فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺مستند آقا مرتضی
💎سخنان رهبر انقلاب در مورد شهید آوینی و برنامه روایت فتح
#شهیدسیدمرتضیآوینی🌷
#روایتفتح✌️
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🆔 @AhkamStekhare
#احکام_روزه
*آیا خلال کردن دندانها برای روزه واجب است یاخیر*❓
⬅️ *كسی كه می خواهد روزه بگيرد، لازم نيست پيش از اذان دندانهايش را خلال كند،*
⬅️ *ولی اگر بداند غذايی كه لای دندان مانده در روز فرو می رود، چنانچه خلال نكند و چيزی از آن فرو رود روزه اش باطل می شود.*
*⬅️*بلكه اگر فرو هم نرود، بنابر* *احتياط واجب بايد قضای آن روز*
*را بگیرد*🌹
🆔 @AhkamStekhare
🛑 حمایت سرمربی پورتو از روزه داری طارمی/ روزه گرفتن ما را قوی میکند
🔹سرخیو کونسیسائو سرمربی پورتو، از روزه گرفتن طارمی و دیگر مسلمان این تیم حمایت کرد و گفت: من خودم یک کاتولیک هستم و روزه میگیرم. دیروز 20 کیلومتر را ناشتا و بدون اینکه غذایی بخورم، دویدم. درست است. ارزشهایی وجود دارد که انسان را رشد میدهد. موقعیتهایی که فراتر از کمبود لحظهای غذا است. این لحظات ما را در بازی قویتر میکند.
🔹ما البته یک بخش پزشکی داریم که بهترین متخصص تغذیه در جهان به نام ویتور هوگو در آن حضور دارد. همه چیز برنامهریزی شده است، به همین دلیل آنها 100% برای بازی آماده هستند.
🆔 @AhkamStekhare
✨﷽✨
#پندانه
✅قایقهای خالی
✍وقتی جوان بودم، قایقسواری را خیلی دوست داشتم. یک قایق کوچک هم داشتم که با آن در دریاچه قایقسواری میکردم و ساعتهای زیادی را آنجا به تنهایی میگذراندم. در یک شب زیبا و آرام، بدون آنکه به چیز خاصی فکر کنم، درون قایق نشستم و چشمهایم را بستم. در همین زمان، قایق دیگری به قایق من برخورد کرد.
عصبانی شدم و خواستم با شخصی که با کوبیدن به قایقم، آرامش مرا بههم زده بود دعوا کنم؛ ولی دیدم قایق خالی است! کسی در آن قایق نبود که با او دعوا کنم و عصبانیتم را به او نشان دهم. حالا چطور میتوانستم خشمم را تخلیه کنم؟ هیچ کاری نمیشد کرد!
دوباره نشستم و چشمهایم را بستم. در سکوت شب کمی فکر کردم. قایق خالی برای من درسی شد. از آنموقع اگر کسی باعث عصبانیت من شود، پیش خود میگویم: «این قایق هم خالی است!»
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
@AhkamStekhare
🔻 آیا با شروع اذان مغرب رادیو و تلویزیون افطار جایز است؟
@AhkamStekhare
💠 تکلیف های اسلام مانند خودش جامع است.
★ــــــ★ــــــ★ــــــ★
#تفسیر_سوره_لقمان
@AhkamStekhare
tdel.ir_۲۰۲۲_۰۴_۰۸_۱۹_۳۳_۰۷_۹۵۰.mp3
4.8M
دم افطار گوش کنید ..
🎙صابر خراسانی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
اللهم عجل لولیک الفرج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
@AhkamStekhare
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#در_محضر_فرمانده
مقام معظم رهبری:
شهدای هستهای در راه خدا شهید شدند، در راه پیشرفت اسلام شهید شدند.
مسئلهی اینها فقط این نیست که حالا ما یک ملتی هستیم، می خواهیم از فلان کشور و فلان دولت عقب نمانیم، لذا وارد عرصهی علمی شدهایم، این هست، به اضافهی یک چیزی از این مهمتر و آن این است که ما با این حرکت علمىِ خودمان داریم اسلام را سربلند می کنیم، نظام اسلامی را آبرومند می کنیم.
۱۳۹۰/۱۰/۲۹
بیستم فروردین، روز فناوری هسته ای و یاد و خاطره شهدای هسته ای گرامی باد.
