پاسخ به احکام و معارف
#رمان_نسل_سوخته قسمت_صدوشصت_ویکم: ایده های خام بدجور جا خورده بودم ... توی اون شرایط ... وسط حرف
#رمان_نسل_سوخته
قسمت_صدوشصت_ودوم: فروشی نیست
بعد از نماز، آقای مرتضوی صدام کرد ... بقیه رفتن نهار ... من با ایشون و چند نفر دیگه ... توی نمازخونه دور هم حلقه زدیم ...
شروع کرد به حرف زدن ... علی الخصوص روی پیشنهاداتم... مواردی رو اضافه یا تایید می کرد ... بیشتر مشخص بود نگران هجمه ای بود که یه عده روی من وارد کردن ... و خیلی سخت بهم حمله کردن ... من نصف سن اونها رو داشتم ... و می ترسید که توی همین شروع کار ببرم ...
غرق صحبت بودیم که آقای علیمرادی هم به جمع اضافه شد ... تا نشست آقای مرتضوی با خنده خطاب قرارش داد...
- این نیروتون چند؟ ... بدینش به ما ...
علمیرادی خندید ...
- فروشی نیست حاج آقا ... حالا امانت بخواید یه چند ساعتی ... دیگه اوجش چند روز ...
- ولی گفته باشم ها ... مال گرفته شده پس داده نمی شود...
و علمیرادی با صدای بلند خندید ...
- فکر کردی کسی که هوای امام رضا رو نفس بکشه ... حاضره بیاد دود و سرب برج میلاد شما بره توی ریه اش؟ ...
مرتضوی چند لحظه ای لبخند زد ... و جمعش کرد ...
- این رفیق ما که دست بردار نیست ... خودت چی؟ ... نمی خوای بیای تهران، پیش ما زندگی کنی؟ ...
پیشنهاد و حرف هایی که زد خیلی خوب بود ... اما برای من مقدور نبود ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ...
- شرمنده حاج آقا ... ولی مرد خونه منم ... برادرم، مشهد دانشجوئه ... خواهرم هم امسال داره دیپلم می گیره و کنکوری میشه ... نه می تونم تنها بیام و اونها رو بزارم ... نه می تونم با اونها بیام ...
بقیه اش هم قابل گفتن نبود ... معلوم بود توی ذهنش، کلی سوال داشت ... اما فهمیده تر از این بود که چیزی بگه ... و حریم نگفتن های من رو نگهداشت ...
من نمی تونستم خانواده رو ببرم تهران ... از پس خرج و مخارج بر نمی اومدم ... سعید، خیلی فرق کرده بود اما هنوز نسبت به وضعش احساس مسئولیت می کردم ... و الهام توی بدترین شرایط، جا به جا می شد ...
خودم هم اگه تنها می رفتم ... شیرازه زندگی از هم می پاشید ... مادرم دیگه اون شخصیت آرام و صبور نبود ... خستگی و شکستگی رو می شد توش دید ... و دیگه توان و قدرت کنترل موقعیت و بچه ها رو نداشت ... و دائم توی محیط، ناراحتی و دعوا پیش می اومد ... مثل همین چند روزی که نبودم ... الهام دائم زنگ می زد که ...
- زودتر برگرد ... بیشتر نمونی ...
.
.ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
#رمان_نسل_سوخته قسمت_صدوشصت_ودوم: فروشی نیست بعد از نماز، آقای مرتضوی صدام کرد ... بقیه رفتن نهار
#رمان_نسل_سوخته
قسمت_صدوشصت_وسوم: آشیل
توی راه برگشت ... شب توی قطار ... علیمرادی یه نامه بهم داد ...
- توصیه نامه است برای * ... مرتضوی گفت: تو حیفی با این روحیه و این همه استعداد ... توی مجتمع ما بمونی ... برات توصیه نامه نوشت ... گفت از تهران هم زنگ میزنم سفارش می کنم میگم کدوم قسمت بگذارنت ...
