شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
👇👇👇
#همه_میتوانند
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ💵💴🚘🏙
ﻭﻟﯽ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ "ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ "ﺷﻮﻧﺪ؛
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﻭ ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ🌹!
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨﻮﺍﻧﻨﺪ🎓📚🖋
اﻣﺎ ﻫﻤﻪ " ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ " ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ؛
باﺳﻮﺍﺩﯼ ﯾﮏ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﻓﻬﻤﯿﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ🌹!
ﻫﻤﻪ ﯾﺎﺩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺯﯾﺒﺎ💓 ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻨﺪ؛
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﯾﮏ ﻋﺎﺩﺗﻪ ﺍﻣﺎ ﺯﯾﺒﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﯾﮏ ﻓﻀﯿﻠﺖ🌹!
🍃دختر یکی از بهترین نعمت های خداست
اما دختر خوب تا حالا به این فکر کردی؟
تو خیابون که داری میری
با آرایش غلیظ 💅💄و موهایی که گذاشتی نامحرما ببینه
چند تا جوون رو منحرف کردی؟😔
به این فکر کردی با این کارات دل امام زمانتو میسوزونی😔
تو دختری❤️
پاک آفریده شدی🌷
چرا باید وسیله ای باشی برای خودنمایی👢🎒
چرا؟؟؟؟
به همه اینا فکر کن
یه تصمیم کلی بگیر...💞
ببین دنیا ارزش داره؟
ببین این همه شـــهید دارن تاکید میکنند
🔹🔹🔹حجاب حجاب🔸🔸🔸
این همه شهید دارن میگن
خواهرم ما داریم برای دفاع از ناموس و کشورمون 🌷خون میدیم
حالا انصافاً درسته خونشونو پایمال کنیم؟؟؟😞
وسیله جلب توجه دیگران نباش
💓دختری باش که مانند مروارید تو صدفه⚪️🐚 همیشه بدرخشی💓
پس همه میتوانند مروارید باشند...
❤️
💚💚
دختر که شدی هزاران دل💔بخاطرت ترک وطن میکنند و میشوند مدافع حرم
تو نیز با حجابت مدافع حجاب زهرایی باش
❤️
💚💚
🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
🎈🎈🎊روز دخترمبارک🎊🎈🎈
✍❧یا قَتیل الْعَبَرات ـHـ❧
#روزدخــــترمبارڪ
#حرم_حضرت_فاطمه_معصومه_س
#کریمه_اهل_بیت
#دخترشدےهزاران_دل_بخاطرت_ترک_وطن_کنند
#مدافعان_حجاب
#همه_میتوانند_حجاب_زهرایی_داشته_باشند
🌸💐کانال رسمی شهید مَشلَب💐🌸
https://eitaa.com/AhmadMashlab1995
🍃🌸
یازینب
نوکران را اگر اذن دهی
ســـــــــر میدهند
من قَلَندَر صفتمـ
ترس ندارم ز "ســــرمــ "
❤️
#بیادشهیدسرجدا
#شهیدمحسن_حججی
🍃🌸
@ahmadmashab1995
🍃🍃🍃🍃🍃💠﷽💠🍃🍃🍃🍃🍃
همسر سردار #شهید_محمدرضا_دستواره:
💠 وقتی به خانه میرسید، گویی جنگ را میگذاشت پشت در و میآمد تو.
دیگر یک رزمنده نبود. یک همسر خوب بود برای من و یک پدر خوب برای مهدی.
با هم خیلی مهربان بودیم و علاقهای قلبی به هم داشتیم.
اغلب اوقات که میرسید خانه، خسته بود و درب و داغون. چرا که مستقیم از کوران عملیات و به خاک و خون غلتیدن بهترین یاران خود باز میگشت.
با این حال سعی میکرد به بهترین شکل وظیفه سرپرستیاش را نسبت به خانه صورت دهد.
به محض ورود میپرسید؛ کم و کسری چی دارید؛ مریض که نیستید؛ چیزی نمیخواهید؟
بعد آستین بالا میزد و پا به پای من در آشپزخانه کار میکرد.
غذا میپخت.
ظرف میشست.
حتی لباسهایش را نمیگذاشت من بشویم.
میگفت لباسهای کثیف من خیلی #سنگین است؛ تو نمیتوانی چنگ بزنی.
بعضی وقتها فرصت شستن نداشت. زود بر میگشت. با این حال موقع رفتن مرا مدیون میکرد که دست به لباسها نزنم.
در کمترین فرصتی که به دست میآورد، ما را میبرد گردش.
📕 کتاب همسرداری سرداران شهید
🍃🌸🍃
@Ahmadmashlab1995