10.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت این تصویر :
*این پنج نفر ناشناس را در عکس می بینی! در سکوت و بی خبری به آنسوی پل می روند*...
این عکس کاملا واقعی است و این پنج نفر آخرین نفراتی هستند که دارند آن طرف پل خرمشهر می روند تا نیروهای عراقی را معطل کنند تا زن و بچه ها فرصت بیشتری داشته باشند تا شهر را خالی کنند. این پنج نفر هرگز برنگشتند و ما نه نامشان را فهمیدیم و نه تصویرشان را داریم! همان طوری که خیلی از جوانان نسل طلایی ما از پل این دنیا در آن روزگار برای دفاع از شرف و وطن گذشتند و برنگشتند.
*بغض عجیبی پشت این عکس هست* ...
*به سلامتی آن پنج نفر* و تمام آنهایی قول برگشت به مادران و بچه هایشان دادند ولی برنگشتند. به سلامتی آنهایی که یواش یواش اسمشان از سر کوچه هایمان برداشته می شود. به سلامتی آنهایی که تصویرشان دیگر قدیمی شده و کلاسمان را برهم می زند به سلامتی مادری که وقتی سربریده فرزند را دید گفت قول داده بود برگردد برگشت. پسرم سرش می رفت قولش نمی رفت سرش رفت ولی قولش نرفت...
*سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر گرامی* 🌷🌷🌷
🆔 @AhkamStekhare
15.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبتهای جالب و قابل تأمل استاد حسن عباسی درباره شهید حسن باقری
آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد ۱۳۶۱ از مهمترین دستاوردهای عملیاتی و فرماندهی شهید حسن باقری محسوب میشود.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سلام_امام_زمانم
سلام بر مهدی!
روزِ من... با نام تو شروع میشود...
🌺روزتون مهدوی🌺
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چهار گناهی که برکت رو از بین میبره
✍دکتر رفیعی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
✨﷽✨
#پندانه
🔴 تقوای سهگانه
✍ تقوا میتواند سه مدل باشد:
1⃣ تـقـوای گـریز
آن است که از محیط گناهآلود دوری کنی. یعنی یوسفوار از صحنه گناه فرار کنی و راه گریز را برگزینی.
2⃣ تـقـوای پـرهیز
آن است که بتوانی در محیط گناهآلود، خودت را پاک نگه داری. یعنی مانند موسی در کاخ فرعون باشی اما خودت را از گناه حفظ کنی.
3⃣ تـقـوای سـتیز
آن است که در صحنه بمانی و با مظاهر گناه مبارزه کنی و محیط سالمی ایجاد کنی. یعنی ابراهیموار با گناه، شرک و بتپرستی مقابله و ستیز کنی و بتشکن شوی.
برای حفظ خودت بايد هر سه تقوا را داشته باشی.
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
سالگرد شهادت شهید طیبه واعظی 🌱
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.
🌹🍃🌹🍃
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
#رمان_نسل_سوخته ⭕️قسمت_دوازدهم: شرافت توی همون حالت ... کیفم رو گذاشتم روی میز و نیم چرخ ... چرخید
#رمان_نسل_سوخته
قسمت_سیزدهم: رقابت
امتحانات ثلث دوم از راه رسید ...
توی دفتر شهدام ... از قول مادر یکی از شهدا نوشته بودم ...
- پسرم اعتقاد داشت ... بچه مسلمون همیشه باید در کار درست، اول و پیش قدم باشه ... باید شتاب کنه و برای انجام بهترین ها پیشتاز باشه ... خودش همیشه همین طور بود... توی درس و دانشگاه ... توی اخلاق ... توی کار و نماز ...
این یکی از شعارهای سرلوحه زندگی من شده بود ... علی الخصوص که 2 تا شاگرد اول دیگه هم سر کلاس مون بودن... رسما بین ما 3 نفر ... یه رقابت غیررسمی شکل گرفته بود ... رقابتی که همه حسش می کردن ... حتی بچه های بیخیال و همیشه خوش کلاس ... رقابتی که کم کم باعث شد ... فراموش کنم، اصلا چرا شروع شده بود ...
یک و نیم نمره داشت ... همه سوال ها رو نوشته بودم ... ولی جواب اون اصلا یادم نمی اومد ... تقریبا همه برگه هاشون رو داده بودن ... در حالی که واقعا اعصابم خورد شده بود ... با ناامیدی از جا بلند شدم ...
- خدا بهت رحم کنه مهران که غلط دیگه نداشته باشی ... و الا اول و دوم که هیچ ... شاگرد سوم کلاس و پایه هم نمیشی ...
غرق در سرزنش خودم بلند می شدم که ... چشمم افتاد روی برگه جلویی ... و جواب رو دیدم ... مراقب اصلا حواسش نبود ...
هرگز تقلب نکرده بودم ... اما حس رقابت و اول بودن ... حس اول بودن بین 120 دانش آموز پایه چهارم ... حس برتری ... حس ...
نشستم ... و بدون هیچ فکری ... سریع جواب رو نوشتم ... با غرور از جا بلند شدم ... برگه ام رو تحویل دادم و رفتم توی حیاط ...
یهو به خودم اومدم ... ولی دیگه کار از کار گذشته بود ... یاد جمله امام افتادم ... اگر تقلب باعث ...
روی پله ها نشستم و با ناراحتی سرم رو گرفتم توی دستم...
- خاک بر سرت مهران ... چی کار کردی؟ ... کار حرام انجام دادی ...
هنوز آروم نشده بودم که ... صبحت امام جماعت محل مون... نفت رو ریخت رو آتیش ...
- فردا روز ... اگر با همین شرایط ... یه قدم بیای جلو ... بری مقاطع بالاتر ... و به جایی برسی ... بری سر کار ... اون لقمه ای هم که در میاری حرامه ...
خانواده ها به بچه هاتون تذکر بدید ...
فردا این بچه میره سر کار حلال ... و با تلاش و زحمت پول در میاره ... اما پولش حلال نیست ... لقمه حرام می بره سر سفره زن و بچه اش ... تک تک اون لقمه ها حرامه ...
گاهی یه غلط کوچیک می کنی ... حتی اگر بقیه راه رو هم درست بری ... اما سر از ناکجا آباد در میاری ... می دونی چرا؟ ... چون توی اون پیچ ... از مسیر زدی بیرون ... حالا بقیه مسیر رو هم مستقیم بری ... نتیجه؟ ... باید پیچ رو برگردی ...
حالا برید ببینید اثرات لقمه حرام رو ... چه بلایی سر نسل و آدم ها و آینده میاره ...
کلمات و جملاتش ... پشت سر هم به یادم می اومد ... و هر لحظه حالم خراب تر می شد ...
.
ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🆔 @AhkamStekhare