eitaa logo
پاسخ به احکام و معارف
692 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
42 فایل
بیان احکام شرعی و معارف اسلامی شامل: #یک_آيه #حدیث_روز #داستان_روز #حکمت_روز #مشاوره_روز #تلنگر_روز #رمان های جذاب احکام شرعی شامل تقلید، بانوان، طهارت، صدقه، خمس و... پاسخگو به احکام و استخاره: (۱) @mzamf135960 (۲) @M_Roshnay
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان جدید👇👇
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بسم رب العشق - 😍 😍# ازپس این دنده به اون دنده شدم استخوانهام درد گرفت به خودم میگفت نرگس بخواب دیگه از استرس دارم سکته میکنم 😢 وای خدایا حالا تازه سه نصف شبه کو تا هشت صبح 🕖 که نتایج کنکور کارشناسی اعلام بشه یک سال از خونه بیرون نرفتم از ۲۴ ساعت حدود ۱۷-۱۸ ساعت درس میخوندم فقط برای اینکه •• فیزیک هسته ای •• قبول بشم خیلی میترسم تو این یک سال تنها مسیر رفت و آمد من خونه و سرویس بهداشتی و کلاس کنکور بود چرا ساعت هشت صبح نمیشه 😭😭 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده بانــــــو.....ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
پاسخ به احکام و معارف
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 بسم رب العشق #قسمت_اول - 😍#علمــــــــــدارعشـــــــــق 😍# ازپس این دنده به اون دنده
بسم رب العشق - 😍 😍# ساعت ۴:۱۵ صبح شد صدای الله اکبر اذان صبح تو فضا خانه پیچید از جا پاشدم و به سمت خواهر دوقلوم * نرجس* رفتم - آجی پاشو نمازه + باصدای خواب آلود😴😴 گفت باشه نرجس خواهرم طلبه است چندماهی هم هست با یه آقا طلبه ازدواج کرده همزمان برای منم چندتا خواستگار اومد اما من خیلی راحت به پدرم گفتم - آقاجون من میخام چادر و شهدا و همسرم عاشقانه بدست بیارم آقاجون: باشه دخترم پس فعلا به درست برس - ممنونم آقاجون از درکتون آقاجون : خواهش باباجان - خیلی ممنونم و خیلی هم دوستون داره آقاجون : منم دوست دارم بابا ولی لوس نشو دخترم یهو نرجس زد رو شونم : نرگس یه ساعت داری وضو میگری ؟ - نه داشتم فکر میکردم نرجس: معلومه خیلی استرس داریا - آره خیلی . زحمت یک سالم امروز میبینم نرجس: ان شاالله رتبه ات عالی میشه نگران نباش خواهری نرگس وضو بگیر دیر شد - باشه وضو گرفتیم آقاجون و مامان داشتن نماز میخوندن تا مارا دیدن مامان: سلام دخترای گلم منو نرگس همزمان : سلام مادر مامان: دخترا سریع نمازتون بخونید - چشم مامان: نرگس جان امروز رتبه ات میاد - بله مادرجون مامان : ان شاالله خیره - ان شاالله نویسنده بانــــــــو.....ش بامــــاهمـــراه باشــید 🌹@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
بسم رب العشق #قسمت_دوم - 😍#علمــــــــــدارعشــــــق 😍# ساعت ۴:۱۵ صبح شد صدای الله اکبر اذان صبح
