❌🔴 برنامه مهلا یه تنه مرزای صورتی بازی رو جابجا کرده!
خانمه میگه دختره بی حجاب میاد نماز میخونه پس با خدا مشکل نداره حرف خدارو هم گوش میده ولی تورو دوست نداره!
مگه حجاب حرف خدا نیست؟!ما از خودمون درآوردیم؟
چرا برای جذب بی حجابا دارید اصول تون رو زیرپا میزارید؟!
🔴 چرا هیچوقت نمیگید باشه دخترخوب تو خدارو دوست داری خب برای همون خدا حجابت رو رعایت کن!
چرایکبار هم بی حجابی رو تقبیح نمیکنید وجوری حرف نمیزنیدکه یک درصد طرف بفهمه رفتارش غلطه و همیشه کارشون تایید و حمایت میکنید؟
بابامگه حجاب جزدستورات دین نیس شما به کدوم دین مسلمونید اخه؟
🔴از اونور راغب میگه کسی که امام حسینیه سیلی به ناموس مردم نمیزنه!
معلومه که امام حسینی سیلی نمیزنه ،حتی غیر امام حسینی هم حق تعرض به ناموس مردم نداره!
امااون ناموس مردمی که کف خیابون با مشت و لگد و سنگ و آجر آرمان و روح الله رو زجرکش کرد چی؟ اونم چون ناموس مردمه باید نازش کرد؟!
🔴 اینم از حرفای بی منطق و طبق معمول احساسی خیابانی !
۸سال دولت روحانی بدیهیترین امور مملکت رو رها کرده بود و به مردم میسپرد، یکیتون صداش درنیومد حالا روبیکا و همراه اول که مثلا خودی هستن دارن علیه دولت فضاسازی میکنند!
واقعا مهلا برنامه شگفت انگیزیه!
👤خانم فردوس
🏴@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥❌ حاج آقا نمیشه یه کم بیخیالِ مسئله #حجاب بشید؟!
🎙 حجت الاسلام ماندگاری
🏴@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥موبد زرتشتیان میگه خانواده زرتشتی در طول محرم و صفر مراسم عروسی و نامزدی نمیگیره!
امام حسین عزیز ماست...
❌مقایسه کنید با تخریب محرم توسط سلبریتی ها در فضای مجازی
#محرم
#عزیزم_حسین
#زرتشتیان
🏴@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥❌دفاع جانانه مهدی خزعلی از تمدن و زنان ایرانی که به مذاق شبکه من و تو خوش نیامد و منجر به قطع سخنان وی شد!
🔴"عرف جامعه ما تمدن هفت هزار ساله حجاب است؛ تمدن ما پر از آداب است که بر خلاف آنچه در رُم میبینید حتی یک مجسمه تاریخی عریان در ایران نداریم!"
این شبکه بهائی منوتو کلا به حجاب آلرژی داره
#حجاب
🏴@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۹۰ تشنه لبیک سریع، چشم های خمار خوابم رو باز کردم و ... نگاهم اف
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۹۱
سرباز مخصوص
دردهای گذشته ... همه با هم بهم هجوم آورده بود ...
اون روز عاشورا ...
کابووس های بی امانم ...
و حالا ...
دیگه حال، حال خودم نبود ...
بچه ها هم که دیدن حال خوشی ندارم ... کسی زیاد بهم کار نمی داد ...
✨همه چیز آروم بود تا سر پل ذهاب ... آرامگاه احمد بن اسحاق ... وکیل امام حسن عسکری ...✨
از اتوبوس که پیاده شدم ...
جلوی آرامگاه، خشکم زد ...
همه ایستادن توی صحن و راوی شروع به صحبت ... در شأن مکان و احمد بن اسحاق کرد ... و عظمت شهیدی که اونجا مدفون بود ...
کسی که افتخار مهر مخصوص سربازی امام زمان "عج" در کارنامه اش دو داشت ... شهید "حشمت الله امینی" ...
این اسم ... فراتر از اسم بود ...
آرزو و آمال من بود ...
رسیدن و جا نموندن بود ... تمام خواسته و آرزوی من از دنیایی به این عظمت ... آرزویی که توی مهران ... با التماس و اشک، فریاد زده بودم ...
اما همه چیز ...
فقط آرزویی مقابل چشمان من نبود ... اون آرامگاه و اون محیط، خیلی آشنا به نظر می رسید ...
حس غریب و عجیبی وجودم رو پر کرده بود ... اما چرا؟ ...
چرا اون طور بهم ریخته بودم؟ ...
همون طور ایستاده بودم ... توی عالم خودم ...
که دوباره ابالفضل از پشت زد روی شونه ام ...
