روایتۍازشھیدهادۍ🗞-!-
رفتمپیشِابراهیم،هنوزمتوجھ
حضورِمننشدهبود!
باتعجبدیدمهرچندلحظھسوزنۍ رابھپشتِپلکچشمشمیزند!😧
گفتم؛چیکارمیکنۍداشابرام؟
تامتوجھِمنشد،ازجاپریدوگفت:
هیچۍ،چیزۍنیست!🚶🏻♂
گفتم:بایدبگۍبرایچۍسوزن
زدۍتوصورتت😕!!
مکثۍکردوخیلۍآهستھگفت:
سزاۍچشمۍکھبهنامحرم بیفتههمینھ...!
-ابراهیمبهنامحرمآلرژۍداشت!
حتۍبراۍِصحبتبابستگانِنامحرمشان همسرشرابالانمیگرفت...!
#چقدرمثلشهداییم؟...
#شهیدابراهیمِهادی
ارمنی بود؛ می خـواست زبان فـارسی رو
یاد بگیرد تصمیم گرفـت یه کتاب فـارسی
رو انتـخاب کنه و برای تمرین بخونه....!
تصویر چھره نورانی ابراهیم روی جلد
کتاب، چشمش رو گرفت کتاب سلام بر
ابراهیم رو خوند مسلمون شد شیعه شد...
طلبه شد ساکن قـم شد اینداستان یک
خانم تازه مسلمانه #خانمنازلیمارگاریان
[#شهیدابراهیمهادی|#شهیدانه🌱]