#پوستر
در زمانی که تمام چراغ های عالم خاموش بودند، شما #نور_را_یافتید
در آن تاریکی شب های ظلمت
به نور رسیدید
و چه خوش معامله ای با پروردگارتان کردید
و به وصال محبوب و معشوق رسیدید
و خوش به سعادتتان که امیر امیران علی (ع) در وصف #شهادت فرموده است:
"بهترین مردن ها، شهادت در راه خداست"
#شهیداحمد_مشلب
🍃🌸
@Ahmadmashlab1995
دلنوشته ای برای شهید احمد مشلب
بِه تُو میٖ اَندیشَمـ
نیمه شَب
دَر کُنجِ تَنهٰایی...🌌
به آرامی عکست را از روی میز برمیدارم و خیره خیره نگاهت میکنم.
آرام اشک میریزم و خیره نگاهت میکنم و خدا میداند دردلم با تو چه ها نمی گویم...
عادت کردهام به داداش احمد صدا کردنت و با تو درددل کردن...
عادت کردهام که اگر غم عالم به دلم ریخت با تو سخن گویم...
عادت کرده ام که اگر دلم شکست با تو سخن گویم و شکایتم را به گوش تو رسانم...
دست خودم نیست تو را برادر خود میدانم بیهیچ شکی!
دست خودم نیست عادت کرده ام که بر تو بر غیرتت حساب باز کنم.
چه حرف هایی که با تو زدم با دگران نه!
چه حرف هایی که تو میدانی و دگران نه...
عزیز دلِ خواهر چگونه مرا میبینی که از میان برادران شهیدم عزیز دلتری؟!
تو مرا چگونه میبینی؟!
عزیز دلِ خواهر وصیت هایت آتش به جانم میزند...
آتشی که خاموش کردنش با ساعت ها اشک ریختن است!
هرگاه به چشمانت خیره میشوم این شعر در ذهنم چون پروانه ای که بال و پرش را آتش زده اند میچرخد...
ای رُخت ماه و هِلال اَبرویت
صَبر کن سیر ببینَم رویت...🌙
هَم کنم خوب تَماشایِ تو را
هَم ببینَم قَد و بالایِ تورا...✨
میبینی هنوز هم از بین کارهای دنیا دل بستن به دلت بیشتر به دلم میچسبد...!
#بسوختبندبندمزحرارتجدایے!
#التماس_دعای_فرج...🎇
#ارسالی
#ن_حاجیزاده
🆔 @AhmadMashlab1995
هدایت شده از سالَم تَحویلِ شُهـــدا❤
❁﷽❁
💚انــــواع مختــــلف💚
#مطلب📝
#ڪلیپ 📽
#عڪس📷
🌿🍃همهـ وهمه در رابطــه با #شهـــــــــدا❤️🕊
در ڪانال از ابـــراهیــــمـــــ #همــتــــ تا خـــدا💚
💜دوسـت #شهید داریݧ؟! دوســت #شهید باعث #شهید شدنــــت میشــہ😍
👈پس یه یا علی بگو ...بزن روے لینڪ💛
http://eitaa.com/joinchat/517799946Cba9501bdc5
🍃🌸
#به_خانم_ما_میگه_بقچه😕
ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎﯼ ﮐﺎﻓﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ :👇👇👇👇
👈ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﻗﻢ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎﯼ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺭﻭ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪﯾﻢ 🚍
ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﻫﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ،👩
ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻊ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﻧﻤﯽ ﮐﺮﺩﻥ !
ﻫﯽ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﺮﺷﻮ
ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﺵ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﺩ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻦ . 😁
ﻫﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﯿﻨﺸﺴﺖ، ﻫﯽ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﮐﻨﻪ .🔔😒
ﺑﺮﮔﺸﺖ، ﯾﻪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻨﻮ ﺧﺎﻧﻤﻢ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ( ﺧﺐ ﭼﺎﺩﺭ ﺳﺮﺵ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﻪ ﻫﻢ
ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﺶ)
ﮔﻔﺖ :
📣ﺁﻗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﻘﭽﻪ ﭼﯿﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﮐﻨﺎﺭﺕ؟😏
ﺑﺮﺩﺍﺭ ﯾﮑﯽ ﺑﺸﯿﻨﻪ .
ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﻘﭽﻪ !😥
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺎﺳﺖ .😠
ﮔﻔﺖ : ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﯿﭽﯿﺪﯾﺶ؟
ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ.😂
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮑﻤﻮﻥ ﮐﻦ ﻧﺬﺍﺭ ﻣﻀﺤﮑﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﺑﺸﯿﻢ ...😔
ﯾﻬﻮ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﻢ ﺭﺳﯿﺪ.💬
ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ : 📢ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ!
ﺯﺩ ﺭﻭ ﺗﺮﻣﺰ .😳
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺑﻐﻞ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟
ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﺟﻮﻥ، ﻣﺎﺷﯿﻨﻪ !🚗
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﻢ ﻧﺪﯾﺪﯼ ﺗﻮ، ﺁﺧﻮﻧﺪ؟ !😳
ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ؟ ! ﺩﯾﺪﻡ .
ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﻪ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ؟
ﮔﻔﺖ : ﭼﺎﺩﺭﻩ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺩاره!
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﮐﺸﯿﺪﻩ؟
ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺑﺎﯾﺪ ﺗﺎ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﮔﺎﺯ ﻭ ﺗﺮﻣﺰ ﮐﻨﻢ، ﭼﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﻢ !😡
ﭼﺎﺩﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﮐﺴﯽ ،
ﺧﻂ ﻧﻨﺪﺍﺯه ﺭﻭش ...👀
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﺐ، ﭼﺮﺍ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﯽ ﺭﻭ ﻣﺎﺷﯿﻨﺖ؟
ﮔﻔﺖ ﺣﺎﺟﯽ ﺟﻮﻥ ﺑﺸﯿﻦ ﺗﻮ ﺭﻭ ﻗﺮﺁﻥ .😩
ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻋﻤﻮﻣﯿﻪ !🚍
ﮐﺴﯽ ﭼﺎﺩﺭ ﺭﻭﺵ ﻧﻤﯽ ﮐﺸﻪ !
ﺍﻭﻥ ﺧﺼﻮﺻﯿﻪ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ ﮐﺸﯿﺪﻥ !☝
"ﻣﻨﻢ ﺯﺩﻡ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﻪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ
ﺧﺼﻮﺻﯿﻪ، ﻣﺎ ﺭﻭﺵ ﭼﺎﺩﺭ کشیدیم😉😅😅
👏💐👏💐👏💐👏💐👏💐
به ما بپیوندید
کانال #شهیداحمدمشلب
🌸🍃
@ahmadmashlab1995
همین که بر مزارشان نشسته ای،یعنی تو را به حضور طلبیده اند
همین که اشکهایت روان میشود،یعنی نگاهت میکنند
همین که دست میگذاری بر مزارشان،یعنی دستت را گرفته اند
همین که سبک میشوی از ناگفته های غمبارت،یعنی وجودت را خوانده اند
همین که قول #مردانه میدهی،یعنی تو را به همرزمی قبول کرده اند
باور کن #شهیددوستتدارد
که میان این شلوغی های دنیا هنوز گوشه خلوتی برای دیدار نگاه معنویشان داری
🌸🍃
@Ahmadmahlab1995
🌸🍃
شب اومد خونه چشماش از بیخوابی شدید، سرخ بود.
رفتم سفره بیارم ولی نذاشت.
گفت:
"امشب نوبت منه، امشب باید از #خجالتت در بیام."
گفتم:
"تو بعد از این همه وقت خسته و کوفته اومدی..."
نذاشت حرفم تموم بشه بلند شد و غذا رو آورد. بعد غذای #مهدی رو با #حوصله بهش داد و سفره رو جمع کرد. بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما».
#شهیدمحمدابراهیم_همت
📙به مجنون گفتم زنده بمان، ص۲
🍃🌸
@Ahmadmashlab1995
او اعتقاد داشت امام زمان (عج)منتظر سربازانی است که زمینه ساز ظهورش باشند.
#راوی_مادرشهید
#احمدمشلب
#ملاقات_در_ملکوت
🆔 @AhmadMashlab1995