eitaa logo
پاسخ به احکام و معارف
693 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
3.8هزار ویدیو
42 فایل
بیان احکام شرعی و معارف اسلامی شامل: #یک_آيه #حدیث_روز #داستان_روز #حکمت_روز #مشاوره_روز #تلنگر_روز #رمان های جذاب احکام شرعی شامل تقلید، بانوان، طهارت، صدقه، خمس و... پاسخگو به احکام و استخاره: (۱) @mzamf135960 (۲) @M_Roshnay
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ بیان زیبا و تأمل برانگیز رهبرمعظم انقلاب
❓چجوری از همسرم عذر خواهی کنم بهتره؟ ✅اگه شما فقط با کارهاتون به همسرتون نشون بدید که از کارتون پشیمونید سخت در اشتباهید چون قوی ترین حس یک بانو حس شنوایی اونه پس قبل از دیدن معذرت خواهی در عملتون با زبانتون معذرت خواهی کنید. از همسرتون سریعا عذرخواهی کنید و در معذرت خواهی از همسر تعلل نکنید چونکه در صورت تعلل زیاد میزان ناراحتی همسر شما بیشتر خواهد شد . 💐 بعد از عذرخواهی هدیه ای کوچک و یا حتی چند شاخه گل برای همسرتون هدیه بگیرید. 👨‍👩‍👧‍👦اگه هنگام معذرت خواهی فرزندتون در کنار شما بود خجالت نکشید و از همسرتون محترمانه عذرخواهی کنید تا عذرخواهی رو از شما یادبگیرن. 🔹اولین واکنشی که آقایون بعد از ناراحتی از حرف همسر خود نشون میدن، سکوت کردن و یا اخم و بی محلیه. در این زمان خانم ها باید به آنها زمان بدن تا با خود خلوت کنن. 🔸اگه همسر شما سکوت نمی کنه و غر می زنه بزارید این کار رو انجام بده چون آقایون نیاز به زمان دارن و روند کند تری رو در این زمینه نسبت به خانم ها طی می کنن. سریع معذرت خواهی نکنید و بعد از گذشت ده دقیقه این کار رو انجام بدید چون در صورت معذرت خواهی سریع فقط با عمیق تر شدن ماجرا مواجه خواهید شد. بعد از معذرت خواهی دوباره ماجرا رو بازگو نکنید و این طور نشون بدید که اتفاقی نیافتاده . بعد از عذرخواهی به همسرتون زمان بدید تا عذرخواهی تون رو بپذیره و توقع نداشته باشید که او بلافاصله بعد از عذرخواهی شما رو در آغوش بگیره. @AhkamStekhare
✅روزي لقمان حکيم به فرزندش گفت: « از فردا يک کيسه با خودت بياور و در آن به تعداد آدم‌هايي که دوست نداري و از آنان بدت مي‌آيد پياز قرار بده » روز بعد فرزند همين کار را انجام داد و لقمان گفت : « هرجا که مي‌روي اين کيسه را با خود حمل کن » فرزنش بعد از چند روز خسته شد و به او شکايت برد که پيازها گنديده و بوي تعفن گرفته است و اين بوي تعفن مرا را اذيت مي‌کند. لقمان پاسخ داد : « اين شبيه وضعيتي است که تو کينه ديگران را در دل نگه داري . اين کينه ، قلب و دلت را فاسد مي‌کند و بيشتر از همه خودت را اذيت خواهد کرد ! @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یکی نزد حکیمی آمد و گفت: خبر داری فلانی درباره ات چه قدر غیبت و بدگویی کرده حکیم با تبسم گفت ↯↯ او تیری را بسویم پرتاب کرد که به من نرسید؛ تو چرا آن تیر را از زمین برداشتی و در قلبم فرو کردی؟ یادمان نرود هیچوقت سبب نقل کینه ها و دشمنی ها نباشیم ..... @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍اژدهایی خرسی را به چنگ آورده بود و می خواست او را بُکشَد و بخورد. خرس فریاد می کرد و کمک می خواست, پهلوانی رفت و خرس را از چنگِ اژدها نجات داد. خرس وقتی مهربانی آن پهلوان را دید به پای پهلوان افتاد و گفت من خدمتگزار تو می شوم و هر جا بروی با تو می آیم. آن دو با هم رفتند تا اینکه به جایی رسیدند, پهلوان خسته بود و می خواست بخوابد. خرس گفت تو آسوده بخواب من نگهبان تو هستم مردی از آنجا می گذشت و از پهلوان پرسید این خرس با تو چه می کند؟ پهلوان گفت: من او را نجات دادم و او دوست من شد. مرد گفت: به دوستی خرس دل مده, که از هزار دشمن بدتر است. پهلوان گفت: این مرد حسود است. خرس دوست من است من به او کمک کردم او به من خیانت نمی کند. مرد گفت: دوستی و محبت ابلهان, آدم را می فریبد. او را رها کن زیرا خطرناک است. پهلوان گفت: ای مرد, مرا رها کن تو حسود هستی. مرد گفت: دل من می گوید که این خرس به تو زیان بزرگی می زند. پهلوان مرد را دور کرد و سخن او را گوش نکرد و مرد رفت. پهلوان خوابید مگسی بر صورت او می نشست و خرس مگس را می زد. باز مگس می نشست، چند بار خرس مگس را زد اما مگس نمی رفت. خرس خشمناک شد و سنگ بزرگی از کوه برداشت و همینکه مگس روی صورت پهلوان نشست, خرس آن سنگ بزرگ را بر صورتِ پهلوان زد و سر مرد را خشخاش کرد. مِهر آدم نادان مانند دوستی خرس است دشمنی و دوستی او یکی است. دوستی با مردم دانا نكوست دشمن دانا به از نادان دوست دشمن دانا بلندت می‌کند بر زمینت می‌زند نادان دوست @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی «قسمت سی و هشتم» دیدم حالش خوب نیست ... اعتراف بزرگی هم کرده بود ... در روند پرونده و نوع نگاه به مهناز خیلی اثر داشت و حتی دید ما نسبت به بقیه عناصر پرونده مشخص تر میکرد. وقتی دیدم حالش خوب نیست و نیاز به استراحت داره، گفتم اومدن دنبالش و بردنش که یه هوایی بخوره و یه چایی بهش بدن و یه کم سرحال تر بشه. به مجید و سعید گفتم بیان داخل و گزارش بدن! مجید گفت: قربان این دو سه ساعت، فرصت کمی بود که بخوایم رَبّ و رُبّ ادمین کانال فروش و معامله سلاح را پیدا کنیم. هنوز زمان بیشتری میخوایم. ولی اطلاعات خوبی درباره ادمین کانال ایران زمین به دست آوردیم. گفتم: بسم الله... سعید گفت: همونطور که عرض کردیم، این کانال تلفیقی از جزء گروه دوم و سوم همون شش کانال و گروهی هست که خدمتتون گفتیم. ینی از محوری ترین کانال ها و سوپرگروه های سمعی و بصری (تهیه و تنظیم عکس نوشته ها و فایل های صوتی اعم از آهنگ های سیاسی و صوت های کوتاه) و تا جایی که من دیدم و شنیدم و حتی از بچه های بقیه گروه های اداره خودمون تحقیق کردم، اکثرا یا پیام های صوتی رضا پهلوی (ولیعهد) و بقیش هم تحلیل گران شبکه های سلطنت طلب هستند. خیلی در این کانال تلاش میشه که اخبار دسته اول و تحلیل های مورد نیازشون را تولید و اشاعه بدن. گفتم: خب تلاشی هم تا حالا برای رصد و دستگیری ادمینش داشتید؟ منظورم بچه های اداره است. تا حالا پیگیرش بودند؟ مجید و سعید یه نگا به هم کردند و گفتند: فکر نکنیم! ما که چیزی دستگیرمون نشد! مجید گفت: همینطور که شما با مهناز صحبت میکردید، یکی از بچه ها از اکانت و گوشی همین مهناز، شماره همراه مجید را درآورد. اگر هم نداشتیم چندان اهمیتی نداشت و میتونستیم پیداش کنیم. به اسم خودش نبود ولی تونستیم شماره ملی مجید را دربیاریم و بدیم به ............. گفتم: بسیار خوب. به همین رفیق مشهدی ما هم بدید. بگین مجید با اون. بقیش با ما. بچه ها همین کار را کردند. گزارشی از مشهد، سه روز بعدش برام ارسال شده بود. از طرف همین رفیق مشهدیمون بود. اجازه بدید برای فهم بهتر شرایط مهناز و شمّه ای از اقدامات کثیف تشکیلاتیشون، یه بخش کوچولو از اعترافات مجید نقل کنم. مطالب کلیدی خوبی داشت. همکار مشهدیمون نوشته بود: در طول تحقیقات فهمیدیم که مجید، سازنده گروه پیشگامان آزادی و از مرتبطین مهم پیمان بوده. گروهش زیر هزار نفر بود اما به دادش رسیدن و براش تبلیغ کردن و ظرف مدت دو شب به حدود چهار هزار نفر رسید. گروهی در زمینه نقل و اشاعه تفکرات ولیعهد و مطالبی درباره ایران باستان و حمله به شخصیت های مخالفشون و... مجید بسیار فحاش و بی ادب هست و هیچ سواد ایدئولوژیکی نداره. صرفا رهرو بوده و پیمان با تبحری که داشته تونسته بوده در وجود این مجید شاغل در زمینه داربست ساختمون، توانایی اداره چندین هزار نفر را در مجازی و چند صد نفر در حقیقی را کشف بکنه. (که البته ما نحوه کشف این استعداد را بررسی کردیم و فهمیدیم و ضرورتی در نقلش در این بخش نیست.) مجید بسیار منحرف بود و همین انحراف جنسی و اخلاقیش، سبب آتو دادن به دست پیمان و هم پالاناش شده بود. طوری که خود مجید میگه هم به محور بودنم در بعضی گروه های حقیقی مشهدی و خراسان رضوی نیاز داشتن و نمیتونستن رهام کنند و هم بخاطر اعتیاد جنسی که داشتم براشون خطرناک به نظر میرسیدم. فقط یه تیکه از اعترافات مجید را براتون میگم تا ببینید چقدر این بشر خراب بوده و چقدر اونا حساب شده انتخابش کرده بودند: «مجید ... اهل مشهد ... ادمین گروه تلگرامی پیشگامان آزادی مینویسه: اهل یه گروه پورن شده بودم. که اون گروه پورن هم خود پیمان به من و بقیه معرفی کرده بود. یه نفر بود که اکانتش به نام «دختر صحرا» نوشته بود. از خاطراتش مینوشت. از خاطراتی که با پسرا و مردای مختلف داخل و خارج از کشور داشته. یه شب که رفتم پی ویش، حسابی تحویلم گرفت و همون شب منو به اینستاش دعوت کرد. فکر نمیکردم به من جواب بده. انگار منتظرم بود! اعضای زیادی در پیجش نبودند. تا اینکه یکی دو هفته بعدش یه عکس از خودش در حالت نیمه برهنه با تاپ صورتی و یه پیتزا در اینستا گذاشت که دراز کشیده بود روی مبل و نوشته «شام تنهایی من چیزی به جز فکر تو نیست!» من اولین کسی بودم که عکسشو دیدم و رفتم دایرکتش. براش نوشتم حیفه اینطور تیکه ای هست که بخواد تنها پیتزا بخوره و تنها بخوابه! اونم برام نوشت که پس بیا که نه تو تنها باشی و نه من! ناباورانه آدرس داد! اصلا فکر نمیکردم همچین جایی از مشهد باشه و به همین راحتی بتونم یکی از تشکیلات خودمون را تور کنم و باهاش باشم. منم از خدا خواسته اونشب رفتم پیشش و ..........