نامه توی دستم خشک شد ...
- آقای علمیرادی ...
- نترس بند پ نیست ... اینجا افراد فقط گزینش شده میرن... این به حساب گزینشه ... حاجی مرتضوی از اون بچه های خالص جنگه که هنوزم اون طوری مونده ... خیلی هم از این طرف و اون طرف، اذیتش می کنن ... الکی کاری نمی کنه ...
انتخاب بازم با خودته ... فقط حواست باشه ... با گزینش مرتضوی و تایید اون بری ... هم اونهایی که از مرتضوی خوش شون نمیاد سر به جونت می کنن و سنگ می اندازن ... هم باید خیلی مراقب باشی ... پاشنه آشیل مرتضوی نشی ...
هنوز توصیه نامه توی دستم بود ... بین زمین و آسمون ... و غوغایی توی قلبم به پا شد ...
- پس چرا واسم توصیه نوشت؟ ... اینطوری بیشتر روش حساس نمیشن، سر به سرش بزارن؟ ...
تکیه داد به پشتی ...
- گفتم که از بچه های قدیم جنگه ... اون موقع، بچه ها صاف و صادق و پاک بودن و نترس ... کار که باید انجام می شد؛ مرده و زنده شون انجام می داد ... هر کی توانایی داشت، کسی نمی گفت کی هستی؟ قد و قواره ات چقدره؟ ... میومد وسط، محکم پای کار ... براساس تواناییش، کم نمی گذاشت ... به هر قیمتی شده، نمی گذاشتن کار روی زمین بمونه ... و الا ملت تازه انقلاب کرده و حکومت نوپا ...
مرتضوی هنوز همون آدمه ... تنهایی یا با همراه ... محکم می ایسته میگه این کار درسته باید انجام بشه ...
انتخاب تو هم تو همون راستاست ... ولی دست خودت بازه... از تو هم خوشش اومد ... گفت: این بچه اخلاق بچه های اون موقع رو داره ... اهل ناله و الکی کاری نیست ... می فهمه حق الناس و بیت المال چیه ... مثل بچه های اون موقع که مشکل رو می دیدن، می رفتن پای کار ... نمی شینه یه گوشه بقیه شرایط رو مهیا کنن، این از دور کف بزنه...
تمام مدت سرم پایین بود و به اون نامه فکر می کردم ... انتخاب سختی بود ... ورود به محیطی که روی حساب گزینش کننده ات ... هنوز نیومده، یه عده شمشیر به دست... آماده له کردن و خورد کردنت باشن ...
از طرفی، اگر اشتباهی می کردم ... به قیمت زمین خوردن مرتضوی تموم می شد ... ریسک بزرگی بود ... بیشتر از من... برای مرتضوی ...
غرق فکر بودم ...
- نظر شما چیه؟ ... برم یا نه؟ ...
و در نهایت تمام اون حرف ها ... و فکرها ... تصمیم قاطع من... به رفتن بود ...
.ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
رمان های عاشقانه مذهبی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
#رمان_نسل_سوخته قسمت_صدوشصت_وسوم: آشیل توی راه برگشت ... شب توی قطار ... علیمرادی یه نامه بهم داد
#رمان_نسل_سوخته
قسمت_صدوشصت_وچهارم: جا مانده
از وقتی یادم میاد، کربلا رفتن آرزوم بود ... حج دانش آموزی رو پای پرواز، پدرم گرفت ...
- حق نداری بری ...
کربلا رو هم هر بار که نیت رفتن کردم ... یه اتفاقی افتاد ... و این چندمین سالی بود که چند روز به حرکت ... همه چیز بهم ریخت ...
حالم خراب بود ... به حدی که کلمه خراب، براش کم بود ... حس آدمی رو داشتم که دست و پا بسته ... لب تشنه ... چند قدمی آب، سرش رو می بریدن ...
