
برای اینکه حوصلم سر نره و یه چیزی هم یادگرفته باشم همیشه یه مجله همراهم بود که تو ایستگاه یا اتوبوس اونو میخوندم.
از توی کیفم مجله رو در آوردم و مشغول خوندن شدم اما گاهی اتفاقات توی ایستگاه حواسمو پرت میکرد.
داشتم مطلبی میخوندم در مورد گلی به نام ملکه شب، این گل فقط سالی یک بار در نیمه شب، گل می ده و تا سحرگاهان فقط گلش عمر داره.
عکاسان و گردشگران زیادی برای ثبت و دیدن این لحظه جمع می شوند و تا صبح از دیدن و تصویر برداری از آن لذت میبرند.
صدای ذوق کردن یه مادر، نظرم و به خودش جلب کرد. آخ قربونت برم مرسی که اینقدر مهربونی، با احساسی، قربونت بشم.
کنار ایستگاه اتوبوس یه باغچه بود پر از گل های هفت رنگ، پسر بچه یه دونه از اون گل های هفت رنگ و کنده بود و برای مادرش آورده بود، مادرش هم از آوردن گل خیلی خوشحال شده بود و حسابی ذوق کرده بود.
صدای بوق ماشین ها نمیزاشت برم بقیه مطلب در مورد گل ملکه شب و بخونم، یکم سرمو آوردم از ایستگاه بیرون دیدم سمت راست ایستگاه، ماشین های شیک و مدل بالا ترمز میزنن یا سرعت شون و کم میکنند و بوق میزنن برای خانمی که با وضع ظاهری نامناسبی اونجا ایستاده بود.
ناخودآگاه یاد مقاله ی که تو مجله داشتم میخوندم افتادم.
برای یک گل جمعیتی جمع میشوند، تا صبح بیدار میمونند تا بتونند ثبت لحظه بکنند، عکاسی بکنند یا با هاش خاطره بسازن اما گل هفت رنگ و توی باغچه هر رهگذر و بچه بازی گوشی میتونه بکنه، چون مثل اون گل زیاده و ارزش چندانی هم نداره
#داستان_آموزنده
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
💫🌟💫🌟💫🌟💫
✅داستان ديدار امام زمان (عليه السلام)
شب يود و تاريك. ستارهها در دل آسمان ميدرخشيدند. دل علامه هم روشن بود. شب جمعهاي ديگر بود و او هم چون هميشه يكه و تنها در دل بيابان به شوق زيارت مولايش حسين (عليهالسلام) ميرفت.
مبهوت آسمان بود و عظمت پروردگارش. نفهميد غريبه پياده كي و چطور همراهش شد! به خود كه آمد ديد دارد با او از هر دري ميگويد. اما نه، كلام غريبه فراتر از آن بود كه اين طور حيفش كند. عظمت از كلامش ميباريد انگار! حسي غريب در وجود علامه چنگ ميزد. تصميم گرفت از مسايل علمي بپرسد. هرچه ميگفت غريبه بيدرنگ پاسخ ميداد. همه آن مشكلات علمياي را كه جمع كرده بود تا روزي از عالمي جواب بگيرد حالا داشت حل ميشد. هنوز سؤال علامه تمام نشده پاسخ غريبه حاضر بود. گويا همه آن سؤالات را از قبل شنيده و حال تنها آماده پاسخ بود.
دريايي در دل علامه به تلاطم افتاده بود:«آخر چه طور! مگر مي شود!؟»
اما جوابي براي سؤال خود پيدا نميكرد. باز پرسيد، پرسيد و پرسيد، چون تشنهاي كه به آب رسيده باشد. اينبار غريبه نظري خلاف فتواي علامه داد و او با همه حيرتش نتوانست سكوت كند. به نظرش اين فتوا خلاف اصل و قاعده بود، گفت:«من اين را نميپذيرم، حديثي طبق اين فتوا نداريم.» غريبه لبخندي زد و گفت: «شيخ طوسي در تهذيب حديثي در اينباره آورده است.» علامه باز لجاجت كرد، گفت:«نه، به ياد ندارم آن را در تهذيب ديده باشم.» غريبه كه سرشار آرامش بود پاسخ داد:«از اول آن نسخه تهذيب كه داري فلان قدر بشمار، در فلان صفحه و فلان سطر حديث را خواهي ديد.»
علامه باز در شگفت ماند، توان حرف زدن نداشت. مات و مبهوت به چهره غريبه نگاه ميكرد. خيره شده بود به چشمهاي معصومش و زيرلب زمزمه ميكرد:«خداوندا! چه عظمتي در اين چشمهاست. چيست در اين نگاه كه اينطور ذوبم ميكند؟ كيست اين غريبه كه هم پايم شده است در دل اين صحرا؟ نكند ...
نكند او همان گمشدهاي است كه سالهاست به دنبالش هستم! نكند ...» تنش به لرزه درآمد. تازيانه از دستش به زمين افتاد. نتوانست تحمل بياورد، پرسيد:«آيا در زمان غيبت، ديدار امام عصر ممكن است؟» غريبه خم شد تا تازيانه را از زمين بردارد. دل در سينه علامه نبود ديگر. چه پاسخ خواهد داد، نميدانست. غريبه قد راست كرد و تازيانه را ميان دستهاي علامه گذاشت. نگاهي به چهره آرام و بيقرار علامه كرد، گفت:«چگونه نميتوان ديد حال آن كه دست او ميان دست توست؟!»
يكباره آسمان و ستارگانش را همه در برابر خود ديد: گويا خورشيد ميان دستهايش بود كه حرارتش داشت اينطور ذوبش ميكرد.پرده اشك، چشمهاي علامه را پوشاند. تاب نياورد ديگر. خود را از بالاي مركب پايين انداخت تا بر پاي مولايش بوسه بزند. ميخواست قالب تهي كند از شوق. جسماش ديگر تاب اين همه التهاب و اضطراب و عشق را نياورد، از هوش رفت.
چشم كه بازكرد، خودش بود و يك دنيا حسرت، كاش زودتر شناخته بود آن غريبه آشنا را.
به خانه بازگشت. كتاب تهذيب را گشود. آري، حديث همان جا بود. درست همان صفحه و همان سطر. قلم برداشت و با دست لرزان بر حاشيه كتاب نوشت:«اين حديث، آن حديث است كه حضرت وليعصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خبر آن را به من داد و نشاني آن را با شماره صفحه و سطر كتاب برايم گفت.» چشمش به تازيانه پيش رويش افتاد. آن را به آرامي در دست گرفت. بوسيد، بوييد، چه عطر غريبي ميداد آن تازيانه كه بوي نرگس داشت.
منابع:
1- حسن جلالي عزيزيان، نگاه سبز، ملاقات با امام زمان(عج)، دفتر نشر مصطفي، ص58.
2- محمدباقر ملبوبي، الوقايع و الحوادث، انتشارات دارالعلوم، ج4، ص10.
3- سيد نعمتالله حسيني، مردان علم در ميدان عمل، ص 354.
منبع: ماهنامه ي ديدار آشنا- ش 80 – ارديبهشت 86 – ص 10.
💫🌟💫🌟💫🌟💫🌟💫
✅ نماز و یاد پیامبر (ص)
✍استاد قرائتی: در هر دو ركعت نماز، یك تشهد مى خوانیم كه در آن به یگانگى خداوند و رسالت حضرت محمّد صلى الله علیه وآله اقرار مى كنیم. هر روز در پنج وقت این اقرار و اعتراف به توحید و نبوّت لازم است تا انسان راه را گم نكند، مكتب و صاحب آن را فراموش نكند، بر او صلوات بفرستد و در این اقرار و صلوات در ردیف خداوند و فرشتگان قرار بگیرد. زیرا قرآن مى فرماید: «انّ اللَّه و ملائكته یصلّون على النبى» (احزاب، 52) خدا و ملائكه بر پیامبرش صلوات مى فرستند، پس چرا ما نفرستیم؟ مگر او ما را نجات نداد؟ سلام بر پیامبر اسلام كه ما را نجات داد.
📚 کتاب۱۱۴نکته دربارهی نماز، محسن قرائتی
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
👈 بهترین روز شادی انسان چه روزی است؟؟؟
🌴مرد نیکوکاری در حال نشاط و خوشحالی خدمت امام جواد علیه السلام رسید. حضرت فرمود: چه خبر است که این چنین مسرور و خوشحالی؟
🌴آن مرد عرض کرد: فرزند رسول خدا! از پدر شما شنیدم که می فرمود: بهترین روز شادی انسان روزی است که خداوند توفیق انجام کارهای نیک و خیرات و احسانات به او دهد و او را در حل مشکلات برادران دینی موفق بدارد. امروز نیازمندانی از جاهای مختلف به من مراجعه کردند و بخواست خداوند گرفتاریهایشان حل شد و نیاز ده نفر از نیازمندان را برطرف کردم، بدین جهت چنین سرور و شادی به من دست داده است.
🌴امام جواد علیه السلام فرمود: به جانم سوگند! که شایسته است چنین شاد و خوشحال باشی! به شرط این که اعمالت را ضایع نکرده و نیز در آینده باطل نکنی. سپس امام علیه السلام فرمود:
🍀يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذي
🌼ای آنانکه ایمان آوردهاید، اعمال نیک خود را با منت نهادن و اذیت کردن باطل نکنید(بقره، آيه۲۶۴)
📘 بحار ج۴۹، ص۵۵
❣روزی که دلی را به نگاهی بنوازند
❣از عمر حساب است همان روز و دگر هیچ
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