شادی روح امام راحل و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات
اللهم صل علی محمدو آله وعجل فرجهم
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
@AhkamStekhare
🔻 اینان عاشقان محبوب اند.
★ــــــ★
#عاشقانه_خالق
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
@AhkamStekhare
142676_308.mp3
4.21M
📖 ترتیل سریع جزء هشتم قرآن کریم
🎙 قاری محترم استاد معتز آقایی
❤️ #با_خدا_همکلام_شویم 👌
#ترتیل_سریع #ترتیل_جزء_هشتم
💢 حجم: ۴.۱ مگابایت
⏰ زمان: ۳۳:۵۰
🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 شمشیرت رو بگیر سمت صهیونیست و مستکبر نه طرف خودی
🔹صحبت های حاج محمود کریمی درباره حفظ وحدت| رواق امام، حرم مطهر رضوی
🆔 @AhkamStekhare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی حاج آقا مجتبی تهرانی (ره)
💠موضوع: از خدا بخواهیم
↶【به ما بپیوندید 】↷
___________________
@AhkamStekhare
✍قال رسول الله(ص) :
إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ شَهْرٌ عَظِيمٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ وَ يَرْفَعُ فِيهِ الدَّرَجَات
ماه رمضان ماه بزرگی است، خداوند در آن ماه، حسنات را مضاعف مىكند و سيئات را محو مىنمايد و درجات را رفيع میگرداند.
📚وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۳۱۲
🆔 @AhkamStekhare
#رمان_عاشقانه_مذهبی
#مدافع_عشق
قسمت ۱
🍃
یڪےازچشمانم رامیبندم وباچشم دیگردرچهارچوب ڪوچڪ پشت دوربین عڪاسےام دقیق میشوم...
هاله لبخندلبهایم رامیپوشاند؛سوژه ام راپیدا ڪردم❣
پسری باپیرهن شونیزسرمه ای ڪه یڪ چفیه مشڪےنیمےازبخش یقه وشانه اش راپوشانده.
شلوارپارچه ای مشڪےویڪ ڪتاب قطوروبه ظاهرسنگین ڪه دردست داشت
حتم داشتم مورد مناسبـےبرای صفحه اول نشریه مان باموضوع"تاثیرطلاب ودانشجودرجامعه"خواهدبود❣
صدامیزنم:ببخشید آقا❢یڪ لحظه...
عڪس العملـےنشان نمیدهےوهمانطورسربه زیربه جلوپیش میروی.
باچندقدم بلند وسریع دنبالت مےآیم ودوباره صدامیزنم:
ببخشیییید...ببخشیدباشمام❢
🍃
باتردید مڪث میڪنے،مےایستےوسمت من سرمےگردانےاماهنوزنگاهت به زیراست
آهسته میگویی:
_ بله؟؟..بفرمایید❢
دوربین رادر دستم تنظیم میڪنم..
_ یڪ لحظه به اینجا نگاه ڪنید(وبه لنز اشاره میڪنم)
نگاهت هنوز زمین رامیڪاود❢
_ ولـے....برای چه ڪاری؟
_ برای ڪارفرهنگے❢ عڪس شماروی نشریه مامیاد.
_ خب چرا ازجمع بچه ها نمیندازید..؟چراانفرادی؟
بارندی جواب میدهم:
_ بین جمع، شما،طلبه جذاب تری بودید❢
چشمهای به زیرت گرد وچهره ات درهم میشود.
زیرلب آهسته چیزی میگویی ڪه دربین آن جملات"لاالله الا الله"رابخوبـےمیشنوم.
سرمیگردانـےوبه سرعت دور میشوی،من مات تابه خود بجنبم تووارد ساختمان حوزه میشوی..
سوژه_عکاسی_ام_فرارکرد😐
باحرص شالم رامرتب وزیرلب زمزمه میڪنم:
چقدر بـےادب بود😒
🍃
یڪ برخورد ڪوتاه وتنهاچیزی ڪه در ذهنم ازتو#طلبه_بی_ادب ماند،یڪ چهره جدی،مو و محاسن تیره بود..❣
🍃
#ادامه_دارد...
.
