...
در زمانهای که مصداق کامل لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً امید ما فقط به اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة است.
#یاحسین
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
بررسی گزینه جوان پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش
در یادداشت قبل در مورد شرایط امروز آموزش و پرورش برای انتخاب وزیر سخن گفتیم و وضعیتی را تشریح کردیم که از آن میتوان به شکاف نسلی و مدیریتی در آموزش و پرورش تعبیر کرد. از طرف دیگر شرایط ویژه آموزش و پرورش را خصوصاً در سالهای پیشرو را نیز قبلاً در یادداشتهایی ذکر کردیم.
با توجه به شناختی که از آموزش و پرورش و ظرفیتهای درونی آن داشتیم و با توجه به نیازهای بلند مدت آموزش و پرورش، لزوم استفاده از جوانان را در بدنه مدیریتی آموزش و پرورش ضروری میدانستیم و میدانیم. جوان شدن بدنه مدیریتی آموزش اگر در این دولت اتفاق نیفتد آسیب جدیای به آموزش و پرورش وارد میشود چرا که این دوران تنها دورانی است که امکان بکارگیری جوانان در مدیریتها با همراهی و مشورت مجربان وجود دارد، ساختار نیروی انسانی آموزش و پرورش و سیل بازنشستگی نیروها در این وزارتخانه مهم، هیچ فرصت دیگری برای این همنشینی میمون فراهم نمیکند.
در این تحلیل دو استراتژی برای تعین وزیر امکان وقوع دارد: انتخاب یک وزیر جوان و تیم مدیریتی جوان و در کنار آن استفاده از مجربان و باسابقهها در مشاورهها و برخی جایگاههای ضروری و گزینه دوم انتخاب یک وزیر باسابقه و کارکشته با یک تیم مدیریتی جوان.
هر استراتژی شاخصهایی را به همراه خواهد داشت. طبیعتاً در مدل انتخابی وزیر جوان ایجاد اطمینان از کفایت مدیریتی و تجربه و شناخت کافی از وزارت آموزش و پرورش و دستگاههای سیاسی و اداری کشور و داشتن ایدهها تحولی معتبر به همراه جسارت تصمیمگیری و اقدام، شاخصهایی هستند که باید با ریسک مقبولی مورد توجه قرار گیرند. در مدل دوم نیز باید فردی با روحیه تحولگرایانه و مشورت پذیر و جوان باور انتخاب گردد. انتخاب هر کدام از استراتژیها بیشتر از آنکه در یک بحث نظری نتیجهگیری شود تابع واقعیتها و گزینههای موجود است. اما گرایش و پیشنهاد اینجانب مدل اول بوده است.
در یک نگاهِ مرسوم، گذرتجربی مرحله به مرحله از سطوح معلم و مدرسه تا سطوح مدیریتی منطقه، استان و ستاد به عنوان یک شرط اساسی برای پستهای مدیریتی در سطح وزارت ذکر میشود. در اینجا به صراحت میگویم گذر از این مسیر به هیچ وجه نمیتواند تضمین کننده شایستگی باشد و در پارهای از موارد نیز ممکن است مخل باشد. به عنوان نمونه گاهی زیست طولانی در مناطق آموزش و پرورش با توجه به ساختار سیاسی ادارات آموزش و پرورش، از افراد نیروهایی کاملاً دیسپلینی و یا محتاط میسازد. چه اینکه خود این ساختار سلسله مراتبی یک از موانع تحول تلقی میشود و در این زمینه نیز قبلاً در این کانال مطالبی از نظر مخاطبان گذشته است.
بنابراین بنده برای ارزیابی و تأیید یا رد گزینه پیشنهادی نداشتن سوابق مدیریتی در منطقه و استان را معیار قرار نمیدهم و از این سوابق در صورتی که شکل منفی پیدا نکرده باشند به عنوان امتیاز مثبت استفاده میکنم. در واقع آنچه زیربنای معیار قرار دادن این سوابق است، کسب شناخت عمیق و درست از حیطه مدیریتی میباشد، البته که یکی از فرایندهای بسیار قوی برای پیدان کردن شناخت از آموزش و پرورش حضور در لایههای مدرسه، منطقه، استان و ستاد میباشد اما تنها مسیر ممکن این نیست.
آقای باغگلی نزدیک به 3 سال مدیر عاملی بنیاد فرهنگی رضوی (مدیریت 19 مدرسه) را به عهده داشته است. در کشور نمونه دیگر این مدارس با تعداد بیشتر وجود دارد. مدارس صدار وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، مدارس سما وابسته به دانشگاه آزاد اسلامی، هنرستانهای وابسته به وزارت ارشاد، مدارس وابسته به سپاه و... نمونههای دیگری از این نوع مدارس هستند که همگی از نظر تعداد و گستردگی در سطح کشور در جایگاه بالاتری نسبت به مدارس امام رضا علیه السلام قرار میگیرند.
اینکه این فرصت چقدر در شناخت آموزش و پرورش به وی کمک کرده باشد را باید با بررسی عملکردش در این مدارس و خصوصاً از آموزش و پرورش خراسان رضوی جویا شد و همچنین برنامه و گفتگوهای قبلی و چند روز اخیر نیز میتواند منبع سنجش باشد.
