شهید سیدسجاد خلیلی
در طول مدتی که چشم به راه جگرگوشه مون بودیم ، فقط خدا میدونه چه شب و روزهایی رو سپری کردیم..
بعضی اوقات می دیدم که کنار اسم پسرم مینویسند: جاویدالاثر ..
خیلی ناراحت می شدم و می گفتم چرا میگن جاویدالاثر ؟
🍁
شوهرم بهم میگفت تو از کجا می دونی شاید جاوید درسته که به سجاد میگن .
من گفتم.. نه؛
زمان دفاع مقدس وقتی پلاک شهیدی و می آوردن و پیکرش نمی اومد یا میگفتن فلانی از جسدش چیزی نمونده بهش میگفتن جاویدالاثر.
ولی اونایی که گم شدن رو میگفتن مفقودالاثر..
و بااین حرفا دلم رو خوش می کردم و از هر جا دنبال ردی، نشونه ای از یوسف گمشده م بودم..🌷
هیچ وقت دلم باور نمیکرد؛
همیشه به خودم میگفتم سجادم برمی گرده .
هر لحظه انگار سجاد بهم میگه مامان من دارم میام.صداش و می شنیدم..بوش و حس می کردم..🌷
من هنوز خوابش و ندیدم ..هر شب اینقدر باهاش صحبت میکردم تا خوابم ببره ..
🍂
یوسف گمشده! دنباله این قصه کجاست؟
بشنو از نی که غریب اند نیستانی ها
بوی پیراهن خونین کسی می آید
این خبر را برسانید به کنعانی ها
(۱۱)
🌷 ادامه دارد....
💠راوی : مادرگرامی آقاسیدسجاد
#پای_صحبتهای_مادر_آقاسیدسجاد
#شهیدسیدسجادخلیلی
#کانال_شهیدسیدسجادخلیلی
https://t.me/joinchat/AAAAAEO7ZYe0LSiXHmngZg
@Aghaseyedsajad
دنیا برای ازتو نوشتن مرا کم است..
🌷تنها کانال رسمی شهید مدافع حرم #آقاسیدسجادخلیلی
🔺تلگرام
https://t.me/Aghaseyedsajad
🔹سروش
https://sapp.ir/aghaseyedsajad
🔸ایتا
http://eitaa.com/Aghaseyedsajad
شهید سیدسجاد خلیلی
🌷هر کی خواب می دید میگفت:سجاد میگه من بر میگردم..
عید نوروز پدربزرگ سجاد که از روحانیون بزرگوار و سالها امام جماعت متکازین بودن به رحمت خدا رفتند..
ما رفتیم متکازین همه بچه ها و اقوام هم بودن ....
عموهاش و عمه هاش برای سجاد گریه میکردن..
همیشه پسرعموها و پسرای جوون فامیل باهم بودن ولی دیگه توی جمع هامون جای خالی سجاد همه رو اذیت می کرد..🍃
هر سال تحویل اول می رفتیم پیش پدرم بعد میرفتیم متکازین..
سال که تحویل رفت خواهرم که خاله سجاد میشه با پدرم گریه میکردن ازینکه هر سال میومدین و سجاد امسال نیومد ...
🍁
خواهرم همون شب خواب دید که سجاد گفت :خاله چرا اینقدر گریه می کنی؟ به مامانم بگو گریه نکنه ...من برمی گردم ...
این بار برمی گردم..
🍂 🍂 🍂
همین طور شوهرم پدرشون رو خواب دیدن ..
میگفت خواب دیدم پدرم از مکه داره میاد من که رفتم استقبالش گریه می کردم و پدرم میگفت چرا گریه میکنی ؟ گفتم سجاد...
گفت نگران نباش برمیگرده..🍃
همه این نشونه ها و خواب ها بیشتر منو امیدوار می کرد ..
هیچ وقت پیش هیچ کسی گریه نمیکنم و حرفی نمیزنم و بخدا میگم که پیش خودت گریه میکنم و فقط از تو میخوام سجادم رو ....
🍂چشمی به رهت دوختهام باز که شاید
بازآئی و برهانیم از چشم به راهی
(۱۲)
🌷 ادامه دارد....
💠راوی : مادربزرگوار آقاسیدسجاد
🔺زمان مصاحبه : ۲۰ فروردین ۹۶
#پای_صحبتهای_مادر_آقاسیدسجاد
#شهیدسیدسجادخلیلی
#کانال_شهیدسیدسجادخلیلی
https://t.me/joinchat/AAAAAEO7ZYe0LSiXHmngZg
@Aghaseyedsajad
شهید سیدسجاد خلیلی
🌷در پایان مصاحبه و
در هم صحبتی چند ساعته با مادر #شهیدسیدسجاد_خلیلی..که در تاریخ ۲۰ فروردین ۹۶ درست یکسال بعد از مفقودی آقا سیدسجاد گرفته شد...