نویسنده:
میم_سادات_هاشمی
🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🆔 @AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
#رمان_عاشقانه_مذهبی #مدافع_عشق قسمت ۱ 🍃 یڪےازچشمانم رامیبندم وباچشم دیگردرچهارچوب ڪوچڪ پشت دوربین ع
#رمان_عاشقانه_مذهبی
#مدافع_عشق
قسمت ۲
🍃
روی پله بیرون ازمحوطه حوزه میشینم وافرادی ڪه اطرافم پرسه میزنندرارصد میڪنم❢
ساعتـےاست ڪه ازظهرمیگذردوهوا بشدت گرم است. جلوی پایم قوطی فلزی افتاده ڪه هرزگاهےبااشاره پاتڪانش میدهم تاسرگرم شوم❢
تقریبا ازهمه چیزوهمه ڪس عڪس گرفته ام فقط مانده...
_ هنوز طلبه جذابتون رو پیدا نڪردید؟❣❣😒
رومیگردانم سمت صدای مردانه اشنایی ڪه باحالت تمسخرجمله ای راپرانده بود❣
🍃
همان چهره جدی و پوشش ساده چفیه،ڪوله ڪه باعث میشد بقول یکی ازدوستانم نوربالابزنه.
_ چطورمگه؟❣...مفتشـے..؟😒
اخم میڪنے،نگاهت رابه همان قوطےفلزی مقابل من میدوزی❣
_ نعخیر خانوم!!..نه مفتشم نه عادت به دخالت دارم اونم تو ڪار یه نامحرم...ولـے..😠
_ ولےچے؟....دخالت نڪنید دیگه❢...وگرنه یهو خدامیندازتتون توجهنما😁
🍃
_ عجب❢...خواهرمن حضور شمااینجاهمون جهنم ناخواسته اس❢
عصبـےبلندمیشوم...😠
_ ببینید مثلا برادر!خیلی دارید ازحدتون جلومیزنید!تاڪےقصدبه بےاحترامی دارید!!!
_ بےاحترامی نیست!...یڪ هفتس مدام توی این محوطه میچرخید❢اینجا محیط مردونس
_ نیومدم توڪه😠....جلو درم😒
_ اها!یعنی اقایون جلوی درنمیان؟...یهوبه قوه الهےازڪلاس طی الارض میڪنن به منزلشون؟..یاشایدم رفقا یادگرفتن پروازڪنن ومابـےخبریم؟😐😕
🍃
نمیدانم چرا خنده ام میگیرد و سڪوت میڪنم...
نفس عمیقی میڪشےوشمرده شمرده ادامه میدهی:
_ صلاح نیست اینجا باشید!...
بهتره تمومش ڪنید و برید.
_ نخوام برم؟؟؟؟؟
_ الله اڪبرا...اگرنرید...
صدایی بین حرفش میپرد:
_ بابا #سید ... رفتی یه تذکر بدیا!چه خبرته داداش!
نگاه میڪنم،پسری باقدمتوسط وپوششی مثل تو ساده.
حتمن رفیقت است.عین خودت پررو!!
بی معطلےزیرلب یاعلی میگویی وبازهم دورمیشوی..
یڪ چیز دلم راتڪان میدهد..
#تو_سیدی..
🍃
نویسنده :
میم_سادات_هاشمی
🍃
#منتظرادامه_داستان_باشید
🍃
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
#رمان_عاشقانه_مذهبی #مدافع_عشق قسمت ۲ 🍃 روی پله بیرون ازمحوطه حوزه میشینم وافرادی ڪه اطرافم پرسه می
#رمان_عاشقانه_مذهبی
#مدافع_عشق
قسمت۳
به دیوارتڪیه میدهم ونگاهم رابه درخت ڪهنسال مقابل درب حوزه میدوزم...😊
چندسال است ڪه شاهدرفت وآمدهایـے؟❢استادشدن چندنفررا به چشم دل دیده ای؟..تو هم طلبه_هارادوست_داری؟❤
بـےاراده لبخند میزنم❢به یادچندتذڪرتو...چهارروز است ڪه پیدایت نیست.😔
دوڪلمه اخرت ڪه به حالت تهدیددرگوشم میپیچد ... اگرنرید..
خب اگر نروم چـے؟❢😐
چرادوستت مثل خروس بـےمحل بین حرفت پرید و...😒
دستـےازپشت روی شانه ام قرارمیگیرد!ازجامیپرم وبرمیگردم...
یڪ غریبه درقاب چادر. بایڪ تبسم وصدایـےارام...