رشته تحصیلی مرتبط و آشنایی با مفاهیم تخصصی در هر حوزه کاری البته مورد نیاز است و به عنوان یک ویژگی مثبت تلقی میگردد اما به همان اندازه و بیشتر میتواند حجاب راه گردد! خصوصاً اینکه در سوابق مدیریتی کشور و آموزش و پرورش افرادی با بالاترین درجه علمی و بیشترین تطابق مدرک تحصیلی با حوزه کاری خود اتفاقاً بدترین عملکردها را در دوران یک سازمان و یا بخش رقم زدهاند.
آسیب فاصله داشتن دانشگاه، از مسائل اساسی کشور میتواند زیست دانشگاهی را اتفاقاً به عنوان یکی از شاخصهای منفی در سوابق برای پذیرش مسئولیت و مدیریت در کشور قلمداد کند مگر شواهد روشنی از شکستن این مرز توسط فرد وجود داشته باشد. در سوابق آقای باغگلی پا گذاشتن بر دریای پرتلاطم اجرا و مسائل کشور در حد فرصت و عمری که داشتهاند قابل مشاهده میباشد.
ادامه دارد...
بررسی گزینه جوان پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش «بخش دوم»
در یادداشت قبل بستری برای بررسی گزینه پیشنهادی وزارت آموزش و پرورش بحث شد. قطعاً یکی از ملاکها لزوم آشنایی با دستگاه آموزش و پرورش است به عنوان یک نظر کارشناسی گفته شد که تنها مسیر کسب آشنایی، گذر سلسله مراتبی در لایههای مختلف مدیریتی نیست.
میزان شناخت از وضع موجود، آرمانگرایی را معقول و اقدامات را منطقی و مسیر تحول را ممکن میکند وگرنه تلاش برای تحقق آرمانها بدون در نظر داشتن زمینهها، نتیجهای جز اتلاف منابع و زمان و همچنین ایجاد شکاف بین مدیریت و بدنه نتیجهای نخواهد داشت. گاهی پیشنهادهای آرمانگرایانه در جایگاه مدیریت میتواند نشان خوبی از نشناختن سیستم باشد؛ البته این بدان معنا نیست که مدیران نباید چشمانداز و آرمان داشته باشند و یا آنها را ابراز کنند! بلکه آنچه حیاتی است ترسیم وضع مطلوب میسور در بستر زمان و مقتضیات است.
مدیری و مجری ای که نتواند این وضع را درک کند احتمالا در فرایند تحول با زیردستان دچار چالش میشود و هر دو بر علیه هم خواهند شد. واقعیت این است که بررسی بنده از دوران مدیریت آقای باغگلی در مدیریت مدارس آستان قدس رضوی تا حدودی مؤید این مطلب است. نمونه دیگری از تأیید چنین آسیبی، بخشی از گفتگوی وی با برنامه ملتشهر9 است که در آن پیشنهادی در جایگاه حاکمیت و دولت برای آینده مدیریت نظام تعلیم و تربیت طرح میکنند میباشد.
البته در آن گفتگوی 45 دقیقهای وجود نگاههای تحولخواهانه و نو در ارتباط با تعلیم و تربیت مدرسهای کاملاً مشهود و در جای خود مغتنم است.
بنده از آقای باغگلی یادداشتها، نظرات و یا کار علمی و عملی در حوزه سیاستگذاری و مسائل کلان آموزش و پرورش به دست نیاوردم، لذا به نظر میرسد در مجموع اگر توسط مجلس موفق به کسب رأی اعتماد شوند حداقل در ابتدای راه و کار برای درک درست شرایط و اتخاذ تصمیمهای درست نیاز به کمک زیادی خواهند داشت.
البته در مورد ارزیابی عملکرد آقای باغگلی به دو نکته میتوان اشاره کرد: لاجرم ارزیابی رئیس جمهور محترم، مشاوران و نزدیکان ایشان در این زمینه مثبت است وگرنه به عنوان گزینه به مجلس معرفی نمیشدند. ارزیابی دیگری را باید از کادر، کارکنان، معلمان و اولیاء دانشآموزان مدارس آستان قدس رضوی پیجویی کرد، البته هر دو ارزیابیها باید به خوبی تحلیل شوند و صرفاً به دادهها و نظرات خام اکتفا نگردد.
ادامه دارد....
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
در صحبتهای برخی نمایندگان و برخی از پیشکسوتان آموزش و پرورش گاهی به سن وزیر پیشنهادی تعریض میشود خوب است این چند خط را بخوانند:
شهیدان رجایی و باهنر به ترتیب در 46 و 47 سالگی و مرحوم پرورش در 39 سالگی، آقای اکرمی در 44 سالگی، آقای نجفی در 37 سالگی، آقای مظفر در 45 سالگی وزیر آموزش و پرورش شدهاند، اساساً میانگین سنی وزیران آموزش و پرورش از اول انقلاب بجز دولت یازدهم و دوازدهم (دولت خستگان بازنشسته) 46.81 سال میباشد.
وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش نیز 43 سال دارد. چه چیز عجیبی در مورد سن وجود دارد؟ نکند شعار دولت جوان حزبالهی یعنی دولت 70 سالها!!!
این در مورد وزرای پیشنهادی ارتباطات و وزیر کار نیز بخصوص صدق میکند.
عملکرد وزیران دو دولت آقای روحانی با میانگین 58.5 سن، (نزدیک 12 سال بیشتر از میانگین قبلی!) امروز روی زمین است. اگر بحران کسری معلم داریم اگر بحران فاصله دریافتی معلم با مدیران نجومی بگیر داریم جز حاصل عملکرد همین افرادی که مدعی کاربلدی بودند نیست!