موقع خداحافظی از مادر ؛ با همه ی بغض و اشک و لبخند پر از امیدی که به لب داشت ،
این سوال رو مطرح کردم :
پرسیدم: اگه آقاسجاد برگرده و باز بخواد بره اجازه میدین؟
بغضشو خورد؛
گفتم نميزارين بره سخته نه؟
گفت: "خیلی سخته ولی می دونم که دوباره ميفرستمش.
#فقط_اين_بار_برگرده "
خشکم زد..نهایت دلتنگی هاش رو میشد حس کرد، اضطراب و امید و انتظار رو میشد از اشک لرزان چشماش فهمید ..
دلش می خواست فقط یکبار دیگه پاره تنش رو بغل کنه، دلتنگ عطرپیراهن پسرش بود، ..دیگه بهت و بغض امانمو بریده بود..🍃
سوال آخرم شاید بی رحمانه به نظر می رسید اما دلم می خواست مادر پاسخ خیلی از طعنه زنان رو بده.. و چه جواب دندان شکنی داده بود به کسانی که این مدت با حس ترحم می خواستند راه سجاد و امثال سجاد رو کمرنگ کنند..
و
انصافا چنین شیرزنان و مادرانی هستند که قهرمان پرورند..🌹🍃🌹
آقاسیدسجاد !!
تویی که هنوز نشناختمت
و چه دیر
چه سخت
درپی نشانه هایی از تو می دوم
هی می دوم و نمی رسم..
#شهید_سیدسجادخلیلی
#تویی_که_نشناختمت
#خاطرات_یوسف_گمگشته_مازندران
#پای_صحبتهای_مادر_آقاسیدسجاد
@aghaseyedsajad
شهید سیدسجاد خلیلی
🌷هر کی خواب می دید میگفت:سجاد میگه من بر میگردم.. عید نوروز پدربزرگ سجاد که از روحانیون بزرگوار
💠در ادامه ؛ سردار رستمیان از وقایع عملیات خانطومان و چگونگی شهادت آقاسیدسجاد خواهند گفت ...
@Aghaseyedsajad
هدایت شده از شهید سیدسجاد خلیلی
توجه...🌷
با سلام و ارادت خدمت تک تک شما مهمانان #شهید_سیدجلال_حبیب_الله_پور
و
#شهید_سیدسجاد_خلیلی
در روزهای آغازین ماه حسینی که مقارن شد با بازگشت چند تن از شهدای مظلوم مدافعان حرم، برآن شدیم تا به نیت آقااباعبدالله و شهدای کربلا و همه شهدای مدافع حرم مازندران و به ویژه دو شهید عزیز و بزرگوار
#آقاسید_جلال و #آقاسیدسجاد
ختم قرآنی داشته باشیم..🌹🍃🌹
در این شب و روزهای بابرکت و مقدس به این دوشهید از سلاله سادات دلتان را گره بزنید و حوائج تان را در نظر بگیرید ..
برای شرکت در این ختم دسته جمعی قرآن
با آیدی
@vesper07
در ارتباط باشید ..
به امید رضایت و شفاعت شان..🌹🍃🌹
@shahid_habibollahpour
@aghaseyedsajad
#اطلاعیه
💠به مناسبت گرامیداشت یاد شهید مدافع حرم #سیدسجادخلیلی متکازینی مجلس ختمی مردانه و زنانه در تاریخ ۹۷/۷/۸ بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد امام جعفر صادق(ع) واقع در نقاش محله برگزار میشود
#بهشهر
@Aghaseyedsajad
شهید سیدسجاد خلیلی
انتظار خانواده بزرگوار شهیدخلیلی و همه همرزمان؛ پس از یک سال و نیم تلاش و تحقیق پایان یافت و آنچه در ادامه می خوانید شرحی ست بر آن چه که در خان طومان بر آقاسیدسجاد گذشت از زبان جناب آقای سردار رستمیان ...🌷
یکی ازنفربرهای دشمن خودش را به خاکریز خط یاسر رساند تا کشته ها و مجروحین خودشان را جمع کنه وبه عقب ببرند..
سیدسجاد هم کنار همین خاکریز بصورت مجروح و موج خوردگی افتاده بود،
دشمن همراه باجنازه ها و مجروحین خودش، سیدسجاد را با نفربر به خاکریز خودشون انتقال میداد.
درگیری همچنان باشدت ادامه داشت.
یکی از نیروهای خودی با شلیک آرپی چی 7، چندتا ازتانکها و نفربرها و خودروهای تکفیری ها را زده بود.
سیدسجاد در حال انتقال به عقبه دشمن؛ بشهادت رسیده بود و پیکرش درداخل یکی از نفربرها بود..🌹
دشمن شهید سیدسجاد را درعقبه منطقه خان طومان دفن کرده بود..
ولی ما همچنان بدنبال آخرین وضعیت سیدسجاد در حال بررسی بودیم..