_ سلام گلم❣..ترسیدی؟
باتردیدجواب میدهم
_سلام❣...بفرمایید..؟
_ مزاحم نیستم؟..یه عرض ڪوچولوداشتم.
شانه ام راعقب میڪشم ...
_ ببخشیدبجانیاوردم..!!
لبخندش عمیق ترمیشود..
_ من؟؟!....خواهرِ مفتشم😊
🍃🍃🍃🍃
یڪ لحظه به خودم آمدم و دیدم چندساعت است ڪه مقابلم نشسته وصحبت میڪند:
_ برادرم منوفرستادتااول ازت معذرت خواهـےڪنم خانومے❣اگربدحرف زده....درڪل حلالش ڪنے. بعدهم دیگه نمیخواست تذڪردهنده باشه!
بابت این دوباری ڪه باتوبحث ڪرده خیلےتوخودش بود.
هـےراه میرفت میگفت:اخه بنده خدا به تو چه ڪه رفتـےبانامحرم دهن به دهن گذاشتـے!...
این چهارپنج روزم رفته بقول خودش ادم شه!...
_ ادم شه؟؟؟...ڪجارفته؟؟؟😕
_ اوهوم...ڪارهمیشگے!
وقتـےخطایـےمیڪنه بدون اینڪه لباسےغذایـے،چیزی برداره. قران،مفاتیح و سجادش رو میزاره توی یه ساڪ دستـےڪوچیڪومیره...
_ خب ڪجا میره!!؟
_ نمیدونم! ...ولـےوقتـےمیاد خیلـےلاغره...! یجورایـے توبه میڪنه😊
باچشمانـےگرد به لبهای خواهرت خیره میشوم...
_ توبه ڪنه؟؟؟؟...مگه...مگه اشتباه ازیشون بوده؟...
چیزی نمیگوید. صحبت رامیڪشاند به جمله آخر....
_ فقط حلالش ڪن!...علاقه ات به طلبه هارم تحسین میڪرد!...
علی_اکبر_غیرتیه... اینم بزار پای همینش
سیدعلی_اکبر...
همنام پسرِ اربابــے....هرروز برایم عجیب ترمیشوی...
تومتفاوتـےیا...من_اینطورتورامیبینم؟
🍃🍃🍃🍃
ڪارنشریه به خوبـےتمام شدودوستےمن بافاطمه سادات خواهرتوشروع❣❤
آنقدرمهربان،صبوروآرام بودڪه براحتـےمیشداورا دوست داشت.
حرفهایش راجب تومراهرروزڪنجڪاوترمیڪرد.
همین حرفهابه رفت وآمدهایم سمت حوزه مهر پایان زد.
گاهاتماس تلفنـےداشتیم وبعضـےوقتهاهم بیرون میرفتیم تابشودسوژه جدیدعڪسهای من...
چادرش جلوه خاصی داشت درڪادرتصاویر.
ڪم ڪم متوجه شدم خانواده نسبتاپرجمعیتـےهستید.
علـےاکبر،سجاد،علـےاصغر،فاطمه وزینب بامادروپدرعزیزی ڪه درچندبرخوردڪوتاه توانسته بودم ازنزدیڪ ببینمشان.
تو برادربزرگتری ومابقی طبق نامشان ازتوڪوچڪتر....
نام پدرت حسین ومادرت زهرا❣
حتـےاین چینش اسمهابرایم عجیب بود.
تورادیگرندیدم وفقط چندجمله ای بود ڪه فاطمه گاهی بین حرفهایش ازتو میگفت.
دوستـےماروز به روز محڪم ترمیشدودراین فاصله خبراردوی راهیان_نورت به گوشم رسید...
🍃🍃🍃🍃
#ادامه_دارد...
#هر_گونه_نظر_پیسنهاد_انتقاد_را_درباره_داستان_با_ادمین_در_میان_بگذارید
نویسنده:
میم_سادات_هاشمی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@AhkamStekhare
پاسخ به احکام و معارف
#رمان_عاشقانه_مذهبی #مدافع_عشق قسمت۳ به دیوارتڪیه میدهم ونگاهم رابه درخت ڪهنسال مقابل درب حوزه میدو
#رمان_عاشقانه_مذهبی
#مدافع_عشق
قسمت ۴
_ فاطمه سادات؟
_ جانم؟..
_ توام میری؟❣...
