eitaa logo
پاسخ به احکام و معارف
693 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
42 فایل
بیان احکام شرعی و معارف اسلامی شامل: #یک_آيه #حدیث_روز #داستان_روز #حکمت_روز #مشاوره_روز #تلنگر_روز #رمان های جذاب احکام شرعی شامل تقلید، بانوان، طهارت، صدقه، خمس و... پاسخگو به احکام و استخاره: (۱) @mzamf135960 (۲) @M_Roshnay
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ 🔴حلال حرام ✍ عالم ربانی ملا مهرعلی خویی در مسجد نشسته بود که جوانی برای سؤالی نزد او آمد و گفت: پدرم قصاب است و در ترازو کم فروشی می کند، اما خدا در این دنیا عذاب اش نمی کند؟ آیا خدا هوای ثروتمندان را بیشتر دارد؟ ملا مهرعلی گفت: بیا با هم مغازه پدرت برویم. وارد مغازه پدر شدند . ملا مهرعلی از پدرش پرسید: این همه خرمگس های زرد آیا فقط در قصابی تو وجود دارد؟ قصاب گفت: ای شیخ درست گفتی ، من نمی دانم چرا همه خرمگس های شهر در قصابی من جمع شده و روی گوشت های من می نشینند؟ ملا گفت: به خاطر این که هر روز 2 کیلو کم فروشی می کنی، هر روز دوهزار خرمگس مامور هستند دو کیلو از گوشت های حرام را که جمع می کنی جلوی چشمان تو بخورند. و کاری از دست تو بر نیاید. ملا مهرعلی به انتهای مغازه رفت و چوب کوچکی از سقف کنار زد ، به ناگاه دیدند که زنبورهایی هم کندوی عسلی در کنار چوب سقف قصابی ساخته اند که عسل های شهد فراوانی دارد که قصاب از آن بی خبر بود. رو به پسر قصاب کرد و گفت: پدرت هر ماه قدری گوشت اندازه کف دست به پیرزنی بی نوا می بخشد و این زنبور های عسل هم ، هدیه خدا به او بخاطر این بخشش است. ملا علی رو به پسر کرد و گفت: ای پسر بدان که او حرام را بر می دارد و حلال را بر می گرداند هرچند حرام را جمع می کنی و حلال را می بخشی. پس ذره ای در عدالت او در این دنیا بر خود تردید راه نده. مرحوم ملا مهرعلی خویی صاحب قصیده معروف (( ها علی بشر کیف بشر)) است. 🌺💐 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراء دِیْن یعنى چه؟ و آیا عدول قابل برگشت هست یا نه؟ ــــــــــــــــ ☘️ سلام علیکم ☘️ یعنى گذشتن از بدهىِ شخصی که بدهکاره🤗 یعنی کسی به‌شما بدهکاره و شما از گرفتن اون بدهی صرف‌نظر کنید 🙃 و ذمه اون فرد را بَری کنید و بگین که اون طلب را نمی‌خوام و ازش گذشتم. اون‌وقت دیگه کار تمومه و چیزی طلب ندارید؛ پیشمون شدن هم سودی نداره ☺️ ❄️أللّهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمًَدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُم❄️ 🌹 کانال احکام و معارف 🌺 ⭐️🌺 🌺⭐️🌺 @AhkamStekhare
سلام: بله خدا بزرگه وحکیم وتوانا... وبراش اصلا کاری نداره که یه دفعه ورق رو برگردونه وجمعیت مسلمان رو زیاد کنه به روش های مختلف مثل دوسه قلو دادن به یکی 💐 مثل بچه دارشدن اون خانم که گریه میکرده وشاید البته شاید اگه از اول میفهمیده بچه رو سقط میکرده مثل باردارشدن اونایی که مشکل دارن..... ولی میخواد بقیه رو امتحان کنه. خانم گلی ها! خدا منت هیچ کدوممون رو نمیکشه ولی بهمون فرصت میده اون که براش کاری نداره یه دفعه نسل رو چند برابر کنه مثل کربلا که براش کاری نداشت از زمین آب بجوشه و همه سیراب بشن یا دشمن رو سنگ کنه ولی نکرد تا سره از ناسره مشخص بشه. الان داره دلبری میکنه تا ببینه ما چقدر قبولش داریم...