eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.5هزار دنبال‌کننده
16.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
144 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعـاے فـرج بہ عشـق آقـا صاحب‌الزمان :)🌸.. {عج‌اللّٰہ} : بہ شیعیـان و دوستـان ما بگوییـد کہ خـدا را بہ حـق عمـہ‌ام حضـرت زینب{سلام‌اللّٰہ‌عليها} قسـم دهنـد کہ فـرج مـرا نزدیک گردانـد. |📚 شیفتگان حضرت مهدے، جلد۱، صفحہ۲۵۱| کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
12.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹💔 تصاویری از مراسم تشییع شهید "حسن ابراهیم علول" از رزمندگان حزب الله لبنان این شهید که تنها دو ماه است عضو حزب الله شده؛ در حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان به شهادت رسید ... کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
مادر : ما جاے خالے را با حرف زدن درموردش🌱 و صحبت از کارها و اعمالش مےکنیم. ما بدن🫂 و جسم را از دست دادیم اما روحش را🕊 همیشہ در کنار خود داریم و یادش برایمان زنده است✨ 🔗 🌐
دختره با کلی آرایش برگشته میگه: واقعاً شما پسرا این دختر چادریا رو از ما بیشتر دوس دارین؟ پسره خیلی رک گفت: آره!!! دختره جواب داد: پس اگه دوسشون دارین چرا نگاهشون نمیکنین و سرتون رو میندازین پایین از پیششون رد میشید؟؟؟ پسره گفت: آره تو راس میگی ما نباید سرمون رو پایین بندازیم اصلا سر پایین انداختن کمه؛ باید تعظیم کرد در مقابل یادگار حضرت زهــــــــــــرا سلام علیها...❤️
صبـح علےالطلـوع کہ بیـدار مےشویـم🌥 از واجبـات مـاست☝️🏻 ســـلامٌ علے الحســـن💚🌿 🤍 کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
ماشاءالله به تک تک بازیکنان فوتسالمون🏐✨🇮🇷 مبارک باشه این قهرمانی❤️‍🔥
وحید شمسایی سر مربی تیم ملی فوتسال ایران و دخترانش… ! کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995
✌🏻 حتی یک قطره از این دریا نام دیگری نـــدارد👌🏻 « ۱۰ اردیبهشت/روز ملی خلیج فارس» 🔻 @seyyedoona
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📝 ✨ لکه هـــای ننـــگـــ شنیدن این جمله ... شوک شدیدی بهم وارد شد😳 "پس چرا اینقدر تلاش کردید و مبارزه کردید؟ ... اونها هم پسر شما رو کشتن ... و هم شما رو مجبور کردن که هزینه دادگاه و دادرسی رو بپردازید ... اگر مطمئن بودید چرا شروع کردید؟"🤔 سکوت سنگینی بین ما حاکم شد ... برای چند لحظه از پرسیدن این سوال شرمنده شدم😔 با خودم گفتم ... شاید این حرف فقط یه دلگرمی برای خودش بود که درد کمتری رو حس کنه ... این چه سوالی بود که ... - پسر من یه مسلمان بود ... نمی خواستم با ننگ دزدی و حمل سلاح گرم، دفنش کنم😔 هر چقدر هم که اونها دروغ بگن ... خیلی ها شاهد بودن ... و الان همه می دونن پسر من، نه دزد بود، نه مسلح ... من از دینم دفاع کردم نه پسرم☝️ برای بچه ای که اون رو از دست دادم دیگه کاری از دست من برنمیاد اما نمی خواستم با نام پسر من ... دین خدا لکه دار بشه😒 پاسخش به شدت ذهنم رو بهم ریخت😖 این جوابی نبود که انتظارش رو