#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_سی_پنج
-خانم کوتزینگه ... شاید درخواست عجیبی باشه ... اما ... خیلی دلم می خواد پسرتون رو ببینم ... به نظرتون ممکنه؟ حسابی تعجب کردم ...
پسر من رو؟... بله. البته اگر عجیب نباشه...
چرا؟... چند لحظه مکث کرد...
-هر چند، جای چندان رومانتیکی نیست ... اما من به شما علاقه مند شدم ...
بدجور شوکه شدم ... اصلا فکرش رو هم نمی کردم ... همون طور توی در خشکم زده بود...
یه دستی به سرش کشید و بلند شد ...
از اون روز که باهاتون صحبت کردم و اون حرف ها رو شنیدم... واقعا شما در نظرم آدم خیلی خاصی شدید ... و از اون روز تمام توجهم به شما جلب شد...
-اقای هیتروش ... علی رغم احترامی که برای شما قائلم اما نمی تونم هیچ جوابی بهتون بدم ... بهتره بگم در حال حاضر اصلا نمی تونم به ازدواج کردن فکر کنم ... زندگی من تازه داره روال عادی خودش رو پیدا می کنه ... و گذشته از همه این مسائل، من مسلمان و شما مسیحی هستید ...... ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم . این رو گفتم و از دفترش خارج شدم ... چند ماه گذشت اما اون اصلا مایوس نشد ... انگار نه انگار که جواب منفی شنیده بود ... به خصوص روز تولدم ... وقتی اومدم سر کار، دیدم روی میزم یه دسته گل با یه جعبه کادویی بود ... و یه برگه...
اگر اجازه بدید، می خواستم امشب، شما و خانواده تون رو به صرف شام دعوت کنم...
با عصبانیت رفتم توی اتاقش ... در نزده، در رو باز کردم و رفتم تو ... صحنه ای رو دیدم که باورش برام سخت بود
داشت نماز می خوند..
بی صدا ایستادم یه گوشه ... نمازش که تموم شد، بلند شد و رو به من گفت...
ادامه دارد . . .
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_سی وششم
برای قبول دعوتم، اینقدر هم عجله لازم
نبود.....
وخندید.......
با شنیدن این جمله،تازه به خودم اومدم..
زبانم درست نمی چرخید....
شما مسلمان هستید اقای هیتروش؟......
پس چرا اون روز که گفتم مسیحی هستید چیزی نگفتید..... همان طور که
سجاده اش رو جمع می کرد و توی
کاور میذاشت با خنده گفت.....
خوب اون زمان هنوز مسلمان نشده بودم
هر چند الان هم نمیشه گفت خیلی مسلمانم... هنوز به خوندن نماز عادت
نکردم.... علی الخصوص نماز صبح...
مدام خواب می مونم...تازه اگه چیزی
از قلم نیوفته وغلط نخونم...اون با خنده
از نماز خوندن های غلط وعجیبش
می گفت.... ومن هنوز توی شوک بودم..
چنان یخ کرده بودم که کف دستم مور
مور و سوزن سوزن می شد....خدایا حالا
باید چه کار کنم؟....
خانم کوثزینکه.... مهمانی تولدی که براتون گرفتم رو قبول می کنید؟...
من واقعاً علاقه مندم با پسرشما و
خانوادتون اشنا بشم.....
توی افکار خودم غرق شده بودم که
صدام کرد... مبهوت برگشتم سمتش
ونگاهش کردم..... حال شما خوبه؟....
به خودم اومدم....
بابت این جواب متاسفم امافکر نمی کنم
دیگه بتونم برای کسی همسر خوبی باشم
این رو گفتم از جا بلند شدم.....
قسمت چهل وچهارم مرد کوچک
اشکال نداره من چیز زیادی از اسلام
وشیوه زندگی به مسلمانان بلد نیستم...