بیشتراز وام های بلاعوض وتامین مسکن وپوشک یاکمتر. خدا جون میگه: من روزی بچه رو میدم ولی ما بهونه میگیریم😔 خدا جون میگه: برکتش بامن ولی ما بهونه میگیریم وباز هم خداجون صبر میکنه شاید ما بزرگ بشیم. زوایای زیادی رو برامون روشن میکنه؛ یه دفعه میبینی کلی پیام روشنگری برات میاد راجع به فرزند آوری بعد بعضیا میگن اینا چیه چرا مردم رو دچار عذاب وجدان میکنین؟! اول شرایط اقتصادیشون رو خوب کنین بعد... درصورتی که این یه پیام از طرف خداجون از زبان بنده هاش بود برای رشد من برای اینکه بگم: خدا جونی میدونم سخته میدونم گرونیه💶 میدونم ... ولی چون تو میخوای ومن به قول هات یقین دارم چشم.❤️ بچه میارم ولی خداجون تنهام نزاری هااااا.... بدن ضعیفم رو قوی کن به داشته هام برکت بده وبا سلامت جسمم طعنه ها رو ازم دور کن و بچم رو سالم وقوی بدار خدا خودت نگام کن.... اون وقته که خداجون میگه: فرشته ها ببینین این بنده ی منه و جلوی فرشته هاش به ما مباهات میکنه.💫 حالا بریزید روی سرش برکات من رو. البته همیشه رزق، پول نیست ممکنه حتی رزق رد شدن از کنار چاله و نیفتادن توش باشه. ممکنه رزق ایجاد محبت شدید بین زوجین باشه💑 ممکنه رزق ندیدن سختی ها باشه و هزار هزار رزق دیگه... مهم اینه که خداجون راضی هست و داره میبینمون و خوشحالم فقط موقع مشکلات بهش رجوع نکردم وحرفشو گوش دادم...🌟 حالا دیگه مختاریم که چی انتخاب میکنیم. ولی یه نکته به اونایی که دارن جهاد میکنن وفرزند آوری شده اولویتشون وخداجون رو دوس دارن و حرفاش رو بیشتر از بنده ها قبول میکنن و بعضی وقتا طعنه میشنون، بعضی صاحب خونه ها بهشون خونه نمیدن و ممکنه بعضی وقتا مجبور بشن کمتر بخورن و محدود تر زندگی کنن😔 البته بعضی وقتا... 🌼 نسل بعدی ان شاءالله یه نسل بی ادعا ویه دست و ولایی میشه چون افراد بی اطلاع، الان داره براشون حجت تموم میشه و راه درست رو انتخاب میکنن افراد بهانه جو هم که خب بچه نمیارن. پس تو نسل بعدی نیستن. یه عده هم که اصلا سگ رو جای بچه میخوان شکر خدا دیگه نسلشون رو خودشون از بین میبرن. پس پیش به سوی دنیایی با یکدستی وهمدلی. 👏👏👏یه دنیایی که توش به اصول پرداخته میشه نه موضوعات پیش وپا افتاده یه دنیایی که انرژی افرادش صرف قانع کردن اطرافیان نمیشه ادما توجیهن ودارن باتمام قوا برای امامشون میدون یه دنیایی که ان شاءالله منتهی میشه به ظهور @AhkamStekhare
به نام خدا . ❤قسمت اول❤ . وقتی رسیدیم ایوب هم رسیده بود مادر صفورا دستش را گذاشت روی شانه م و گفت :خوش امدی برو بالا،الان حاجی را هم میفرستم بنشینید سنگ هایتان را از هم وا کنید دلم شور میزد نگرانی ک توی چشم های و زهرا می دیدم  دلشوره ام را بیشتر میکرد به مادر گفته بودم با خواهرهایم میرویم و حالا امده بودیم،خانه دوستم صفورا تقصیر خود مامان بود وقتی گفتم دوست دارم با جانباز کنم یک هفته مریض شد! کلی اه و ناله راه انداخت که تو میخواهی خودت را بدبخت کنی دختر اول بودم و اولین نوه ی هر دو خانواده همه بزرگتر های فامیل روم تعصب داشتند م از تصمیمم باخبر شد،کارش ب قرص و دوا و دکتر اعصاب کشید وقتی برای دیدنش رفتم با یک ترکه مرا زد و گفت : اگر خیلی دلت میخواهد کمک کنی ،برو درس بخوان و دکتر بشو به ده بیست نفر از اینها خدمت کن اما خودت را اسیر یکیشان نکن ک معلوم نیست چقدر زنده است! چطوری زنده است! فردا با چهار تا بچه نگذاردت! صفورا در بیمارستان مدرس کمک پرستار شده بود همانجا ایوب را دیده بود اورا از برای برای مداوا به ان بیمارستان منتقل کرده بودند صفورا انقدر از خلق و خوی ایوب برای .وپدر و مادرش تعریف کرده بود ک انها هم برای ملاقاتش رفتند بیمارستان ارتباط ایوب با خانواده صفورا حتی بعد از مرگ پدر صفورا هم ادامه داشت این رفت و امد ها باعث شده بود صفورا ایوب را بشناسد و ما را ب هم معرفی کند.. . @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