برخی که عملکرد کاملاً مشخصی در بحران وضع موجود دارند حرف از لزوم تجربه میزنند! اگر تجربه یعنی چگونگی تعطیل کردن دانشگاه فرهنگیان، یعنی چگونه به ثمن بخس گذاشتن امکانات و ظرفیتهای آموزش و پرورش، یعنی چگونه به تهدید تبدیل کردن فرصت تحول بنیادین، این تجربه نیست!
به صراحت بگویم ما در گام دوم انقلاب میخواهیم از چنین تجاربی عبور کنیم.
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
بررسی وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش «قسمت سوم»
از اولین باری که اسم آقای حسین باغگلی را شنیدهام نزدیک به 20 روز میگذرد، در این مدت نیز حدود 5 ساعت فیلم از جمله گفتگو با برنامههای ملت شهر، فرهنگراه، جلسه رأی اعتماد، خبر فوری و برنامه عیار و صفحه مجازیشان و دو برنامه کفتگو محور توسط مخالفان و موافقان ایشان را دیدهام و شنیدهام، از مکتوبات مدیریتی و سیاستگذارانه نیز برنامه اعلامی به مجلس شورای اسلامی در دسترس است و با دقت مطالعه کردهام؛ حقیقتاً این شرایط برای تصمیمگیری و تنظیم نوع کنشگری سخت است اما از آن گریزی نیست.
تنظیم کنشگری به گونهای که منجر به حفظ وضع موجود نشود، گذشته تکرار نشود، جریانِ تحولخواهِ انقلابیِ جوانِ تعلیم و تربیت تقویت شود و در عین حال نواقص و ضعفهای موجود آسیبی به حال و آینده این جریان وارد نکند کار پیچیدهای است که با عملکرد و موضع یک فرد تحقق پیدا نمیکند و مجموع حرکتها و اقدامات و موضعگیریهای خالصانه و صادقانه آن را میسازد حتی اگر گاهی در ظاهر تناقضی در جهت حرکت پیکانهای مؤثر وجود داشته باشد.
ما در مورد آینده نظام تعلیم و تربیت میدانیم چه میخواهیم. میدانیم که طی این مسیر با چه کسانی ممکن نیست. میدانیم برخی از تجارب گذشته حداکثر برای روغنکاری چرخدندههای سیستم موجود کارایی دارند و نهایت صدای دلخراش سایش چرخدندهها را مدتی کاهش خواهد داد.
از طرفی ما در مورد ویژگیهای رهبر یا پشتیبان تحول نیز آگاهی داریم و میدانیم مرد این میدان باید چه ویژگیهایی داشته باشد، میدانیم جوانی و تازه نفس بودن نیز یک معیار مهم است.
از دلسوزان پرسابقه تعلیم و تربیت نیز توقع داریم مشاور، امین، حمایتگر و تسهیلگر این مسیر باشند. قبلاً بارها گفتهام جوان کردن بدنه مدیریتی آموزش و پرورش یک ضرورت اجتناب ناپذیر است، یک مطالبه جدی بر زمین مانده امام خامنهای است همچون اجرایی شدن سند تحول؛ اما این تحلیل مبتنی بر اطلاعات دقیق و آمار کمی و تحلیلی مبتنی بر ترکیب نیروی انسانی آموزش و پرورش نیز استوار هست.
جمهوری اسلامی فرصت بیبدیلی برای جهش در گام دوم دارد این فرصت در جوان شدن بدنه مدیریت اجرایی و همزمان استفاده از تجارب اندوخته شده در گام اول در قالب مشورتها، سیاستگذاریها، نظارتها و هدایتهای حمایتگرانه نسل اول نهفته است. این فرصت بی بدیل به هیچ وجه در گام اول انقلاب امکان نداشت و در آینده نیز کمتر وجود خواهد داشت، هم ما جوانان و هم پیشکسوتان و صاحبان تجربه این فرصت و نعمت الهی را قدر بدانیم و از آن بهترین بهرهبرداری را برای پیشبرد اهداف انقلاب داشته باشیم...
یاعلی
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
رتبهبندی و افزایش حقوق معلمان
سیاست و پیشنهادی برای کنترل شکاف فاصله حقوق معلمان با سایر دستگاههای دیگر دولت
استفاده از ظرفیت ماده 74 قانون خدمات کشوری
این روزها بحث رتبهبندی که در واقع اسم رمز افزایش حقوق معلمان است بحث داغ محافل تخصصی و عمومی کشور شده است. موضوعی که مطالبه آن توسط دو گروه به شدت و البته به شکل افراطی گرم میشود هر چند با نیتهای متفاوت!
گروهی با یک طراحی حساب شده میخواهد با تکیه بر مشکلات معیشتی، جامعه معلمان را در مقابل کشور و مردم قرار دهد و البته در این بین برای خودشان از این نمد کلاهی بسازند و گروه دیگر اما با نیت خیر، نتیجه عملکردشان این است که مرجع دلسوز معلمان در کشور را به طیف و افراد خاص محدود میکنند.
در بعد اقتصادی موضوع اما معلمان فهیم میدانند که افزایش قدرت خرید نسبت مستقیم و البته پایداری با افزایش حقوق ندارد. تأمین رفاه مطلوب معلمان و عموم اقشار جامعه بیشتر از میزان افزایش حقوق و دستمزد به شرایط مساعد اقتصاد کشور ارتباط دارد. هرگونه افزایش حقوق و دستمزد بدون پشتوانه لازم در اقتصاد کشور به سرعت میتواند با اثر تورمی مستهلک شده و حتی قدرت خرید و میزان رفاه عمومی را کاهش دهد.