ازنگاه ما سیدسجاد اسیر بود
اما با توجه به تحقیقات تکمیلی انجام شده، سیدسجاد در وضعیت مجروحیت و موج خوردگی توسط دشمن اسیر و سپس به شهادت رسیده بود..🍃🌹
عمری گذشت و یوسف ما پیرهن نداشت
آری که پیرهن نه که حتی کفن نداشت
عمری گذشت و خنده به لبهای مادرش
خشکیده بود و میل به دریاشدن نداشت
حالا رسید بعد هزاران هزار روز
مردی که دست در بدن و سر به تن نداشت...
(۱۳)
💠راوی : سردار رستمیان فرمانده لشکر۲۵ کربلا
#شهیدسیدسجادخلیلی
#کانال_شهیدسیدسجادخلیلی
https://t.me/joinchat/AAAAAEO7ZYe0LSiXHmngZg
@Aghaseyedsajad
در تاریخ 19 فروردین 95 بود که تازه در خانطومان مستقرشده بودیم.
ماموریت ویژه ای به لشکر ابلاغ شده بود که دراین ماموریت باید به عمق دشمن می زدیم..
خوب می دانستیم که در این مسیر راه برگشتی وجود نداشت..و همه اعضای شرکت کننده قطعا جز شهدا یا مفقودالاثرها قرارمیگرفتند...🌷
ما به دنبال بیست نفر نیروی زبده و شهادت طلب بودیم.
شرایط بسیار سختی بود ؛ هم انتخاب افراد زبده و هم اتفاقات آینده (شهادت افرادفوق)..
درلیست افراد داوطلب، نام دو شهید میدرخشید.
1.شهید علی عابدینی
2.شهید سید سجاد خلیلی
عملیات ویژه باید شب بیستم فروردین 95 انجام میگرفت که به دلایل خاصی به تاخیر افتاد.
سید سجاد خلیلی درفردای آن روز
وعلی عابدینی در17 اردیبهشت 95 در نبرد سنگین با تکفیری های ملعون درخان طومان بشهادت رسیدند.🌹
در نبرد خانطومان بهترین نیروهای لشکر مردانه جنگیدند و حماسه آفریدند و 16 تن از آن بهترین ها به شهادت رسیدند..
یادشان گرامی و روحشان شاد..🌷
دلم برای تو
تنگ است برادر شهیدم..همسنگرم!
و این را
نمیتوانم بگویم
مثل باد که از پشت پنجرهات میگذرد
و یا درختها که
خاموشاند
سرنوشتِ عشق
گاهی سکوت است..
#کربلای_خانطومان
#سبکبالان_خرامیدند_و_رفتند
#پای_صحبتهای_سردار_رستمیان
#کانال_شهید_سیدسجاد_خلیلی
@aghaseyedsajad
شهید سیدسجاد خلیلی
دعاهایم که اثر نکرد ؛
خواب ها که تعبیر نشد ؛
آرزویم که برآورده نشد ؛
حسرت دیدارت که به دلم ماند ؛
آنوقت اندوه نداشتنت خیلی چیزها به من آموخت جان دلم...!
وقتی از قول سردار رستمیان شنیدم یکی از افراد داوطلب و شهادت طلب بودی در عملیات مهم کربلای خانطومان ؛
وقتی در واژه واژه وصیتت خواندم که چه قدر راحت از دنیا و زیبایی های گذرایش دل کنده بودی؛ وقتی فهمیدم چه قدر خود را مهیای رفتن و پرواز کرده بودی ..
فهمیدم باید بیشتر بشناسمت..🌷
سجاد جانم! چه خوب در مکتب حسین (ع) عاشقی را، پرواز و ایثار را آموخته بودی..🌷
هنوز اسمت را که می شنوم دلم هری می ریزد..اصلا عادت کردم منتظرت باشم.. هنوز صدای زنگ تلفن تپش قلبم را شدید می کند..
نامت با واژه انتظار عجین شده یوسف گم شده ام..🍃
سجادم! آرزوی دامادی ات به دلم ماند اما هرگز از راهی که رفتی ذره ای تردید به دلم راه ندادم..
تو در 21ام فروردین 95 آسمانی شدی و پشت پا زدی به همه لذت های دنیایی..هر گوشه خانه مان پراز خاطرات شاد و لبخند مهربان توست..🌹
رنگ تازه ای به دنیای ما بخشیدی سیدجانم..مادر به فدای لبخندهای شیرینت! جان مادرت زهرا به خوابم بیا تا یک دل سیر ببینمت و عطر پیراهنت را بو کنم..🍃
پسرم! برای صبوری و آرامش ما خودت دعا کن که سخت است ندیدنت..و نداشتنت..اندوه نداشتنت سالهای سال بزرگترمان ..نه..پیرمان کرده..اما همه ی شب و روزهای پریشان ما فدای عمه جانت زینب باد✌️🌷
#دلم_برای_تو_تنگ_است
#دلم_را_حوالی_خانطومان_جاگذاشتم
#مادرانه
#انا_فتحنا_لک_فتحا_مبینا
#کانال_شهید_سیدسجاد_خلیلی
@aghaseyedsajad