- داداش ... اسم دارم به خدا ... مثل نینجا بی صدا میای یهو میزنی روی شونه ام ...
خندید ...
- دیدم زیادی غرق ساختمون شدی گفتم نجاتت بدم تا کامل خفه نشدی ... حالا که اینطور عاشقش شدی ... صحن رو دور بزن ... برو از سمت در خواهران ... خانم حسینی رو صدا کن بیاد جای اتوبوس وسائل رو تحویل بگیره ...
با دلخوری بهش نگاه کردم ...
- اون زمانی که غلام حلقه به گوش داشتن و ... برای پیج کردن و خبر دادن می فرستادنش خیلی وقته گذشته ... داداش ... هم خودت پا داری ... هم موبایل ... زنگ زدی جواب نداد، خودت برو ... تازه این همه خانم اینجاست ...
_به یکی از خانم ها پیغام دادم ... ما رو کاشت ... رفت که بیاد ... خودش هم که برنمی داره ... بعد از نماز حرکت می کنیم ... بجنب که تنها بیکار اینجا تویی ... یه ساعته زل زدی به ساختمون ...
آرامگاه رو دور زدم ... و رفتم 🚶سمت حیاط پشتی که ...
نفسم برید و نشستم زمین ...
- یا زهرا ... یا زهرا ...
چشم هام گر گرفت و به خون نشست ...
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
@Alachiigh
🌹شهید_حمید_مرادی_سیاهکالی🌹
ساعات آخر بدرقه همسرم گفت «دوری از تو برایم سخت است، من آنجا در کنار دوستانم و پشت تلفن نمی توانم بگویم دوستت دارم، نمی توانم بگویم دلم برایت تنگ شده، چه کنم؟». یاد همسر یکی از شهدا افتادم، به حمید گفتم: «هر زمان دلت تنگ شد بگو یادت باشه و من هم خواهم گفت یادم هست...»
این طرح را پسندید و با خوشحالی هنگام پایین رفتن از پله های خانه بلندبلند می گفت «یادت باشه، یادت باشه» و من هم با لبخند درحالی که اشک می ریختم و آخرین لحظات بودن با معشوقم را در ذهن حک می کردم پاسخ می دادم «یادم هست ...یادم هست ...»
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
❌⭕️ فتنه بعدی چیست؟
🔻توفیقات بین المللی دولت رئیسی چه در افزایش فروش نفت و چه در افزایش صادرات غیرنفتی و چه در انعقاد پیمان های دوجانبه و چندجانبه اقتصادی با بکارگیری دیپلماسی #عزت و کنار گذاشتن ذلت برجامی، سبب ناکامی دشمن در تحریم ها شده است.
🔸حالا نوبت برداشتن قدم بعدی است و آن آوردن نتایج این توفیقات بر سر سفره مردم می باشد.
🔹دشمن این شرایط را خوب رصد کرده و به دنبال ایجاد فتنه ای برای جلوگیری از پیروزی نهایی است.
🔸بنابراین به احتمال بسیار قوی #فتنه بعدی از جنس اقتصادی است. فتنهای که بر خلاف فتنه ضد #حجاب پارسال این بار بسیاری از متدینین را هم باخود همراه خواهد ساخت و جرقه آن بایستی با تصمیم سازی جریان #نفوذ در کسوت کارشناسان اقتصادی و به دست دولت ایجاد شود که می تواند گران کردن بنزین یا آزادکردن نرخ ارز یا هر سیاستی که به انفجار تورمی ختم شود باشد.
🔹اتفاقا به نظر می رسد یکی از علل استفاده امام حکیم جامعه از کلیدواژه #مهار_تورم در نام گذاری امسال هم همین بوده است.
🔺لذا زین پس هرکس در هر مسئولیتی که تحت بهانه های مختلف و عناوین رنگارنگ مثلا کارشناسی به دنبال آزادسازی قیمت ها باشد، هم خلاف امر صریح ولایت عمل کرده و هم در زمین دشمن جهت ایجاد فتنه اقتصادی گام برداشته است ...
✍ قاسم اکبری
🏴@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴مداحی حماسی کربلایی حسین طاهری «با تو ای شبه پیغمبر»
شب هشتم محرم
#عزیزم_حسین
#هیئت_مجازی
#شب_هشتم
🏴@Alachiigh
🌹شهید سیفالله شیعهزاده🌹
احتمالاً تصویر این شهید را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم/شهیدی که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا❗️
◾️از شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید كه او خانواده ندارد. کم حرف میزد و...