بسم رب العشق - 😍 😍# بانرجس نماز صبحمون خوندیم و رفتید اتاقمون ساعت حدود ۵ بود بدون اینکه متوجه بشم چشمام گرم شد و خوابم برد یهو چشمام 👁👁بازکردم دیدم ساعت ۷:۳۰ صبحه با سرعت از جا پاشدم و دویدم سمت پذیرایی آقاجون در حال پوشیدن کتش رو به من کرد آقاجون: بابا چقدر پریشانی تو 😳😳 - آقاجون میترسم آقاجون : همش یه ربع مونده من میرم حجره اگه برادرت محمد بود تو حجره که میگم خودش بزنه منم رتبه ات بدونم اگه نبود زنگ میزنم خونه - باشه آقاجون وای این یه ربع چرا نمیگذره شروع کردم به روشن کردن لب تاپم کد رهگیری و اسمم نرگس سادات موسوی تایپ کردم بالاخره ساعت ۸ شد سایت سنجش باز شد رتبه ها تا ۵۰ رفت بالا ولی از خبری از اسم و رتبه من نبود یهو چشمم خورد به اسمم نرگس سادات موسوی وای خدایااااا رتبه ام ۹۸ جا و مکان فراموش کردم و ازهیجان زیاد همراه با گریه جیـــــــــغ بنفش و آبی و سرمه ای همزمان زدم نرجس باوحشت دوید تو پذیرایی مادرم هم همون طور باهم چی شده نرگس - مامان رتبه ام 😭😭😭 مامان :اشکال نداره عزیزم سال بعد ان شاالله نرجس بدو یه جرعه آب بیار برای حواهرت نرجس : چشم آبو که خوردم آرومترشدم مامان هم پشتمو میمالید کم کم تونستم حرف بزنم اما از هیجان بریده بریده - مامان رتبه ام ۹۸ شد نویسنده بانـــــــو...ش ‌ بامــــاهمـــراه باشــید مو🌹@AhkamStekhare
*‌رسول اکرم فرمودند:* *قبرهرروز۵مرتبه انسان راصدا میزند،* *۱-من خانه فقرهستم باخودتان گنج بیاورید* *۲-من خانه ترس هستم با خودتان أنیس بیاورید* *۳-من خانه مارهاوعقرب هاهستم باخودتان پادزهربیاورید* *۴-من خانه تاریکی هاهستم باخودتان روشنایی بیاورید* *۵-خانه ریگ هاوخاک هاهستم باخودتان فرش بیاورید* *۱-گنج:لا اله إلا الله* *۲-انیس: تلاوت قرآن* *۳-پادزهر:صدقه،خیرات* *۴-چراغ:نماز نمازشب* *۵-فرش:عمل صالح* *اللهم صل علی محمدوال محمد* *الان اگه یه جوک بود فوری پخش میکردی* ایامیدانی که اگرکلمه لا اله الا الله محمدرسول الله منتشرکنید برایتان درقبرمنفعت دارد🙂🙂🙂 شیطان نمیگذارد ك این رامنتشرش کنی درحالی که همه اش چندثانیه وقت میبره ❄️☃❄️☃❄️@AhkamStekhare
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴 ❣️﷽❣️ 🌴🌹 🌹🌴 ️⃣ هفته اشك و فتنه، 22 صفر تا 28 صفر سال 11 هجرى قمرى 1 ـ شدت يافتن بيمارى پيامبر (صلى الله عليه وآله): روز 22 ماه صفر، سه شنبه صداى اذان مغرب به گوش مى رسد و مردم در مسجد منتظر آمدن پيامبر هستند تا نماز را با آن حضرت بخوانند. امّا هر چه صبر مى كنند از پيامبر خبرى نمى شود، گويا حال پيامبر بدتر شده است. على(ع) به مسجد مى آيد و در محراب مى ايستد و مردم پشت سر او نماز مى خوانند.1 2 ـ نقشه و نقش عايشه: روز 22 ماه صفر، سه شنبه ابوبكر و عُمَر در اردوگاه اُسامه هستند، وقتى كه ابوبكر مى خواست از مدينه برود نزد دختر خود، عايشه رفت و به او گفت: "من به دستور پيامبر به جهاد مى روم، اگر يك وقت ديدى كه بيمارى پيامبر بدتر از اين شد به من خبر بده تا من بيايم و يك بار ديگر پيامبر را ببينم". اكنون، عايشه پيكى را به سوى اردوگاه اُسامه مى فرستد تا به پدرش خبر دهد كه