eitaa logo
یا صاحب الزمان ادرکنی ❤
7هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
7.8هزار ویدیو
26 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
... 🔴 آیــــه‌هـای آتـش‌افــــــزا احمدبن‌طولون یکی از پادشاهان مصر بود. وقتی که از دنیا رفت از طرف حکومت وقت، قاری قرآنی را با حقوق زیادی اجیر کردند تا روی قبر سلطان قرآن بخواند. روزی خبر آوردند که قاری، ناپدید شده و معلوم نیست که به کجا رفته است. پس از جستجوی فراوان او را پیدا کردند و پرسیدند: چرا فرار کردی؟ جرأت نمی‌کرد جواب دهد. فقط می‌گفت: من دیگر قرآن نخواهم خواند. گفتند: اگر حقوق دریافتی تو کم است دو برابر این مبلغ را می‌دهیم. گفت: اگر چند برابر هم بدهید نمی‌پذیرم. گفتند: دست از تو بر نمی‌داریم تا دلیل این مسأله روشن شود. گفت: چند شب قبل صاحب قبر به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن می‌خوانی؟ من گفتم: مرا اینجا آورده‌اند که برایت قرآن بخوانم تا خیر و ثوابی به تو برسد. گفت: نه تنها ثوابی از قرائت قرآن به من نمی‌رسد بلکه هر آیــه‌ای که می‌خوانی، آتشی بر آتش من افزوده می‌شود، به من می‌گویند: می‌شنوی؟ چرا در دنیا به قرآن عمل نکردی؟! بنابراین مرا از خواندن قرآن برای آن پادشاه بی‌تقــوا معـاف کنیـد. 📚 روایت‌ها و حکایت‌ها
2 شایدم تقصیر خودم بود. نباید لجبازی می کردم تا کار به اینجا می کشید! وقتی گفت حق نداری بری خونه خواهرت من نباید در جوابش می‌گفتم توهم حق نداری بری خونه خواهرت! الان چی نصیبم شد! جز دردهایی که تو وجودمه و توهین هایی که شنیدم و آوارگی. نگاهی به اطراف انداختم. ظهر بود و همه جا خیلی خلوت بود. چاره ای جز رفتن به خونه بابام نداشتم. نمیشد که تو خیابونا آواره می‌شدم! فکرم مشغول بود. همه چیزو از ذهنم پاک کردم و چند تا نفس عمیق کشیدم. الان که حتی گوشیم ندارم موندنم تو خیابون اصلا به صلاح نیست. چه بسا فردا همین آقا فرهاد بهم تهمت بزنه که مشخص نیست کدوم گوری می‌ره ، خونه بابام باشم بهتره! از رفتارایی که امروز ازش دیدم اینم بعید نیست! از جام پاشدم و کیفمو دست گرفتم. مسیر کوتاهی رو که می‌خواستم برم پیاده رفتم . ادامه دارد. کپی حرام .
3 جلوی خونه که رسیدم خواستم وارد شم اما نمی‌تونستم !پاهام یاری نمی‌کردن! خواستم قدمی به عقب بردارم اما با صدای مامان سرجام خشکم برد_ فاطمه جان. به سمت صدا برگشتم . مامان با کیسه های خرید به سمتم اومد. با دیدن چشمای گریونم نگران لب زد_ چی شده مادر؟ چرا گریه کردی؟ پس فرهاد کو؟ اشکی از گوشه پلکم افتاد که مامان نگران تر گفت_ حرف بزن ببینم جون به لبم کردی. به سختی دهن وا کردم_ بریم تو بهتون می‌گم . مامان باشه ای گفت و بعد اینکه با کلید درو باز کرد به داخل رفتیم. معصومه هم خونه بود. معصومه خواهر کوچیکترم بود که امسال دانشجو بود.یه خواهر دیگه هم داشتم الهام که متاهل بود. فرهاد با شوهر الهام مشکل داشت و نمی‌خواست که ما باهم رفت و آمد داشته باشیم. ادامه دارد. کپی حرام.