✅دلنوشته های یک طلبه @Mohamadrezahadadpour از اون شب، هفته ای سه چهار بار میرفتم پیشش. بعد از مدت ها فهمیدم که اسم واقعیش ساینا هست. ازش معنی اسمش پرسیدم ... گفت در آیین زرتشتی ساینا به معنی خاندانی با عظمت و ساکت از موبدان زرتشتی هست! گفتم مگه تو زرتشتی هستی؟ گفت آره. اولش مسلمون بودم اما همین هفت ماه پیش، پیمان به من کمک کرد و شب تولدم کتاب اوستا بهم هدیه داد تا بتونم راهم را پیدا کنم. بعدش هم خود پیمان، اسممو عوض کرد و رفتم حتی شناسنامه جدید گرفتم و پیمان اسممو گذاشت ساینا ! من حسابی به ساینا وابسته شده بودم. تا اینکه ساینا باید میرفت. نمیدونم کجا اما یه روز بی خبر گذاشت و رفت. پیمان به من چیزی نگفت و هر چی ازش میپرسیدم، جوابمو نمیداد. به هم ریخته بودم. یه نفر از طرف پیمان برای آرامشم قرص تجویز میکرد و میرفتم میگرفتم و مصرف میکردم تا آروم باشم. اینقدر خراب و وحشی شده بودم که پاهام و کمرم توان موندن در بالای داربست را نداشت و هر لحظه ممکن بود پرت بشم پایین و بمیرم. پیمان که دید حالم خیلی خرابه و ممکنه براشون مشکل آبرویی و ریزش نیرو و اینا پیش بیارم، با هزار بدبختی دختری به من معرفی کرد که کله و مخ کامپیوتر بود. پیمان بهم گفت که حواست باشه! مثل ساینا نیست. دختره و باید حواست باشه که زیاده روی نکنی! برام سخت بود اما مراعاتش کردم. بعدا فهمیدم اسمش مهنازه و ...» این یه بخش از اعترافات این عضو تشکیلاتشون بود که چندین نکته مهم داره: یکی تلاش و ترغیب برای تغییر دین دوم کشف نقاط ضعف و قوت سوم برنامه ریزی برای سواستفاده از این موارد چهارم ایجاد حس تنوع طلبی و تلوّن ذائقه و ده ها مورد دیگه! ادامه دارد... @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 آیا عمو ودایی و عمه وخاله پدرومادر به فرزندان محرم هستند؟ آیا دایی و عموهای همسرمان به ما محرم هستند؟ 🌺 پاسخ: از نظر همه مراجع عمو ودایی و عمه وخاله پدرومادر به فرزندان محرم هستند. اما عمو و دایی، خاله و عمه همسرتان به شما محرم نیستند. کسانی که به واسطه ی ازدواج، بر زن ها و دخترها محرم می شوند، عبارتند از: 1⃣ شوهر. 2⃣ پدر شوهر و پدر بزرگ او. 3⃣ پسر و نوه ی شوهر هر چند فرزند این زن نباشد و از زن سابق شوهر باشد، در این صورت این زن جدید نامادری آنان خواهد شد و نامادری با فرزندان شوهر محرم است. 4⃣ شوهر مادر (ناپدری). 5⃣ شوهر دختر (داماد). و غیر از مردهایی که در بالا برشمردیم، دیگر مردها با ازدواج محرم نمی شوند، به عنوان مثال شوهر خواهر، برادر شوهر، عمو ودایی شوهر با ازدواج با همسر به زن محرم نمی شوند. 📚منبع:  تحریر الوسیله ، ج 2 ص 277 ، مساله 1 و ص 280، مساله 15. @AhkamStekhare