رجوع معلمان به احکام 4 سال گذشته و مقایسه آن با امروز به راحتی میتواند آنها را به این تحلیل برساند که علیرغم افزایش حقوق (مثلاً به نسبت 3 برابر) قدرت خرید و رفاه آنها به نسبت 4 سال گذشته نه تنها افزایش نداشته بلکه ضربه مهمی نیز خورده است.
بیشک معلمان و فرهیختگان جامعه حساب خود را از عدهای قلیل و سوداگر که گاهی در نقش مدیران نجومی بگیر ظاهر میشوند، گاهی با ایجاد تلاطم در بازار بورس، مسکن، طلا، سیمان، آهن و... عامل افزایش شکاف طبقاتی میشوند جدا میکنند و هیچگاه وجود چنین لکههای ننگی را دلیل برای افزایش حقوق خود قلمداد نمیکنند و همچون عموم مردم کشور در کنار دولت، ملت و قوه قضائیه برای برخورد با این غارتگران بیتالمال مطالبهگر و عدالتخواه هستند.
مسئله معلمان بیش از آنکه افزایش حقوق باشد وجود شکاف در حقوق و دستمرد است. جامعه معلمان به عنوان سپاه پیشرفت کشور مطالبه عدالت را دارد. او آینده نظام را میبیند و همان مطالبه رهبر معظم انقلاب از دولت را دارد که هر لایحه، بخشنامه و تصمیم باید یک پیوست عدالتی داشته باشد و باید مراقبت شود روش، کار و دستوری از دولت ضربهای به عدالت نزند و طبقات مظلوم را پایمال نکند. جهتگیری آموزش و پرورش و معلمان در کشور برخورداری از عدالت است؛ این معلم و آموزش و پرورشِ است که عدالتپرور، عدالتخواه و عدالتساز برای آینده کشور تربیت میکند.
از دولت آقای رئیسی که با شعار و کارنامه ملموس در زمینه پیگیری عدالت به عرصه اجرای کشور قدم گذاشته است همین انتظار و مطالبه وجود دارد که در دستگاه اجرایی برای تحقق عدالت و با کمک قوانین زمینه تحقق عدالت را بیش از گذشته فراهم کنند. معلمان از فاصله حقوق و مزایای خود در درون دولت ناراضی هستند، به درستی شعار میدهند اگر منابع مالی و بودجهای کشور باید درستی و با توجه به اولویتها تخصیص پیدا کند. اینکه هر گروه و صنفی با قانون خاص نظام پرداخت خود را مستثنی کند شدنی نیست.
یکی از زمینههای مهم برقراری عدالت در حقوق و دستمزد، شورای حقوق و دستمزد است که بر اساس ماده 74 قانون مدیریت خدمات کشوری تشکیل شده است و تعيين و يا تغيير مباني و مقررات حقوق و مزاياي كارمندان همه دستگاههای اجرایی کشور به آن سپرده شده است. بر اساس این ماده دو نفر از وزراء به انتخاب هیأت وزیران عضو این شورا هستند.
بر اساس تصویبنامه شماره ۷۰۳۶۰/ت۴۶۷۸۴هـ مورخ ۴/۴/۱۳۹۰ هيأت وزيران، وزيران علوم، تحقيقات و فناوري و كار و امور اجتماعي به عنوان اعضاي منتخب هيئت وزيران در شوراي حقوق و دستمزد تعيين شدهاند.
اولین گام دولت سیزدهم برای زمینهسازی جلوگیری از افزایش شکاف حقوق و دستمزد بین معلمان با سایر کارکنان دولت و سپس ترمیم آن تغییر تصویب نامه مذکور و معرفی وزیر آموزش و پرورش برای عضویت در شورای حقوق و دستمزد میباشد.
راهکار بعد شفافیت و ایجاد سامانه اعلام عمومی میانگینهای حقوق و دستمزد دستگاه مختلف کشور به صورت ماهانه در کشور میباشد.
همچنین کنترل دقیق حداکثر و حداقل حقوق و شفاف سازی و اعلام سقف حقوق مدیران نیز یکی از راهبردهای عدالت محور است.
طراحی سازوکارهایی برای پرداختهای غیرنقد و استفاده از ظرفیتهای بالقوه کشور برای افزایش خدمات رفاهی و پشتیبانی نیز میتواند در دستور کار قرار گیرد.
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
پیشنهاد سناریو سوم در انتخاب وزیر آموزش و پرورش
در این یادداشت مقدماتی مفروض دارم که به نظرم مورد تصدیق نخبگان و خبرگان، جامعه تخصصی تعلیم و تربیت و عموم مردم است، اجمال این مقدمه این است که آموزش و پرورش امروز کشور در شرایط مساعدی نیست (سعی میکنم نیمه پر لیوان را ببینم) برون رفت از این فضا واقعاً به یک چرخش و تصمیم هماهنگ در سطح حاکمیت نیاز دارد.
اولین تبلور این چرخش در معرفی و پیشنهاد وزیر آموزش و پرورش است. دولت و حاکمیت میتواند با انتخاب این مسیر علامت محکم و پرقدرتی برای ذینفعان اصلی ارسال کند و از همین طریق امیدواری و اعتماد را به جامعه معلمان و سطح جامعه تزریق کند، این پیام در سطوح مختلف دولت، حاکمیت و نهادهای دولتی و غیردولتی ضمن اینکه تصمیم نظام بر اولویت و اهمیت آموزش و پرورش را ارسال میکند امکان همافزایی قدرتمند در سطح ملی را نیز برای حل مسائل نظام تعلیم و تربیت فراهم میکند.