هر چه زودتر به مدينه بازگردد چرا كه بيمارى پيامبر سخت شده است. هوا تاريك است و اسب سوارى از مدينه به سوى اردوگاه اُسامه به پيش مى رود. وقتى او به اردوگاه مى رسد سراغ خيمه ابوبكر را مى گيرد. (عمر هم كنار ابوبكر است)، او به ابوبكر مى گويد: "من از مدينه مى آيم، عايشه مرا فرستاده تا به تو هم خبر دهم كه ديگر اميدى به شفاى پيامبر نيست و او براى نماز مغرب به مسجد نيامده است، هر چه زودتر خود را به مدينه برسان!". عُمَر تا اين سخن را مى شنود از جا برخاسته و رو به ابوبكر مى كند و مى گويد: "برخيز، ما بايد هر چه سريعتر خود را به مدينه برسانيم". عُمَر و ابوبكر در اين نيمه شب به سوى مدينه حركت مى كنند.2 3 ـ ديدار از قبرستان بقيع: روز 22 ماه صفر، سه شنبه پيامبر از خواب بيدار مى شوند، او دستور مى دهد تا چند نفر از يارانش نزد او بيايند، على(ع) و چند نفر ديگر حاضر مى شوند، پيامبر به آنان مى گويد: "خدا از من خواسته است كه به ديدار اهل بقيع بروم".3 پيامبر دست در دست على(ع) گذاشته و آرام آرام به سوى بقيع مى رود، وقتى او به بقيع مى رسد چنين مى گويد: "آگاه باشيد فتنه ها همچون شب هاى تاريك به سوى شما مى آيند".4 4 ـ تخلّف از لشكر اسامه: روز 23 ماه صفر، چهارشنبه اين صداى اذان بلال است كه در شهر مدينه طنين انداخته است، مردم، كم كم به سوى مسجد مى شتابند تا نماز صبح را پشت سر پيامبر بخوانند. آمدن پيامبر به طول مى كشد، به راستى آيا پيامبر براى خواندن نماز خواهد آمد؟ امّا گويا تب پيامبر بسيار شديد شده است، او نمى تواند به مسجد بيايد.5 ناگهان ابوبكر وارد مسجد مى شود، او مى خواهد به سوى محراب برود و امامِ جماعت بشود، همه تعجّب مى كنند كه او در اينجا چه مى كند؟ خبر به گوش پيامبر مى رسد، او مى گويد: "مرا بلند كنيد و به مسجد ببريد". پيامبر دستمالى را بر سر خود مى بندد و با كمك على(ع) و فضل بن عبّاس به سوى مسجد مى رود، پيامبر از ابوبكر مى خواهد از محراب بيرون بيايد. پيامبر نمى تواند روى پاى خود بايستد، براى همين مى نشيند و نماز را به صورت نشسته مى خواند.6 بعد از نماز، پيامبر رو به ابوبكر مى كند و مى فرمايد: "مگر من به شما نگفته بودم كه به سپاه اُسامه بپيونديد؟ چرا از دستور من سرپيچى كرديد و به مدينه بازگشتيد؟". ابوبكر در جواب مى گويد: "من به اردوگاه اُسامه رفته بودم امّا چون شنيدم حال شما بدتر شده است با خود گفتم بيايم و يك بار ديگر شما را ببينم". پيامبر رو به آنها مى كند و مى فرمايد: "هر چه سريعتر به سپاه اُسامه ملحق شويد و به سوى روم حركت كنيد، بار خدايا! هر كس كه از سپاه اُسامه تخلّف كند، لعنت كن".7 5 ـ ماجراى قلم و دوات: روز 24 ماه صفر، پنج شنبه حدود سى نفر از مسلمانان در خانه پيامبر جمع شده اند.8 آنها براى عيادت پيامبر آمده اند، خيلى از آنها اشك حسرت مى ريزند و از اين كه قدر اين پيامبر مهربانى ها را ندانستند، غصّه مى خورند. پيامبر رو به ياران خود مى كند و مى فرمايد: "براى من قلم و دوات بياوريد تا براى شما مطلبى بنويسم كه هرگز گمراه نشويد". يك نفر بلند مى شود تا قلم و كاغذى بياورد كه ناگهان صدايى همه را حيران مى كند: "بنشين! اين مرد هذيان مى گويد، قرآن ما را بس است". سخن او ادامه پيدا مى كند: "بيمارى بر اين مرد غلبه كرده است، مگر شما قرآن نداريد؟ ديگر براى چه مى خواهيد پيامبر برايتان چيزى بنويسد؟". او عُمَر است كه چنين سخن مى گويد.9 ..... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 🌴@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴 ❣️﷽❣️ 🌴🌹#حوادث_فاطمیه 🌹🌴 #قسمت1️⃣ هفته اشك و فتنه، 22 صفر تا 28 صفر سال 11 هجر
🌴🌴🌴🕊🌺🕊🌴🌴🌴 ❣️﷽❣️ 🌴🌹 🌹🌴 ️⃣ 6 ـ تاكيد به ولايت: روز 25 ماه صفر، جمعه بيمارى پيامبر سخت شده است، تب او بسيار شديدتر شده است، سمّ در بدن او اثر نموده و رنگ او زرد شده است. او دلش مى خواهد تا آخرين سخنان خود را با مردم داشته باشد. او از اطرافيان خود مى خواهد تا هفت سطل آب از چاه بكشند. او دستور مى دهد تا اين آب ها را بر بدن او بريزند تا شايد از شدّت تب كم شود.10 پيامبر به سوى مسجد مى شتابد. مردم همه در مسجد جمع مى شوند... پيامبر به بالاى منبر مى رود و چنين مى گويد: "من به زودى به ديدار خداى خويش خواهم رفت... من دو چيز گرانبها را براى شما به يادگار مى گذارم. قرآن و خاندان خود را در نزد شما به يادگار مى گذارم... مبادا بعد از من از دين خدا برگرديد و به هوا و هوس خود عمل كنيد، على، برادر من، وارث من و جانشين من است.11 7 ـ نشانه هاى امامت: روز 27 ماه صفر، يكشنبه بنى هاشم به ديدار پيامبر آمده اند، پيامبر گاه بى هوش مى شود و گاه به هوش مى آيد.12 پيامبر چشم خود را باز مى كند، به عبّاس، عموى خود مى گويد: "عمو جان، آيا حاضر هستى تا وصيّت هاى مرا انجام دهى و قرض هاى مرا ادا كنى؟". عبّاس نگاهى به پيامبر مى كند و مى گويد: "من چگونه خواهم توانست از عهده اين كار مهم برآيم؟". پيامبر بار ديگر سخن خود را تكرار مى كند و عبّاس همان جواب را مى دهد. اكنون، پيامبر رو به على(ع) مى كند و مى فرمايد: "اى على، آيا حاضر هستى تا به وصيّت هاى من عمل كنى و قرض هاى مرا پرداخت كنى". على(ع) جواب مى دهد: "بله، پدر و مادرم فداى شما باد، من حاضر هستم تا به وصيّت هاى شما عمل كنم".13 پيامبر از روى خوشحالى با صداى بلند مى گويد: "اى على، تو در دنيا و آخرت برادر من هستى، به راستى كه تو جانشين و وصىّ من مى باشى". اكنون پيامبر بلال را مى طلبد و به او چنين مى گويد: "اى بلال، برو و شمشير ذوالفقار، زِره ، عمامه و پرچم مرا بياور". بلال از اتاق بيرون مى رود و بعد از لحظاتى... پيامبر رو به على(ع)مى كند و مى گويد: "اى على، اين وسايل را از بلال تحويل بگير و به خانه خود ببر".14 8 ـ عهدنامه اى آسمانى: روز 27 ماه صفر، يكشنبه جبرئيل نازل مى شود، او به پيامبر چنين مى گويد: "اى محمّد! دستور بده تا همه از اتاق خارج شوند و فقط على(ع)بماند". پيامبر از همه مى خواهد تا اتاق را ترك كنند. جبرئيل رو به پيامبر مى كند و مى گويد: "اى محمّد! خدايت سلام مى رساند و مى گويد: "اين عهد نامه بايد به دست وصىّ و جانشين تو برسد"".15 پيامبر رو به على(ع) مى كند و مى گويد: ــ اى على، آيا از اين عهد نامه كه خدا برايت فرستاده آگاه شدى؟ آيا به من قول مى دهى كه به آن عمل كنى. ــ آرى، پدر و مادرم به فداى شما باد، من قول مى دهم به آن عمل كنم و خداوند هم مرا يارى خواهد نمود. ــ على جان! در اين عهدنامه آمده است كه تو بايد دوستان خدا را دوست بدارى و با دشمنان خدا دشمن باشى، تو بايد بر سختى ها و بلاها صبر كنى، على جان! بعد از من، مردم جمع مى شوند حقّ تو را غصب مى كنند و به ناموس تو بى حرمتى مى كنند، تو بايد در مقابل همه اينها صبر كنى! ــ چشم اى رسول خدا، من در مقابل همه اين سختى ها و بلاها صبر مى كنم. سپس على(ع) به سجده مى رود و در سجده با خداى خويش سخن مى گويد: "من قبول كردم و به آن راضى هستم".16 9 ـ پدر به فداى دختر: شبِ 28 ماه صفر، شب دوشنبه حضرت فاطمه(س) همراه با حسن و حسين (عليهما السلام) وارد مى شوند، تا نگاه فاطمه(س) به پدر مى افتد و او را در آن حالت مى بيند اشكش جارى مى شود. پيامبر فاطمه(س)را نزد خود مى خواند و او را در آغوش مى گيرد و پيشانى او را مى بوسد و به او مى گويد: "پدرت به فدايت باد". فاطمه(س) طاقت نمى آورد و صداى گريه اش بلند مى شود. پيامبر او را در آغوش مى گيرد و مى گويد: "به خدا قسم! خدا انتقام تو را از نامردان خواهد گرفت، دخترم! بدان كه خدا به غضب تو، غضبناك خواهد شد، واى بر كسانى كه در حقّ تو ستم روا دارند".17 ..... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 @AhkamStekhare
♦️بسیاری از باید از روضه های خانگی شکل بگیرد 🔹پناهیان با بیان اینکه مادری که روضه می‌گیرد فرزندان خود را بیمه کرده است، گفت: بسیاری از سیاست‌های ما مانند ایجاد انگیزه ازدیاد نسل باید در روضه‌های خانگی شکل بگیرد و این روضه‌ها می‌تواند در ترویج مباحث فرهنگی بسیار مؤثر باشد. 🔸نایب‌رئیس قرارگاه عمار، روضه‌های خانگی را از مؤثرترین روش‌های ، تزکیه جان‌ها و تعالی ایمان و معرفت مردم دانست و گفت: یکی از مصادیق بروز وظهورایمان در جامعه روضه‌های خانگی است. ♦️@AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام 🌼 اگه یه وسیله و لوازم خونگی رو برای چند روز به کسی امانت بدیم و خراب کنه؛ آیا تاوان‌گرفتن مشکل داره؟ 🌸 و اینکه مهمان حواسش نباشه و یه وسیله دکوری قیمتی رو بشکنه، بعد بخواد لنگه اون رو بخره و بیاره، صاحب‌خونه می‌تونه قبول کنه؟ مرجع تقلید: رهبری. ✅ پاسخ 🌷با سلام و تشڪر از ارتباط شما 🌷 🌼 اگه در حفظ و نگهداری امانت کرده باشه، یا باید بده و یا از صاحبش بگیره. 🌸 بله صاحب‌خونه هم می‌تونه اون وسیله رو . ❄️أللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمًَدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم❄️ 🌹