◾️با سن کم سختترین کار جبهه یعنی بیسیمچی بودن را قبول کرده بود. سرانجام توسط منافقین اسیر شد برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از به شهادت رساندن وی، برای به دست آوردن رمز و کدهای بیسیم، سینه و شکمش را شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد.
⭐️شادی روح پاک همه شهدا صلوات
#به_یاد_شهدا
🎋〰☘
@Alachiigh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🙏السلام علیک یا اباالفضل 🖤🤚
تا مشکتو تو آب زدی، موجهای دریا شد آروم...🖤🥀
👤 #کلیپ زیبای " تا مشکتو تو آب زدی " با نوای حاجمهدی #سلحشور تقدیم نگاهتان
▪️ ویژه #تاسوعا
#هیئت_مجازی
🏴@Alachiigh
آلاچیق 🏡
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته قسمت #۹۱ سرباز مخصوص دردهای گذشته ... همه با هم بهم هجوم آورده بود ...
⚜#رمان_واقعی_نسل_سوخته
قسمت #۹۲(قسمت آخر)
چشم های کور من
پاهام شل شده بود ...
تازه فهمیدم چرا این ساختمان ... حیاط ... مزار شهدا ... برام آشنا بود ...
چند سال می گذشت؟ ... نمی دونم ... فقط اونقدر گذشته بود که ...
نشستم یه گوشه و سرم رو بین دست هام مخفی کردم ...
خدایا ... چی می بینم؟ ...
اینجا همون جاست ... خودشه... دقیقا همون جاست ...
همون جایی که توی خواب دیدم...
آقا اومده بود ...
شهدا در حال رجعت ...
با اون قامت های محکم و مصمم ...
توی صحن پشتی ...
پشت سر هم به خط ایستادن ...
و همه منتظر صدور فرمان امام زمان ... خودشه ... اینجا خودشه ...
زمانی که این خواب رو دیدم ...
یه بچه بودم ... چند بار پشت سر هم ... و حالا ...
اونقدر تک تک صحنه ها مقابل چشمم زنده بود ...
که انگار دقیقا شهدا رو می دیدم که به انتظار ایستاده اند ...
- یا زهرا ... آقا جان ... چقدر کور بودم ... چقدر کور بودم که نفهمیدم و ندیدم ... این همه آرزوی سربازیت ... اما صدای اومدنت رو نشنیدم ... لعنت به این چشم های کور من ...
داخل که رفتم ... برادرها کنار رفته بودن ... و خانم ها دور مزار سرباز امام زمان ... حلقه زده بودن ... و من از دور ...
به همین سلام از دور هم راضیم ... سلام مرد ... نمی دونم کی؟ ... چند روز دیگه؟ ... چند سال دیگه؟ ...
ولی وعده ما همین جا ... همه مون با هم از مهران میریم استقبال آقا ...
اشک و بغض ... صدام رو قطع کرد ... اشک و آرزویی که به همون جا ختم نشد ...
از سفر که برگشتم یه کوله خریدم ...
و لیست درست کردم...
فقط ... تک تک وسائلی رو که یه سرباز لازم داره ...
برای رفتن ... برای آماده بودن ... با یه جفت کتونی ...
همه رو گذاشتم توی اون کوله ...
نمی خواستم حتی به اندازه برداشتن چند تا تیکه ... از کاروان آقا عقب بمونم ...
این کابووس هرگز نباید اتفاق می افتاد ... و من ...
اگر اون روز زنده بودم و نفس می کشیدم ... نباید جا می موندم ...
چیزی که سال ها پیش در خواب دیده بودم ...
و درک نکرده بودم ...
#ظهور_بود ...
ظهوری که بعد از گذر تمام این مدت ... هنوز منتظرم ... و آماده ...
سال هاست ساکم رو بستم ...
شوقی که از عصر پنجشنبه آغاز میشه ... و چقدر عصرهای جمعه دلگیرن ...
میرم سراغش و برش می گردونم توی کمد ... و من ...
پنجشنبه آینده هم منتظرم ...
تا زمانی که هنوز نفسی برای کشیدن داشته باشم ...
و ما ز هجر تو سوختیم؛ ای پسر فاطمه ....
خدایا بپذیر؛ امن یجیب های این نسل سوخته را .... یاعلی مدد ....التماس دعای فرج
نويسنده:
شهيد مدافع حرم سيدطاها ايماني
#به_پایان_آمد_این_دفتر
⚜جھتِ مطالعہے هر قسمٺ؛،،
¹1صڵواٺ بہ نیٺ ِ تعجیݪ دࢪ فࢪج الزامیست
-ادامه دارد...
-نويسنده: #شهیدسيدطاهاايمانی
#داستان_شب
#رمان
🏴@Alachiigh