eitaa logo
درمحضرحضرت دوست
664 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
70 فایل
لینک کانال : @Abbasse_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ثواب نشر کانال هدیه برسلامتی اقامون امام زمان(عج) وشادی روح شهید عباس کردانی ادمین کانال @labike_yasahide
مشاهده در ایتا
دانلود
💦🌹💦🌹💦🌹💦 هر صبح روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک کنیم.🌹 ❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤️ ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته ❣️السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته ❣️السلا‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته ❣️السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته. 🌷السلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته🌷 💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹 التماس دعا
❣ سلام نجات، مهدے جان و این حال و روز جهانـ🌏ـی است که ٺـ✨ـو را از یاد است جهانے سـرد، بیمار، آلود، پر اضطراب، بےدلخوشے، ملتهب... خودت بیا و به داد برس🤲🏻 مهربانت🌸را بر سر جهانیان بکش. سایه ے اندوه را از سر زمین کم کن😢 خودت بیا و و نشاط و امید را کن 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃
الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج) سلام مولاے من ، مهدے جان سلامے از ذره اے کوچک به روشن ترین خورشید سلامے از قلبے مضطرب به بزرگترین آرامش سلامے از چشمانے منتظر به زهرایے ترین یوسف سلامے از من که تنهاترینم به تو که مولاے منے دردم را میدانے اندوهم را میبینے دلواپسےام را شاهدے صدایم را میشنوے و دعایم میکنے ... در افق آرزوهایم تنها«أللَّھُمَ ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج»را میبینم...
⭕️(1) 🔹نشانه‌های ظهور از جذاب‌ترین و پرطرفدارترین بخش‌های معارف مهدوی است. اختصاص بخش عمده‌ای از روایات مهدویت به این موضوع، بهترین گواه بر این مسئله است. این جذابیت از سویی باعث افزایش اقبال عمومی به این مسئله و در نتیجه اصل اندیشه مهدویت می‌شود، اما از سوی دیگر، افزون بر ایجاد زمینه مناسب برای ورود خرافات، طمع شیادان را برای جعل و تحریف روایات را، دو چندان می‌کند. 🔹از این‌رو، نظر به فقدان پژوهش‌های مستند در این زمینه، شایسته است با انجام تحقیقات مبتنی بر اصول و قواعد فهم حدیث و با جداسازی احادیث صحیح از ضعیف و مطالب مستند از غیرمستند، علاوه بر پالایش معارف مهدویت از خرافات، زمینه‌های سوءاستفاده از این موضوع نیز، از میان برداشته شود. 🔸در سلسله مقالات مباحث مهدویت، تلاش خواهد شد که با اعتماد به روایات و احادیث اسلامی، تصویری کامل، منسجم و معقول از نشانه های حتمی ظهور و رخدادهای مرتبط، ارائه شود. کم‌ترین نتیجه این تلاش، این است که محققان خواهند توانست در خصوص مباحث مهدویت، مطالب مستند را از مطالب غیرمستند تمیز بدهند و در مقام قضاوت و تحلیل، از استناد به مطالب غیرمستند بپرهیزند. 🔹چند کانون مرکزی در تحولات و حوادث قبل از ظهور و آینده جهان، وجود دارد که شناخت آنها و رصد کردن تحولات مربوط به آنها از اهمیت زیادی برخوردار است و می تواند ما را در تحلیل درست رویدادها و مباحث مرتبط با آخرالزمان و ظهور امام زمان(ع) یاری دهد. 🔸این کانون های مرکزی عبارت است از: منطقه شام و سوریه، ایران، عراق، یمن، فلسطین و عربستان؛ کشورهای مذکور در جغرافیایی عصر ظهور و مثلث "مکه ـ کوفه ـ قدس"، مرکز تحولات و رویدادهای مهمی خواهد بود که تاثیرات داخلی و منطقه ای و حتی جهانی خواهد گذاشت و در آینده این کشورها، قبل از ظهور، اتفاقاتی بسیار سریع و شگفت آور خواهد بود. 🔹بنابراین دیده‏بانی سیاسی و نظامی "کشورهای جغرافیای ظهور" در هر برهه ای از زمان، می‏تواند اهمیت استراتژیک و آینده پژوهانه مهدوی، داشته باشد. و این امر محقق نخواهد شد جز با رصد تحولات و نشانه های ظهور و بویژه حوادث در "احادیث تمهید مباشر"ـ احادیثی که به حوادث و اتفاقات قبل از علائم و نشانه های حتمی ظهور، در کشور سوریه، عراق، عربستان، یمن و ... ـ اشاره دارند. از اینرو، شناخت این علائم، تکلیف آور خواهد بود.