؛ نماز اول وقت پشت پدافند☄️☄️☄️ 🌹 به نماز بسیار اهمیت می‌داد. خیلی در این زمینه وقت شناس بود و همیشه دیگران را به نماز و روزه راهنمایی می‌کرد. با این‌که پشت و چشمانش به آسمان بود، در آن وضعیت هم به نمازش اهمیت می‌داد و مرتب به جا می‌آورد. یک نفر را صدا می‌زد؛ به جای خودش می‌گذاشت و ده دقیقه می‌رفت را می‌خواند و برمی‌گشت. @sulook
ashoora-samavati.mp3
4.42M
زیارت عاشورا با نوای حاج مهدی سماواتی🎤 🌷 هدیه به شهید شهید حسن عبیات و به نیت تعجیل در فرج آقا امام زمان عج و برآورده شدن حاجات اعضای محترم کانال 🤲 شب نهم@sulook
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گوشی رو از پیرمرد دزدید بعدش رفت زیر اتوبوس😢 قبل از گناه فکر کنیم شاید همین نفس های آخر عمرمون باشه و فرصت توبه پیدا نکنیم خسرالدّنیا و الآخرة @sulook
🌷 وقتی شیطان فشار زیادی آورد ، بفهمید که متاع قیمتی در دست دارید... ☘ آنجایی که امتحان سخت می‌شود ، گنج و خیرات الهی همانجاست. 👌 متقی کسی است که وقتی شیطان فشار می‌آورد ، می‌فهمد که متاع قیمتی [در دست] دارد ؛ پس اگر استقامت کنید به آن گنج‌ها و بهای قیمتی آن می‌رسید. @sulook
4 معصومه هم با دیدنم نگران شد و شروع کرد به سئوال و جواب کردن‌. مامان کلافه گفت_ والا این دختر نمی‌فهمم چه مرگش شده حرفم نمی‌زنه. نشستیم که مامان با عصبانیت گفت_ فرهاد کجاست؟ چرا تنها پاشدی اومدی. نفسی به بیرون فرستادم و با بغضی که توی صدام بود گفتم_ مامان ما باز دعوامون شد ! مامان هینی کشید و مضطرب لب زد _ دوباره چرا؟ اشکام سرازیر شدن_ می گه نباید بری خونه الهام! منم گفتم پس توهم حق نداری بری خونه فرزانه اینا! خلاصه که دعوا گرفتیم اونم زد گوشیمو شکوند! معصومه ناباورانه لب زد_ جدی می‌گی؟ اشکامو با پشت دست پاک کردم که مامان با عصبانیت گفت_ آخه دخترم خودتون به درک! به فکر اون بچه بدبخت تو شکمت باش عزیزم. ادامه دارد. کپی حرام.
🌷 وقتی شیطان فشار زیادی آورد ، بفهمید که متاع قیمتی در دست دارید... ☘ آنجایی که امتحان سخت می‌شود ، گنج و خیرات الهی همانجاست. 👌 متقی کسی است که وقتی شیطان فشار می‌آورد ، می‌فهمد که متاع قیمتی [در دست] دارد ؛ پس اگر استقامت کنید به آن گنج‌ها و بهای قیمتی آن می‌رسید. @sulook
10.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌الان وقت بچه دار شدن نیست ❌اگر هم بچه داری اصلا وقت تربیت نیست ⁉️اصلا میدونیم شیعه بودن یعنی چی؟ یعنی کل دنیا کار میکنن که تو نباشی بعد تو چی ؟ دغدغه فکریت چیه؟ معیشت؟ آره رفیق؛ میخوان انقدر درگیر یه لقمه نون باشی که دیگه یه بچه شیعه پاکار امام زمان(عج) تو مملکت امام زمان(عج) متولد و تربیت نشه @sulook
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
࿐❅᪥•﷽•᪥❅࿐ خانمی بچه‌شو آورده مسجد بچه گریه‌اش گرفته مجلسِ حاج‌آقا را ریخته به هم... واکنش حاج‌آقا را ببینید...🤔 ✅کانال طعم زندگی 👇 ┏═࿐❅❁••❅❁࿐═┓   @Taam_e_Zendegi ┗═࿐❅❁••❅❁࿐═┛
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☄️ هر وقت تحمل یه مشکلی برات خیلی سخت شد؛ اول برو سراغ این راهکار! | منبع : جلسه ۱۵۷ از مبحث شرح زیارت جامعه کبیره @sulook