مدلی که تقریباً آقای رئیسی برای حل مسائل اقتصادی کشور به کاربرده همین استفاده حداکثری از تمام ظرفیتها و نیروهای کشور در بخش اقتصادی است. پیام چینش تیم اقتصادی در سطح عمومی جامعه پیام ستاد عملیات مقاومت مقتدرانه و مشرف به فتح است ان شاء الله.
فرمان رهبر معظم انقلاب اسلامی در اولین دیدار با هیأت دولت مبنی بر بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور بیشک نه تنها شامل آموزش و پرورش میشود بلکه به نظر میرسد باید با محوریت تعلیم و تربیت که همان هدف اساسی انقلاب اسلامی است صورت بگیرد؛ وگرنه توقف در لایههای ظاهری و روبنایی فرهنگی ممکن است «حرکت انقلابی در بازسازی ساختار فرهنگی» را از صفات خردمندانه، عاقلانه، دوراندیشانه، بلند مدت و آیندهنگرانه تهی کند. فکر میکنم نیاز به استدلال زیربنابودن تربیت برای هرگونه رشد و اصلاح فرهنگی نداریم و تصور موضوع توسط هر انسان آگاه که دست در میدان عمل دارد، موجب تصدیق آن میشود.
توجه به الزامات این فرمان ضرورت شکل دادن جبههای برای بازسازی ساختار فرهنگی و تربیتی انقلاب اسلامی را توسط دولت قطعی میکند. مسیر تشکیل این جبهه با فرصت مجددی که در اختیار دولت برای تعیین وزیر آموزش و پرورش قرار دارد میتواند بسیار هموارتر شده و به واقعیت تبدیل شود.
مسیری که میتواند اثرات آن در برنامه هفتم توسعه تجلی پیدا کند و یک برنامه «پیشرفت فرهنگ محور و تربیت بنیان» را از عرشِ آرزو به تنیدن تار و پود و رج به رج یک فرش زمینی نزدیک کند.
مسیری که میتواند در همافزایی، هماهنگی و پشتیبانیهای متقابل جبهه فرهنگی و تربیتی با جبهه اقتصادی شعار دین در کنار دنیا را در گام دوم بسیار ملموستر از گام اول در کشور تحقق ببخشد و بار دیگر مسیر پیشرفت و سعادت بشریت را با نمونههایی دقیقتر و کاملتر به رخ دنیا بکشد.
اما نتیجه را صریحتر و دقیقتر بگوییم تعلیم و تربیت کشور شرایطی دارد که نیاز به ایثار آبرو و اعتبار فحول فرهنگی، سیاسی و اجتماعی کشور دارد، این یک تصمیم حاکمیتی است. میدان دشوار و بزرگ تعلیم و تربیت کشور مردان از خودگذشته و بزرگ میخواهد شاید مردانی که در قامت ریاست جمهوری بودهاند. اینان باید به میدان بیایند و اعتبار و آبرو و شخصیتان را برای بسیج عمومی و ملی در عرصه تعلیم و تربیت هزینه کنند. سه یا چهار گزینه مشخص در این قامت وجود دارد.
این سناریو سومی است که در انتخاب وزیر آموزش و پرورش میتواند مورد نظر دولت قرار بگیرد. هرچند پیشنهادِ مشخص نگارنده در سناریو اول (استفاده از جوانان) نیز همین منطق را دارد. اما گذر از بحران در آموزش و پرورش را با سناریو دوم (استفاده از مجربان، وزیران و معاونان پیشین آموزش و پرورش) دور از انتظار میدانم.
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
بازطراحی مفهوم مدرسه در گام دوم انقلاب اسلامی به عنوان قرارگاه تربیتی
وقتی صحبت از «تحول» و آن هم «تحول بنیادین» میشود، یک معنا و مفهوم آن این است که جهت اقدامات و تلاشها و همچنین کیفیت و کمیت آنها برای رسیدن به آرمانها مناسب نبوده است و فاصلهی واقعیتِ میدانِ تعلیم و تربیت با آرمان آن بسیار زیاد است که پر کردن این فاصله جز با «انقلاب» و یا «تحول بنیادین» در این نظام ممکن نیست.
الزامات گام دوم انقلاب اسلامی توجه به این مهم را دوچندان میکند. در یک تحلیل اگر بخواهیم ابعاد این تحول را مورد مداقه قرار دهیم میتوانیم از تحول در نظام کلان مدیریتی آموزش و پرورش ، تحول در معلم و تربیت معلم، تحول در اهداف، محتوا و کتابهای درسی، تحول در روشها و... یاد کرد؛ سند تحول بنیادین برای پیگیری و تحقق همه ابعاد تحول از مدل زیرنظامها استفاده میکند. البته ابعاد تحول را به هر منظور و با هر مدلی اِفراز کنیم باید توجه داشته باشیم که طرح و برنامه تحول در همهی ابعاد جامع و متوازن باشد.
یکی از عناصر مهم نظام تعلیم و تربیت که باید از آن به عنوان نماینده واقعی این نظام در زندگی و محیط اجتماعی یاد کرد، «مدرسه» است. علیرغم اینکه «مدرسه» در دنیا و بین اندیشمندان و متخصصان این حوزه بسیار مورد توجه و بحث قرار گرفته است اما در کشور ما دامنهی ادبیات نظری و فکریِ حول این موضوع بسیار محدود است؛ که خود معلول کمتوجهی به اصل نظام تعلیم و تربیت در بین اندیشمندان، نخبگان، سیاستگذاران و مدیران کلان کشور است.
اما به هر حال آن قدری که به کتاب درسی، معلم و یا سایر عناصر نظام تعلیم و تربیت پرداخته شده است به مدرسه و ماهیت آن و مدلسازی آن خصوصاً با توجه به مبانی فکری و فلسفی ایرانی-اسلامی پرداخته نشده است.
اصل ضرورتِ وجود نظام تعلیم و تربیت هیچگاه مورد خدشه نبوده است و حتی انتقادات به سایر ارکان و عناصر تعلیم و تربیت مثل کتاب درسی و یا معلم، بیشتر معطوف به تغییر شکل و بهروزآوری این عناصر بوده نه حذف آنها. اما این وضعیت در مورد مدرسه صدق نمیکند و چه در گذشته و چه اکنون پرسشهای جدی در مورد اصل وجود مدرسه و ماهیت آن طرح شده است.
این طیف نگرشی از «مدرسهزدایی» و «مرگ مدرسه» شروع و تا انحصار نظام تعلیم و تربیت در مدرسه گسترده است. با گسترش فضای مجازی در زندگی و ورود آن به عرصه تعلیم و تربیت، چالشها و پرسشها از ماهیت مدرسه روزبهروز بیشتر شده است. در این میان و با پیدایش و شیوع ویروس کووید19 -که به شدت زندگی اجتماعی جوامع بشری را تحت تأثیر قرار داده است- در عمل و نظر، جایگاه مدرسه نزد افکار عمومی متزلزلتر از گذشته شده، و وزن نگرش سر طیف (مرگ مدرسه) را سنگین کرده است. این چالش در نظامهایی که مدرسه به عنوان «مرکز انتقال دانش» عمل میکرده است بسیار بغرنجتر است.
سؤال از کارکرد و ضرورت وجودِ مدرسه زمانی جدیتر میشود که بین مردم و دولت (حاکمیت) در مورد چرایی و چگونگی آموزش مدرسهای فاصله عمیقی وجود دارد و توسعه فضای مجازی و نیروهای مؤثر همچون شرکتهای غیردولتی و فرادولتی و حتی فراملی و بینالمللی در تعمیق این شکاف نقش فزایندهای دارند.
مدرسه که حقیقتاً میتوان از آن به عنوان «نماینده رسمی حاکمیت» در تعلیم و تربیت یاد کرد امروز با چالش جدیِ وجود یا عدم وجود مواجه است و اگر نتواند ضمن مقاومت، خود را ارتقاء داده و بهروز کند ناگزیر باید شاهد مرگ خود باشد؛ که بالتبع چالشی عمیق برای نظام حاکم و حاکمیت پدید خواهد آورد. موقعیت پیش آمده به اندازه بزرگی تهدید پیش آمده میتواند فرصتی مناسب برای رشد و تعالی باشد و راه تحول را کوتاه و تسریع کند.
هر چند شرایط جدید به عنوان پیشران بازطراحی مفهوم، نقش و کارکرد مدرسه مطرح است اما بر این باور هستیم که تحقق تحول بدون این بازطراحی ممکن نبوده است. لذا با توجه به شرایط جدید و تغییرات گسترده در جامعه، و به منظور دستیابی به اهداف بلند کشور که علّتِ موجده آن در نظام تعلیم و تربیت است و در راستانی زمینهسازی و تحقق اهداف در گام دوم انقلاب اسلامی ضروری است ضمن ارائه تعریفی جدید از مدرسه بار دیگر ماهیت و چیستی آن را مورد سوال قرار دهیم.
بر این باور هستیم که تلقی از مدرسه به عنوان «قرارگاه تربیتی_آموزشی» ضمن ایجاد نوآوری و بهبود متناسب با شرایط پیشرو اماکن تابآوری و مقاومت مدرسه را افزایش داده و میتواند اهداف تحولی را نیز محقق سازد ضمن اینکه بدون این بازاندیشی امکان تحول وجود نخواهد داشت. این رویکرد ضمن امکان بسط مکانی و زمانی تربیت و گسترش موقعیتهای تربیت و یادگیری همچنان موقعیت مدرسه را به عنوان مرکز فرماندهی و برنامهریزی تربیت حفظ و گسترش خواهد داد.
ادامه دارد...
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
وزارت آموزش و پرورش و یک گلایه از دولت محترم سیزدهم
بسیاری از مطالب و بررسیهایی که در قبل و بعد از معرفی کابینه چه در مورد ویژگیهای و شاخصهای انتخاب وزیر و چه در زمینه بررسی گزینه پیشنهادی در این جایگاه نوشته شده بود همچنان ساری و جاری است و ضرورتی برای نوشتن مطلبی جدید نمیدیدم، تنها مسئلهای که تغییر کرده است از دست سه ماه زمان در آموزش و پرورش است که در واقع به اندازه بیش از یک سال و نیم فرصت تحول و تغییر در آموزش و پرورش است. شاید جای این گلایه اکنون نباشد اما به عنوان تجربه باید بیان شود برای آینده تا قدر فرصتها بیشتر دانسته شود: بنده جزء معدود افرادی بودم که مؤکداً تأکید داشتم انتخاب وزیر آموزش و پرورش بلافاصه بعد از رأی نیاوردن گزینه اول باید صورت بگیرد و حتی نزدیکی مهر و بازگشایی مدارس و یا بررسی لایحه رتبهبندی در مجلس و یا مسائل حقوق معلم و.... را هیچگاه دلیل تأخیر در معرفی ندانسته و معتقد بودم شرایط اضطراری در آموزش و پرورش چندیدن سال است که همیشگی است و نمیتوان معرفی وزیر را به بهانه فروکش کردن مسائل به تأخیر انداخت؛ واقعاً بحرانها و سختیها را زمینه شکوفایی و ایجاد فرصتهای بیشتر قلمداد میکردم و بارها در آموزش و پرورش آن را تجربه کرده بودم. معتقد بودم پروژه سرپرستی بلند مدت (بیشتر از یک و یا دو هفته) به هیچوجه به صلاح آموزش و پرورش کشور نیست و فقط آفت و عمیقتر شدن مسائل را در پی دارد لذا به هیچ وجه موافق سرپرست شدن یکی از معاونین فعلی برای این مدت نبوده و ایده سرپرست وزیر شونده را مطرح کردم.
گلایه اصلی از دولت محترم این است که آقای فیاضی در همان مرحله اول نیز جزء سه یا 5 گزینه اصلی وزارت آموزش و پرورش بودند، آیا نمیشد اگر بنابود بعد از 70 روز آقای فیاضی را معرفی کنند همان موقع ایشان را به عنوان سرپرست معرفی میکردند و این سه ماه فرصت نیز به عنوان تجربه در رزومه ایشان قرار میگرفت؟ سرپرست محترم در این سه ماه چه امر مهمی را در آموزش و پرورش مدیریت کردند که از هر فرد دیگری ساخته نبود؟!
این به عنوان تجربه برای کشور باقی بماند که مجاز نبودیم یک روز را هم در اقدام و عمل آن هم در وزارت بزرگ، مهم و بی نظیری مثل آموزش و پرورش از دست بدهیم.
واقعاً این سه ماه از دست رفت و هیچ اتفاق مثبتی در آموزش و پرورش رخ نداد. همین جا نیز اولین هشدار و تذکر را به وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش میدهم که اگر موفق به کسب رأی اعتماد از مجلس شدند یک روز را نباید از دست بدهند. تعداد قابل توجهی از مدیران ستادی و استانی در سن بازنشستگی هستند و صرفاً در این ایام روزها را میشمردند، نباید پروژه استقرار وزیر جدید و تغییرات الزامی مدیریتی در این وزارت حساس و مهم نیز چند ماه طول بکشد.
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
از سرباز صفر تا استراتژیست نظامی
مسئلهی #دفاع_مقدس علاوه بر اینکه یک #آزمون_بزرگی بود برای ملت ایران، آزمونی هم بود برای بروز استعدادها، هم استعداد اشخاص، هم استعداد مناطق کشور؛ حالا در مورد استعداد اشخاص به نظر من این نکتهی مهم و قابل توجهی است که به آن توجه نمیشود؛ یعنی از بس واضح است مورد غفلت قرار میگیرد، از کثرت وضوح مخفی میماند؛ و آن این است که این دفاع مقدس وسیلهای شد برای اینکه استعدادهای مکنون در انسانها، به شکل عجیبی بروز کند. مثلا در سپاه، شما ملاحظه میکنید یک جوانی وارد میدان جنگ میشود و در حالی که از مسائل نظامی هیچ اطلاعی ندارد و وارد نیست، در ظرف یک سال، یک سال و نیم، دو سال تبدیل میشود به یک استراتژیست نظامی؛ این خیلی مهم است. خب، شما الان در حالات شهدا و سرداران بزرگ و مانند اینها که نگاه میکنید، مثلا فرض کنید #شهید_حسن_باقری منباب مثال، بلاشک یک طراح جنگی است. هرکس منکر این معنا باشد، اطلاع ندارد؛ والا کسی اطلاع داشته باشد، خواهد دید که واقعا این جوان بیست و چند ساله یک طراح جنگ است. کی؟ در سال ۱۳۶۱؛ کی وارد جنگ شده است؟ در سال ۱۳۵۹. این مسیر حرکت از یک سرباز صفر به یک استراتژیست نظامی، یک حرکت بیست ساله، بیست و پنج ساله است؛ این جوان در ظرف دو سال این حرکت را کرده است!
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
تعیین وزیر آموزش و پرورش احتمالاً فردا به ایستگاه پایانی خواهد رسید و وزارتخانه راهبردی آموزش و پرورش از بلاتکلیفی خارج خواهد شد. البته این تعیین تکلیف شدن بیشتر تابع شرایط اضطراری است تا هدفهای از پیش تعیین شده.
اصلاً فکر نمیکردیم در دولت سیزدهم چنین شرایطی برای آموزش و پرورش رخ دهد و بیش از سه ماه آموزش و پرورش در اختیار دولت آقای رئیسی نباشد و همچنان ایده و عده دولت قبل بر آن حاکم باشد.
در مورد گزینه مطلوب وزارت آموزش و پرورش همچنان بر همان فکر و ایده که بودیم، هستیم. برخلاف برخی نومعلمان تحولخواه داشتن سوابق آموزش و پرورشی را اصلیترین شاخص وزیر مطلوب نمیدانسته و نمیدانیم، که در پیگیری اهداف تحول به تناقض در گفتار و عمل و اشتباه دچار شویم.
