حضرت اباالفضل.mp3
2.68M
🔊 #صوتی | تنظیم #استودیویی
📝 صحبت از ابهت که میشه
👤 حاجمهدی #رسولی
🌺 ویژه ولادت #حضرت_اباالفضل
❤️ #پیشنهاد_دانلود
رسانه اهلبیتمدیا
@AhleBeytMedia
Www.AhleBeytMedia.ir
🌹شهید_محمد_موافق🌹
شهیدی که عاشق گمنامی بود
فرمانده گردان حضرت مسلم ابن عقیل {علیه السلام}
لشگر ۱۰ حضرت سیدالشهدا {علیه السلام} بود اما از آن همه سمَت، گمنامی را با چاشنی اخلاص، انتخاب کرده بود
وصیتنامه اش را که باز کردند در سطری از آن نوشته بود:
« دوست ندارم و نمی خواهم جایی یا کوچه ای یا مکانی به اسم من باشد »
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
@Alachiigh
15.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پیشنهاد_ویژه
🙏صلی الله علیک یا اباالفضل العباس🤚
بـه روی دست علی ماه هویدا شده اسـت
این قمر آینهِ هیبت بابا شده اسـت
بـه رُخش شمس خدا محو تماشا شده اسـت
در دل زینب و ارباب چـه غوغا شـده اسـت
گفت ارباب بـه زینب قمرم میآید
دلـت آسوده که سردار حـرم میآید
میلاد فرخنده علمدار کربلا مبارک
⭐️💐🎉💐⭐️
🙏♥️.. التماس دعا
#میلاد_حضرت_عباس_(ع)
#هیئت_مجازی
#تولید_محتوای_کانال_آلاچیق
@Alachiigh
14.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥❌وقاحت غرب زدگان مزدور، در سیاه نمایی اوضاع تربیتی جمهوری اسلامی به حدی است که تابوت #شهدا ترسناک تر از #شیطان_پرستان و #پدوفیلی های کثیف می شود.
#غرب_زدگی
@Alachiigh
❌هنوز حرام سیاسی را فهم نکردهاند❗️
⭕️فرماندار شیراز اظهار داشته عوامل برگزاری انتخابات نباید مانع رای دادن زنان کشف حجاب شوند!
✍آقای عزیز! حضرت آقا فرمودند «کشف حجاب #حرام_سیاسی است» یعنی زن مکشفه فارغ از ارتکاب حرام شرعی، در حال تقابل با نظام و اقدام علیه جمهوری اسلامی است.
🔹چگونه کسیکه رفتارش آشکارا مخالفت با نظام، توهین به نظام و تقابل با نظام است، می خواهد با رأی دادن نظام را تقویت کند؟!
🔹آیا به سلطنت طلب و عضو سازمان منافقین درحالی که آشکارا به نظام و مسئولان کشور توهین می کنند هم اجازه میدهید در همان حال توهین، بیان پای صندوق رای؟! قطعا خیر.
🔹کشف حجاب توهین علنی و آشکار به جمهوری اسلامی است. متاسفانه مسئولان کشور هنوز حرام سیاسی بودن کشف حجاب را فهم نکردهاند!!!
#انتخابات
#کشف_حجاب
#حرام_سیاسی
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
#عشقینه #ناحله #قسمت_نودو_نه رسید به نگاه ترسیده من دوباره زاویه دیدش و تغییر داد و گفت یاعلی دوستا
#عشقینه
#ناحله
#قسمت_صد
به ریحانه نگاه کردم که هنوز خوابش نبرده بود.
_ریحانه جان.
میشه بری کنار یه دقه کولمو بگیرم؟
ریحانه از جاش بلند شد پشت سرش منم پاشدم که کولمو داد دستم.
ازش تشکر کردمو گرفتم که گفت
+هر چ میخای بگیری بگیر بزارمش بالا.
سوییشرتمو از توش برداشتمو زیپشو بستم.
از زیر چادر سوییشرتمو تنم کردمو زیپشو تا ته کشیدم بالا
پاهامو گذاشتم رو صندلی و تو بغلم جمعش کردم.
نمیدونم....
از بی مهری محمد بود یا از اینکه کنار پنجره نشستم....
وجودم یخ زده بود.
حس میکردم میلرزم از سرما.
میخواستم به خوزم مسلط باشم.
چشمامو بستم سعی کردم بخوابم.....
دیگه از سرما سردرد گرفته بودم.
به دور و برم نگاه کردم.
اکثرا خوابیده بودن ریحانه هم کنار من خوابش برده بود.
دلم نمیخواستم دیگه به محمد نگاه کنم.
ولی ناچار سرمو برگردوندم عقب.
تو دستش مفاتیح بود و مشغول خوندش بود.
از نگاهم روشو برگردوند سمتم.
میخاستم بگم سردمه ولی خجالت میکشیدم.
بیخیال شدم و سرمو چرخوندم
دیگه از سرما تو خودم مچاله شده بودم.
به ساعتم نگاه کردم تقریبا ۱ بود.
بی اختیار گوشیمو روشن کردمو زنگ زدم
به مامان.
نمیدونم بعد چندتا بوق جواب داد.
ولی میدونم با شنیدن صداش اشکم در اوند
خودمو کنترل کردم که نگران نشه
_سلام مامان
+سلام عزیزم خوبی؟چیشده؟اتفاقی افتاده؟
_نگران شدین؟
+به ساعت نگاه کردی؟
_ببخشید .مامان
+جانم
_من خیلی سردمه .