داشتم و جوابی نبود که برای من قابل درک یا قابل پذیرش باشه☹️ نمی خواستم قلبش رو بشکنم اما نمی تونستم این حرف رو بی جواب بگذارم 😏 اون داشت، زندگیش رو بر مبنای اعتقادات احمقانه ای می چید😒 - دین خدا لکه دار هست☝️.. لکه های سیاه، وسط دنیای سفید ... یا لکه های سفید وسط دنیای سیاه ... این دنیا به حدی لکه داره که دیگه سیاه و سفیدش مشخص نیست ... هیچ عدالت و انسانیتی وجود نداره ... و خدا هم اگر وجود داشته باشه😏 مثل یه تماشاچی فقط نگاه می کنه! هر چند، خیلی ها میگن خدا بعد از خلق جهان، مرده* ... چند لحظه سکوت کرد... نگاه پر معنا و محبتی که قادر به درک عمق اون نبودم 😕... - خدا به قوم حضرت موسی، نعمت های فراوان داد☝️ 👈دریا رو پیش چشم اونها شکافت 👈از آسمان برای اونها غذا فرستاد 👈و اونها بدون اینکه ذره ای زحمت کشیده باشن از تمام اون نعمت های استفاده کردن ... زمانی که حضرت موسی، 40 روز به طور رفت ، اونها که رسما وجود خدا رو با چشم هاشون دیده بودن، گوساله پرست شدن ... یه گوساله از طلا درست کردن و چون فقط از توش صدا در می اومد😏 جلوش سجده کردن ... خدا باز هم اونها رو بخشید☝️ اما زمانی که بهشون گفت وارد این سرزمین بشید! اونها خودشون رو کنار کشیدن و به حضرت موسی گفتن ... موسی، تو با خدات به جنگ اونها برو ... وقتی جنگ تموم شد بیا ما رو خبر کن ... می دونی چرا این طوری شد؟🤔 داستان عجیبی بود که هرگز نشنیده بودم😳 سرم رو به علامت نه تکان دادم "نمی دونم ... شاید احمق بودن" تلخ، خندید ... اونها احمق نبودن! انسان ها زمانی برای چیزی ارزش قائل میشن و به چشم نعمت بهش نگاه می کنن که براش زحمت کشیده باشن😏 اونها هیچ زحمتی نکشیده بودن😶 خدا بدون دریغ به اونها روزی داد ... خدا به جای اونها با دشمن اونها جنگید ... فرعون رو غرق کرد و اونها رو نجات داد حتی لازم نبود برای به دست آوردن غذاشون تلاش کنن اونها دیگه نعمت های خدا رو نمی دیدن مثل بچه یه خانواده پولدار که از فرط ثروت زیاد ... با 100 دلاری سیگار درست می کنه و آتیشش میزنه ...🙄😣 از دید اون، تک تک اون دلارها بی ارزشه چون از روز اول، بی حساب بهش دادن ... اما از دید یه آدم فقیر، تک تک اونها جواهره☝️ خدا به بشر نشان داد که ما باید برای نعمت ها سختی بکشیم😫 بجنگیم😖 و تلاش کنیم تا قدر اونها رو بدونیم ... آدمی که هر روز بدون مشکل، نفس می کشه، هرگز به اون نفس ها و اکسیژن به چشم نعمت نگاه نمی کنه و هیچ وقت ارزش اونها رو نمی فهمه تا زمانی که اون نعمت رو از دست بده ... مثل اون ماهی که غرق در آبه و مفهوم دریا رو نمی فهمه ...😞 بعد از رفتن پدر محمد، من ساعت ها روی اون حرف ها فکر می کردم ... شاید اولش عجیب بودن اما وقتی خوب بهشون فکر کردم دیگه عجیب نبودن ... ولی تک تکش حقیقت داشت ...🙁 *پ.ن: دوستان عزیز ... یکی از اعتقادات رایج در کشورهای غربی، "مرگ خدا" است که کلیسا هم در رد اون داره خیلی تلاش می کنه ... این جمله رو تو داستان استنلی هم شنیده بودید ... کـانـال‌رسمےشھیـداحمـدمَشلَـب🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『 @AhmadMashlab1995