eitaa logo
اخلاق
30.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
5.4هزار ویدیو
104 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/GB0d.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
1_3705815576.mp3
4.92M
نیمه شعبان فرصتی برای اجابت حاجات ▫️حجت الاسلام والمسلمین با اشاره به این‌که خداوند متعال، قسم یاد نموده‌اند که در شب نیمه شعبان، سائل و درخواست مشروع انسان را اجابت نمایند و حاجات ایشان را برآورده سازند، گفت: بهترین حاجت در نیمه شعبان، طلب رحمت و مغفرت و دعا برای ظهور بقیه‌الله الاعظم(عج) است. ✳️ @Akhlagh_Et
* 🔺حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر : 🔻در روايت دارد كه شب نيمه شعبان هر كسی سه سوره يس بخواند خدای متعال تا سال آينده او را در حفظ و حراست و نگهداری خودش بيمه می‌كند. گويا برای سه حاجت مهم هم می‌توان خواند؛ چه خود انسان و چه خانواده انسان هر كدام می‌توانند بخوانند. 🔸اين عمل شب نيمه شعبان است. براي گشايش كار، امنيت خود انسان و برای جهات كاری و جهات روحی، همچنین برای خانواده انسان، مفید است. 🔹مرحوم آیت الله کشمیری قدس سره خيلی به خواندن سه سوره يس در شب نيمه شعبان سفارش می‌كردند. ‌ ‌ ✳️ @Akhlagh_Et
📚خداوندی که سرنوشت ما را میداند پس چرا ما را آفریده،اگر نمى ‌توانیم فرد خوبى باشیم؟ اگر معتقد باشیم سرنوشت هر کس از طرف خداوند تعیین شده و کوشش ها براى تغییر سرنوشت بیهوده است، پس انسان موجودى مجبور و بى اختیار است معناى درست" علم خدا به سرنوشت" آن است که خداوند مى داند که هر فرد انسانى با اختیار و انتخاب خود چه سرنوشتى را براى خود رقم خواهد زد در قرآن آیات زیادى وجوددارد مانند آیه: «ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم؛ خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى دهد مگر خودشان آن را تغییر دهند با یک مثال معناى قضا و قدر الهى روشن مى شود: «اگر کسى بالاى بام ایوانى خود را روى زمین بیفکند و بگوید: اگر مقدر است بمیرم مى میرم و اگر مقدر است بمانم مى مانم.این گفته درست نیست! زیرا قضا و قدر الهى این است که بشر داراى اختیار و اراده باشد و بتواند خود را از بام پرت کند و بمیرد و یا آن که از راه بام، پله پله به زیر آید و بماند. پس به آن کسى که روى بام به قصد افکندن خود ایستاده است باید گفت: تقدیر خداوند درباره مرگ و حیات شما تابع اراده و اختیار شما است. اگر افکندن از بام را اختیار کنى ، مقدر است بمیرى و اگر پله هاى بام را انتخاب کنى ، مقدر است بمانى و در هر دو صورت، قضیه روى قضا و قدر الهى است». بنابراین نتیجه مى گیریم که براى انسان ها یک سرنوشت نیست بلکه سرنوشت هاى متعددى وجود دارد که مى تواند هر یک را انتخاب نماید و هر کدام از آنها را انتخاب نماید ، خداوند قبلا از آن آگاه بوده است. 📚1.مجموعة‌ آثار ، ج1، ص 38 2.ناصر مکارم شیرازى، انگیزة پیدایش مذاهب، ص 17 – 20 ( با تلخیص). 3. نجم (53) آیة 39.4. 4. رعد (13) آیة 11.5. 5.توحید صدوق (چاپ تهران) ص 337. 6. ناصر مکارم شیرازى، همان، ص 29.7. 7.محمد تقى فلسفى،‌ کودک، ج 1، ص 132 ✳️ @Akhlagh_Et
هدایت شده از 🕌 استانداری قم
طریق المهدی، بلوار پیامبر اعظم قم - مسیر حرم مطهر حضرت معصومه (س) به سمت مسجد مقدس جمکران 🌐آپارات👇 https://www.aparat.com/ostandari_qom/live 🌐ایتا👇 http://aparat.com/embed/live/ostandari_qom?eitaafly
🔺🔻 ♦️🔹♦️عباسقلی خان فرد ثروتمند و در عین حال خیّری بود که در مشهد بازار معروفی داشت. مسجد- مدرسه- آب انبار- پل و دارالایتام و اقدامات خیریه دیگری هم از این دست داشته است. به او خبر داده بودند در حوزه علمیه‌ای که با پول او ساخته شده، طلبه‌ای شراب می‌خورد! ناگهان همهمه‌ای در مدرسه پیچید. طلاب صدا می‌زدند حاج عباسقلی است که به مدرسه وارد شده. در این وقت روز چه کار دارد؟ از بازار به مدرسه آمده است! عباسقلی خان یکسره به حجره‌ی من آمد و بقیه همراهان هم دنبالش. داخل حجره همه نشستند. ناگهان عباسقلی خان به تنهایی از جایش بلند شد و کتابخانه کوچک من را نشانه رفت. رو به من کرد و گفت: لطفاً بفرمایید نام این کتاب قطور چیست؟ گفتم: شاهنامه فردوسی. دلم در سینه بدجوری می‌زد. سنگی سنگین گویی به تار مویی آویخته شده است. بدنم می‌لرزید. اگر پشت آن کتاب را نگاه کند، چه خاکی باید بر سرم بریزم؟ عباسقلی خان دستش را آرام به سوی کتاب‌های دیگر دراز کرد… ببخشید، نام این کتاب چیست؟ بحارالانوار. عجب…! این یکی چطور؟ گلستان سعدی. چه خوب…! این یکی چیست؟ مکاسب و این یکی؟! … لحظاتی بعد، آن چه نباید بشود، به وقوع پیوست. عباسقلی خان، آن چه را که نباید ببیند، با چشمان خودش دید. کتاب حجیمی را نشان داد و با دستش آن را لمس کرد. سپس با چشمانی از حدقه درآمده به پشت کتاب اشاره کرد و با لحنی خاص گفت: این چه نوع کتابی است، اسمش چیست؟ معلوم بود. عباسقلی خان پی برده بود و آن شیشه لعنتی پنهان شده در پشت همان کتاب را هدف قرار داده بود. برای چند لحظه تمام خانه به دور سرم چرخید، چشم‌هایم سیاهی رفت، زانوهایم سست شد، آبرو و حیثیتم در معرض گردباد قرار گرفته بود. چرا این کار را کردم؟! چرا توی مدرسه؟! خدایا! کمکم کن، نفهمیدم، اشتباه کردم… خوشبختانه همراهان عباسقلی خان هنوز روی زمین نشسته بودند و نمی‌دیدند، اما با خود او که آن را در اینجا دیده بود چه باید کرد؟ بالاخره نگفتی اسم این کتاب چیست؟ چرا آقا; الآن میگم. داشتم آب می‌شدم. خدایا! دستم به دامنت. در همین حال ناگهان فکری به مغزم خطور کرد و ناخودآگاه بر زبان راندم: یا ستارالعیوب، و گفتم: نام این کتاب، «ستارالعیوب» است آقا! فاصله سؤال آمرانه عباسقلی خان و جواب التماس‌آمیز من چند لحظه بیشتر نبود. شاید اصلاً انتظار این پاسخ را نداشت. دلم بدجوری شکسته بود و خدای شکسته دلان و متنبه شدگان این پاسخ را بر زبانم نهاده بود. حالا دیگر نوبت عباسقلی خان بود. احساس کردم در یک لحظه لرزید و خشک شد. طوری که انگار برق گرفته باشدش. شاید انتظار این پاسخ را نداشت. چشم‌هایش را بر هم نهاد. چند قطره اشک از لابه‌لای پلک‌هایش چکید. ایستاد و سکوت کرد. ساکت و صامت و یکباره کتاب ستارالعیوب (!) را سر جایش گذاشت و از حجره بیرون رفت. همراهانش نیز در پی او بیرون رفتند، حتی آن‌ها هم از این موضوع سر درنیاوردند، و عباسقلی خان هم هیچ‌گاه به روی خودش هم نیاورد که چه دیده است... اما آن محصلِ آن مدرسه، همان‌دم عادت را به عبادت مبدل کرد. سر بر خاک نهاد و اشک ریخت. سالیانی چند از آن داستان شگفت گذشت، محصل آن روز، بعدها معلم و مدرس شد و روزی در زمره بزرگان علم، قصه زندگی‌اش را برای شاگردانش تعریف کرد. «زندگی من معجزه ستارالعیوب است»... ستارالعیوب یکی از نام‌های احیاگر و معجزه آفرین خدا است و من آزادشده و تربیت‌یافته همان یک لحظه رازپوشی و جوانمردی عباسقلی خان هستم که باعث تغییر و تحول سازنده‌ام شد. «اخلاق پیامبر و اخلاق ما»؛ نوشته استاد جلال رفیع انتشارات اطلاعات صفحه ۳۳٢ ✳️ @Akhlagh_Et
امروز ز کَرَم حق گُهرى داد به نرجس / وز برج ولایت قمرى داد به نرجس خوش باش که حق بال و پرى داد به نرجس / برخیز که زیبا پسرى داد به نرجس میلاد صاحب الزمان بر شما مبارک ✳️ @Akhlagh_Et
💠 ماه پشت ابر نمی ماند امام صادق علیه السلام فرمود : اگر از عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد ، خداوند آن روز را آنقدر طولانی می کند تا قائم ما اهل بیت علیه السلام ظهور یابد. 📗منتخبه الاثر ، ص 254 ✳️ @Akhlagh_Et
💠ادعای بی‌نیازی از امام زمان در صوفیه در بین صوفیان، عده‌ای از سران آنان نسبت به جایگاه امام معصوم، خصوصا حضرت ولیعصر(علیه‌السلام) خدشه وارد کرده و در زمان غیبت امام، وجود قطب در صوفیه را در حکم امام معصوم و حتی کافی از او دانسته‌اند. چنان‌چه صفی علیشاه در مقدمه دیوانش به این مطلب اشاره کرده و گفته: «مطلب دوم – درمعرفت قطب . صاحب این مقام باید درعلم و قدرت و وسایر اوصاف الهی سرآمد اهل عالم باشد به قسمی که در زمان غیبت امام، وجودش کافی از وجود امام باشد »[1] این عقیده فاسد و باطل صوفیه نسبت به حضرت ولیعصر(علیه‌السلام)، کاملا با اعتقادات شیعیان، که وجود امام معصوم را در هر زمان واجب دانسته، در تضاد بوده و حتی با ادعای تشیع این افراد، که خود را از شیعیان و محبین اهل‌بیت(علیهم‌السلام) می‌دانند، مخالفت دارد، که این عقیده‌ی بی‌نیازی از امام معصوم، نشان از ضلالت و عدم تشیع این فرقه انحرافی می‌دهد. 📚پی‌نوشت 1. صفی علیشاه ،میرزا حسن ، دیوان صفی علیشاه ،به کوشش منصورمشفق ،تهران ،انتشارات صفیعلیشاه ، 1379 هـ ش ، چاپ اول ، ص 26. ✳️ @Akhlagh_Et
الان با امام زمان نباشی وقت ظهور مقابل او خواهی بود! «وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ» و با صادقان باشید [صادقانی كه كامل‌ترینشان پیامبران و اهل بیت رسول بزرگوار اسلام هستند.] (توبه، 119) خب این «با صادقان بودن» چطور باید باشه؟ فرمودند: «مِن جهادِ عدوّه» یعنی با دشمنان خدا باید پیکار کنید! آقا من منتظر امام زمان هستم! خب چیکار می‌کنید؟ هیچی، نشستیم دعا می‌کنیم ان‌شاءالله آقا بیاد دشمنان رو نابود کنه! خب او بیاد دشمنان رو نابود کنه، او نابود کرده پس تو چی؟ تو کجا با امام زمان بودی؟ می‌گه آقا وقتی ظهور کرد با او خواهیم بود! خیر، اگر الان با امام زمان نباشی وقتی ظهور کرد در برابر او خواهی بود! مردم کوفه رو فراموش کردیم؟ موقعی که امام حسین (ع) حضرت مسلم رو که پسرعموی او و فردی محدث، دانشمند و فرمانده بود به‌عنوان نماینده فرستاد اما مردم پشتش رو خالی کردند، گفتند حالا کار سخته، ابن‌زیاد قدرتش زیاده، از شام داره لشکر میاد، پس چکار کنیم؟ ما که نمی‌تونیم پیروز بشیم، مسلم هم که نمی‌تونه! صبر کنیم تا آقا خودش بیاد! مسلم شهید شد، یک ماه بعد امام آمد، همون‌هایی که پشت مسلم رو خالی کردند و گفتند صبر می‌کنیم تا آقا خودش بیاد، همونا در کربلا در برابر امام ایستادند! برگرفته از کتاب «دکترین انتظار و مبانی قرآنی آن»صفحات 60 و 61 ‌ ✳️ @Akhlagh_Et