eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
665 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 👈این داستان⇦《 قبیله مغول 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎حس فرزند بزرگ بودن ... و حمایت از خانواده ... بعد از تموم شدن ساعت درسی ... نگذاشت برای کلاس‌های فوق برنامه و تست مدرسه بمونم ... و سریع برگشتم ... حدود سه و نیم، چهار بود که رسیدم خونه ...✨ 🔹چند بار زنگ در رو زدم اما خبری از باز شدن در نبود ... خیلی تعجب کردم ... مطمئن بودم خونه خالی نیست ... از زیر در نگاه کردم ... ماشین بابا توی حیاط بود ...🚘 نه مثل اینکه جدی جدی یه خبری هست ...😳 🔸سریع کیفم رو از بالای در پرت کردم توی حیاط و از در رفتم بالا... رفتم سمت ساختمون ... صدای داد و بیداد و دعوا تا وسط حیاط می‌رسید ...😵😲 🔻مامان با دیدن من وسط حال جا خورد ... انگار اصلا متوجه صدای زنگ نشده بودن🛎 ... از روی نگاه مادرم، پدرم متوجه پشت سرش شد ... و با غیض چرخید سمت من ... تا چشمش بهم افتاد ... گر گرفتگی و خشمش چند برابر شد...😡 مرتیکه واسه من زبون در آوردی❓ ... حالا دیگه پای تلفن☎️ برای عمه ات زبون درازی می کنی؟ ... و محکم خوابوند توی گوشم👂 ... حالم خراب شده بود ... اما نه از سیلی خوردن ... از دیدن مادرم توی اون شرایط ... صورت و چشمهام گر گرفته بود ... و پدرم بی‌وقفه سرم فریاد می‌زد ...🗣 🔻با رفتن پدر سر و صدا هم تموم شد ... مادرم آشفته و بی حال ... الهام و سعید هم ... بی سر و صدا توی اتاق شون... و این تازه اولش بود ... لشگر کشی‌هاشون شروع شد ... مثل قبیله مغول به خونه حمله‌ور می‌شدن ...🍀 مادرم رو دوره می‌کردن و از گفتن هیچ حرفی هم ابایی نداشتن ...⚡️خورد شدنش رو می‌دیدم اما اجازه نمی‌داد توی هیچ چیزی دخالت کنم ... یا حتی به کسی خبر بدم ...✨ 🔹این حرف‌ها به تو ربطی نداره مهران ... تو امسال فقط درست رو بخون ...📚 🔻اما دیگه نمی‌تونستم ... توی مدرسه یا کتابخونه ... تمام فکرم توی خونه بود ... و توی خونه هم تقریبا روز آرومی وجود نداشت ... به حدی حال و روزم بهم پیچیده بود که ... اصلا نمی‌فهمیدم زمان به چه شکل می گذشت ...🕔 فایده نداشت ... تلفن رو برداشتم و زنگ زدم به دایی☎️ ... دایی تنها کسی بود که می‌تونست جلوی مادرم رو بگیره ... 🛡مادرم برای دفاع از ما سپر شده بود ... و این چیزی بود که من ... طاقت دیدنش رو نداشتم ...😔 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ لینک کانال : @Abbasse_kardani
🌷تبریک به لب ز ره منادی آمد 🌷که ایّام سرور و فصل شادی آمد 🌷یعنی علی النقی 🌷با علم رضا، جود جوادی آمد 🌸 میلاد_امام_هادی (ع) مبارک باد لینک کانال : @Abbasse_kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
💦🌹💦🌹💦🌹💦 هر صبح روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک کنیم.🌹 ❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤️ ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته ❣️السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته ❣️السلا‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته ❣️السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته. 🌷السلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته🌷 💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹 التماس دعا
❣ 💥در غربت عشق، 💓آشنا را برسان فرزند مرتضی را  برسان 💫خشنودی قلب❣ چهارده معصومت یارب فرج  ما را برسان…😍 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃
⚘﷽⚘ غدیـــر باید دستِ دلــم را بہ دستانِ تــو برسانــد تا بوے عید بگیـرد عیدالله اکبــر غدیر یعنے تجدید بیعت با امام زمان(عج) یعنے پاے کارِ شمــا ماندن یعنے زندگے کردن برای علے و اولادِ علے ﷺ یعنے تا تمـــامِ عمــر سند دلهایمان را به نامتان بزنیم یابن‌الحیــــدر ... حاضـران به غائبـان برسانند یعنے غدیـر در رگهـاے زمـان جریـان دارد و به تمـام تاریخ خواهـد رسیـد حتے به امروز به تـو و تنهایے‌ات و زمیـن عجیـب عطـر تو را کـم دارد کجایـے میـزبان غدیـر ؟ در افق آرزوهایم تنها♡أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج♡را میبینم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 محمد بن سلمان ولیعهد عربستان گفت: ✅ قبل از ظهور حضرت مهدی عج در مکه جنگ را به ایران میبریم 🔴محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی: دلیل اصلی دشمنی ما با ایران آماده سازی ایرانی‌ها برای است! ➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 💞 ⃣2⃣ (ع) (ص) را در آغوش مى گيرد و از او مى خواهد به قسمت پذيرايى بروند.🎀🏳🎀 همه مى نشينند. چهره (ع) همچون شكفته شده و سكوت بر فضاى سايه افكنده است. فقط نگاه مى كند. به راستى در اينجا چه خبر است❓ بعد از لحظاتى، (ص) رو به (ع) مى كند و مى گويد: "اى ! جانشين تو، دخترى به نام دارد، من آمده ام او را براى يكى از فرزندانم كنم". (ص) با دست اشاره به مى كند كه در كنارش نشسته است. نگاه مى كند را مى بيند كه صورتش چون مى درخشد. اين جوان، يازدهم و نام او است. (ص) منتظر جواب است. در اين هنگام (ع) رو به شمعون، پدربزرگ مى كند و مى گويد: "اى شمعون! و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت را به عقد ازدواج فرزند در مى آورى؟". ✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
👆👆👆 🎊 🎊 🎀 ⃣2⃣ (ص) منتظر جواب است. در اين هنگام (ع) رو به شمعون، پدربزرگ مى كند و مى گويد: "اى شمعون! و خوشبختى به سوى تو آمده است. آيا دخترت را به عقد ازدواج فرزند در مى آورى؟". اشك شوق در چشمان حلقه مى زند و بعد نگاهى به دخترش مى كند و مى گويد: "آرى، با كمال قبول مى كنم". (ص) از جا برمى خيزد و بر بالاى منبرى از قرار مى گيرد و خطبه را مى خواند: ☘بسم الله الرّحمن الرّحيم☘ امشب ، دختر را به يازدهمين بعد از خود، در آوردم. شاهدان اين ازدواج، و و و و و همه من هستند". وقتى سخن (ص) تمام مى شود همه به يكديگر مى گويند و همه جا غرق مى شود. از خواب بيدار مى شود. نور به داخل اتاق است. او از روى بلند مى شود به كنار مى آيد: اين چه بود من ديدم! او مى فهمد كه آسمانى در او منزل كرده است. او احساس مى كند كه (ع) را دوست دارد. ... ✨💟الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💟
درمحضرحضرت دوست
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوسیزده 👈این داستان⇦《 قبیله مغول 》 ـــــــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 کنکور 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎حدود ساعت 8 شب بود که صدای زنگ،🛎 بلند شد ... و جمله‌ی "دایی محمد اومد" ... فضای پر از تشنج رو ... به سکوت تبدیل کرد ... سکوتی که هر لحظه در شرف انفجار بود💥 ... دایی محمد هیبت خاصی داشت ... هیبتی که همیشه نفس پدرم رو می‌گرفت ...