eitaa logo
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
7.4هزار دنبال‌کننده
16.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
145 فایل
🌐کانال‌رسمے شهیداحمدمَشلَب🌐 🌸زیر نظر خانواده شهید🌸 هم زیبا بود😎 هم پولدار💸 نفر7دانشگاه👨🏻‍🎓 اما☝🏻 بہ‌ تموم‌ مادیات پشت پا زد❌ و فقط بہ یک نفر بلہ گفت✅ بہ #سیدھ_زینب❤ حالا کہ دعوتت کرده بمون @Hanin101 ادمین شرایط: @AHMADMASHLAB1374 #ڪپے‌بیوحـرام🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸دعا بخوان ... برای عاقبت به خیری من تویی که ختم به خیر شد عاقبتت ..! @AhmadMashlab1995
💠ده روز به عملیات خیبر مانده بود که در حال نقل و انتقال نیروها بودند. 🌷حمید بیشتر از همه تلاش می‌کرد. داده بود ماکتی از منطقه ساخته بودند، توی دو تا چادر تو در تو، و نیروها را دسته‌به دسته می‌آورد آنجا توجیه می‌کرد. دو روز وقت بود و حمید شبانه‌روز توی آن چادر بود. به هر گردانی می‌گفت از کجا باید بروند و با چی و چطور. ماکت درست مثل جزایر مجنون بود. زمین را کنده بودند و توش آب ریخته بودند. حمید با پاچه‌های بالازده و بیل به دست می‌رفت توی آب و می‌گفت هر جای آنجا کجاست. مثلاً می‌گفت: «اینجا جزایر مجنون است، شمالی جنوبی. اینجا دجله و فرات است. این پل طلاییه است. اینجا هم راه کربلا.» 🌷یادم است مشهدی عبادی گفت: «حمید آقا! تو را خدا راه کربلا را نزدیک‌ترش کن زودتر برسیم. این جوری خیلی دورست.» بچه‌ها رفتند کربلا را از روی ماکت برداشتند آوردند کنار جزایر مجنون و گفتند: «این‌جوری بهتر شد.» و خندیدیم. 🌹6 اسفند ماه 1362 حمید باکری، پرواز کرد و این روز را در تاریخ خود جاودانه کرد. 🌹 @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ویدیو مصاحبه با شهید دربرنامه تلویزیونی📺 مادر شهید:"هنگامی که خبر شهادت را برایم آوردند فقط حضرت زینب(س) به ذهنم آمد" @AhmadMashlab1995
༻﷽༺ 💙دل ما نیسٺ غیر با زهرا السلام علیڪِ یا زهرا 💗اے ڪہ حیران عصمتٺ مریم مظهرِ عفٺ وحیا زهرا 💙همہ اسباب در اشاره ے اوسٺ حاجٺ ما ڪند روا زهرا #السلام_مادر_خوبےها🌸 #میلاد_مبارڪ🎊 @ahmadmashlab1995
شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
#رمان_واقعی_سرزمین_زیبای_من #قسمت_سی_یکم📝 ✨ اسم کربلایی من خیلی خجالت کشید. سرش رو انداخت پایین
📝 ✨ دنیا از آن توست باورم نمی شد حدسم در مورد بچه پولدار بودنش درست بود اما تا زمانی که عکس های خانوادگی شون رو بهم نشون نداده بود باور نمی کردم اون پسر یکی از بزرگ ترین سیاست مدارهای جهان بود😳 اولش که گفت فکر کردم شوخی می کنه اما حقیقت داشت ... هادی پسر یکی از بزرگ ترین سیاستمدارهای جهان بود، به راحتی به 10 زبان زنده دنیا حرف می زد و به کشورهای زیادی سفر کرده بود. بعد از مسلمان شدن و چندین سال تقیه، همه چیز لو میره پدرش خیلی سعی می کنه تا اون رو منصرف کنه حتی به شدت پسرش رو تحت فشار می گذاره اما هادی، محکم می ایسته و حاضر به تغییر مسیر نمیشه. پدرش، هم با یه پاسپورت، هویت جدید و رایزنی محرمانه با دولت وقت ایران، مخفیانه، پسرش رو به اینجا می فرسته... هادی از سخت ترین لحظاتش هم با خنده حرف می زد. بهش گفتم: "چرا همین جا، توی ایران نمی مونی؟"