💢آرزوی کمی فرزند در آخرالزمان 🌟پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: "رستاخیز برپا نمی شود تا آن که کسی پنج فرزند دارد آرزوی ۴ فرزند کند. و آن که ۴ فرزند دارد می گوید: کاش ٣ فرزند داشتم و صاحب فرزند آرزوی دو فرزند دارد. و آن که دو فرزند دارد، آرزوی یک بنماید. و کسی که یکی فرزند دارد آرزو کند که کاش فرزندی نداشت." 📚فردوس الاخبار، ج ۵، ص ٢٢٧ 💚الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج💚 ➖➖➖➖➖➖➖
🔅راه شناخت حجت خدا 🔸امام صادق علیه السلام فرمودند: برای قائم قبل از آن که قیام کند غیبتی است. 🔹زُراره می پرسد: فدایت شوم اگر به آن دوران رسیدم چه کنم؟ 💠 حضرت فرمودند: این دعا را بخوانید: «اَللَّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ، لَمْ اَعْرِفْ نَبَّیک اَللّهُمَّ عَرِّفنی رَسوُلَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لمَ تُعَرِّفْنی رَسوُلَکَ، لَمْ اَعْرِفْ حُجَتَکَ، اَللّهُمَّ عَرِّفنی حُجَّتَک فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَن دینی» 🔸خدایا خودت را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی پیامبرت را نخواهم شناخت، خدایا رسول خود را به من بشناسان که اگر او را به من نشناسانی حجتت را نخواهم شناخت و اگر حجت خود را به من نشناسانی در دینم گمراه خواهم شد. ✅ در دعای فوق به خدا عرض می‌کنی اگر خودت را به من نشناسانی از آن جایی که باید بوی تو را در پیامبرت بیابم، پیامبرت را هم نخواهم شناخت. باز عرضه می داری حجتت را به من بشناسان، چون نور وجود غیبی ترین مرتبه ی عالم وجود یعنی مقام حضرت حجت (عج) بالاتر از آن است که با عقل و فکر عادی بتوان به آن نزدیک شد و از نور آن حضرت بهره مند گشت. 📌 هر انسانِ بصیری متوجه است که موضوع شناخت حجت الهی بالاتر از آن است که خودش به تنهایی بتواند آن راه را طی کند، لذا از طریق دعا از خدا می‌خواهد در ظلمات آخرالزمان نظرش را بر نور وجود حضرت حجت بیندازد و در ذیل سایه ی مبارك ایشان به سر برد. 📝 منبع : آخرالزمان؛ شرایط ظهور باطنی ترین بعد هستی
1_53250618.mp3
3.06M
حتما_گوش_کنید ✅کمیِ محبتت به باعث میشه که گناه نکنی. ❤️فوق العاده زیبا و شنیدنی ❤️ 🎤 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
کف خیابون چه خبره؟ شنبه های مهدوی اللهم صلی علی محمد واله محمد وعجل فرجهم . . 🌹🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کف خیابون چه خبره؟ شنبه های مهدوی اللهم صلی علی محمد واله محمد وعجل فرجهم 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
‌♨️ یعنی زندگی بدون امام ⭕️«مصیبت اعظم»، همان مصیبتی است که در طول تاریخ به علت محرومیت از «دین و وجود مقدس رهبران الهی به خصوص ائمه معصومین علیهم‌السلام» به جامعه انسانی وارد گردیده است. ⭕️مصیبت اعظم یعنی دوری مردم از دین خدا که میلیاردها انسان بدون تربیت و هدایت امام از دنیا می روند. ⭕️دین آمده تا انسان‌ها را به هدف خلقت‌شان که رسیدن به حیات انسانی است، برساند تا بتوانند حیات طیبه در دنیا و یک تولد خوب به برزخ و آخرت و بعد قیامت داشته باشند. ⭕️اجرا و ارائه دستورات دین هم با امام است. قرآن هم که مبنا و کتاب قانون اساسی است،توسط متخصص معصوم و امام معصوم تفسیر و اجرا می‌شود. ⭕️مصیبت اعظم این است که قرآن بدون مجری بماند و امام معصومی نباشد که دستورات آن را در جامعه اجرا کند و مردم دسترسی به امام معصوم و خلیفه الله نداشته باشند. ⭕️عامل حیات انسانی انسان‌ها، وجود متخصصی است که قوای انسان‌ها را براساس هدف خلقت‌شان شکوفا می‌کند. اما تمام خلقت انسان بدون امام زیر سوال می‌رود. چون انسان با امام زنده است. امام که نباشد خلقت جهان و حیات مردم هدف و معنایی ندارد. ⭕️بنابراین، در جریان زندگی انسانی و حیات انسانی، اگر متخصص معصوم نباشد، انسان فلسفه حیات ندارد، یعنی مبنا ندارد. به خاطر همین به معصوم که مسئول حیات طیبه ی انسانهاست، «ثارالله» یعنی خون خدا می‌گویند. 😥 🍂 مے جویمٺ بہ خواب و نفهمیده‌ام هنوز 🍂 در چشم هاے منتظران تو خواب نیسٺ 🍂 باید خودٺ براے ظـهورٺ دعا ڪنـے 🍂 در دسٺ ما دعاے فرج مستجاب نیست