+سوییشرتتو پوشیدی؟
_اره .
+بازم سردته؟
دیگه نتونستم خودمو کنترل کنم صدام از گریه بلند شد.
_اره مامان. خیلی سردمهههه. نمیتونم بخوابم
+گریه میکنی فاطمه؟
بچه شدی؟
از ریحانه یه چیزی بگیر.
این همه ادم هست اونجا.
گریه میکنی دیوونه؟؟
سعی کردم آروم شم.
ازش خداحافظی کردم وگفتم که یه کاری میکنم.
دلم نمیومد بیدارش کنم.
نمیدونستم دلیل گریه هامو...
ولی مطمئن بودم بخاطر سرما نیست ...
سرما بهونه بود...
چادرمو کشیدم رو سرم و سعی کردم بهش فکر نکنم.
__
صدای تو گوشم منو از حالت خواب و بیداری در آورد .
دقت کردم.
صدای محمد بود. دورِ اهنگ گوشیم رسیده بود به صدای مداحی محمد .
چشامو باز کردم و جز تاریکی چیزی ندیدم
به خاطر چادری بود که کشیده بودم رو صورتم ...
گوشیمو به سختی از تو جیبم در اوردم و بهش نگاه کردم.
ساعت ۳ بود.
خب خوب بود. بالاخره داره میگذره این تایمِ نفرین شده.
خواستم تکون بخورم که یه چیز سنگین مانع شد .
سرمو از زیر چادر در اوردم
یه چیزی روم بود.
دادمش کنار و بهش خیره شدم.
پالتو بود ...
چشامو مالوندم و بیشتر دقت کردم.
یه پالتوی مردونه بود.
عه...
پالتوی محمد بود . همونی ک اون روز از تو جیبش دنبالِ قرص گشتم.
همونی که لاش قرآن گذاشتم.
چسبوندمش به بینیم و بوش کردم
بوی عطر خودش بود.
ولی!
ولی کی اینورو من کشیده بود؟
امکان نداره!
یعنی میشه؟وای خدایا!
از هیجان جلوی دهنمو گرفتم که جیغ نزنم.
با تعجب به ریحانه که غش کرده بود نگاه کردم
از لای صندلیِ خودمو ریحانه عقب و نگاه کردم.
محمد بیدار بود .با گوشیش ور میرفت .
یعنی محمد ؟!
مگه میشه اصلا!!!
امکانش هست؟
به هیچ عنوان این آدمی که من میشناختم اینکارو نمیکرد!
اصن از کجا فهمید ک من سردمه؟!
یا اصن مگه این ب من نزدیک میشه که بخواد..
فکرا رو از سرم بیرون کردم
شاید پالتوی آدم دیگه ای بود.
اخه اونم امکان نداره
خب کار کی میتونست باشه؟
یعنی میشه ک این پالتوی محمد باشه؟
من دارم خواب میبینم؟
پالتو رو کشیم رو صورتم
بوی عطرش به بینیم رسید!
این حس اوجِ آرامش و همزمان اوجِ هیجآن بود ...
چه متناقض نمایِ آرامبخشی...
چه تضادِ قشنگی...
گرما و عطری ک رو پالتوش بود باعث شد خوابم ببره ...
_
محمد:
بعدِ توقف تو یکی از پمپ بنزینای تو راهِ تهران حرکت کردیم.
نگه داشته بود تا بریم به کارایِ ضروریمون برسیم.
برام خیلی عجیب بود که چرا امامزاده هاشم نگه نداشتن .
ریحانه خیلی اصرار داشت که فاطمه رو بیدار کنه ولی من مانع شدم و گفتم که تازه خوابش برده.
جریانِ گریه هاشو واسه ریحانه تعریف کردم و باهم ی دل سیر خندیدیم.
دلم براش سوخت.
اومدیم بالا تو اتوبوس ریحانه خواست بشینه که چشم به فاطمه افتاد که مث مورچه جمع شده بود.
فقط با عقلم جور در نمیومد که چجوری رو اون صندلی چپیده.
چادرشو رو سرش کشیده بود و هیچی ازش پیدا نبود.
دلم سوخت به حالش.
ریحانه محو فاطمه بود و بهش میخندید.
داشتم نگاشون میکردم که ریحانه گفت
+ببین دختره رو به چه روزی انداختی؟
خب اگ اونجا مینشست میخواست روت انتحاری کنه؟
چه عیبی داشت؟
ینی دلم میخواد بفهمه آه بکشه دودمانت بره هوا
با چشمای گرد شده نگاش کردم.
خیلی لباس تنم بود. به محض ورود به اتوبوس پالتوم و در اوردم .
#نویسنده : فاطمه زهرادرزی،غزاله میرزاپور
#رمان_مذهبی
@Alachiigh
🔴 گوجه و موز ناشتا نخورید ...
🔻 گوجه:اسید گوجه با اسید معده واکنش داده و باعث سنگ در معده شده
🔻موز: منیزیم بدن بطورناگهانی افزایش پیدا میکند و تعادل منیزیم و پتایسیم بدن بهم میریزد
#ناشتا
#سلامت_بمانید
@Alachiigh
مادرت اهل ایران.mp3
6.52M
🙏صلی الله علیک یا علی بن الحسین♥️🤚
عشقمی به قرآن ، مادرت اهل ایران
قصه داره این دل سپردن ما ❤️
میلاد امام سجاد علیه السلام
مبارکباد 😍❤️
🎤 حاج سید رضا نریمانی
#میلاد_امام_سجاد_علیه_السلام
@Alachiigh