😑 🔹با همون هیبت و نگاهی که ازش آتش می‌بارید ... از در اومد تو ... پدرم از جا بلند شد ... اما قبل از اینکه کلمه‌ای دهانش خارج بشه ... سیلی محکمی از دایی خورد ... 🔆صبح روز مراسم عقدکنون تون ... بهت گفتم ازت خوشم نمیاد ... و وای به حالت اشک از چشم خواهرم بریزه 😢... عمه سهیلا با حالت خاصی از جاش بلند شد ... و با عصبانیت به داییم نگاه کرد ... 🔻به به حاج آقا ... عوض اینکه واسه اصلاح زندگی قدم جلو بزارید ... توی خونه برادرم روش دست بلند می‌کنید ... بعد هم می‌خواید از خونه خودش بندازیدش بیرون؟ ... وقاحت هم حدی داره ...😡 دایی زیرچشمی😒 نگاهی بهش کرد ... مرد دو زنه رو میگن ... خونه این زنش ... خونه اون زنش ... دیگه نمیگن خونه خودش ... خونه‌اش رو به اسم زن‌هاش می‌شناسن ... حالا هم بره اون خونه‌ای که انتخابش اونجاست ...‼️ 🔹اصلاح رو هم همون قدر که توی این مدت، شما اصلاح و آباد کردید بسه ... اصلاحی رو هم که شما بکنید عروس یا کور میشه یا کچل ...😳 ▫️عمه در حالی که غرغر می‌کرد از در بیرون رفت ... پدر هم پشت سرش ... غرغر کردن، صفت مشترک همه‌شون بود... و مادرم زیر چشمی😒 به من نگاه می کرد ... ○اونطوری بهش نگاه نکن ... به جای مهران تو باید به من زنگ می‌زدی ...☎️ از اون شب، دیگه هیچ کدوم مزاحم آرامش ظاهری ما نشدن... و خونه نسبت به قبل آرامش بیشتری پیدا کرد ...🍃✨ آرامشی که با شروع فرآیند دادگاه، چندان طول نکشید ...✨ مادر به شدت درگیر شده بود ... و پدرم که با گرفتن یه وکیل حرفه‌ای و کار کشته ... سعی در ضایع کردن تمام حقوق مادرم داشت ...😔 🔻مادر دیگه وقت، قدرت و حوصله‌ای برای رسیدگی به سعید و الهام سیزده، چهارده ساله رو نداشت ... و این حداقل کاری بود که از دستم برمی‌اومد ...🍃 🔻زمانی که همه بچه‌ها فقط درس می‌خوندن ... من، بیشتر کارهای خونه ... از گردگیری و جارو کردن تا ... خرید و حتی پختن غذاهای ساده تر رو انجام می‌دادم ... الهام هم با وجود سنش ... گاهی کمک می‌کرد ...🍀 ▫️هر چند، مادرم سعی می‌کرد جو خونه آرام باشه ... اما همه‌مون فشار عصبی شدیدی رو تحمل می‌کردیم ... و من ... در چنین شرایطی بود که کنکور دادم ...📄 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ لینک کانال : @Abbasse_kardani
🔻 👈این داستان⇦《 انسان‌های عجیب 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎پدر، الهام رو از ما گرفت ... و گرفتن الهام، به شدت مادرم و سعید رو بهم ریخت ... 🔸مادر که حس مادرانه‌اش و ورود الهام به خونه زنی که بویی از انسانیت نبرده بود ... و می‌خواستن همه جوره ... تمام حقوقش ضایع کنن ... 🔹و سعید از اینکه پدر دست رد به سینه‌اش زده بود ... کسی که تمام این سالها تشویقش می‌کرد و بهش پر و بال می‌داد ... خیلی راحت توی صورتش نگاه کرد و گفت ...😳 🔻با این اخلاقی که تو داری ... تف سر بالا ببرم توی خونه زنم؟ ... مریم هم نمی‌خواد که ... ⚡️سعید خورد شد ... عصبی، پرخاشگر و زودرنج شده بود ... با کوچکترین اشاره و حرفی بهم میریخت ...💔 📄جواب کنکور اومد ... بی سر و صدا دفترچه انتخاب رشته و برگه کدها رو برداشتم ... رفتم نشستم یه گوشه ... با دایی قرار گذاشته بودیم، بریم مشهد🍃✨ ... خونه مادربزرگ ... دست نخورده مونده بود ... برای فامیل که از شهرهای مختلف میومدن مشهد ... هر چند صدای اعتراض دو تن از عروس‌ها بلند شد ... که این خونه ارثیه است ... و متعلق به همه ... اما با موافقت همون همه و حمایت دایی محمد... در نهایت، قرار شد بریم مشهد ...✨ 🔻چه مدت گذشت؟ نمی دونم ... اصلا حواسم به ساعت نبود... داشتم به تنهایی برای آینده ای تصمیم می گرفتم ... که تا چند ماه قبل، حتی فکر زیر و رو شدنش رو هم نمی کردم... مدادم ✏️رو برداشتم ... و شروع کردم به پر کردن برگه انتخاب رشته ... گزینه های من به صد نمی رسید ... 6 انتخاب ... همه‌شون هم مشهد ... نمی‌تونستم ازشون دور بشم ... یک نفر باید مسئولیت خانواده رو قبول می کرد ...🌺 🔹وسایل رو جمع کردیم ... روح از چهره مادرم رفته بود ... و چقدر جای خالی الهام حس می شد ... 🔰با پخش شدن خبر زندگی ما ... تازه از نیش و کنایه ها و زخم زبان ها ... فهمیدم چقدر انسان های عجیبی دور ما رو پر کرده بودن ... افرادی که تا قبل برای بودن با ما سر و دست می شکستن ... حالا از دیدن این وضع، سرمست از لذت بودن ... و با همه وجود، سعی در تحقیر ما داشتن ...😔 🔻هر چقدر بیشتر نیش و کنایه می زدن ... بیشتر در نظرم حقیر و بیچاره می اومدن ... انسان های بدبختی که درون شون به حدی خالی بود ... که بر ای حس لذت از زندگی شون ... از پیش کشیدن مشکلات بقیه لذت می بردن ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ لینک کانال : @Abbasse_kardani
هنوز دیر نکرده‌ای...!! هر روز ساعت دلم را عقب می‌کشم تا خیال کنم دیر نکرده‌ای هنوز ... علیه السلام تعجیل در ظهور صلوات اللهم عجل لولیک الفرج لینک کانال : @Abbasse_kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
💦🌹💦🌹💦🌹💦 هر صبح روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک کنیم.🌹 ❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤️ ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته ❣️السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته ❣️السلا‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته ❣️السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته. 🌷السلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته🌷 💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹 التماس دعا
❣ 🥀ظهور كن من بيا كه از سر شعف 🍀فداي قامتت كنم دو اشك بار را 🥀تمام هاي من يك نگاه ت✨و 🍀بيا و پاك كن زدل حديث را بحق الزینب (علیهاالسلام) 🌸🍃 🌹🍃🌹
⭕️عامل اصلی تأخیر ظهور خدا که از ما کار نمی‌خواهد! خدا که از ما کار نمی‌خواهد؛ بلکه می‌‌خواهد ما آدم شویم. اما بعضی‌ها فردی کار می‌کنند تا موفق باشند، و حاضر نیستند جمعی کار کنند تا آدم شوند. در حالی که آدم شدن مهم است نه موفقیت؛ و آدم شدنِ تو در تحمل جمع است. موفقیت های کلان هم در پی رشد آدم‌ها به دست می آید.
⭕️آقا مسأله مهم است! 🔰 شما الان تحت نظر خدا و تحت نظر امام (عج) هستید، ملائكه ، شما را مراقبت می كنند، نامه اعمال شما را به امام (عج) عرضه می دارند.(به حسب روایت) هفته ای دو دفعه، ؛ 🔸 من می ترسم ما كه ادعای این را داریم كه تبع این بزرگوار هستیم، شیعه این بزرگوار هستیم، اگر نامه اعمال را ببیند نعوذ بالله شرمنده بشود. 🔸شما اگر یك فرزندتان خلاف بكند شما شرمنده می شوید، اگر این نوكر شما خلاف بكند شما شرمنده اید. ... من خوف دارم كه كاری بكنیم كه امام (عج) پیش خدا شرمنده بشود. ... 🔹 مراقبت كنید از خودتان، پاسداری كنید از خودتان... مبادا یك وقتی نامه عمل شما برود پیش امام (عج) و آنجا گفته بشود به امام (عج) كه این پاسدارهای شما، و ایشان سرشكسته بشوند ، آقا مساله مهم است.  ( امام خمینی (ره ) ، صحیفه امام خمینی » جلد 8 » صفحه 391)