_ ڪجا؟
_ اممم...باداداشت.راهیان نور؟...
_ اره!ماچندساله ڪه میریم.
بادودلـے وڪمےمِن.و.مِن میگویم:
_ میشه منم بیام؟
چشمانش برق میزند...
_ دوست داری بیای؟😏
_ عاوره...خیلـ😔ــے...
_چراڪه نشه!..فقط ...
گوشه چادرش رامیڪشم...
_ فقط چی؟
نگاه معناداری به سرتاپایم میڪند..
_ بایدچادرسرڪنـے.😊
سرڪج میڪنم،ابروبالا میندازم..
_ مگه حجابم بده؟؟؟😒
_ نه!ڪےگفته بده؟!...اماجایـےڪه مامیریم حرمت خاصـےداره!
دراصل رفتن اونهابخاطرهمین سیاهـےبوده...حفظ این❣
وڪناری ازچادرش رابادست سمتم میگیرد
🍃🍃🍃🍃
دوست داشتم هرطورشده همراهشان شوم.حال وهوایشان رادوست داشتم.
زندگـےشان بوی غریب وآشنایـےازمحبت میداد🌹💞
محبتـےڪه من درزندگـےام دنبالش میگشم؛حالا اینجاست...دربین همین افراد.
قرارشد دراین سفربشوم عڪاس اختصاصـےخواهروبرادری ڪه مهرشان عجیب به دلم نشسته بود❣
تصمیمم راگرفتم...
#حجاب_میڪنم_قربه_الی_الله
.
نگاهت مےڪنم پیرهن سفیدباچاپ چهره شهیدهمت،زنجیروپلاڪ،سربندیازهراویڪ تسبیح سبزشفاف پیچیده شده به دورمچ دستت.چقدرساده ای❣ومن به تازگےسادگـےرادوست دارم❣❣
قراربودبه منزل شمابیایم تاسه تایـےبه محل حرڪت ڪاروان برویم.
فاطمه سادات میگفت:ممڪن است راه رابلدنباشم.
وحالااینجاایستاده ام ڪنارحوض آبـےحیاط ڪوچڪتان وتوپشت بمن ایستاده ای.
به تصویرلرزان خودم درآب نگاه میڪنم.#چادربمن مےآید...این رادیشب پدرم وقتےفهمیدچه تصمیمےگرفته ام بمن گفت.
صدای فاطمه رشته افڪارم راپاره میڪند.
🌹🌹🌹🌹
_ ریحانه؟❣...ریحان؟....الو❣❣😐
نگاهش میڪنم.
_ ڪجایـے؟❣...😐
_ همینجا❣....چه خوشتیپ ڪردی❣تڪ خور😒(و به چفیه وسربندش اشاره میڪنم)
میخندد...
_ خب توام میووردی مینداختـےدورگردنت❣
به حالت دلخورلبهایم راڪج میڪنم...
_ ای بدجنس نداشتم!!..دیگه چفیه ندارید؟
مڪث میڪند..
_ اممم نه!...همین یدونس!
تامےآیم دوباره غربزنم صدای قدمهایت راپشت سرم میشنوم...
_ فاطمه سادات؟؟
_ جونم داداش؟؟!!..
_ بیا اینجا....
🌹🌹🌹🌹
فاطمه ببخشیدڪوتاهےمیگویدوسمت تو باچندقدم بلندتقریبامیدود.
توبخاطرقدبلندت مجبورمیشوی سرخم ڪنـے،درگوش خواهرت چیزی میگویـےوبلافاصله چفیه ات راازساڪ دستےات بیرون میڪشےودستش میدهے..
فاطمه لبخندی ازرضایت میزندوسمتم مےآید😊
_ بیا!!....
(وچفیه رادورگردنم میندازد،متعجب نگاهش میڪنم)
_ این چیه؟؟😐
_ شلواره😒!معلوم نیس؟؟😁
_ هرهرهر!....جدی پرسیدم!مگه برای اقاعلےنیست!؟
_ چرا!...امامیگه فعلا نمیخوادبندازه.
یڪ چیزدردلم فرومیریزد،زیرچشمےنگاهت میڪنم،مشغول چڪ کردن وسایل هستی.
_ ازشون خیلـےتشڪرڪن!