⭕️ روحیّه‌ی انتظار را در خودمان پیاده کنیم. 🔸یعنی هر عملی که می‌خواهی انجام بدهی، بگو برای تقرّب به امام زمانم، برای فرج امام زمانم، برای اینکه آقا از من راضی باشد. شما وقتی پیاده‌روی اربعین می‌روید، چون یک هدف دارید و آن، رسیدنِ به حرم حضرت سیدالشّهداست، این‌قدر ایشان محبوب خدا هستند که شما هر قدمی که در این مسیر برمی‌دارید، ثواب زیارت خانه‌ی خدا را برایتان می‌نویسند. 🔹قدم هم که برندارید، در این مسیر نفس می‌کشید، برای تو ثواب می‌نویسند. خواب شما عبادت است، چرا؟ چون مسیرت، مسیر امام حسین علیه‌الصّلاةوالسّلام است. غذا خوردن عبادت است، چرا؟ چون هدف و مسیر، مسیر امام حسین علیه‌الصّلاةوالسّلام است. 🔸خندیدن و شادی‌کردنِ تو عبادت است. اشک‌ریختنِ تو عبادت است. تمام آنچه که از تو صادر می‌شود عبادت است، چرا؟ چون هدف، امام حسین علیه‌الصّلاةوالسّلام است. 🔰حالا شما هدفت را امام زمانی بگذار که امام معصوم علیه‌الصّلاةوالسّلام فرمودند: «وَ لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیامَ حَیاتِی»؛ اگر زمانش را درک می‌کردم تمام عمرم خدمتگزارش می‌شدم؛ بعد ببین زندگی تو چه می‌شود! خوابیدن، غذا پختن، غذا خوردن و لباس پوشیدنت عبادت است. 🔹این امتیازات را خدای مهربان به حبّ و دوستی حضرت ولیّ عصر ارواحنافداه برای ما قائل شده. این را قدر بدانید و قدر خودتان را بدانيد. نعمت بسیار عظیمی است. 💐 استاد اخلاق ،حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی
📖 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت یازدهم شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود. اونقدرک اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه. منم از فرصت استفاده کردم، با قدرت و تمام توان درس می خوندم. ترم آخرم و تموم شدن درسم، با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد. التهاب مبارزه اون روزها، شیرینی فرار شاه، با آزادی علی همراه شده بود. صدای زنگ در بلند شد. در رو که باز کردم، علی بود. علی 26 ساله من، مثل یه مرد چهل ساله شده بود. چهره شکسته، بدن پوست به استخوان چسبیده، با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید و پایی که می لنگید. زینب یک سال و نیم بود که علی رو بردن و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود. حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود و مریم به شدت با علی غریبی می کرد. می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود. من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم. نمی فهمیدم باید چه کار کنم. به زحمت خودم رو کنترل می کردم. دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو، - بچه ها بیاید. یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم؟ ببینید، بابا اومده. بابایی برگشته خونه. علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره. خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم، مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید. چرخیدم سمت مریم. - مریم مامان، بابایی اومده. علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم. چشم ها و لب هاش می لرزید. دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم. چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم. صورتم رو چرخوندم و بلند شدم. - میرم برات شربت بیارم علی جان. چند قدم دور نشده بودم، که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی. بغض علی هم شکست. محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد. من پای در آشپزخونه، زینب توی بغل علی و مریم غریبی کنان. شادترین لحظات اون سال هام، به سخت ترین شکل می گذشت. بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد. پدر و مادر علی سریع خودشون رو رسونده بودن. مادرش با اشتیاق و شتاب، علی گویان، دوید داخل. تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت. علی من، پیر شده بود. روزهای التهاب بود. ارتش از هم پاشیده بود. قرار بود امام برگرده. هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود. خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن. اون یه افسر شاه دوست بود و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت. حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم. علی با اون حالش، بیشتر اوقات توی خیابون بود. تازه اونموقع بود که فهمیدم کار با سلاح و عالی بلده. توی مسجد به جوان ها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد میداد. پیش یه چریک لبنانی، توی کوه های اطراف تهران آموزش دیده بود. اسلحه می گرفت دستش و ساعت ها با اون وضعش توی خیابون ها گشت می زد. هر چند وقت یه بار، خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش می شد. اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود. و امام آمد. ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون. مسیر آمدن امام و شهر رو تمیز می کردیم. اون روزها اصلا علی رو ندیدم. رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام. همه چیزش امام بود. نفسش بود و امام بود. نفس مون بود و امام بود. با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار می کرد. برمی گشت خونه اما چه برگشتنی. گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش می برد. می رفتم براش چای بیارم، وقتی برمی گشتم خواب خواب بود. نیم ساعت، یه ساعت همون طوری می خوابید و دوباره می رفت بیرون. هر چند زمان اندکی توی خونه بود، ولی توی همون زمان کم هم دل بچه ها رو برد. عاشقش شده بودن. مخصوصا زینب. هر چند خاطره ای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی، قوی تر از محبتش نسبت به من بود. توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود، آتش درگیری و جنگ شروع شد. کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود، ثروتش به تاراج رفته بود، ارتشش از هم پاشیده شده بود، حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم می چشید و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم. ♦️ادامه دارد... 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
📖 🌹 شهید سیدعلی حسینی 📌 قسمت دوازدهم اون شب علی مثل همیشه دیر وقت و خسته اومد خونه. رفتم جلوی در استقبالش. بعد هم سریع رفتم براش شام بیارم. دنبالم اومد توی آشپزخونه، - چرا اینقدر گرفته ای؟ حسابی جا خوردم. من که با لبخند و خوشحالی رفته بودم استقبال! با تعجب، چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش، خنده اش گرفت. - این بار دیگه چرا اینطوری نگام می کنی؟ - علی، جون من رو قسم بخور، تو ذهن آدم ها رو می خونی؟ صدای خنده اش بلندتر شد. نیشگونش گرفتم، - ساکت باش بچه ها خوابن. صداش رو آورد پایین تر. هنوز می خندید. - قسم خوردن که خوب نیست. ولی بخوای قسمم می خورم. نیازی به ذهن خونی نیست، روی پیشونیت نوشته. رفت توی حال و همون جا ولو شد، - دیگه جون ندارم روی پا بایستم با چایی رفتم کنارش نشستم، - راستش امروز هر کار کردم نتونستم رگ پیدا کنم. آخر سر، گریه همه در اومد. دیگه هیچکی نذاشت ازش رگ بگیرم، تا بهشون نگاه می کردم مثل صاعقه در می رفتن. - اینکه ناراحتی نداره، بیا روی رگ های من تمرین کن. - جدی؟ لای چشمش رو باز کرد، - رگ مفته، جایی هم که برای در رفتن ندارم. و دوباره خندید. منم با خنده سرم رو بردم دم گوشش. - پیشنهاد خودت بود ها، وسط کار جا زدی، نزدی. و با خنده مرموزانه ای رفتم توی اتاق و وسایلم رو آوردم. بیچاره نمی دونست، بنده چند عدد سوزن و آمپول در سایزهای مختلف توی خونه داشتم. با دیدن من و وسایلم، خنده مظلومانه ای کرد و بلند شد، نشست. از حالتش خنده ام گرفت. - بزار اول بهت شام بدم، وسط کار غش نکنی مجبور بشم بهت سرم هم بزنم. کارم رو شروع کردم. یا رگ پیدا نمی کردم یا تا سوزن رو می کردم توی دستش، رگ گم می شد. هی سوزن رو می کردم و در می آوردم، می انداختم دور و بعدی رو برمی داشتم. نزدیک ساعت 3 صبح بود که بالاخره تونستم رگش رو پیدا کنم. ناخودآگاه و بی هوا، از خوشحالی داد زدم، - آخ جون، بالاخره خونت در اومد. یهو دیدم زینب توی در اتاق ایستاده، زل زده بود به ما. با چشم های متعجب و وحشت زده بهمون نگاه می کرد. خندیدم و گفتم، - مامان برو بخواب، چیزی نیست. انگار با جمله من تازه به خودش اومده بود. - چیزی نیست؟ بابام رو تیکه تیکه کردی، اون وقت میگی چیزی نیست؟ تو جلادی یا مامان مایی؟ و حمله کرد سمت من. علی پرید و بین زمین و آسمون گرفتش. محکم بغلش کرد. - چیزی نشده زینب گلم. بابایی مرده. مردها راحت دردشون نمیاد. سعی می کرد آرومش کنه اما فایده ای نداشت. محکم علی رو بغل کرده و برای باباش گریه می کرد. حتی نگذاشت بهش دست بزنم. اون لحظه تازه به خودم اومدم. اونقدر محو کار شده بودم که اصلا نفهمیدم. هر دو دست علی، سوراخ سوراخ، کبود و قلوه کن شده بود. تا روز خداحافظی، هنوز زینب باهام سرسنگین بود. تلاش های بی وقفه من و علی هم فایده ای نداشت. علی رفت و منم چند روز بعد دنبالش. تا جایی که می شد سعی کردم بهش نزدیک باشم. لیلی و مجنون شده بودیم، اون لیلای من، منم مجنون اون. روزهای سخت توی بیمارستان صحرایی یکی پس از دیگری می گذشت. مجروح پشت مجروح، کم خوابی و پر کاری، تازه حس اون روزهای علی رو می فهمیدم که نشسته خوابش می برد. من گاهی به خاطر بچه ها برمی گشتم اما برای علی برگشتی نبود. اون می موند و من باز دنبالش. بو می کشیدم کجاست. تنها خوشحالیم این بود که بین مجروح ها، علی رو نمی دیدم. هر شب با خودم می گفتم، خدا رو شکر، امروز هم علی من سالمه. همه اش نگران بودم با اون تن رنجور و داغون از شکنجه، مجروح هم بشه. (نویسنده شهید طاها ایمانی) ♦️ادامه دارد... 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
می‌شود شده باشد؟ مقدّر!! پایان تمام نبودن هایت پایان اینجا بدون تو ... تنها امید روزگار امام عصر علیه السلام اللهم عجل لولیک الفرج 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ✅ فوق العاده زیباوتکون دهنده اگراشکتون جاری شد: التماس دعا برای فرج امام زمان (عج)،فراموش نشه🌹 🥀بِدَمِ المَظلوم،عَجِّل الفَرَجَ المَظلوم🥀 🚩 لینک کانال : @Abbasse_kardani
شبتون مهدوی دعای فرج🙏
💦🌹💦🌹💦🌹💦 هر صبح روزمان را با سلام به ساحت مقدس چهارده معصوم علیهم السلام منور و متبرک کنیم.🌹 ❤️بسْمِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ❤️ ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ و رحمة الله و بركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ علي بن ابي طالب و رحمة الله و بركاته ❣️السلام علیکِ یا فاطمةَﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀو رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ و رحمة الله و بركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها الشهيد و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦِ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ و رحمة الله وبركاته ❣️السلا‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ایّها ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ایّها ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ایّها ﺍﻟﮑﺎﻇﻢُ و رحمة الله وبركاته ❣️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ايّها ﺍﻟﺮﺿَﺎ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ و رحمة الله وبركاته ❣️السلاﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ايّها ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️اﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ايّها ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ و رحمة الله وبركاته ❣️السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی و یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القرآن اِمامَ الاِنسُ و الجّانّ و رحمة الله وبركاته. 🌷السلام عليكم جميعاً ورحمة الله و بركاته🌷 💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹💦🌹 التماس دعا
