✍پیامبـر اڪرم(ص)مےفـرمایند :
صــبور سه نشانه دارد :
اول آن است که سستی نمیکند ؛
دوم آن که افسرده و دلتنگ نمیشود؛
سوم آن که از پروردگار خود شکوه نمیکند ؛
زیــــــــــرا ...
اگر سستی کند ، حق را ضایع کرده ؛
و اگر افسرده و دلتنگ باشد شکر نمےگذارد ؛
و اگر از پروردگارش شڪوه ڪند او را
معصیتـــ ڪرده استـــ ...
📚عللالشرایع،ج۲،ص۴۹۸
🌸🍃🌸🍃
حضور زنان در زمره یاران ولی عصر(عج)
وجود ۵۰ زن جوان در میان ۳۱۳ یار امام زمان حکایت گر جایگاه ویژه آنان در عصر ظهور است.
امام باقر علیه السلام:
سوگند به خدا ۳۱۳ نفر بدون وعده پیشین گرد می آیند که در میان آنان ۵۰ زن است.
#العیاشی_ج١ص٦٤
بی شک کارآمدی زنان در عرصه هایی جلوه می نماید که با سرشت و طبیعت او سازگار باشد. سرپرستی و انجام امور بهداشت و درمان را می توان یکی از کارکردهای آن نام برد
چنانکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: همراه مهدی ۱۳ زن هستند. آنان مجروحان را مداوا می کنند و از بیماران جنگی پرستاری می کنند چنان که زنان در زمان پیامبر اسلام(ص) همراه او بودند.
#اثبات_الهداة_ج٣ص٥٧٥
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
شرايط مهماني دادن در دین
اسلام
شخصي اميرالمؤمنين عليه السلام را به مهماني دعوت كرد.
حضرت فرمود:
دعوت تو را مي پذيرم اما به سه شرط.
عرض كرد:
آن سه شرط چيست؟
فرمود:
1. خارج از منزل چيزي برايم نياوري!
2. چيزي كه در منزل هست از من مضايقه نكني (هر چه هست از آن پذيرايي كن).
3. خانواده ات را هم به زحمت ميانداز!
ميزبان شرايط را قبول كرد و حضرت نيز دعوت او را پذيرفت...
و این چیزیست که در آداب مهمانی اسلامی سفارش شده است،نه چیزی که در جامعه امروز ما رواج دارد..
در اسلام مهماني هاي تحميلي و تجملاتي درست نيست!
#اصول_كافی_ج١_ص٧٩_٨٠
@DastaneRastan_ir
🌸🍃🌸🍃
#نيايش_شبانه
خداوندا
دو چیز را از من بگیر:
خودمحوری_غرور
که اولی داشته هایم را از من می گیرد
و دومی پاکی ام را...
پروردگارا
دو چیز را در درونم ارتقا ببخش:
ایمان_صبر
که اولی داشته هایم را بیشتر می کند
و دومی نداشته هایم را به من نزدیک می کند.
خدایا
کمکم کن که به دو چیز مبتلا نگردم:
فراموشی_ناسپاسی
که اولی پاکی جسم را از من میگیرد
و دومی آرامش درون را...
آفریدگارا
خودت را به من ببخش
که بی تو هیچم
@DastaneRastan_ir
✨﷽✨
#عفو_گذشت
✍ (مالك اشتر) روزي از بازار كوفه مي گذشت با لباسي از كرباس خام و به جاي عمامه از همان كرباس بر سر داشت و به شيوه فقراء عبور مي كرد . يكي از بازاريان بر در دكانش نشسته بود ، چون مالك را بديد به نظرش خوار و كوچك جلوه كرد و از روي استخفاف كلوخي را به سوي او انداخت .
مالك به او التفات ننمود و برفت . كسي مالك را مي شناخت و اين واقعه را ديد ، به آن بازاري گفت : واي بر تو هيچ دانستي كه آن چه كس بود كه به او اهانت كردي ؟ گفت : نه ، گفت : او مالك اشتر يار علي عليه السلام بود . آن مرد از كار بدي كه كرده بود لرزه به اندامش آمد و دنبال مالك روانه شد كه از او عذر خواهي كند . ديد به مسجدي آمده و مشغول نماز است صبر كرد تا نمازش تمام شد ، خود را بر دست و پاي او انداخت و پاي او را مي بوسيد مالك سر او را بلند كرد و گفت : اين چه كاري است مي كني ؟ گفت : عذر گناهي است كه از من صادر شده است كه ترا نشناخته بودم .
💥مالك گفت : بر تو هيچ گناهي نيست ، به خدا سوگند كه به مسجد نيامدم مگر براي تو استغفار كنم و طلب آمرزش نمايم.
📚 منتهی الآمال ج۱ ص۲۱۲