فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #استوری | #سالروز_شهادت
🔻خدایا اگر می دانستم با مرگ من یک دختر به دامان حجاب میرود...
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
❤️قسمت سی و نه❤️ . موقع به دنیا آمدن محمد حسین، آقاجون و مامان، من را بردند بیمارستان محمد حسین که ب
❤️قسمت چهل و یک❤️
.
چند روز قبل از عمل دست ایوب حساب کتاب میکردم، با پولی ک داشتیم ایوب زیاد نمیتوانست بستری بماند.
ناگهان در زدند.
ایوب پشت در بود.
با سر و صورت کبود و خونی. 😰
جیغ کشیدم "چی شده ایوب؟"
آوردمش داخل خانه
"هیچی،کتک خوردم...."
هول کردم
"از کی؟ کجا؟"
_ توی راه منافق ها جمع شده بودند، پلاکارد گرفته بودند دستشان که ما را توی ایران شکنجه می کنند. من هم رفتم جلو و گفتم دروغ می گویید که ریختند سرم
آستینش را بالا زدم
+ فقط همین؟
پلک هایش را از درد به هم فشار می داد.
_ خب قیافه ام هم تابلو است که #بسیجی ام و خندید.
دستش کبود شده بود.
گفتم:
+ باز جای شکرش باقی است قبل از عمل اینطور شدی
🌹 ❤️قسمت چهل و دو❤️
.
ایوب بالاخره بستری شد و عمل شد.
خدا رو شکر عمل موفقیت آمیز بود.
چند روز بعد با ایوب رفتیم شهر را بگردیم. میخواست همه جای لندن را نشانم بدهد
دوربین عکاسیش را برداشت📷
من هم محمد حسین را گذاشتم داخل کالسکه و چادرم را سرم کردم و رفتیم. توی راه بستنی خریدیم. تنها خوراکی بود که می شد با خیال راحت خورد و نگران #حلال و حرام بودنش نبود.
منافق ها توی خیابان بودند.
چند قدمی مسیرمان با مسیر راهپیمایی آنها یکی می شد.
رویم را کیپ گرفتم و کالسکه را دنبال ایوب هل دادم، ما را که دیدند بلندتر شعار دادند.
شیطنت ایوب گل کرد دوربین را بالا گرفت که مثلا عکس بگیرد، چند نفر آمدند که دوربینش را بگیرند. ایوب واقعا هیچ عکسی نیانداخته بود. 😯
#ادامہ_دارد
#داستان_واقعی
#شهیدایوب_بلندی
بامــــاهمـــراه باشــید
🌹@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
❤️قسمت چهل و یک❤️ . چند روز قبل از عمل دست ایوب حساب کتاب میکردم، با پولی ک داشتیم ایوب زیاد نمیتوان
❤️قسمت چهل و سه❤️
.
وقتی برگشتیم ایران، ایوب رفت دنبال درمان فکش تا بعد برود #جبهه.
دوباره عملش کردند.
از اتاق عمل که آمد صورتش باد کرده بود. دور سر و صورتش را باند پیچی کرده بودند.
گفتم محمد حسین خیلی بهانه ات را می گرفت.
_ حالا کجاست
+ فکر کنم تا الان پدر نگهبان را در آورده باشد.
رفتم محمد حسین را بگیرم صدای گریه اش از طبقه پایین می آمد.
تا رسیدم گفت: خانم بیا بچه ات را بگیر
نشست و جای کفش محمد حسین را از روی شلوارش پاک کرد.
+ زحمت کشیدید آقا
اشک هایش را پاک کردم.
+ بابا ایوب خیلی سلام رساند، بالا مریض های دیگر هم بودند که خوابیده بودند. اگر می آمدی آنها را بیدار می کردی.
صدای ایوب از پشت سرم آمد
_ سلام بابا
☺
.
❤️قسمت چهل و چهار❤️
.
برگشتم، ایوب به نرده ها تکیه زده بود و از پله ها به زحمت پایین می آمد.
صدای نگهبان بلند شد.
- آقا کجاا؟؟
محمدحسین خیره شد به سر بزرگ و سفید ایوب که جز کمی از لب و چشم هایش چیز دیگری از آن معلوم نبود.
محمد حسین جیغ کشید و خودش را توی چادرم قایم کرد.
ایوب نرده ها را گرفت و ایستاد.
_ بابایی،من برای اینکه تو را ببینم این همه پله را آمدم پایین، آنوقت تو از من میترسی؟
محمد حسین بلند بلند گریه می کرد.
نگهبان زیر بغل ایوب را گرفت و کمکش کرد تا از پله ها بالا برود.
رنگ ایوب از شدت ضعف زرد شده بود. 😔
#شهیدایوب_بلندی
رمان های عاشقانه مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید
🌹@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
❤️قسمت چهل و سه❤️ . وقتی برگشتیم ایران، ایوب رفت دنبال درمان فکش تا بعد برود #جبهه. دوباره عملش کردن
❤️قسمت چهل و پنج❤️
.