🤔 نگاه عمیقی بهم کرد "شاید پدرم برای مخفی کردن مسلمان شدن من و حفظ موقعیت سیاسیش، من رو به ایران فرستاد اما من شرمنده خدام. پدر من جزء افرادیه که علیه اسلام فعالیت و برنامه ریزی می کنه، برای حفظ جان پسرش به ایران اعتماد می کنه ... اما به خاطر منافع سیاسی، این حقیقت رو نادیده می گیره😔 وظیفه من اینه که برگردم حتی اگر به معنی این باشه که حکم مرگم رو پدر خودم صادر کنه"😉 اون می خندید اما خنده هاش پر از درد بود گذشتن از تمام اون جلال و عظمت و دنبال حق حرکت کردن ... نمی دونستم چی باید بهش بگم؟ ... . ناخودآگاه خنده ام گرفت ... - یه چیزی رو می دونی؟ اسم من، مناسب منه ... اما اسم تو نیست ... باید اسمت رو میزاشتی سلمان ... یا ... هادی سلمان ... . - هادی سلمان؟😳😂بلند خندید ... این اسم دیگه کامل عربیه ... ولی من برای عرب بودن، زیادی بورم😁😂 تازه می فهمیدم چرا روز اول من رو کنار هادی قرار دادن. حقیقت این بود هر دوی ما مسیر سخت و غیر قابل تصوری رو پیش رو داشتیم مسیر و هدفی که قیمتش، جان ما بود ... من با هدف دیگه ای به ایران اومدم اما هدف بزرگ تر و با ارزش تری در من شکل گرفت امروز، هدف من ... نه قیام برای نجات بومی ها، که نجات استرالیاست ... . من این بار، می خوام حسینی بشم برای خمینی شدن باید حسینی شد ... . وسایلم رو جمع کردم و اومدم بیرون ... گریه ام گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... 〰〰〰〰〰 و اینهم قسمت آخـــرداستانــ سرزمین زیبای من.... داستانی کاملا واقعی..... داستانی که نتیجه اش این بود که اسلام دین برادری وبرابری سیاه وسفید...زرد وسرخ...فرقی نداره...و رهبری که نامش زینت بخش قلب جوانان کل دنیاس.... و تلاش می کنن... برای خمینی شدن ... و عاشق مقام معظم رهبری ............. التماس دعا.... یا علی ..... التماس دعای شهادت. ✍سید طه ایمانی @AhmadMashlab1995
#ولادت_حضرت_فاطمه‌الزهرا(س) ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم مامور برای خدمت زهرائیم روزی که تمام خلق حیران هستند ما منتظر شفاعت زهرائیم ... 🌹ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها محضر امام زمان (عج) تبریک و تهنیت باد🌹 #ویژه_پروفایل @AhmadMashlab1995
مادر و قابِ عکـس هاتان دوستـی چند ساله دارند حـ🍃ـجم دلتنگـی اش را فقط عڪس هـا می‌دانند ... #شهیداحمدمشلب_و_مادرش #الهم_صلی_علی_محمد_وآل_محمد_وعجل_فرجهم #روز_مادر_ومیلاد_حضرت_فاطمہ_س_مبارک @ahmadmashlab1995
✨﷽✨ ✅امانتی حضرت زهرا (علیهاالسلام): ✍باردار بود. همسرش به او گفت : بیا کربلا نریم، ممکنه بچه از دست بره. رفتند کربلا ، حالش بد شد و دکتر گفت : بچه مرده ! مادر با آرامش تمام گفت: درست میشه.چاره اش رفتن کنار ضریح امام حسین علیه السلام است. خودشون هوای ما را دارند. کنار ضریح امام حسین علیه السلام قدری گریه کرد،خواب دید که خانمی یک بچه در بغلش گذاشت . از خواب بلند شد ، رفتند دکتر ، به ا و گفتند :این بچه همان بچه ای که مرده بود نیست ؛ معجزه شده! وقتی مادر شهید همت می خواست پیکر مطهر فرزندش را که سرش از بدن جدا شده بود ، داخل قبر بگذارد، رو به حضرت زهرا علیها السلام گفت: خانم! امنتی تون رو بهتون بر گردوندم. 🌷 ‌‌ @AhmadMashlab1995
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻﷽༺ ❤️ آغاز ڪار عشق مگر نیسٺ یڪ سلام؟ زیباترین مثال با یڪ سلام روح تو پرواز مےڪند مےبخشدٺ دو بال 🌸 ❥ @ahmadmashlab1995