به نام خدا .#شهیدایوب_بلندی ❤قسمت اول❤ . وقتی رسیدیم ایوب هم رسیده بود مادر صفورا دستش را گذاشت روی
❤قسمت دوم❤ . رفتم بالا و توی اتاق منتظرش ایستادم اگر می امد و روبرویم مینشست،انوقت نگاهمان ب هم می افتاد و این را دوست نداشتم همیشه ک می امد،تا مینشست روبرویم ،چیزی ته دلم اطمینان میداداین مرد من نیست ایوب امد جلوی در و سلام کرد صورت قشنگی داشت یکی از دست هایش یک انگشت نداشت و ان یکی بی حس بود و حرکت نداشت،ولی چهار ستون بدنش سالم بود وارد شد کمی دورتر از من و کنارم نشست بسم الله گفت و شروع کرد دیوار روبرو را نگاه می کردیم و گاهی گل های قالی را و از اخلاق و رفتار های هم میپرسیدیم بحث را عوض کرد _خانم غیاثوند ،حرف های امام برای من خیلی سند است +برای من هم _اگر امام همین حالا فرمان بدهند ک همسرتان را طلاق بدهید شما زن شرعی من باشید این کار را میکنم +اگر امام این فتوا را بدهند من خودم را سه طلاقه میکنم من به امام یقین دارم _شاید روزی برسد ک بنیاد ب کار من جانباز  رسیدگی نکند،حقوق ندهد دوا ندهد،اصلا مجبور بشویم در کنیم +میدانید برادر بلندی ،من ب بدتر از این هم فکر کرده ام،به روزهایی ک خدای ناکرده انقلاب برگردد ،انقدر پای انقلاب می ایستم ک حتی بگیرند و اعداممان کنند...! . . .@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
#شهیدایوب_بلندی ❤قسمت دوم❤ . رفتم بالا و توی اتاق منتظرش ایستادم اگر می امد و روبرویم مینشست،انوقت ن
❤قسمت سوم❤ این را به اقاجون هم گفته بودم وقتی داشت از مشکلات با جانباز میگفت اقاجون سکوت کرد سرم را گرفت و پیشانیم را بوسید،توی چشم هایم نگاه کرد و گفت:بچه ها بزرگ میشوند ولی ما بزرگتر ها باور نمیکنیم بعد رو ب مامان کرد و گفت: شهلا انقدر بزرگ شده است که بتواند در مورد زندگیش تصمیم بگیرد از این ب بعد  کسی ب شهلا کاری نداشته باشد . ایوب گفت: من عصب دستم قطع شده و برای اینکه ب دستم تسلط داشته باشم گاهی دست بند اهنی میبندم عضله بازویم از بین رفته و تا حالا چند بار عملش کرده اند و از جاهای دیگر بدنم ب ان گوشت زده اند ظاهرش هیچ کدام انها را ک میگفت نشان نمیداد نفس عمیقی کشیدم و گفتم : برادر بلندی اگر قسمت باشد ک شما نابینا بشوید چشم های من میشوند چشم های شما ‌‌❤ کمی مکث کرد و ادامه داد: موج انفجار من را گرفته است گاهی به شدت عصبی میشوم،وقت هایی ک عصبانی هستم باید سکوت کنید تا ارام شوم +اگر منظورتان عصبانیت است ک خب من هم عصبی ام _عصبی بشوم شاید یکی دوتا وسیله بشکنم ا.ینها را میگفت ک بترساندم حتما او هم شایعات را شنیده بود ک بعضی از دختر ها برای گرفتن پناهندگی با میکنند و بعد توی فرودگاه خارج از کشور ولشان میکنند و میرودند . . ... @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
#شهیدایوب_بلندی ❤قسمت سوم❤ این را به اقاجون هم گفته بودم وقتی داشت از مشکلات #زندگی با جانباز میگف
❤️قسمت چهارم❤️ . گفتم: اما شما این جزئیات را درباره جانبازیتان به خانواده من نگویید من باید از وضعیت شما باخبر میشدم که شدم. گفت: خب حاج خانم نگفتید تان چیست؟؟ چند لحظه فکر کردم و گفتم: سریع گفت: مشکلی نیست. از صدایش معلوم بود ذوق کرده است. گفتم: ولی یک شرط و شروطی دارد! ارام پرسید: چه شرطی؟؟ + نمیگویم یک جلد ! میگویم "ب" بسم الله قرآن تا اخر زندگیمان حکم بین من و شما باشد. اگر اذیتم کنید ،به همان "ب " بسم الله شکایت میکنم. اما اگر توی زندگی با من خوب باشید، شفاعتتان را به همان "ب" بسم الله میکنم. ساکت بود از کنار چادرم نگاهش کردم. سرش پایین بودو فکر میکرد. صورتش سرخ شده بود. ترسانده بودمش. گفتم: انگار قبول نکردید. _ نه قبول میکنم ،فقط یک مساله می ماند! چند لحظه مکث کرد. شهلا؟ موهای تنم سیخ شد. از صفورا شنیده بودم ک زود گرم میگیرد و صمیمی میشود. ولی فکر نمیکردم تا این حد باشد. نه به بار بود و نه به دار ،انوقت من را به اسم کوچکم صدا میزد. بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
❤️قسمت چهارم❤️ . گفتم: اما شما این جزئیات را درباره جانبازیتان به خانواده من نگویید من باید از وضع
❤️قسمت پنجم❤️ . پرسیدم: چی؟؟؟؟ _ قضیه برای من کاملا روشن است. من فکر می کنم تو همان همسر مورد نظر من هستی،فقط مانده چهره ات...!😦 نفس توی سینه ام حبس شد. انگار توی بدنم اتش روشن کرده باشند. ادامه داد: تو حتما قیافه من را دیده ای،اما من... پریدم وسط،حرفش: از در که وارد شدید شاید یک لحظه شما را دیده باشم اما نه انطور ک شما فکر می کنید. _باشد به هر حال من حق دارم چهره ات را ببینم. دست و پایم را گم کرده بودم. تنم خیس عرق بود. و قلبم تند تر از همیشه میزد. حق که داشت. ولی من نمی دانستم چه کاری باید انجام دهم. _ اگر رویت نمی شود ،کاری که میگویم بکن،؛ چشم هایت را ببیند و رو کن به من... خیره به دیوار مانده بودم. دست هایم را به هم فشردم. انگشت هایم یخ کرده بودند. چشم هایم را بستم و به طرفش چرخیدم . چند ثانیه ای گذشت. گفت: خب کافی است. بامــــاهمـــراه باشــید🌹 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه تو کوچه و خیابون چیزی پیدا کردیم، چیکار کنیم؟ ┏━💠💠🆔💠💠━┓ 🌟@AhkamStekhare🌟 ┗━💠💠🆔💠💠━
📌 اثبات ایمان ابوطالب (علیه السلام) 🔹 یکی از اعتقادات شیعه، ایمان حضرت ابوطالب(علیه السلام) به اسلام و پیامبر است و این اعتقاد را با دلایل محکم به اثبات رسانده است. 🔸 یکی از مهم‌ترین ادله اثبات ایمان ابوطالب(علیه السلام)، که در بیان امام سجاد(علیه السلام) آمده است به شرح ذیل می‌باشد: 🔹 به اعتراف شیعه و سنی، فاطمه بنت اسد(همسر ابوطالب) مسلمان بوده و مسلمان از دنیا رفته است. از آنجایی که طبق احکام اسلامی، زن مسلمان نمی‌تواند در نکاح مردی کافر باقی باشد(شوهر کافر) و باید از او جدا ‌شود، اگر حضرت ابوطالب(علیه السلام) مسلمان نبود، فاطمه بنت اسد باید از او جدا می‌شد. 🔸 اما در تاریخ نداریم که پیامبر، فاطمه بنت اسد را امر کرده باشند که از همسرش جدا شود و بیان شده که تا آخر عمر با هم زندگی کردند. 🔹 در نتیجه حضرت ابوطالب علیه السلام به قطع و یقین مسلمان بوده است و در توصیف ایمان ابوطالب همین بس که امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «اگر ایمان ابوطالب در یک کفّه ترازو و ایمان این مردم در کفّه دیگر قرار گیرد، ایمان او سنگین تر است.» 🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا