eitaa logo
آلاچیق 🏡
1.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
59 فایل
فعالیتهای کانال، به نیت مهدیِ فاطمه عجل الله تعالی فرجه ادمین تبادل، انتقاد-پیشنهاد-مسابقه : @nilofarane56 پ زینب کبری سلام الله علیها کپی مطالب با ذکر صلوات 🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهید منصور قاطمه باف 🌹شهید احمد کاید خورده 🎥مویه سرایی های جانسوز مادر شهید/ دو شهید تازه تفحص شده مادر شهید منصور قاطمه باف که پیکر مطهر فرزندش را بعد از حدود ۴۰ سال ملاقات می کند، وقتی تابوت فرزندش را در بغل می گیرد متوجه تابوتی دیگری می شود که او هم همچون فرزندش تازه تفحص شده است (شهید احمد کایدخورده) و آن شهید مادر ندارد! 🌺- سخنان پر از داغ مادر شهید بر بالین شهیدِ بی مادر: عزیزم! فرزندم!... تو هم پسر من هستی، همه شهدا فرزندان من هستند.... هیچ غصه نخوری....دست مادرت را بگیر ببر بهشت... فرزند عزیزم احمد... 🌹 دو شهید عزیز از رزمندگان دزفول که در بهمن سال ۶۱ در منطقه جنگل امغر به شهادت رسیدند. ⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات 🎋〰☘ @Alachiigh
10.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️🎥 💐💞💐💞💐 ای روح محبت که به قم قائمه ای یادآور زهد و عفت فاطمه ای معصومه و خواهر محبوب رضا اوعالم اهلبیت و تو عالمه ای . . .​ ​ میلاد با برکت حضرت معصومه مبارک باد 💐💞💐💞💐 🎋〰☘ @Alachiigh
⛔️ نفوذ جاسوس انگلیسی در لباس روحانیت و اجتهاد!! ❌️ یک همجنسگرای ایرانی‌الاصل با نفوذ در حوزه نجف تا سطح اجتهاد پیش رفت! آنجا سید و مجتهد شد، به ایران آمد و در امتحان ورودی خبرگان هم قبول شد! حتی در لیست انتخاباتی بعضی از جناح‌های سیاسی قرار گرفت اما سال ۱۳۹۴ در دقیقه نود شناسایی و دستگیر شد. 🇬🇧 نامش سید سعید جلیلی چوب‌تراش، معروف به سعید آل‌محمد بود، چوب تراش یک جاسوس انگلیسی بود که تلاش داشت به مجلس خبرگان ایران نفوذ کند. وی با آموزش هایی که در سازمان های جاسوسی انگلیس به ویژه در MI6 دیده بود، توانست در نجف تا درجه اجتهاد هم پیش برود. ‼️ او در مصاحبه‌ای می‌گوید: من هدفم از شرکت در انتخابات مجلس خبرگان این است که اگر بتوانم نعلین آقا را جفت کنم!! ❌⚠️ به نظر شما چه تعداد "چوب تراش" در سازمان‌ها و نهادهای دولتی و غیردولتی داریم؟! هر فردی در لباس روحانیت را مساوی با روحانیت اصیل ندانیم!! /هنرمکتبی و انقلابی/ 🎋〰☘ @Alachiigh
9.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴👆👆با دقت گوش کنید 🔴 ❌🔴❌🎥 لیبرال‌ها دارند نسخه حرام سیاسی تجویز میکنند، غیرت و بصیرت مسئولان کجا رفته...؟ ⏪ایشون موسی غنی نژاد هستند نسخه پیچ اقتصادی دولت های مختلف جمهوری اسلامی از اصولگرا تا اصلاحطلب... نظام کارشناسی اقتصادی دولت با ایده ها و تز های این شخص و هم کیشانش پایه گذاری شده است. 🔴▪️اکنون دارند برای عقب نشینی نظام از احکام مسلم و قطعی اسلام مانند حجاب نسخه حرام سیاسی تجویز می‌کنند. به همین راحتی و با همین نیشخند ها و کنایه های شیطانی.... ▪️تعجب نکنید اگر برخی مسئولان و خواص اغوا شده فریب این نسخه های شیطانی این افراد را بخورند و فرمان عقب نشینی از سنگر حجاب را صادر کنند... ببینید چگونه مکتب امام را تحریف میکنند. ▪️امام فرمودند حفظ نظام از اوجب واجبات است ،منظورشان آن نظامی بود که در آن اقامه حق بشود و احکام الهی اجرا بشود..... 🔴حالا متوجه شدید چرا رهبر انقلاب سال گذشته نسبت به اغوای خواص و تحریف مکتب امام و خطر ارتجاع بسمت سبک زندگی غربی و فساد و فحشای قبل از انقلاب هشدار دادند ؟ ⏪حالا ببینید مصادیق هشدارهای رهبر انقلاب در یک سال اخیر را.... 🎋〰☘ @Alachiigh
🔴🔴درخواست برخورد با به دلیل حمایت از تروریستها فارس من : https://www.farsnews.ir/my/c/199334 پ ن: سلبریتی هایی که افرادی که مظلومانه به خون خود غلطیدند را رها کرده و برای نجات جانیان و قاتلان کمک بین المللی میطلبد را بلید سر جای خودش نشاند. 🎋〰☘ @Alachiigh
❌🔴📝حضرت آقا اخیرا با انتقاد از بعضی از شرکت‌های بزرگ و پُر درآمد دولتی که از مواد اولیه داخلی برای تولید استفاده می‌کنن اما قیمت محصولاتشونو  با دلار تلگرامی و قیمت‌های جعلی هدایت‌شده از طرف دشمن تطبیق می‌دن، فرمودند: چرا باید این کار که حاکمیت دادن به دلار و تقویت رقیب ریال است، انجام بگیرد. میشه سخنگوی محترم دولت بگه در این زمینه چه اقدام موثری انجام دادن؟ تکلیف دولت لیبرال قبل که مشخص بود خیلی از اوقات دستور را معکوس اجرا میکرد، اما از دولت انقلابی انتظارها بیشتره.. سید علیرضا آل‌داود 🎋〰☘ @Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۲۶ برکت با وجود فشار زیاد نگهداری و مراقبت از بی بی ... معدلم بالای
قسمت تاج سر من مادربزرگ با اون چشم های بی رمقش بهم نگاه می کرد ... وقتی چشمم به چشمش افتاد ... خیلی خجالت کشیدم... - ببخشید جلوی شما صدام رو بالا بردم ... دوباره حالتم جدی شد ... - ولی حقش بود ... نفهم و بی عقل هم خودش بود ... شما تاج سر منی ... بی بی هیچی نگفت ... شاید چون دید ... نوه 15 ساله اش... هنوز هم از اون دعوای جانانه ... ملتهب و بهم ریخته است ... رفتم در خونه همسایه مون ... و ازش خواستم کمک خواستم ... کاری نبود که خودم تنهایی بتونم انجام بدم ... خاله، شب اومد ... و با ندیدن اون خانم ... من کل ماجرا رو تعریف کردم ... هر چند خاله هم به شدت ناراحت شد ... و حق رو به من داد ... اما توی محاسبه نفس اون شب نوشتم... - امروز به شدت عصبانی شدم ... خستگی زیاد نگذاشت خشمم رو کنترل کنم ... نمی دونم ولی حس می کنم بهتر بود طور دیگه ای حرف می زدم ... اون شب پیش ما موند ... هر چند بهم گفت برم استراحت کنم ... اما دلم نمی خواست حتی یه نفر دیگه ... به خاطر اون بو و شرایط ... به اندازه یک اخم ساده ... یا گفتن کوچک ترین حرفی توی دلش ... حرمت مادربزرگ رو بشکنه ... حتی اگر دختر مادربزرگ باشه ... رفتم توی حمام ... و ملحفه و لباس ها رو شستم ... نیمه شب بود ... دیگه قدرت خشک کردن و اتو کردن شون رو نداشتم ... هوا چندان سرد نبود ... اما از شدت خستگی زیاد لرز کردم ... خاله بلافاصله تشت رو از دستم گرفت ... منم یه پتوی بزرگ پیچیدم دور خودم ... کنار حال، لوله شدم جلوی بخاری ... از شدت سرما ... فک و دندون هام محکم بهم می خورد ... حس می کردم استخوان هام از داخل داره ترک می خوره ... 3 ساعت بعد ... با صدای اذان صبح از خواب بیدار شدم ... دیدم خاله ... دو تا پتوی دیگه هم روم انداخته ... تا بالاخره لرزم قطع شده بود ... میراث خاله با یکی از نیروهای خدماتی بیمارستان هماهنگ کرده بود ... بنده خدا واقعا خانم با شخصیتی بود ... تا مادربزرگ تکان می خورد ... دلسوز و مهربان بهش می رسید ... توی بقیه کارها هم همین طور ... حتی کارهایی که باهاش هماهنگ نشده بود ... با اومدن ایشون ... حس کردم بار سنگینی رو که اون مدت به دوش کشیده بودم ... سبک تر شده ... اما این حس خوشحالی ... زمان زیادی طول نکشید ... با درخواست خاله ... پزشک مادربزرگ برای ویزیت می اومد خونه ... من اون روز هیچی ار حرف هاش نفهمیدم ... جملاتش پر از اصطلاح پزشکی بود ... فقط از حالت چهره خاله ... می فهمیدم اوضاع اصلا خوب نیست ... بعد از گذشت ماه ها ... بدجور با مادربزرگ خو گرفته بودم ... خاله با همه تماس گرفت ... بزرگ ترها ... هر کدوم سفری ... چند روزی اومدن مشهد دیدن بی بی ... دلشون می خواست بمونن ولی نمی شد... از همه بیشتر دایی محمد موند ... یه هفته ای رو پیش ما بود ... موقع خداحافظی ... خم شد پای مادربزرگ رو بوسید ... بی بی دیگه حس نداشت ... با گریه از در خونه رفت ... رفتم بدرقه اش ... دستش رو گذاشت روی شونه ام ... - خیلی مردی مهران ... خیلی ... برگشتم داخل ... که بی بی با اون صدای آرام و لرزانش صدام کرد ... - مهران ... بیا پسرم ... - جونم بی بی جان ... چی کارم داری؟ ... - کمد بزرگه توی اتاق ... یه جعبه توشه ... قدیمیه ... مال مادرم ... توش یه ساک کوچیک دستیه ... رفتم سر جعبه ... اونقدر قدیمی بود که واقعا حس عجیبی به آدم دست می داد ... ساک رو آوردم ... درش رو که باز کردم بوی خاک فضا رو پر کرد ... - این ساک پدربزرگت بود ... با همین ساک دستی می رفت جبهه ... شهید که شد این رو واسمون آوردن ... ولی نزاشتم احدی بهش دست بزنه ... همین طوری دست نخورده گذاشتمش کنار ... آب دهنش به زحمت کمی گلوش رو تر کرد ... - وصیتم رو خیلی وقته نوشتم ... لای قرآنه ... هر چی داشتم مال بچه هامه ... بچه هاشونم که از اونها ارث می برن ... اما این ساک، نه ... دلم می خواست دست کسی بدم که بیشتر قدرش رو بدونه ... این ارث، مال توئه ... علی الخصوص دفتر توش ... ⚜جھت‌ِ مطالعہ‌ے هر قسمٺ‌؛،، ¹1صڵواٺ‌ بہ‌ نیٺ ِ تعجیݪ‌ دࢪ فࢪج‌ الزامیست -ادامه دارد... -نويسنده:سيدطاها ايمانی @Alachiigh
✳️مکیدن انگشت یا پستانک بعداز ۳سالگی سبب :👇 🔸رویش دندانهای کج 🔸ایجاد بیماریهای عفونی 🔸تاثیر در رشد سقف دهان 🔸نادرست قرار گرفتن زبان و مشکلات گفتاری می شود. 🎋〰☘ @Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا