🌹شهید آرمان علی وردی 🌹
📛برای آزادیییییییییی
((🎥دارای صحنه دلخراش))
🥀آرمان ، طلبه ۲۱ ساله،،
در آشوبهای اخیر توسط لیدرهای آشوبگران (به سبک تکفیری ها، داعشی های اغتشاشگر
)ربوده شده و پس از شکنجه با شوکرهای خاص و شبه نظامی به کما رفت. حجم ضربههایی که به سر این طلبه بسیجی وارد شده باعث ضربه مغزی وی شده بود. دوستان وی ساعتها در خیابان بهدنبالش بودندو پس از چند ساعت یکی از گشتهای اطلاعاتی یک چیزی را کنار خیابان میبیند که روی آن پتو کشیده شده است. وقتی پتو را کنار میزنند جسم بدون حرکت و غرق در خون آرمان علیوردی را میبینند. آنقدر ضربه بر صورت این طلبه وارد شده بود که به راحتی قابل شناسایی نبود. در نهایت جسم کمجان او به سختی توسط دوستانش شناسایی میشود. و پس از انتقال به بیمارستان به شهادت میرسد
لعنت خدا و رسولش(صلیالله علیه و آله) بر ظالمین
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍂
@Alachiigh
17.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅🔴🎥سخنان پر شور خانم دکتر خدادادی فرزند شهید ، در اجتماع هنجار شکنانه پزشکان در آمفی تاتر نظام پزشکی مشهد
⭕️علاج کار ورود پر قدرت توده حزب الهی هاست ،،
اگر به امید مسولین و فلان خطیب و فلان مداح مشهور باشیم که جلوداری کنه،کلامون پس معرکه است.
هر کسی در هر نقطه ای که هست با قدرت پرچم دفاع از جمهوری اسلامی رو بلند کنه
پیشنهاد ویژه 👌👌
#بیداری
#فتنه
#برخورد_قاطع
🎋〰🍂
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆🎥🔴 پاسخ قاطع امام به تروریستهایی که میگفتند کار خودشان است!
❌ آزادی به آن معنا که اینها بخواهند، خرابکاری بکنند این آزادی داده نخواهد شد. اسلام اجازه نمیدهد که ما آزاد بگذاریم که هر کس هر غلطی بخواهد بکند؛ هر کاری میخواهد بکند که بکشد به خاک و خون.
❌ حالا چند ماه است که نصیحت شده است، توصیه شده است، التماس شده است؛ اینها اهل این نیستند که با نصیحت دست از کار خودشان بردارند.
❌ با اینها نمیشود با آشتی و با مصالحه رفتار کرد، با اینها باید با شدت رفتار کرد، و با شدت رفتار میکنیم انشاالله.
( ۲۷ مرداد ۱۳۵۸، در واکنش به جنایات گروهکهای تجزیهطلب در پاوه)
⭕️انگار برای همین روزهاست....👌👆
✅پیشنهاد میکنم حتما ببینید 👌
#بیداری
#فتنه
#آشوب
🎋〰🍂
@Alachiigh
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
🎥 بنزین روی آتش!
🍃🌹🍃
❌از ۸۸ تا ۱۴۰۱، از ندا تا ترانه، از نیکا تا سارینا و از سینا تا شیرین علیزاده، سناریو های تقریبا مشابهی داشتند که باید به آنها توجه کرد!
#شاهچراغ | #ثامن | #برخورد_قاطع
🎋〰🍂
@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜علمــدارعشــق قسمت #بیست_دوم مرتضی اینا که رفتن... دیدم گوشیم داره ویبره میره اس مس بود باز کر
⚜علمــدارعشــق
قسمت #بیست_سوم
مادرجون: پسرم انگشتر حلقه دست عروست کن
مرتضی دستمو گرفت تو دستش و حلقه تو دستم کرد
+ مبارکت باشه خانم گل
- ممنونم آقا مبارک شماهم باشه
و تک تک بهمون تبریک گفتن و بهمون هدیه دادن
هدایا تمام شد
مرتضی آروم زیر گوشم گفت :
_ساداتم برو چادرتو با چادرمشکی عوض کن بریم امامزاده حسین و مزارشهدا
- چشم
چادرم تعویض کردم
سوارماشین شدیم.. دست تو دست هم وارد مزارشهدایم
باهم سرمزار چندتا شهید رفتم
- مرتضی ( برای اولین بار اسمش گفتم )
+ جانم ساداتم
- بریم سرمزار شهید ململی
+ بریم خانم گل
حدود ۱ ساعتی مزار شهدا بودیم
بعد رفتیم خونه...
تو خونه پدرم اعلام کرد
بچه ها تصمیم گرفتن عقدشون تو دانشگاه به صورت ازدواج دانشجویی بگیرن
ساعت ۱ نصف شب بود مهمونا رفتن
همه رفته بودن
فقط خودمون بودیم مادرجون اینا بلندشدن برن
- خیلی خسته شدی آقا
+ نه عزیزم...فردا میام دنبالت بریم دانشگاه... دوست دااااااارررررممممم
سرم انداختم پایین
+حرف من جواب نداشت خانم گل
- منم دوست دارم
مرتضی قراربود ۹ صبح بیاد
داشتم تو کمدم دنبال لباسی میگشتم
که هم شیک باشه هم جلف نباشه
چونمرتضی به سبک و رنگ لباس خیلی حساس بود
رو گوشیم میس انداخت
با هیجان از خونه خارج شدم
از ماشین پیداشد
اومد سمتم
یه شاخه گل رز قرمز گرفت سمتم
+ برای سادات قشنگم
- ممنون چرا زحمت کشیدی
به سمت دانشگاه حرکت کردیم
سرراهمون دوتا جعبه شیرینی خریدیم
- آقا اول این بریم این شیرینی بین بچه ها پخش کنیم بعدش بریم واحد فرهنگی برای ازدواج دانشجویی ثبت نام کنم
+ باشه چشم
وارد آمفی تائتر شدیم باهم که وارد شدیم...
صدای جیغ و کف و سوت بچه ها بلند شد
همه شون میزدن روسن آمفی تائتر
شیرینی
شیرینی
شیرینی
منو مرتضی
همهمه بچه ها
_آقای کرمی هم قاطی مرغا شد
_اخوی از همین روز اول بابا شروع نمیکردی زی زی بودن
شیرینی پخش کردیم
داشتم با یکی از خواهران حرف میزدیم
+ سادات جان یه لحظه
- جانم آقا
+ بریم واحد فرهنگی مشخصاتمون تو سیستم جامع ازدواج دانشجویی ثبت کنیم
-باشه
باهم رفتیم واحد فرهنگی...
مسئول واحدفرهنگی یه آقای حدود ۵۵-۶۰ ساله بود به اسم آقای مددی
+سلام آقای مددی
آقای مددی : سلام پسرم مبارکتون باشه
دوتا از بهترین بچه های دانشگاهمون باهم ازدواج کردن
+ ممنونم شمالطف دارید
تایم ناهار بود
داشتیم وارد آمفی تائتر میشدیم
مرتضی گفت
_نرگس جان ناهار بریم بیرون
این حرف مرتضی برابرشد با لحظه ی ورود من به سالن...
جانشین فرمانده برادران : کجا ان شاالله فرمانده امروز باید برای همه ما ناهار بخری
من- ای بابا آقای اصغری.. ورشکسته میشیما
آقای اصغری: نترسید خواهرموسوی
۳ روز مونده به جشن حجاب یا عقدمون مونده بود
جھت مطالعہ، ذڪࢪ¹صلواٺ بہ نیٺ تعجیل دࢪ فرج،الزامےسٺ.
ادامه دارد...
#داستان_شب
#علمدار_عشق
#پریسا_ش
🎋〰🍂
@Alachiigh
من نمی توانم جلوی فرا رسیدن شب را بگیرم
اما می توانم از تاریکی برای کشف زیبایی ها استفاده کنم.
تنها، در تاریکی می توان ستارهها را دید.
🙏👌👌💐
#مثبت_اندیشی
🍁〰🍂
@Alachiigh
⭐️*بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ*
⭐️صفحه ۵۶۲ مصحف شریف
✨همراه تدبر و چند نکته
⭐️هدیه به امام زمان عجل الله فرجه الشریف❤️🙏
#کلام_نور
🎋〰🍂
@Alachiigh
🌹شهید_سید_فرید_معصومی🌹
نماز جماعتش در نیوزلند، ترک نمیشد!
💠 دوستانش به شوخی میگفتند در راه نماز جماعت آخر شهید میشوی!
و این نخبه صنعت برق در نماز جماعت حادثه تروریستی #شاهچراغ به شهادت رسید.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰🍂
@Alachiigh