این بار که به هم خورد ... دیگه روی پا بند نبودم ... اشک چشمم بند نمی اومد ... توی هیئت ... اشک می ریختم و ظرف می شستم ... اشک می ریختم و جارو می کردم ... اشک می ریختم و ...
حالم خیلی خراب بود ...
- آقا جون ... ما رو نمی خوای؟ ... اینقدر بدم که بین این همه جمعیت ... نه عاشورات نصیبم میشه ... نه ...
هر چی به عاشورا نزدیک تر می شدیم ... حالم خراب تر می شد ...
مهدی زنگ زد ...
- فردا عاشورا، کربلاییم ... زنگ زدم که ...
دیگه طاقت نیاوردم ... تلفن رو قطع کردم ...
- چرا روی جیگر خونم نمک می پاشی؟ ... اگه حاجت دارم؟... من، خودم باید فردا کربلا می بودم ...
در و دیوار داشت خفه ام می کرد ... بغض و غم دنیا توی دلم بود ... از هیئت زدم بیرون ... رفتم حرم ... تمام مسیر، چشم هام خیس از اشک ...
- آقا جون ... این چه قسمتی بود نصیب من شد ... به عمرم وسط همه مشکلات یه بار نگفتم چرا؟ ... یه بار اعتراض نکردم ... اما اینقدر بدبخت و رو سیام ... که دیدن کربلا و زیارت رو ازم دریغ می کنید؟ ... اینقدر به درد بخور نیستم؟ ... به کی باید شکایت کنم؟ ... دادم رو پیش کی ببرم؟ ... هر بار تا لب چشمه و تشنه؟ ... هر دفعه یه هفته به حرکت ... 10 روز به حرکت ... این بار 2 روز به حرکت ...
آقا به خدا اگه شما اینجا نبودی ... من، الان دق کرده بودم ... دلم به شما خوشه ... تو رو خدا نگید که شما هم به زور تحملم می کنید ...
خیلی سوخته بودم ... دیگه اختیار دل و فکرم دست خودم نبود ... می سوختم و گریه می کردم ... یکی کلا نمی تونه بره ... یکی دم رفتن ...
اونم نه یه بار ... نه دو بار ... این بار ... پنجمین بار بود ...
بعد از اذان صبح ... دو ساعتی از روشن شدن هوا می گذشت ... حرم داشت شلوغ تر از شب گذشته می شد ... جمعیت داشتن وارد می شدن ... که من ...
.
.ادامه دارد...
🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸
رمان های عاشقانه مذهبی
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
💢 حکم شرعی اشاعه فحشاء
❇️ یکی از گناهان کبیره اشاعه فحشاء می باشد که در آیات قرآن، موضوع اشاعه فحشاء با لحنى بسیار شدید و فوق العاده کوبنده محکوم شده است زیرا از گناهانی است که جو جامعه را آلوده و فاسد میکند و گناه را در نظر مردم کوچک و آلودگی به گناه را آسان میکند.
🔶 اشاعه فحشا یعنی نشر دادن گناه و معصیت که به شکلهای مختلفی ممکن است اتفاق بیفتد که به چند مورد اشاره می شود:
1️⃣. تشویق مردم به گناه مثل اینکه شخصی دوستش را به گوش کردن آهنگهای حرام یا مصرف مواد مخدر یا شرکت در مجالس گناه تشویق کند.
2️⃣. ارتکاب گناه در ملأ عام و آشکارا مثل اینکه خانمی بطور علنی با زینت و آرایش و پوشش غیر شرعی در جامعه حاضر شود.
3️⃣. نشر دادن گناه در جامعه مثل اینکه دروغ یا تهمتی یا رابطه خلاف عفت و حیا را در فضای مجازی پخش کند.
🔻 آیت الله سیستانی، فقه برای غرب نشینان، معاملات، فصل 4 م 264 و فصل 9 م 518
📎 #احکام
📎 #احکام_اجتماعی
📎 #اشاعه_فحشا
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
#بالینک به #اشتراک بگذارید👇
╭═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╮
🆔 @AhkamStekhare
╰═⊰🍂🌺🌸🍂⊱━╯
✍امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
برترین عبادت چیره شدن بر عادت است.
📚 غررالحكم حدیث ۲۸۷۳
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خدا ازتون میپرسه،دوست دارید خدا ازتون گذشت کنه؟ پس گوش بدین...
🎙استاد انصاریان
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
🆔 @AhkamStekhare
#صبحتبخیرمولایمن
به نام نامیات
دفتر هفتهام را می گشایم
و به تبرک اسم دلربایت
روزم را آغاز میکنم
و به برکت یاد بهشتیات
در آسمان زندگی،
بال میگشایم ...
... که تو تمام برکتی،
تمام گشایشی،
تمام امیدی،
تمام موفقیتی،
تمام رزقی ...
خدا سایهات را برسرم
نگه دارد ای مایهی حیاتم
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare
🌠☫﷽☫🌠
*چه کسانی از عملکرد رییسی ناراحتند؟*
*۱. تجّار بیضابطه*
رییسی با حذف ارز ۴۲۰۰ تومنی، راه سوءاستفاده از این ارز را بست و یارانهای که باید به تجار میداد، امروز به خود مردم میده
*۲. قاچاقچیان*
رییسی با واقعی سازی قیمتها، راه خروج اجناس از راه قاچاق را بست. به گونهای که برای قاچاقچی صرف نمیکنه جنس به خارج از کشور ببرد و سود ببرد.
*۳. اصلاح طلبان دارای قدرت*
رییسی بر خلاف روحانی، در بدو ورودش به پاستور، هیچ مسئولی را تغییر نداد و با همان افراد دوران روحانی کار را آغاز کرد تا به مردم ثابت کند اینها عرضه انجام خدمت ندارند و زمانی که بی عرضگی مسئولی برای مردم ثابت شد آنوقت تغییر در سیستم اداری صورت می گرفت.
*۴. بانک ها*
رییسی از ورود بانک ها به بخش بنگاه داری و ساخت و ساز جلوگیری کرد تا تورم اقتصادی توسط بانکها به وجود نیاید.
*۵. زمین خواران*
رییسی با آزاد کردن سواحل و حریم دریا و رودخانهها، دستان مفسدین اقتصادی و رانت خواران و رشوه دهندگان و رشوه گیرندگان را از منابع طبیعی قطع کرد.
*۶. افرادی (هموطن یا غیر هموطن) که موافق تحریم ایران بودند*
رییسی ارتباط گسترده تجاری با کشورهای همسایه آغاز کرد به گونهای که کشورهای همسایه در کمترین فاصله زمانی بتوانند اجناس خود را از راه تجاری ایران نقل و انتقال دهند و این زمینه دور زدن تحریمها و بی ثمر بودن تحریمها شد.
*۷. دلالها*
برخی از دلالها دنبال ورشکستگی و یا تعطیلی کارخانهجات بودند که خودشان جنس از خارج بیاورند و با قیمت گزاف به مردم بفروشن اما رییسی با احیای کارخانههای ورشکسته، چرخه تولید را بازگرداند و دست افراد طماع را قطع کرد.
*۸. برخی از نانواها*
رییسی با قطع یارانه ارد و جلوگیری از فروش آرد، جلوی فساد فروش ارد یارانهای را گرفت و یارانه آرد را به خود مردم داد.
امروزه همین افراد از دولت سیاهنمایی میکنند تا مردم زبان به گلایه و شکایت باز کنند تا دوباره به منافع خودشان برسند.
انشاءاللّه در همین دوره چهارساله اول آقای #رئیسی، مردم طعم رفاه را خواهند چشید.
*فعلا در حال پاکسازی هستیم و چرک کهنه زمان میبره تا پاک شود*
سرباز #امام_زمان مثل #حاج_قاسم
نشر حداکثری👌
💕💜💕💜
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
✳️ کانال پاسخ به احکام و معارف:
🆔 @AhkamStekhare