دولت در سومین پیشنهادش برای وزارت آموزش و پرورش راهبرد خود را عوض کرده است. این تغییر راهبرد اگر همراه با پیشبینیها و تدابیری نباشد بی شک آنچه دوباره ضربه خواهد خورد نظام تعلیم و تربیت کشور است.
اگر جوانگرایی در دولت یک اولویت اصلی باشد، این اولویت در آموزش و پرورش یک ضرورت اجتناب ناپذیر است، بیشک اگر این مسیر توسط دولت در آموزش و پرورش حفاظت و حمایت نشود معلوم نیست گفتمان دولت انقلابی و خدمتگذار در آینده به سهولت تداوم پیدا کند.
یادآوری این مطالبه همچنان بر زمین مانده را در این برهه برای دولت حیاتی میدانم:
«یک مسئله در دستگاه مدیریتى آموزش و پرورش، مسئلهى نیروها است. آموزش و پرورش بزرگترین مجموعهى حکومتى در نظام جمهورى اسلامى است ... نیروهایى که باید در این شبکهى عظیم بهکار گرفته بشوند، باید خصوصیاتى داشته باشند. یکى از این خصوصیات این است که پرانگیزه باشند، بانشاط باشند؛ از نیروهاى خسته، فرسوده، بىابتکار - کسانى که هرچه بلد بودند، به کار زدند، دیگر هیچ کارى بلد نیستند - نباید بهعنوان عناصر اولویتدار استفاده کرد. اولویت با نیروهاى جوان، بانشاط، پرانگیزه، متدین، انقلابى و کسانى است که مسئلهى آنها در آموزش و پرورش، همان مسئلهى اصلى آموزش و پرورش باشد؛ یعنى تربیت انسانها؛ از اینها باید استفاده کرد؛ این یک مسئله است. بنابراین در مدیریتهاى کلان و سطح بالاى آموزش و پرورش،اولین مسئله به نظر من این است که نگاه کنند، ببینند از چه نیروهایى استفاده میکنند؛ از نیروهاى مؤمن، انقلابى، بانشاط، علاقهمند، عاشق کار خود، و آمادهى ورود در میدانهاى دشوار در محدودهى اهداف آموزش و پرورش؛ این مهمترین کار است.»1
ضروری است دولت گزینه پیشنهادی خود را از لحاظ گفتمان و ایده تحول حفاظت کند، داشتن گفتمان و ایدههای پیشبرنده در برنامه درسی، تربیت معلم و مدیریت نباید مغفول واقع شود و تمشیت امور جاری و پشتیبانی اصل گردد.
عدم مطالبه و بیان این نکته محوری و مهم از طرف مجلس و کمیسیون آموزش شاید قابل پیشبینی باشد اما از طرف برخی جوانان انقلابی فعال در عرصه تعلیم و تربیت خصوصاً جریانی که با تمام قدرت در بررسی دو گزینه قبلی فعال بود بسیار ناخوشایند و یک زنگ خطر برای «آرمان تحول در آموزش و پرورش» میتواند تلقی گردد.
نکته دومی که ضروری است دولت در حفاظت از گزینه پیشنهادی خود در نظر داشته باشد انتخاب مدیران است. علاوه بر شاخص الزامی اول که در بالا بیان شد، در انتخاب نیروها باید با قاعده قرآنی «لا يَستَوِي القاعِدونَ مِنَ المُؤمِنينَ غَيرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالمُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ بِأَموالِهِم وَأَنفُسِهِم فَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدينَ بِأَموالِهِم وَأَنفُسِهِم عَلَى القاعِدينَ دَرَجَةً وَكُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الحُسنى وَفَضَّلَ اللَّهُ المُجاهِدينَ عَلَى القاعِدينَ أَجرًا عَظيمًا»2 عمل کرد. اینها برای عمل در همین دنیا است نه یک بیان برای صرفاً آخرت.
اولویت با «هزینه دادههای میدان تربیت» است؛ آنانی که در سالهای گذشته به کنجهای عافیت و ثروت در دانشگاه فرهنگیان و تربیت دبیر شهید رجایی و یا مدارس خارج از کشور مهاجرت کرده بودند –مثل همین جریان مهاجرت که در پنج، شش ماه گذشته جاری بوده- و الان بین راهروهای حجاب و مجلس در رفت آمد هستند نمیتوانند علمدار و میداندار تحول باشند و گاهی فقط یک پیشوند و پسوند سیاسی و حزبی با افراد موجود فرق خواهند داشت.
آنچه ضرورت بیان و نصحیت عمومی داشت در همین حد کفایت میکند تا خداوند چه تقدیر فرماید...
پینوشت:
1- بیانات امام خامنهای در دیدار معلمان و فرهنگیان سراسر کشور (17/02/1393)
2- سوره مبارکه النساء آیه ۹۵: مسلمانانی که نقصعضو ندارند و به جبهه نمیروند، هرگز مساوی نیستند با رزمندگان داوطلبی که با مال و جانشان در راه خدا میجنگند. خدا رزمندگانی را که با مال و جانشان میجنگند، برتری داده است بر کسانی که در جبهه شرکت نمیکنند.
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat
بسمالله الرحمن الرحیم
فَاستَقِم كَما أُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَكَ
یعنی
مسئولیت محل تحقق اراده «من» نیست.
مسئولیت محل به میدان آوردن اراده «مردم» است.
🆔 https://eitaa.com/abbasebayat