_ باعشه خانوم تعارفـے.(وبعدباصدای بلند میگوید)..علـےاڪبر!!...ریحانه میگه خیلـےباحالـے!!😁
وتولبخندمیزنـے❣میدانـےاین حرف من نیست.بااین حال سرڪج میڪنےوجواب میدهی:
_ خواهش میڪنم!
🌹🌹🌹🌹
احساس ارامش میڪنم درست روی شانه هایم...
نمیدانم ازچیست!
از#چفیه_ات یا#تو...
🌹
#ادامه_دارد...
نویسنده:
#میم_سادات_هاشمی
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
@AhkamStekhare
❓مشرکان به هر حربه ای برای انحراف افکار عمومی دست زدند.
★ــــــ★ــــــ★ــــــ★
#تفسیر_سوره_لقمان
🆔 @AhkamStekhare
🔸 حکم روزه در صورتی که قبل از ظهر تصمیم به مسافرت باشد
#احکام_روزه
@AhkamStekhare
✅ سه دقیقه با پدرم صحبت کردم؛ از حقوقم کم شود!
✍از مواردی که شهید صیاد رعایت میکرد حقوق بیتالمال بود. من شاهد بودم که از منطقه با من که در دفتر ایشان بودم، تماس میگرفت و میگفت مثلا سه دقیقه با مشهد با پدرم صحبت تلفنی کردهام. ما در طول این مدت تماسهای شخصی او را یادداشت میکردیم سر ماه جمعبندی میکردیم و پولش را از محل حقوق وی کسر و به حساب بیتالمال واریز میکردیم که رسید همهی این پرداختیها هم موجود است. شهید صیاد یک پیکان داشت در حالی که دهها ماشین مدل بالا در اختیار ما بود، اما ایشان پرهیز میکرد و میگفت کارهای شخصی را با ماشین شخصیام پیگیری کنید.
📚 از کتاب صیاد دلها ص ۷۰
🗓سالروز شهادت شهید صیاد شیرازی
@AhkamStekhare
⁉️ وظیفه روزه داری که تاب تحمل تشنگی را ندارد...
✅ پاسخ :
📝 آیت الله خامنه ای :
انسان نمیتواند بخاطر ضعف و تشنگى، روزه را بخورد ولی اگر ضعف و تشنگى او به اندازهای است که معمولاً نمیشود آن را تحمل کرد، در اين صورت هر وقت به حرج افتادند مىتوانند افطار نمايند ولى تا در حرج واقع نشدهاند، نبايد روزه را باطل كنند.
📝آیت الله مکارم :
اگر روزه دار به اندازه اى تشنه شود که طاقت تحمّل آن را ندارد و یا ترس بیمارى و تلف داشته باشد، مى تواند به اندازه ضرورت آب بنوشد، ولى روزه او باطل مى شود و اگر ماه رمضان باشد باید بقیّه روز را امساک کند.
📝آیت الله سیستانی:
ضعف به تنهايى مجوز روزه خوارى نيست هرچند شديد باشد ، مگر اين كه موجب مشقت (سختی زیاد) باشد كه در اين صورت خوردن یا آشامیدن به مقدار ضرورت جايز است و بايد بعد از آن قضا نمايد.
وهمچنين اگر ضعف موجب عجز (ناتوانی) از كار لازم براى كسب روزى باشد با فرض اين كه توانایی انجام کار ديگرى را نداشته باشد ، و نیز اگر كارگر به دليل تشنگى شديد نتواند روزه را ادامه دهد ، در اين دو صورت به احتياط واجب بايد در خوردن وآشاميدن به مقدار ضرورت اكتفا كند واز زائد بر آن اجتناب نمايد ، و باید بعد از آن قضا نمايد.
📝آیت الله وحید :
اگر روزه دار به قدرى تشنه شود كه بترسد از تشنگى بميرد ، واجب است به اندازه اى كه از مردن نجات پيدا كند آب بياشامد ، ولى روزه او باطل مى شود ، و اگر ماه رمضان باشد بايد در بقيّه روز از به جا آوردن كارى كه روزه را باطل مى كند خوددارى نمايد ، و همچنين اگر بترسد كه از نخوردن آب به او ضرر معتنا بهى برسد ، يا آب نخوردن براى او موجب حرجى باشد كه عرفاً قابل تحمّل نباشد ، كه در اين دو صورت مى تواند به اندازه رفع ضرر و حرج آب بياشامد.
🆔 @AhkamStekhare