eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
665 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 چه روزهای سخت و را می گذرانیم. کاش در خواب باشیم و یکی بیاید از خواب بیدارمان کند. خواب‌های آشفته ای می بینیم که عنقریب است روح از بدنمان جدا شود. این روزها نه مانتوهای جلو باز مد است و نه شلوارهای پوره و ساپورت. آنچه این روزها است دل مهدی زهرا "عج" است. آری جاری کردن اشک مولایمان مهدی "عج" ، مد روز شده و هیچ کدام تلاشی برای پایان دادن به این مد انجام نمی دهیم. نمی دانم روزگاری که مولایمان بیایند ، چگونه و با چه رویی به صورت منورشان نگاه می کنیم ؟ آیا اصلا می توانیم سرمان را بالا بگیریم ؟! دستانمان را رو به آسمان گرفته ایم و ذکر لبمان « اللهم عجل لولیک الفرج » است ، اما هیچ کدام قدمی برای آمدنش برنداشته‌ا‌‌‌‌‌یم.😔 @Abbasse_Kardani
🌹🕊🌹🕊 🕊🌹🕊 🌹🕊 چه روزهای سخت و را می گذرانیم. کاش در خواب باشیم و یکی بیاید از خواب بیدارمان کند. خواب‌های آشفته ای می بینیم که عنقریب است روح از بدنمان جدا شود. این روزها نه مانتوهای جلو باز مد است و نه شلوارهای پوره و ساپورت. آنچه این روزها است دل مهدی زهرا "عج" است. آری جاری کردن اشک مولایمان مهدی "عج" ، مد روز شده و هیچ کدام تلاشی برای پایان دادن به این مد انجام نمی دهیم. نمی دانم روزگاری که مولایمان بیایند ، چگونه و با چه رویی به صورت منورشان نگاه می کنیم ؟ آیا اصلا می توانیم سرمان را بالا بگیریم ؟! دستانمان را رو به آسمان گرفته ایم و ذکر لبمان « اللهم عجل لولیک الفرج » است ، اما هیچ کدام قدمی برای آمدنش برنداشته‌ا‌‌‌‌‌یم.😔 @Abbasse_Kardani
📚 ⛅️ 3⃣2⃣ 🏴🏴 💢نه فقط که تیر را رها کرده است.. بلکه تمام لشکر دشمن ، چشم انتظار ایستاده است تا تو و برادرت را تماشا کند و و و را در چهره هاتان ببیند. و بى نظیر، دست به زیر خون على اصغر مى برد، خونها را در مشت مى گیرد و به 🌫 مى پاشد.... کلام امام انگار آرامشى آسمانى را بر زمین نازل مى کند: 🖤نگاه خدا، چقدر تحمل این ماجرا را آسان مى کند.این 🐲 است که در هم مى شکند و این تویى که جان دوباره مى گیرى... و این اند که فوج فوج از آسمان فرود مى آیند و 🦋 را به تقدس این خون زینت مى بخشند،... آنچنان که وقتى نگاه مى کنى از خون💔 را بر زمین ، چکیده نمى بینى. 💢خودت را مهیا کن زینب.... که حادثه دارد به خودش نزدیک مى شود... اکنون هنگامه فرارسیده است.... اینگونه قدم برداشتن حسین و اینسان پیش آمدن او، خبر از مى دهد.خودت را مهیا کن زینب که لحظه وداع فرا مى رسد.... همه که تاکنون کرده اى ، تمرین بوده است ، همه مقاومتها، بوده است... و همه تابها و ، تدارك این لحظه ! 🖤نه آنچه که 🌤 تاکنون بر تو گذشته است ، بل آنچه از ابتداى_عمر تاکنون سپرى کرده اى ، براى همین_لحظه بوده است.وقتى روح از تن ، مفارقت کرد... و جاى خالى نفسهاى او رخ نشان داد، تو صیحه زدى ، زار زار گریه😭 کردى و خودت را به آغوش انداختى و با نفسهاى او گرفتى... 💢 ساله بودى که مزه مصیبتى را مى چشیدى و تسلى را تجربه مى کردى. از میان در و دیوار فریاد کشید که فضه (14)مرا دریاب!خون مى چکید از پشت در و آتش ستم به آسمان شعله مى کشید... و دود و تجاوز، تمام فضاى مدینه را مى انباشت. اگر نبود... و تو را در آغوش نمى گرفت و چشمهاى اشکبار تو را به روى سینه اش نمى گذاشت، 🖤تو قالب تهى مى کردى از دیدن این فاجعه هول انگیز.... وقتى ، را با فرق شکافته و خونین ، آماده تغسیل کرد و بغض آلوده در گوش تو گفت :زینب جان ! بیاور آن کافور بهشتى🌸 را که پدر براى این روز خود باقى گذاشته است.. تو مى دیدى... که چگونه ملائک دسته دسته از آسمان به زمین مى آیند و بر بال خود آرامش و سکون را حمل مى کنند.. 💢که مبادا طومار زمین از این عظمى در هم بپیچد و استوارى خود را از کف بدهد. تو احساس مى کردى که انگار خدا به روى زمین آمده است ، کنار قبر از پیش آماده پدر ایستاده است.. و فریاد مى زند: الى ، الى ، فقد اشتاق الحبیب الى حبیبه . به سوى من بیاریدش ، به سوى من ، که دوست به دیدار دوست فزونى گرفته است.تو دیدى که بر پدر، حسن و حسین، تو انتهاى جنازه را گرفته بودند و دو سوى پیشین جنازه بر دوش دیگرى حمل مى شد.. 🖤و پیکر پدر همان جایى فرود آمد که آن دوش دیگر اراده کرده بود. و دیدى که وقتى خاك روى قبر، کنار زده شد، پدید آمد که روى آن نوشته بود: (این مقبره را نوح کنده است براى امیر مؤ منان و وصى پیامبر آخرالزمان.) ، یک به یک آمدند،... پیش تو زانو زدند و تو را در این عزاى عظماى هستى ، گفتند. اینها اما هیچ کدام به اندازه سینه ، براى تو تسلى نشد. 💢وقتى سرت را بر سینه حسین گذاشتى و عقده هاى دلت را گشودى،... احساس کردى که زمین گرفت و آفرینش از ایستاد. آرى ، سینه حسین هماره مصدر آرامش بوده است... و آفرینش ، شکیبایى را از قلب او وام گرفته است. همیشه ملاحظه تو را مى کرد. ابتدا وقتى نیش بر جگرش فرو نشست،... بى اختیار صدازد.... .... لینک کانال : @Abbasse_kardani