شما می تونید استاد من باشید...هنوز
نواقص زیادی دارم ولی ادم صبوری
هستم... حتی اگر پاسخ شما برای همیشه
منفی باشه... لازم نیست نگران من باشید
من به انتخاب شما احترام می گذارم....
#ادامه دارد.......
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
❣ #سلام_امام_زمانم❣
🌸دلبــ♥️ـری دارم
🍃که هردم مست #نامش می شوم
🌸سرخوش از
🍃صَهبای جانبخش #کلامش میشوم
🌸آنچنان درعمقـ💗 جانم
🍃ریشه کرده #عشق او
🌸هرکه یک #مهدی بگوید
🍃من #غلامش می شوم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#از_گذشته_نترس،
از فکر گناهان گذشته ات، مضطرب نشو؛
یه #توبه حقیقی
مي تونه همه گذشته ات رو برات جبران کنه.
چراغ دلتو دوباره روشن کن
🌷 آیتالله #فاطمی_نیا :
☘ خدا میگوید چیزی در نزد من محبوب تر و عزیزتر از واجبات نیست.
🌱 کجا می روید سیر و سلوک؟
🌸 سیر و سلوک واجبات و محرماته.
مرد ، مرد باشد واجباتش را انجام دهد و محرماتش را ترک کند ، به همه جا میرسد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴صحبتهای #بشارت دهنده کارشناس صداوسیما روی آنتن زنده:
‼️از زمان تولد پیغمبر؛ انقلاب اسلامی ایران دیده شده.
☑️جبرئیل با اخبار انقلاب اسلامی ایران حضرت زهرا (س) را آرام میکرد!!
✍️ انقلاب ایران از #قواعد_ظهور است... دشمن با #نفوذ در انقلاب به حق مردم ایران سعی دارد با دهان خود نور خدا را خاموش کند ولی سخت پیشمان میشود... به زودی آخرین جفتک پرانی های دشمنان هم پایان می یابد و #تمدن_نوین_اسلامی در راه است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حمایتهای بی دریق علما از شخصیت مقام معظم رهبری؛ انسان رو نسبت به ایمان معاندین نظریه ولایت فقیه به شک میندازه! واقعا با تعابیر و تعاریف حاج قاسم از رهبر، نظر علمایی مثل علامه حسن زادهآملی و ... مخالفین ایشون با چه رویی انقدر چهره رهبری رو تخریب میکنن؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ الگوی ما کیست٫؟؟؟؟؟👇
ایکاش ما هم اینگونه باشیم
که در جامعه انسانهای واقعی زیاد بود 😔
یه موی این آدم شرف داره به خیلی از مسئولان بی بخار مملکت مون خداوکیلی
🔹امام باقر علیه السّلام فرمودند:
«قائم ما با «رعب» یاری شده و به نصرت الهی تأیید می شود. زمین برای او رام می گردد و.. .»
📚بحار الانوار، ج 52، ص 191📚
🔹امام باقر (علیه السّلام) نیز فرمودند
«هرگاه قائم آل محمد صلّی اللّه علیه و آله ظهور کند، خداوند او را با فرشتگان نشان دار (بالملائکة المسوّمین) و مقرّب یاری می کند،جبرئیل، پیشاپیش او
و میکائیل از طرف راست و اسرافیل از طرف چپ او حرکت می کنند.
بهت و رعب و وحشت به فاصله یک ماه راه- از جلو، عقب، چپ و راست او- حرکت می کند (یعنی شعاع هیبت آن حضرت، تا مساحت یک ماه راه را زیر پوشش می گیرد)
و فرشتگان مقرّب خدا، خدمت گزاران او هستند. همراه او، شمشیری برکشیده و برهنه است. خداوند متعال، روم، دیلم، هند، کابل و خزر را برای او فتح می کند»
📚الغيبة النعمانى،
#صیحه
⭕️ ندای آسمانی در آئین یهود و مسیحیان
🔹 دانشمند یهودی «جولیوس کرینستون» میگوید: سپس جهان که از گناه و تیرهروزی رنجور است، حقیقتا به خدا روی خواهد آورد و صدای شیپور میکائیل، رئیس فرشتگان را خواهند شنید که آمدن مسیحا را اعلام میکند.
🔸 یهودیان در جایی دیگر نوشتهاند: میکائیلِ فرشته، بزودی از ستیغ کوه، آمدن منجی را صدا خواهد داد...
📚انتظار مسیحا در آئین یهود، ص۶۵،۳۷و۱۸۳
☑️ انجیل مَتّی: «آنگاه علامتِ پسر انسان در آسمان پدید گردد و در آنوقت، جمیع طوایف زمین، سینه زنی کنند و پسرانشان را ببینند که بر ابرهای آسمان با قوت و جلال عظیم میآید، و فرشتگان خود را با صوربلند آواز فرستاده، برگزیدگان او را از بادهای اربعه از کران تا به کران فلک فراهم خواهند آورد». (متی۲۴، ۳۰و۳۱)
☑️ رساله اول پولس به تسالونیکیان: «زیرا خودِ خداوند با صدا و آواز رئیس فرشتگان و با صورخدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسیح اول خواهند برخاست». (تسالونیکیان ۱، ۱۶)
📚 ندای آسمانی، زمانی، ص۷۷
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_سی_و_هفتم
دستم روی دستگیره خشک شده بود ... سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... و بعد از چند لحظه، از اونجا اومدم بیرون ...
تمام روز فکرم رو به خودش مشغول کرده بود ... ناخواسته تصاویر و حرف ها از جلوی چشمم عبور می کرد ... سرم رو گذاشتم روی میز ...
خدایا! من با این بنده تو چه کار کنم؟... شب، پدر و مادرم برام جشن کوچکی گرفته بودن ... می خواستیم جشن رو شروع کنیم که پدرم مخالفت کرد منتظر کسی بود ...
زنگ در به صدا در اومد ... در رو که باز کردم یه شوک دیگه بهم وارد شد ... آقای هیتروش، شما اینجا چه کار می کنید؟...
خندید...
-برای عرض تبریک و احترام با پدرتون تماس گرفتم ... ایشون هم برای امشب، دعوتم کرد ...
و بدون اینکه منتظر بشه تا برای ورود بفرمایید بگم، اومد تو ... با لبخند به پدر و مادرم سلام کرد ... و خیلی محترمانه با پدرم دست داد ... چشمش که به آرتا افتاد با اشتیاق رفت سمتش و دستش رو برای دست دادن بلند کرد...
سلام مرد کوچک ... من لروی هستم ... اون شب به شدت پدر و مادرم و آرتا رو تحت تاثیر قرار داده بود... بعد از بریدن کیک، پدرم بهش رو کرد و گفت...
ما رو ببخشید آقای هیتروش ... درستش این بود که در مراسم امشب با شراب از شما پذیرایی می کردیم اما همون طور که می دونید دختر ما مسلمانه و این چیزها اینجا ممنوعه...
با دلخوری به پدرم نگاه کردم ... اون هم به طوری جواب نگاهم رو داد که چشم هاش داد می زد ... مگه اشتباه می کنم؟ ...
الروی به هر دوی ما نگاه کرد و با خنده گفت...
ادامه دارد . . .
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
#داستان_تمام_زندگی_من
#قسمت_سی_و_هشتم
دستم روی دستگیره خشک شده بود ... سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... و بعد از چند لحظه، از اونجا اومدم بیرون ...
تمام روز فکرم رو به خودش مشغول کرده بود ... ناخواسته تصاویر و حرف ها از جلوی چشمم عبور می کرد ... سرم رو گذاشتم روی میز ...
خدایا! من با این بنده تو چه کار کنم؟... شب، پدر و مادرم برام جشن کوچکی گرفته بودن ... می خواستیم جشن رو شروع کنیم که پدرم مخالفت کرد منتظر کسی بود ...
زنگ در به صدا در اومد ... در رو که باز کردم یه شوک دیگه بهم وارد شد ... آقای هیتروش، شما اینجا چه کار می کنید؟...
خندید...
-برای عرض تبریک و احترام با پدرتون تماس گرفتم ... ایشون هم برای امشب، دعوتم کرد ...
و بدون اینکه منتظر بشه تا برای ورود بفرمایید بگم، اومد تو ... با لبخند به پدر و مادرم سلام کرد ... و خیلی محترمانه با پدرم دست داد ... چشمش که به آرتا افتاد با اشتیاق رفت سمتش و دستش رو برای دست دادن بلند کرد...
سلام مرد کوچک ... من لروی هستم ... اون شب به شدت پدر و مادرم و آرتا رو تحت تاثیر قرار داده بود... بعد از بریدن کیک، پدرم بهش رو کرد و گفت...
ما رو ببخشید آقای هیتروش ... درستش این بود که در مراسم امشب با شراب از شما پذیرایی می کردیم اما همون طور که می دونید دختر ما مسلمانه و این چیزها اینجا ممنوعه...
با دلخوری به پدرم نگاه کردم ... اون هم به طوری جواب نگاهم رو داد که چشم هاش داد می زد ... مگه اشتباه می کنم؟ ...
الروی به هر دوی ما نگاه کرد و با خنده گفت...
ادامه دارد . . .
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
لینک کانال : @Abbasse_kardani
مدتی هست که من در پی گفتار شدم
از غم دوری تو بس که گرفتار شدم
عاشقم در پی تو روز و شبم را به امید
همچو یعقوب پی دیدن رخسار شدم
یوسف شهر و دیاری که شدی رانده ز ما
من چو مالک که هوادار بسیار شدم
درد هجران تو چشمان دلم را بگرفت
چون زلیخا که ز هجران تو بیمار شدم
نادم از کرده خود طالب عفوست ز خدا
شکل حرّی به بر شاه که بیدار شدم
سلام مولای من ، مهدی جان
این تار ناپیدای محبت را تو از آستان معطرت به قلب خسته ام کشیده ای ...
تو بی آنکه ببینمت ، اینگونه مرا بیقرار چهره ی دلربایت کرده ای ...
تو بی آنکه لایق باشم ، تار و پود وجودم را با یاد خودت پیوند زده ای ...
تو چشمان بی نصیبم را به مسیر سبز انتظار ، دوخته ای ...
تو مرا شیفته ی خود کرده ای ...
تو چقدر خوبی ، چقدر مهربانی ، چقدر عزیزی ، چقدر نزدیکی ...
کاش ببینمت پیش از آنکه بمیرم ...
@Ostad_Shojae03.mp3
2.63M
⭕️#فایل_صوتي_امام_زمان_عج
یه آدمِ عاشـ❤️ـق
از دویدن برای عشقش، لذت میبـره!
👈اگــه حالِ دلت
با خسته شدن برای معشوقت، خوب نمیشه؛
یعنی یه خبری توی قلبت هست!
تا دیر نشده درمانش کن👇
#اللهُم_َّعَجِّل_ْلِوَلِیِّک_َالْفَرَج
⭕️ چرا بیشتر یاران حضرت مهدی(عج) مرد هستند؟
🌺 اولا یاور واقعی کسی است که با همه وجود در خدمت امام و اهداف او باشد همچون حضرت زینب(س)
🌺 ثانیا در مواردی که یاری کردن مربوط به حالت جنگ و قیام باشد طبیعی است که مردان باید حضور فعال تری داشته باشند، زیرا مشکلات جنگ با جسم و روح زن همخوانی ندارد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تو منو رها کنی کجا برم امام حسن...
🏴 مرثیه سرایی کربلایی حسین طاهری مصادف با شهادت امام حسن مجتبی علیهالسلام