شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
بے #تـو چہ زود مےگـذࢪد،هفتـہ هاے مـآ...🥀✨ #یاایهاالعزیز🌱🌸 | #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ| ✅ @Ahm
ڪـی باغ به بوے او معــــطر گردد ...؟!
ڪی دیدن روے ” او “ میسر گردد ...؟!
آن مـاه ڪه از فــــراق او جان به لبــم ؛
ڪی دیده به نــــور او منور گردد ...؟
#یاایهاالعزیز🌱🌸
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
✅ @Ahmadmashlab1995
°•☁️
•به جنبه های خوب زندگی خود نگاه کنید و بگویید "الحمدلله"✨🌿
الحمدلله که تو را دارم آقاجان..😌❤️
✅ @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
در جلسهیِ اولِ خواستگاری بآ همآن شرم و حیایِ همیشگی پرسید حوصلهیِ بزرگ کردنِ فرزندِ شهید رو داری؟!
پیکر محمود رضا سر تا پا غرق خون بود.
پیکر آمد بهشت زهرا(س) و لباسهای رزم از تنش خارج شد🍃
بازوی چپ از کتف جدا بود و با چند عضله به بدن بند بود😔
روی بازو، در اثر ترکشها و موج انفجار، تا روی مچ بشدت آسیب دیده بود
پهلوی چپ پر از جراحت بود💔
بعدا شمردم، روی پیراهن طرف پهلوش ۲۵ جای اصابت ترکش بود💘
سر یکی از ترکشهایی که اصابت کرده بود از زیر کتف راست خارج شده بود.
ساق پای چپ شکسته بود و ترکش کوچکی هم به سرش گرفته بود
با همه جراحاتی که جلوی چشمانم بر پیکرش میدیدم ...
زیبا بود ....🌟
زیباتر از این نمىشد که بشود ....👌
غبطه میخوردم به وضعی که پیکرش داشت.
توی دلم گذشت و زیر لب گفتم ماشاءالله داداش!
ای والله!🌷
حقا شبیه امام_حسین ع شدهای.
اما نه !
شبیه حضرت زهرا س بیشتر ...💞
چه میگویم ؟...
هیچکس نمیدانست حرف آخری داشته یا نه ؟!
آنهایی که بالای سرش رسیده بودند میگفتند :
نفسهای آخرش بود و حرف نمی زد.
نمىدانم ...
شاید وقتی با موج انفجار به دیوار کانال خورد، یا #زهرا گفته باشد🌿
#شهید_محمودرضا_بیضائی🌸🌱
راوے: #برادر_شهید
#هر_روز_با_یک_شهید🌼☘
✅ @AhmadMashlab1995
#طنز_جبهه😂🤣
دکتـــ👨🏻⚕ـــر با خنده بهش گفت:
برادر! مگه پشت لباست ننوشتی
ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع!!😄
پس چرا مجروح شدی؟!
گفت: دکتر جان! ترکشه بیسواد بوده! تقصیر من چیه؟!🤕🤷♂
😂😂😂
✅ @AhmadMashlab1995
در عشق اگرچه منزل آخرشهادت است...
تکلیف اول است شهیدانه زیستن...!🥀
#ارسالی
♡/ @Ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
بی روی دل آرام دِل آرام ندارد...🥀♥️| #ارسالی 🥀| @Ahmadmashlab1995
دوتا از دوستان که رفیق شهیدشون داداش احمدهممونه😌این جملات رو در صفحه اول کتاب ملاقات درملکوت نوشتن...🥀😁
تازشم ماجرای خریدکتابارو براتون گذاشتم☺️♥️
#بنت_الزهرا
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
امشب شب یلداس عصر اینا بود که یاد یه خاطره جالب وعجیب افتادم از داداش احمدمون فکر کنم شب یلدای پا
پیوی فرمودید کدوم؟
این نحوه پیداکردن کتاب..😉
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚ࢪمـآن: #از_نجف_تا_کربـلا🥀✨ نویسنـــ✍🏻ـــدھ: #ࢪضـوان_میــم🌱 #قسمت_بیستم #قسمت_پایانی خیلی عجیب بود
از امروز با 📚رمان جدیدی به نام #نیمه_شبی_در_حله در خدمتتون هستیم
👇👇👇
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚رمان #نیمه_شبی_در_حله
✍نویسنده کتاب:مظفر سالاری
📖خلاصه داستان:
👇👇👇
نیمه شبی در حله، داستانی جذاب است که در قالبی متفاوت از دیگر کتابهای دینی میکوشد مضامین عمیق دینی به ویژه در زمینه انتظار ظهور منجی عالم بشریت و وظایف مسلمانان در زمان غیبت را ترسیم کند.
این اثر داستان یک جوان اهل تسنن است كه کم کم با مذهب تشیع آشنا میشود. این نوشتار دينی به مقوله عشق به صورت جذاب می پردازد.
#باماهمراهباشید
👇👇👇