🍂صبحتـون 🌦زيبـا 🌸 آقای من 🍂روزتـون از لبخند ☺️ 🍂دلتون ❤️لبريز از شادی# مومنان 🌸🍃 🌹🍃🌹
♥️ 💚تا به کی چشم بر ظهور تو منوًر می شود 🌸این دل تفتیده از شوقِ تو معبر می شود 💚ای امید حضرت زهرا برای انتقام 🌸کی ظهورت توتیای چشم مادر می شود 💚شاه دین کشته میان قتلگه از کین شده 🌸کی روز انتقام شاه بی سر می شود 💚حضرت زهرا میان کوچه افتاد بر زمین 🌸موعد دادخواهی زهرای اطهر می شود 💚جنگ و خونریزی بعالم تیره کرده روز را 🌸نوبت یاری تان بر ظلم بیشتر می
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴ذِی طُوَی، مکانی در مکه است که در محدودۀ حرم قرار دارد.در برخی روایات شیعه از آن به عنوان محل ظهورآن حضرت پیش از قیام یاد شده است 🔴بر اساس روایتی حضرت مهدی (عج) پیش از آنکه قیام خود را از کنار کعبه آغاز کند در این مکان منتظر ۳۱۳ یار خود است. در فرازی از دعای ندبه به این مکان اشاره شده است: ⚫ای کاش می‌دانستم که در کجا مسکن گزیده‌ای؟ و در کدام سرزمین تو را بجویم؟ آیا در کوه رضوی هستی؟ یا غیر آن یا در ذی‌طوی؟» . 🔴ذی طوی در یک فرسخی مکه قرار داشته است.اما امروزه این مکان در راه تنعیم و در شهر مکه قرار گرفته است. گفته شده است پیامبر اکرم(ص) شب فتح مکه را در این منطقه به سر برده است. بعدها در محل خیمه پیامبر(ص)  مسجدی بنا شده بود که در جریان توسعه خیابان تنعیم تخریب شد و این مکان مسدود شده و به خرابه ای تبدیل شد.این مکان در شمال مسجدالحرام قرار دارد و چاه طوی (بئر طوی) در آنجا معروف است. گفته شده است پیامبر اکرم(ص) با آب این چاه وضو گرفته است.در حجةالوداع نیز پیامبر(ص) در همین محل شب را گذرانیده و صبحگا‌هان برای انجام مناسک به طرف مسجدالحرام حرکت کردند. . 🔴امام صادق (ع) می فرماید : گویی قائم را با چشم خود می بینم كه با پای برهنه در ذی طوی سرپا ایستاده ، همانند حضرت موسی (ع)نگران و منتظر است كه به مقام ابراهیم بیاید و دعوت خود را اعلام نماید.در منطقه (ذی طوی ) چاه هایی است كه غسل با آب آن ها مستحب است . 🔴در هر حال ذی طوی" و یا "وادی طوی" در شمال شهر مکه محل مقدسی است که چه در صدر اسلام و چه امروز مورد توجه بزرگان دین بوده است. ➖➖➖➖➖➖➖
▪️پیرمرد آخر مجلس رسیده بود. همه اعیان و اشراف، هدیه های گرانقیمت‌شان را، تقدیم امام کرده بودند. دلش میخواست مثل بقیه هدیه ای تقدیم امام زمانش کند. اما فقیر بود. درهم و دیناری نداشت! از جدّش تنها مرثیه به ارث برده بود. پیرمرد به امام کاظم " سلام الله علیه "عرض کرد: من، از مال دنیا، چیزی ندارم. برایتان شعر آورده ام. سوگ‌سروده های جدّم است، در رثای جدّتان حسین! هدیه ای از من به شما! امام زمانش، مرثیه خوانی اش را شنید. هدیه اش را پذیرفت. دعایش کرد و از خدا برایش برکت خواست. هر چه دیگران آورده و فرستاده بودند، به او بخشید و فرمود: این ها هم هدیه من به تو! 📚مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۱۸.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❗️مضطر باشیم یعنی چه؟ از جمله مهمترین شرایط استغاثه رسیدن به مقام اضطرار است. رسیدن به مقام اضطرار بسیار مهم و تعیین کننده است،البته نه اضطرار ظاهری، یعنی واقعا در هنگام استغاثه مضطر و مستاصل باشد. و هیچ امیدی به راههای عادی واسباب معمولی نداشته باشد. ✅ مصداق بارز اضطرار حقیقی شخصی است که در حال غرق شدن در دریاست و در آن زمان آخر به این نتیجه می رسدکه دیگر هیچ کس نمی تواند به فریاد او برسد. 👈مگر قدرت بی نظیری که آن هم خداوند متعال و ائمه اطهار علیهم السلام هستند