از آموزش و پرورش برای ایوب نامه آمده بود که باید برگردی سر شغلت، یا بابت اینکه این مدت نیامده ای، پنجاه هزار تومان خسارت بدهی.
پنجاه هزار تومان برای ما خیلی زیاد بود.
گفتم:
+ بالاخره چه کار میکنی؟
_ برمیگردم سر همان معلمی، اما نه توی شهر، می رویم #روستا
اسباب و اثاثیه مان را جمع کردیم رفتیم قره چمن، روستایی که با تبریز یک ساعت و نیم فاصله داشت.
ایوب یا بیمارستان بود یا جبهه
یا نامه می فرستاد یا هر روز تلفنی صحبت می کردیم.
چند روزی بود از او خبری نداشتیم.
تنهایی و بی هم زبانی دلتنگیم را بیشتر می کرد. هدی را باردار بودم و حالت تهوع داشتم.
از صدای مارشی، که تلویزیون پخش می کرد معلوم بود عملیات شده.
شب خواب دیدم ایوب می گوید "دارم می روم #مشهد"
شَستم خبر دار شد دوباره مجروح شده.
صبح محمد حسین را بردم توی حیاط و سرش را با دوچرخه اش گرم کردم.
خودم هم روی پله ها نشستم و دستم را گذاشتم زیر چانه ام.
نمیدانم چه مدت گذشت که با صدای
"عیال، عیاااااال" گفتن ایوب به خودم آمدم.
تمام بدنش باندپیچی بود.
حتی روی چشم هایش گاز استریل گذاشته بودند.
+ چی شده ایوب؟ کجایت زخمی شده؟
_ میدانستم هول می کنی، داشتند مرا می بردند بیمارستان مشهد. گفتم خبرش به تو برسد نگران می شوی، از برادرها خواستم من را بیاورند شهر خودم، پیش تو..
شیمیایی شده بود با #گاز_خردل
مدتی طول کشید تا سوی چشم هایش برگشت.
توی بیمارستان آمپول اشتباهی بهش تزریق کرده بودند و موقتاً نابینا شده بود.
پوستش تاول داشت و سخت نفس می کشید.
گاهی فکر می کردم ریه ی ایوب اندازه یک بچه هم قدرت ندارد و هر لحظه ممکن است نفسش بند بیاید.
برای ایوب فرقی نمی کرد.
او رفته بود همه هستیش را یک جا بدهد و خدا ذره ذره از او می گرفت. 😔
#ادامه_دارد
.
#مدافع_حرم
#داستان_مذهبی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
#شهیدایوب_بلندی
@AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سابقه چهارشنبه سوری بالاخره به کی برمیگرده و این رسم از کجا شکل گرفته و باب شده ؟
پاسخ از استاد ازغدی
🌐شبکه رسانه ای مجمع هماهنگی نیروهای جبهه انقلاب استان قم
@AhkamStekhare
#لطیفهروزه
#لطیفه😁😉😊
طرف در #روستا زندگی میکرد و#روزه ماه #رمضان رانمیگرفت❌⛔️
ازش پرسیدند چرا #روزه نمیگیری؟😢😢😢😢😢
جواب داد : #روزه بر ساکنان #ده و#روستا واجب نیست، چون #خداگفته:📝📝
#شهررمضان🌙🌙
نگفته #ده رمضان🌜🌛
😁😍☺️😌😳
🌷🌹🌷🌹🌹🌹🌹
#احکامشرعی :🌷🌹🌷🌷🌹🌷
بر هر شخصی که به سن بلوغ وتکلیف رسیده واجب است یک ماه مبارک رمضان را روزه بگیرد و روزه آن است که انسان برای تذلل وکرنش در پیشگاه خداوند عالم ازاذان صبح تامغرب از مبطلات #روزه خودداری کند.
🌹@AhkamStekhare
#مناجات
✍معبودا! دلی که در دنیا به یاد تو و روز ملاقات (مرگ) تو سرمست و خوش نباشد دل نیست، تکه گوشتی است که برای خوردن و خوابیدن و شهوترانی چون بهایم و چهارپایان درون سینه میتپد. خدایا! تپش قلب عاشقانت به دست توست، قلب بیتاب عاشقان راستین خویش را به عزت و جلالات قسم میدهم تا روز مرگشان در دستان خود آرامششان فرما، چرا که دلی را که تو را شناخت و از همه چیز در راه تو و برای رضای تو گذشت، اگر از دستان نور خویش به خاطر معصیت صاحب دل رهایش کنی چون مرغ سربریدهای است که در تلاطم است. خدایا! بر دل بیقرار عاشقانت از کرمات ترحم فرما و مدارا کن!!!
@AhkamStekhare
#فوری/ رحلت آیت الله علویگرگانی
🛑⚫️ انا لله و انا الیه راجعون
🔹 روح بلند و ملکوتی مرجع عالیقدر جهان تشیع، حضرت آیت الله علوی گرگانی به ملکوت اعلی پیوست.
┏⊰✾🌸✾⊱━━━─━━┓
@AhkamStekhare
┗━━─━━━⊰✾🌸✾⊱┛